|
تحلیل سینمایی و تاریخی فیلمهایی که درباره زندگی پیامبر اسلام(ص) ساخته شده است
سینمای متبرک
مهرداد احمدی، خبرنگار: سینما همواره به عنوان یکی از موثرترین ابزارهای انتقال مفاهیم دینی و تاریخی نقشآفرینی کرده است. در این میان، زندگی پیامبر اسلام(ص) به عنوان یکی از مهمترین موضوعات مذهبی، الهامبخش فیلمسازان برجستهای در داخل و خارج ایران بوده است. پرداختن به زندگی و رسالت ایشان همواره با چالشهای مختلفی از جمله نحوه تصویرسازی شخصیت پیامبر(ص) و تطبیق با مستندات تاریخی همراه بوده است. در این نوشتار به ۳ فیلم شاخصی که درباره زندگی پیامبر اسلام(ص) ساخته شدهاند میپردازیم و آنها را از منظر سینمایی، تاریخی و تولیدی نقد میکنیم.
***
محمد رسولالله (The Message)
کارگردان: مصطفی عقاد، سال تولید: ۱۹۷۶، بودجه: ۱۷ میلیون دلار، بازیگران: آنتونی کوئین، ایرنه پاپاس، مایکل آنسارا
این فیلم که با نام «الرساله» نیز شناخته میشود، یکی از مشهورترین آثار سینمایی درباره پیامبر اسلام(ص) است. مصطفی عقاد، فیلمساز سوری - آمریکایی، با ساخت این اثر، تلاش کرد پیام دین اسلام و مبارزه پیامبر(ص) را به جهانیان معرفی کند. این فیلم که به 2 زبان عربی و انگلیسی تهیه شد، از تیم بازیگری بینالمللی استفاده کرد. آنتونی کوئین در نقش حمزه، مایکل آنسارا در نقش ابوسفیان و ایرنه پاپاس در نقش هند در آن نقشآفرینی کردند. فیلم با بودجهای نسبتا بالا ساخته شد و به دلیل حساسیتهای دینی، برای ساخت و نمایش آن در کشورهای مختلف، چالشهای زیادی پیش روی عقاد قرار گرفت.
* نقد سینمایی
فیلم «محمد رسولالله» از نظر سینمایی اثری حماسی و تأثیرگذار است. موسیقی متن خارقالعاده موریس ژار با تمهای عربی توانسته است احساسات و معنویت را بهخوبی منتقل کند. فیلمبرداری نیز با استفاده از مناظر طبیعی مراکش و لیبی، جلوهای خاص به فیلم بخشیده است. بازی آنتونی کوئین در نقش حمزه، عموی پیامبر(ص)، از برجستهترین نقاط قوت فیلم محسوب میشود، چرا که او توانست شخصیتی قوی، کاریزماتیک و عاطفی را خلق کند اما در بخش روایت، فیلم گاه دچار ریتم کند میشود و برخی صحنهها بیش از حد طولانی و بدون کشمکش دراماتیک باقی میمانند.
* نقد تاریخی
فیلم در بسیاری از موارد تلاش کرده به وقایع صدر اسلام وفادار باشد و داستانهای شناختهشدهای مانند آغاز وحی، هجرت به مدینه و جنگهای بدر و احد را به تصویر بکشد. با این حال، در برخی جزئیات تاریخی مانند نحوه تعامل قبایل مکه و مدینه، ترتیب وقایع و نقش زنان در جامعه صدر اسلام، شاهد سادهسازی و گاه تخریب هستیم. به عنوان مثال، فیلم بیشتر بر قهرمانی حمزه و شخصیتهای مرد متمرکز است و نقش تأثیرگذار زنان مسلمان مانند حضرت خدیجه(س) و حضرت فاطمه(س) به حاشیه رانده شده است. همچنین، نبردها بهگونهای نمایش داده شدهاند که پیچیدگی سیاسی و اجتماعی آنها کمتر دیده میشود.
***
محمد رسولالله(ص) (نسخه ایرانی)
کارگردان: مجید مجیدی، سال تولید: ۲۰۱۵، بودجه: ۴۰ میلیون دلار، بازیگران: علیرضا شجاعنوری، مهدی پاکدل، محسن تنابنده، ساره بیات و داریوش فرهنگ
این فیلم پرهزینهترین اثر تاریخ سینمای ایران محسوب میشود و با هدف معرفی چهرهای انسانی و صلحطلب از پیامبر اسلام(ص) به مخاطبان جهانی ساخته شد. داستان فیلم بر کودکی و نوجوانی پیامبر(ص) متمرکز است و سعی دارد تأثیر محیط اجتماعی و فرهنگی عربستان پیش از اسلام را بر شکلگیری شخصیت ایشان بررسی کند. تیم بینالمللی فیلم شامل ویتوریو استورارو، فیلمبردار برنده اسکار و طراحانی از کشورهای مختلف بود که به خلق فضای بصری چشمگیر کمک کردند.
* نقد سینمایی
فیلم «محمد رسولالله» از نظر جلوههای بصری یکی از آثار برجسته سینمای ایران است. طراحی صحنههای مکه و طائف، نورپردازیهای استورارو و موسیقی متن ساخته «ای.آر رحمان»، فضایی حماسی و معنوی در فیلم ایجاد کردهاند. با این حال، مشکل اصلی فیلم در روایت داستان نهفته است. فیلم بهدلیل تمرکز زیاد بر صحنههای شاعرانه و کمبود لحظات دراماتیک، گاه ریتمی کند پیدا میکند. شخصیتهای فرعی نیز بهاندازه کافی پرداخت نشدهاند و عمق لازم را ندارند، بویژه شخصیتهایی مانند عبدالمطلب و ابوطالب که نقش مهمی در زندگی پیامبر(ص) ایفا کردهاند.
* نقد تاریخی
فیلم تلاش کرده به روایتهای تاریخی وفادار باشد اما در برخی موارد بهجای مستندات تاریخی، بیشتر بر منابع ادبی و تفسیری تکیه کرده است. تمرکز بیش از حد بر معجزات پیامبر(ص) و نشانههای ویژه مانند سایه ابر بر سر ایشان، نگاه معنوی درباره ایشان را تقویت کرده است. علاوه بر این، نقش زنان در تربیت و حمایت از پیامبر(ص) کمرنگ نشان داده شده است، درحالیکه مستندات تاریخی به تأثیر عمیق حضرت آمنه و حضرت حلیمه اشاره دارد. فیلم «محمد رسولالله» به کارگردانی مجید مجیدی از نظر جلوههای بصری و تکنیکی یک اثر برجسته در تاریخ سینمای ایران محسوب میشود. طراحی صحنههای فیلم، که بازسازی مکه و طائف پیش از اسلام را به تصویر میکشد، با دقت و جزئیات خیرهکننده انجام شده است. استفاده از ویتوریو استورارو به عنوان فیلمبردار و همکاری او با تیم بینالمللی، تصاویری باشکوه و شاعرانه خلق کرده که حس شکوه و معنویت را به بیننده منتقل میکند. نورپردازیهای دقیق، که گاه از تکنیکهای نقاشی کلاسیک الهام گرفته شدهاند، فضایی عرفانی و رازآلود به فیلم بخشیده است. همچنین موسیقی متن ساخته
ای.آر رحمان با تمهای شرقی و احساسی، به درک و همراهی عاطفی مخاطب با فیلم کمک میکند. با این حال، بزرگترین نقطهضعف فیلم در روایت و درام است. مجیدی در تلاش برای ارائه تصویری جهانی از پیامبر اسلام(ص)، فیلمی ساخته که بیش از آنکه از دل متون اسلامی و سنتهای اسلامی برخاسته باشد، ریشه در نگاه غربی و مسیحی به پیامبران دارد. پیامبری که مجیدی در فیلم خود به تصویر کشیده، بیشتر شبیه مسیح مسیحیان است تا محمد مسلمانان. تاکید بر چهرهای عارفانه و صبور از پیامبر(ص) و پرهیز از نمایش مبارزات سیاسی و اجتماعی ایشان، فیلم را از واقعیتهای تاریخی دور کرده است. در نتیجه، شخصیت محمد(ص) در این فیلم بیش از آنکه انسانی باشد که با چالشها و سختیهای جامعه خود مواجه است، موجودی فرازمینی به نظر میرسد. این نگاه «مسیحگونه» به پیامبر اسلام(ص) در بسیاری از جنبههای فیلم مشهود است. تاکید مداوم بر معجزات، مانند سایه ابر بر سر پیامبر، یا سخن گفتن درختان و حیوانات با ایشان، به اعتقاد برخی از جذابیت دراماتیک داستان میکاهد. در حالی که پیامبر اسلام(ص) در متون تاریخی و اسلامی شخصیتی فعال، استراتژیست و تاثیرگذار است که با چالشهای جامعه خود مبارزه میکند، در این فیلم بیشتر به عنوان یک قدیس معرفی شده که از طریق وقایع خارقالعاده بر دلها تاثیر میگذارد. از سوی دیگر، شخصیتپردازیهای فرعی نیز به همین مشکل دچار شدهاند. شخصیتهایی همچون عبدالمطلب، ابوطالب و ابولهب که نقش کلیدی در داستان زندگی پیامبر(ص) دارند، بهصورت تیپیکال و بدون عمق کافی پرداخت شدهاند. این در حالی است که در متون تاریخی و حتی در روایتهای سنتی، این افراد پیچیدگیهای شخصیتی خاصی دارند که میتوانست به جذابیت درام فیلم بیفزاید. به عنوان مثال، نقش ابوطالب به عنوان حامی پیامبر(ص) در مقابل قریش، یا نقش عبدالمطلب به عنوان رهبر قبیلهای قدرتمند، در فیلم بهصورت سطحی و در سایه روایتهای معنوی و شاعرانه تصویر شده است. از جنبههای دیگر، ریتم کند فیلم و طولانی بودن صحنهها، بویژه در بخش اول، باعث شده مخاطب گاه از روایت جدا شود. تمرکز بیش از حد بر جزئیات تصویری و صحنههای شاعرانه، مانند نمایش طولانی بیابانها، درختان و آسمان، فیلم را از کشش دراماتیک محروم کرده است. این امر بویژه برای مخاطبانی که انتظار یک روایت پرجنبوجوش و واقعگرایانه از زندگی پیامبر(ص) را دارند، ممکن است خستهکننده باشد. از منظر ارتباط با مخاطب بینالمللی، فیلم با وجود تمام زیباییهای بصری و موسیقایی، نتوانسته است شخصیت پیامبر اسلام(ص) را بهگونهای نشان دهد که تفاوت ایشان با دیگر پیامبران، بویژه حضرت مسیح (ع)، برای غیرمسلمانان آشکار شود. تاکید بر جنبههای مشترک پیامبری و حذف یا کمرنگ کردن ویژگیهای منحصربهفرد پیامبر اسلام(ص)، همچون توانایی ایجاد تحول اجتماعی و سیاسی، باعث شده است فیلم در انتقال پیام اصلی خود ناکام بماند. این مساله، بویژه در جوامع غربی که درک دقیقتری از شخصیت مسیح(ع) دارند، میتواند باعث شود پیامبر اسلام(ص) به عنوان شخصیتی تکراری و غیرمنحصربهفرد در میان دیگر پیامبران الهی دیده شود.
در نهایت، فیلم «محمد رسولالله» از نظر فنی و زیباییشناسی یک اثر بینظیر است که نشان از تواناییهای بالای سینمای ایران در تولید آثار تاریخی و دینی دارد اما ضعفهای آن در روایت و شخصیتپردازی و همچنین دور شدن از واقعیتهای تاریخی و تمرکز بیش از حد بر جنبههای قدسی و معنوی، باعث شده است تصویر ارائهشده از پیامبر اسلام(ص) بیش از آنکه به منابع اسلامی وفادار باشد، به تصورات غربی و مسیحی نزدیک باشد. این امر میتواند به عنوان یک فرصت از دسترفته برای معرفی پیامبر اسلام(ص) به جهانیان تلقی شود.
***
الرساله (نسخه عربی)
کارگردان: مصطفی العقاد، سال تولید: ۱۹۷۶، بودجه: ۱۷ میلیون دلار، بازیگران: عبدالله غیث، منی واصف، محمد صبحی
نسخه عربی فیلم «الرساله» همزمان با نسخه انگلیسی آن تولید شد و بهطور ویژه برای مخاطبان کشورهای عربزبان ساخته شد. عبدالله غیث در نقش حمزه جایگزین آنتونی کوئین شد و بسیاری از بازیگران برجسته سینمای عرب در آن نقشآفرینی کردند.
* نقد سینمایی
این نسخه از فیلم، بویژه برای مخاطبان عربزبان، از نظر احساسی تأثیرگذارتر است. بازی عبدالله غیث به عنوان حمزه، هرچند به اندازه بازی آنتونی کوئین کاریزماتیک نیست اما توانسته شخصیت حمزه را انسانیتر و واقعگراتر نشان
دهد.
از نظر جلوههای بصری و موسیقی، نسخه عربی تفاوتی با نسخه انگلیسی ندارد اما صداگذاری و دیالوگها بهتر با فرهنگ عربی همخوانی دارد.
* نقد تاریخی
نسخه عربی نیز همان ایرادات تاریخی نسخه انگلیسی را دارد اما دیالوگها و جزئیات فرهنگی در آن دقیقتر است. برای مثال، استفاده از زبان عربی و اصطلاحات خاص، باعث شده است فیلم برای مخاطبان منطقهای باورپذیرتر باشد. با این حال، باز هم نقش زنان و پیچیدگیهای سیاسی صدر اسلام بهخوبی به تصویر کشیده نشده است.
***
جمعبندی
این آثار هرچند دارای کاستیهای تاریخی و سینمایی هستند اما در معرفی پیامبر اسلام(ص) به مخاطبان جهانی نقشی بیبدیلی ایفا کردهاند. هر کدام از این فیلمها با رویکرد خاص خود توانستهاند گوشهای از زندگی و رسالت پیامبر(ص) را بازتاب دهند و به عنوان منابع فرهنگی و سینمایی ارزشمند باقی بمانند.
ارسال به دوستان
پرسپولیس با وجود 10 نفره شدن با نتیجه 2 بر صفر از سد تراکتور تبریز گذشت
تسویه در آزادی
نبرد پرسپولیس - تراکتور، مثل دیداری میان 2 شاهزاده بود؛ یکی بر تخت سلطنت، دیگری با شمشیر کشیده و غرور زخمی. این نبرد هفته هفدهم لیگ برتر، نه فقط برای امتیاز، بلکه برای حیثیت بود اما سرخپوشان تهران، حتی با یک بازیکن کمتر، خط و نشانشان را برای لیگ کشیدند و تراکتور را با 2 گل بدرقه کردند؛ یکی از «آقای شماره ۷»، سروش رفیعی و دیگری هدیهای از گئورگی گولسیانی.
* کریم باقری؛ پیروز آخرین صحنه
این بازی برای کریم باقری، پایانی بر یک قصه کوتاه و پراحساس بود. او که برای چند دیدار، مسؤول هدایت تیم شد، حالا باید نیمکت را تحویل مردی از ترکیه دهد؛ اسماعیل کارتال، که با لباس اتوکشیده از جایگاه ویژه نظارهگر نمایش شاگردان کریم بود.
* شعارها و بیرانوند، اسیر زهر خاطرات
فضا، پیش از آغاز بازی داغ بود. سکوهای آزادی بهشدت علیه علیرضا بیرانوند، گلر سابق پرسپولیس شعار میدادند؛ مردی که حالا در دروازه تراکتور ایستاده بود اما قلبش هنوز میان قرمزها جا مانده. بازی شروع نشده، او در جنگی روانی شکست خورده بود و دقیقه 11 سروش رفیعی، مثل صاعقهای که در اوج روز بر زمین بکوبد، توپ را در قعر دروازهاش کاشت. شعارها تبدیل به هیاهو شد؛ بیرانوند، تسلیم!
* تراکتور، دست خالی؛ تیرک ناجی پرسپولیس
تراکتور در پاسخ، دقیقه ۲۲ با شوتی محکم از پوستونسکی نزدیک بود گل تساوی را به ثمر برساند اما تیرک دروازه، ناجی سرخها شد. در ادامه، حتی مهدی ترابی تراکتوری، با سر به توپ کوبید اما فرشاد فرجی در آخرین لحظه به داد پرسپولیس رسید. تراکتور گل میخواست اما انگار دروازه پرسپولیس طلسم شده بود.
* اخراج و اشک؛ نیمه اول پرحادثه
در آخرین ثانیههای نیمه اول، محمد خدابندهلو با خطایی ناشیانه کارت قرمز مستقیم گرفت. صحنه عجیبتر، گریه خدابندهلو هنگام ترک زمین بود. کریم باقری، مرد آرام فوتبال ایران، بالای سر او رفت و دلداریاش داد. شاید این تصاویر، بیش از نتیجه بازی در خاطر هواداران بماند.
* سرخها در جنگ بقا، گل دوم؛ توفانی در باد مخالف
10 نفره بودن پرسپولیس، برای تراکتور امیدبخش بود. آنها در نیمه دوم سراپا حمله شدند اما هرچه زدند به در بسته خورد. دقیقه ۷۳، برخلاف جریان بازی، پرسپولیس گل دوم را زد. ضربه گئورگی گولسیانی، با ارسالی دقیق از امید عالیشاه، مثل تیری از دل تاریکی، دروازه بیرانوند را درید. پرسپولیس به قلب حریف زهر ریخت و با اقتدار بازی را بست.
* نتیجه؟ تاج سر پرسپولیس!
در یک بعدازظهر سرد و پرالتهاب، پرسپولیس با 10 نفر، تراکتور را به زانو درآورد. بازگشت شکوهمند به صدر؟ شاید اما این روزها در آزادی، فقط یک چیز حاکم است: غرور و اتحاد. و در گوشهای از زمین، «پاشا» آرام لبخند زد؛ تاجگذاریاش، با بوسهای از پیروزی آغاز شد!
***
کارتال: برد خوبی در راه قهرمانی پرسپولیس به دست آوردیم
سرمربی جدید پرسپولیس گفت: مقابل تراکتور برد خوبی در راه قهرمانی پرسپولیس به دست آوردیم.
اسماعیل کارتال پس از تماشای پیروزی تیم خود، در جمع خبرنگاران گفت: بازی خیلی زیبایی بود و خیلی خوب شد که در راه قهرمانی توانستیم به برتری برسیم. دیدار حساسی بود.
وی افزود: کریم باقری تلاش خوبی داشت و تیم را خوب هدایت کرد. به همه هواداران تبریک میگویم و انشاءالله دست در دست هم و با تلاش یکدیگر، پرسپولیس را به چیزی که استحقاق آن را دارد، میرسانیم. کارتال در پاسخ به این پرسش که جو ورزشگاه شبیه جو ورزشگاههای ترکیه بود؟ اظهار داشت: فضای ورزشگاه بسیار زیبا بود.
ارسال به دوستان
بازگشت حماسهوار مردم لبنان به شهرها و روستاهای جنوب با وجود تیراندازی نظامیان رژیم صهیونیستی
پاتک شجاعت
* ساکنان شهرکهای شمال سرزمینهای اشغالی همچنان جرأت بازگشت به منازل غصبی خود را ندارند
حسین مهدیتبار: «برنامهریزی برای ناتوی پس از آمریکا»، نسخهای است که ادوارد استرینگر در فارن افرز برای اروپا تجویز میکند. او و بسیاری از کارشناسان معتقدند اروپا اینبار تحت حمله آمریکا در دوران ترامپ جان سالم به در نخواهد برد. هر چند پیشبینی انحلال ناتو یا خروج آمریکا از آن قطعی نیست اما به طور حتم این اتحاد نظامی با مشکلات عدیدهای روبهرو خواهد شد، البته این تنها مشکل اروپا در دوران ترامپ نیست. فردی که تهدید کرده بود «اجازه میدهد پوتین هر کاری که میخواهد با اروپا انجام دهد»، اکنون رئیسجمهور آمریکاست. ترامپ با شعار «اول آمریکا» به کاخسفید آمده و تلاش دارد آمریکا را به سیاست انزواگرایانهای بازگرداند؛ انزواگراییای که البته با آنچه در اوایل قرن بیستم مشاهده میشد تفاوتهایی دارد اما همین موضوع نگرانیهایی برای اروپاییها به همراه دارد. با پیچیدهتر شدن نظام بینالمللی، پیوستگیها و وابستگیهای میان ملل و از همه مهمتر جلوگیری از ظهور چین، ترامپ نمیتواند آمریکا را تنها به قاره آمریکا - طبق دکترین مونرو - محدود کند اما او تلاش خواهد کرد هر آنچه مغایر با اصل «اول آمریکا» است را از میان بردارد.
مواجهه ترامپ با اروپا، 3 بعد عمده دارد. ابتدا، جایگاه سیاسی اروپا که با روی کار آمدن ترامپ خدشهدار خواهد شد. اروپا در سالهای اخیر تلاش کرده بود، زیر سایه هژمونی ایالاتمتحده به عنوان یک واحد اثرگذار در نظام بینالملل حضور یابد. برای نمونه، طرف اروپایی، طرف قابلتوجه مذاکرات هستهای ایران بود، چرا که دموکراتها اروپاییها را در صحنه بینالمللی به بازی میگرفتند اما ترامپ معتقد است همکاری با اروپا و نه هیچ واحد دیگری در اولویت آمریکا نیست. او بر این باور است که آمریکا هژمون برتر جهانی است و میتواند مسائل جهانی را بهتنهایی حل و مدیریت کند. در ماجرای طرح صلح آبراهام، همچنین در توافق با کره شمالی، اروپا هیچ نقشی نداشت. در این رویکرد، ترامپ در دوره اول خود به طور مستقیم نشان داد سیاست خارجی آمریکا باید بیش از پیش بر اساس منافع ملی شکل گیرد و در دوره دوم نیز این روند تداوم خواهد یافت، چنان که در تبلیغات انتخاباتیاش نیز به وضوح به این نکته اشاره کرده بود. برای اروپا که طی ۷۵ سال گذشته رهبری سیاسی خود را به ایالات متحده واگذار کرده بود تا در کنار آن یک بازیگر مؤثر محسوب شود، این رویکرد بسیار گران تمام خواهد شد. مکرون چندی پیش درباره وابستگی اروپا به خارج گفته بود: «ما تمایل داریم ژئوپلیتیک خود را به ایالات متحده واگذار کنیم، مدل رشد اقتصادیمان را به مشتریان چینی و نوآوریهای فناورانهمان را به شرکتهای بزرگ آمریکایی. برای من این موضوع ساده است: جهان از گیاهخواران و گوشتخواران تشکیل شده است. اگر تصمیم بگیریم گیاهخوار باقی بمانیم، گوشتخواران پیروز خواهند شد و ما به بازاری برای آنها تبدیل خواهیم شد».
دومین مسالهای که مواجهه اروپا با ترامپ را دردناک میکند، موضوع اقتصادی است. ترامپ بارها اروپا را «ضرر مضاعف» خوانده است؛ قارهای که با ایالات متحده ۲۰۰ میلیارد دلار مازاد تجاری دارد؛ چیزی که به گزارش فارن پالیسی، «اروپا را در تیررس ترامپ قرار میدهد». ترامپ همچنین تهدید کرده در صورتی که اروپا انرژی و گاز مایع بیشتری از آمریکا نخرد، تعرفههای بیشتری اعمال خواهد کرد. او میتواند تعرفههای فولاد را بازگرداند و درباره صنعت خودروسازی نیز با اروپا وارد رقابت شود.
برای آنان که تاریخ را میشناسند، این موضوع بدیهی است که اروپا بدون حمایت آمریکا، قارهای صلحآمیز و دموکراتیک نمیبود. اروپا در طول تاریخ، از جنگهای صدساله تا جنگ دوم جهانی، قارهای متفرق با کشورهای جاهطلب و رقابتی بوده است. پس از پایان جنگ دوم جهانی، آمریکا با طرح مارشال این کشورها را تحت چتر حمایتی خود درآورد و اجازه داد تا اروپا پیشرفت کند. رهبری هژمونیک ایالاتمتحده موقعیتی برای اروپا فراهم کرد که بتواند به قارهای متحد تبدیل شود اما بدون حمایت آمریکا، اروپا احتمالاً مجدداً به شرایط آشوبناک بازخواهد گشت. این موضوع کاملاً با نظریههای رئالیستی روابط بینالملل همخوانی دارد که همکاری اتحادیه اروپایی را تنها تحت سایه رهبری آمریکا ممکن میداند. حضور آمریکا به متحدان اروپاییاش اجازه داد تا اختلافات خود را کنار بگذارند اما با پایان حمایت آمریکا، وضعیت چگونه خواهد بود؟ یک نمونه در دهه ۱۹۹۰، هنگامی که جنگهای بالکان رخ داد و آمریکا حمایت خود از اروپا را کنار گذاشت، نتیجه هرج و مرج در میان اروپاییها بود.
سومین و در واقع مساله اصلی که اروپا با آمدن ترامپ با آن مواجه خواهد شد، مسأله ناتو است.
این اتحادی از کشورهای اروپایی بود که ابتدا برای مقابله با تهدید شوروی شکل گرفت اما با عضویت آمریکا، تبدیل به یک چتر حمایتی نظامی برای اروپاییها شد. واشنگتن یکی از سنتهای اساسی دیپلماتیک خود - یعنی انزواگرایی - را کنار گذاشت تا از اروپا حمایت کند. آمریکا در واقع متعهد شد از اروپا در برابر هر تهدیدی دفاع کند؛ ماده ۵ ناتو اذعان دارد که حمله به هر عضو ناتو، حمله به همه اعضا است اما ونس، معاون ترامپ، گفته بود وقت آن رسیده که اروپا روی پای خود بایستد. ترامپ تهدید کرده حمایتهای آمریکا از اروپا را قطع کند و این تنها آغاز ماجراست. او اروپاییها را وادار میکند تا هزینههای دفاعی خود را به 5 درصد از ناخالص تولید داخلی برسانند. ترامپ مدتهاست که ارزش ناتو را زیر سوال برده و به عقیده بسیاری از تحلیلگران، عجیب نیست اگر آمریکا در تعهدات خود نسبت به ناتو تجدیدنظر کند. او ممکن است قدم در مسیر دوگل بگذارد و آمریکا را از بخش نظامی ناتو خارج کند (فرانسه سال ۱۹۶۶ از بخش نظامی ناتو خارج شد). ترامپ اروپا را نه متحدی بنیادین که رقیب اقتصادی میبیند.
این تغییرات احتمالی اروپا را با بحران رهبری امنیتی مواجه خواهد کرد. آلمان که قویترین اقتصاد اروپاست باید رهبری این بحران را برعهده بگیرد یا اینکه فرانسه و انگلیس که هر دو قدرت هستهای هستند؟ یک مقام انگلیسی در سال ۱۹۴9 گفته بود: «ناتو باعث میشود مشکلات قدیمی میان فرانسه و آلمان از بین برود». اما با پایان حمایت آمریکا، این مشکلات دوباره بازخواهند گشت و میتواند اروپا را وارد هرج و مرج کند؛ وضعیتی که مارک مازوور، مورخ اروپایی در شرح آن، اروپا را «قارهای تاریک» نامیده بود.
اروپا در دوران دوم ترامپ وضعیت پیچیدهای خواهد داشت و سناریوهای مختلفی برای آن قابل تصور است. هر چه باشد، بازگشت ترامپ به کاخ سفید، تغییرات عمدهای در اروپا بهوجود خواهد آورد و این مسائل باعث میشود تا اما اشفورد در فارن پالیسی بنویسد: «اروپا برای آمریکای نسخه دوم آماده نیست».
ارسال به دوستان
«وطن امروز»گزارش میدهد؛ نحوه نقشآفرینی جولانی پشت حمله ساختگی داعش به زینبیه
داعش کراواتی
* پاکسازی قومی علویها و دیگر اقلیتها توسط حکومت نظامی سوریه آغاز شده است
گروه بینالملل: 2 هفته پیش حکومت نظامی موقت سوریه مدعی شد سرویسهای امنیتیاش، توطئه داعش برای حمله به حرم زینبیه در حومه جنوب شرقی دمشق را خنثی کردهاند. سانا، خبرگزاری رسمی این کشور که حالا به دست اتاق عملیات تروریستهای سابق القاعده افتاده، حتی تصاویری را که ادعا میشد مربوط به عناصر بازداشتشده گروهک داعش، همچنین تسلیحات و مدارک شان است، روی خروجی خود گذاشت. امنیتیهای هیات تحریرالشام (HTS) نیز در فیلمی که منتشر شد، در حال تشریح روند به اصطلاح صیانت از حرم حضرت زینب(س) پس از دریافت اطلاعات از سازمان اطلاعات نامرئی سوریه و خنثی کردن نقشه عملیات تروریستی توسط اداره کل امنیت، دستگیر عناصر داعش و حتی بازجویی از آنها نشان داده شدند.
همه اینها در حالی است که هنوز دنیا نمیتواند این واقعیت را فراموش کند که احمد الشرع، حاکم نظامی موقت کراواتی سوریه، تنها یک دهه پیش با نام کذایی ابومحمد جولانی یکی از فرماندهان گروهک داعش در شمال سوریه بود و به عنوان مسؤول اجرای اعدام، اسرا را به شنیعترین شکل ممکن جلوی دوربین سر میبرید. با اینکه طی 2 ماه پس از سقوط دولت در جمهوری عربی سوریه به دست تکفیریهای هیات تحریرالشام، آنها همچنان از بیاحترامی عریان به این حرم مقدس شیعیان و بسیاری دیگر از مسلمانان وحشت دارند و حتی نتوانستند جلوی مراسم عزاداری شیعیان را به مناسبت سالگرد وفات بانوی قهرمان کربلا در روز 27 دی (15 رجب) بگیرند اما روند خزنده پاکسازی قومی اقلیتهای مذهبی، رفته رفته آشکار شده است. برخی گزارشهای میدانی حاکی از آن است که تعداد زائران زینبیه در مراسم ماه گذشته به وضوح نسبت به سالهای گذشته کمتر شده بود. تارنماری انگلیسیزبان «شیا ویوز» یا «امواج شیعه» در گزارشی که از این مراسم منتشر کرد مشخصا دلیل کاهش زائران را چالش امنیتی و آشفتگی سیاسی سوریه و پایتخت آن دمشق را تحت تسلط نیروهای جولانی برشمرد که باعث میشود غیر از اهالی عمدتا شیعه شهرک سیده زینب که حرم در قلب آن قرار گرفته، شیعیان به ندرت بتوانند خود را به این منطقه برسانند.
در چنین شرایطی رسانههای مستقل به تشکیک درباره ادعای اخیر حکومت نظامی سوریه پرداختهاند. به عنوان مثال تارنمای انگلیسی زبان گهواره در تحلیلی بر جزئیات ارائهشده توسط رسانههای رسمی سوریه به این نتیجه رسیده که توطئه بمبگذاری در حرم زینبیه ساختگی بوده است. به نظر میرسد این اقدام تلاشی تبلیغاتی برای معرفی دولت تحت رهبری تحریرالشام به غربیها به عنوان محافظ جان اقلیتها بوده باشد. این تصویرسازی اما بشدت با روند پاکسازی فرقهای و قومی توسط نیروهای جولانی بویژه در مناطق علوی نشین غرب و شمال غرب کشور در تضاد است. گزارشهای بیشماری از مسلحان وابسته به حکومت موقت سوریه وجود دارد که افراد جامعه علوی - و سایر اقلیتهای مذهبی- را در مناطق مختلف سوریه صرفا به خاطر هویت مذهبی و اعتقاداتشان به بهانه اینکه همدستان رژیم اسد بودهاند، ربوده و به قتل رساندهاند. جنایات گرگهای تکفیری که حالا به جان بدن نیمهجان و تکه تکه شده سوریه افتادهاند، چنان شدت گرفته که اخیرا ابومحمود السوس، از فرماندهان میدانی تحریرالشام، در ویدئویی به گروههای مسلح متحدشان توصیه میکند: «هر کاری میخواهید بکنید اما از آن فیلم نگیرید، زیرا تنها به «انقلاب و انقلابیون!» صدمه میزند و آنها را مجبور به سرپوش گذاشتن بر اعمالشان میکند».
آنچه خنثیسازی حمله داعش به زینبیه خوانده میشود نیز احتمالا یک عملیات پرچم دروغین در خدمت منافع حامیان غربی، عبری و عربی رژیم جولانی است. حکومت موقت دمشق قصد دارد با بزرگنمایی تهدید داعش، بهانهای برای آمریکا فراهم کند تا به اشغال نظامی غیرقانونی خود در شامات ادامه دهد. اکنون که رزمندگان حزبالله و نیروهای مستشاری سپاه پاسداران دیگر در سوریه حضور ندارند اما عملا هیچ نیروی محافظ واقعی برای تامین امنیت حرم زینبیه وجود ندارد. دامن زدن به جنگ فرقهای و قومیتی در سوریه همچنین سرپوشی است برای منحرف کردن توجهات افکار عمومی به حضور نیروهای اشغالگر آمریکایی در این کشور که در حال حاضر میادین نفتی کلیدی در شمال و شرق سوریه را اشغال کرده و یک پایگاه راهبردی در التنف در مثلث مرزی سوریه، عراق و اردن را در اختیار دارند. داستانپردازی درباره تهدید داعش، توجیهی بر اشغال مستمر خاک سوریه توسط ائتلاف آمریکایی و رژیم صهیونیستی نیز هست. همچنین با این کار، اجرای هر توطئه و جنایتی علیه شیعیان و اقلیتهای مذهبی سوریه توسط مسلحان حاکم، پیشاپیش به گردن داعشی انداخته میشود که عملا دیگر در قالب یک تشکیلات تروریستی منسجم در سوریه وجود ندارد. به این ترتیب اگر هر یک از طرفها، چه عناصری در حکومت نظامی سوریه که پروژه وهابی هدف قرار دادن زیارتگاههای شیعیان و علویها را دنبال میکنند و چه سازمانهای اطلاعاتی خارجی – بویژه آمریکا، اسرائیل، انگلیس و ترکیه که به دنبال بیثبات کردن سوریه هستند - تصمیم به تخریب حرم زینبیه بگیرند، براحتی میتوان این توطئه را به گردن داعش انداخت. لولوسازی از داعش برای این طرفها چرخه ایجاد هرج و مرج و تعمیق شکافهای فرقهای در سوریه را بزرگتر کرده و کار را برای پروژه نهایی نومحافظهکاران صهیونیست یعنی تجزیه این کشور هموار میکند.
* عملیات دروغین
یکی از تحلیلگرانی که توطئه ساختگی تحریرالشام به اسم داعش علیه حرم زینبیه را افشا کرد، کریم فرانچسکی نام دارد. او یک تبعه ایتالیایی مراکشیتبار است که سال 2014 با برای جنگ با داعش به یگانهای مدافع خلق کردستان سوریه (یپگ) در جریان محاصره کوبانی پیوست. او حالا به یک کارشناس رسانهای درباره عملیاتهای تروریستی بویژه داعش و القاعده تبدیل شده است. روز 11 ژانویه یک مقام ناشناس منسوب به سرویس اطلاعات کل سوریه مدعی شد 4 عضو گروهک داعش که قصد حمله به حرم را داشتند، دستگیر شدند. تلویزیون دولتی تصاویری از این مردان را با چشمان بسته و ایستاده در مقابل دیوار با لباس غیرنظامی نشان داد و مدعی شد این گروه متشکل از اتباع لبنانی و فلسطینی است. تصاویر همچنین تعدادی نارنجک و یک مین ضد تانک را نشان میداد که ظاهراً قرار بود برای یک حمله انتحاری استفاده شود. فرانچسکی اما با تحلیل حملات پیشین داعش به حرم زینبیه که با بمبگذاری وسایل نقلیه پارک شده در جوار آن، انداختن کیسههای پلاستیکی حاوی مواد منفجره یا وارد کردن ماشین و موتوسیکلت بمبگذاری شده به داخل محدوده حرم انجام شده بود، اعلام کرد داعش قبلا هرگز از عاملان انتحاری در زینبیه یا اماکن مشابه استفاده نکرده بود. همچنین او از روی تصاویر منتشره نشان داد در مین ضد تانک TM 57 که ادعا میشد قرار بوده برای حمله انتحاری استفاده شود، فیوز اشتباه به کار رفته است. فرانچسکی نوشت: «در عوض، یک طناب خام و یک دستگاه جرقهزن که برای یک جلیقه انتحاری طراحی شده، نشان داده شده است. این هیچ معنایی ندارد. استفاده از یک مین کامل، با شعاع انفجار لازم علیه تانک کارایی لازم را ندارد. هیات تحریرالشام این را میداند و به وضوح نشان میدهد این چیدمان برای تبلیغات انجام شده است. هیچ راهی وجود ندارد که داعش یا حتی خود تحریرالشام با تخصص و دانش گسترده خود درباره مواد منفجره چیزی به این بیفایدگی بسازند». به گفته وی، حملات قبلی داعش اینقدر شلخته نبود. با رجوع به گزارشهای پیشین مرکز دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در انگلیس، فوریه 2016 در یک رشته بمبگذاری داعش در نزدیکی حرم زینبیه 134 نفر به شهادت رسیدند که بیشتر آنها غیرنظامی بودند. پیش از آن نیز در ژانویه 2016 حمله دیگری با 70 شهید به حرم انجام شده بود که داعش مسؤولیت آن را بر عهده گرفت.
* حمله روابط عمومی جولانی
حتی خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز در روایت این خبر نتوانست تناقض وجودی ادعای حکومت تحت رهبری جولانی با سابقه قتلعام شیعیان عراق را مبنی بر اینکه «از زمان به دست گرفتن قدرت در دمشق، همزیستی مذهبی را تبلیغ کرده» انکار کند. به گزارش این خبرگزاری آمریکایی، دستور شرعی رهبران تحریرالشام برای تبلیغ همزیستی و حمایت از اقلیتها صرفا برای زمینهسازی رفع تحریمهای اقتصادی ایالات متحده و اتحادیه اروپا علیه حکومت جدید سوریه است؛ تحریمهایی که در تلاش برای سرنگونی دولت بشار اسد میلیونها سوری را فقیر کرد. این در حالی است اقدامات تبلیغاتی احمد الشرع به این محدود نمیشود. او مدعی انجام اصلاحات متعددی برای بهبود زندگی مردم عادی سوریه است، از جمله پایان دادن به خدمت اجباری سربازی برای مردان که در برخی مواقع تا 8 سال به طول میانجامید. پرسشی که در این باره مطرح میشود این است: با انبوهی از مسلحان تکفیری چندملیتی ترکیهای، چینی (ایغور) و چچنی که حتی به مناصب فرماندهی ارتش و سازمان اطلاعات جدید هم رسیدهاند، اصلا نیازی به نیروهای سوری وجود دارد؟!
کاهش هزینههای گمرکی سنگین برای محصولات وارداتی مانند تلفنهای همراه و حذف پستهای بازرسی که سفر را کند کرده و سوریها را مجبور به پرداخت رشوه میکند یا به دلایل خودسرانه در معرض خطر دستگیری و ناپدید شدن در سیستم زندان قرار میدهد از دیگر اقدامات احمدالشرع بوده است. بر هر شکل آنچه مشخص است اینکه برای شرع، لغو تحریمها و اجازه دادن به فعالیتهای اقتصادی عادی برای حفظ حمایت مردمی، بویژه با توجه به تلاشهای او و دولتش برای ایجاد یک دولت بنیادگرا در کشور، بسیار مهم است.
* حفظ اهرم از طریق تحریم
همان طور که ایالات متحده و اتحادیه اروپایی از تحریمها برای اهرم فشار علیه اسد استفاده کردند، همین کار را علیه شرع هم انجام میدهند. در همین ارتباط اینترسپت خاطرنشان کرد: تنها چند ساعت قبل از سقوط اسد، زمانی که آشکار بود شرع و HTS قدرت را در دمشق به دست خواهند گرفت، کنگره آمریکا تحریمها را تمدید کرد. دیلینی سایمون، تحلیلگر ارشد گروه بحران بینالمللی میگوید: «در نظر نگرفتن لغو تحریمها در حال حاضر مانند بیرون کشیدن قالی از زیر پای سوریه، درست زمانی است که میخواهد بایستد». اکنون دولتهای اتحادیه اروپایی تهدید اقلیتها را از سوی نیروهای امنیتی شرع که متشکل از چندین گروه مرتبط با القاعده هستند، با سوابق ارتکاب قتلعام علیه علویها، دروزیها و مسیحیان سوریه، به عنوان بهانهای برای حفظ تحریمها یا اعمال مجدد آنها به عنوان تحریمهای «بازگشت فوری» در آینده معرفی میکنند. در این میان با توجه به اینکه بیشترین اعضای کنگره آمریکا مانند فرنچ هیل و جو ویلسون که بیشترین مسؤولیت را در اعمال تحریمها بر عهده دارند نیز حامیان اسرائیل هستند، میتوان حدس زد در آینده از شرع خواسته شود با اسرائیل قرارداد صلح امضا کند؛ قراردادی که واگذاری بلندیهای جولان اشغالی به رژیم صهیونیستی در ازای لغو کامل تحریمها و بازگشت احتمالی اراضی اخیراً اشغال شده سوریه را به همراه داشته باشد.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از پسلرزههای افزایش قیمت ارز در بازار مسکن و خالی شدن بنگاهها از معاملهگران
مقاومت مسکن در برابر دلار
گروه اقتصادی: بازار مسکن در تهران یکی از مهمترین و حساسترین بازارهای اقتصادی کشور است که تحت تأثیر عوامل مختلفی همچون تغییرات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی قرار میگیرد. این گزارش به بررسی تغییرات قیمت آپارتمانهای مسکونی در تهران طی سالهای اخیر و ارائه جزئیات در مناطق مختلف میپردازد.
* گزارش تغییرات قیمت آپارتمانهای مسکونی در تهران
پاییز امسال میانگین قیمت آپارتمانهای مسکونی در تهران حدود 87.6 میلیون تومان به ازای هر مترمربع بود که افزایش قیمت نسبتا کمتری نسبت به سالهای گذشته داشته است، چرا که بازار مسکن راکد شده و عملا کسی توان خرید آپارتمان ندارد، بنابراین رقابت بین فروشندهها مانع از این شده که قیمت آپارتمان مانند سالهای گذشته با شتاب بالا افزایش یابد، هرچند در مناطق مختلف تهران رشد قیمتها متغیر بوده است. به عنوان مثال، قیمت آپارتمان در حاشیه تهران و مناطق پایین شهر بیشتر از بالای شهر رشد داشته است، چرا که در مناطق بالاتر هر کسی توان خرید ندارد، بنابراین نمیتوان گفت رشد قیمت دلار تنها منجر به گرانی آپارتمان در حاشیه تهران شده است. به عبارت دیگر، فاکتورهای دیگری نیز در بازار خرید و فروش آپارتمان در تهران موثر هستند که میتوانند تغییرات در بازار را بیشتر یا کمتر کنند.
با توجه به اینکه هر کس بر اساس توان خود اقدام به خرید میکند، رکود در بازار مسکن در تمام مناطق یکسان نیست. در منطقه یک میانگین قیمت هر مترمربع ۲۰۹ میلیون تومان و در منطقه ۱۵ حدود ۷۲ میلیون تومان است. در منطقه ۴ میانگین قیمت حدود ۹۸ میلیون تومان و در منطقه ۵ حدود ۱۱۲ میلیون تومان است. همچنین میانگین قیمت آپارتمانها در مناطق ۱۵ تا ۱۹ حدود ۵۳ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان است. در فردیس که یکی از شهرهای حاشیهای کرج است، قیمت اجاره آپارتمانهای نوساز حدود یک میلیارد تومان ودیعه و ماهانه ۱۸ میلیون تومان کرایه است. به نسبت هر چقدر یک منطقه گرانتر باشد، رشد قیمتها کمتر اما تاثیرگذاری معاملات در مجموع آمار مسکن تهران موثرتر است، چرا که متراژ آپارتمانها در مناطق شمالی بیشتر بوده و ارزش معاملات نیز بیشتر است.
در پاییز ۱۴۰۲ میانگین قیمت آپارتمانهای مسکونی در تهران حدود ۸۳ میلیون تومان به ازای هر مترمربع بوده است. در مناطق مختلف تهران قیمتها متغیر بودهاند. به عنوان مثال، در منطقه یک میانگین قیمت هر مترمربع ۱۴۸ میلیون و ۹۶۰ هزار تومان و در منطقه ۱۸ حدود ۳۲ میلیون و ۲۸۰ هزار تومان بوده است.
در بهار ۱۴۰۳ میانگین قیمت آپارتمانهای مسکونی در تهران حدود ۸۷ میلیون تومان به ازای هر مترمربع بوده است. تغییرات پاییز 1403 نسبت به نیمه نخست ۱۴۰۳ نشاندهنده افزایش قیمتهاست. در پاییز ۱۴۰۳ میانگین قیمت هر مترمربع آپارتمانهای مسکونی به 87.6 میلیون تومان رسید که نسبت به بهار ۱۴۰۳، اثرات انتظارات تورمی که متاثر از نرخ دلار بوده نمایان شده است.
گزارش میدانی خبرنگار «وطن امروز» حکایت از این دارد که کار بنگاههای مسکن نیز راکد است. این موضوع نشان میدهد ظرفیت افزایش قیمت آپارتمان تحت تاثیر رشد ارز چندان نیست.
آقای حسینی، مدیر یک بنگاه مشاور املاک در منطقه نیروهوایی تهران درباره بازار مسکن گفت: «در چند وقت اخیر موضوع افزایش قیمت ارز و احتمال رشد قیمتها منجر به افزایش معاملات مسکن نشده است. در گذشته زمانی که با رشد قیمت ارز شایعه میشد قیمت مسکن میخواهد افزایش یابد، افزایش تقاضا بهوضوح نمایان میشد اما در مقطع کنونی چنین اتفاقی نیفتاده است که بخشی از این مساله تحت تاثیر نبود پول کافی در اختیار مردم است. البته برخی فروشندهها هم روی قیمت ملک خود اضافه کردهاند اما نه خیلی زیاد، چون در حال حاضر کسی میتواند آپارتمان خود را بفروشد که قیمت مناسبتری بدهد».
آقای نعمتالهی، کارشناس فروش یک بنگاه مشاوران املاک نیز به «وطن امروز» گفت: خیلیها تصور میکنند مشاوران املاک برای اینکه کمیسیون بیشتری بگیرند از گرانی مسکن خوشحال میشوند، در حالی که اینگونه نیست چون گرانیهای اخیر باعث شده تعداد معاملات مسکن بهشدت کاهش یابد، بنابراین در مجموع کار مشاوران املاک کساد شده است. در مقطع کنونی نیز که دلار گران شده است ما به عنوان مشاوران املاک به فروشندهها پیشنهاد میکنیم به نسبت کشش بازار عمل کنند. به طور قطع هماکنون هیچ کششی برای افزایش قیمتها وجود ندارد. هرچند برخی در ماههای اخیر قیمت املاک خود را بهروزرسانی و گرانتر کردهاند اما این مساله باعث نمیشود آنها سود کنند، چون مدت زمان بیشتری طول میکشد تا ملکشان فروش برود شاید اصلا فروش نرود.
* تاثیر نرخ ارز بر قیمت مسکن
نرخ ارز یکی از عوامل مهمی بوده که بر قیمت آپارتمانهای مسکونی تهران در پاییز ۱۴۰۳ تاثیر گذاشته است. بر اساس پژوهشها، افزایش ۱۰۰ درصدی نرخ ارز میتواند منجر به افزایش حدود ۱۴ درصدی در قیمت مسکن شهر تهران شود. افزایش ۲۰ درصدی نرخ ارز نیز میتواند تاثیر مهمی بر قیمت ملک داشته باشد. این نسبت نشان میدهد افزایش بیش از ۲۰ درصدی قیمت دلار در ایران منجر نشده است که به این نسبت قیمت آپارتمان در تهران نیز بالا برود، چون بازار مسکن کاملا راکد است و کسی توان معاملات جدید را ندارد. به همین دلیل فروشندهها کمتر قیمت ملک را تحت تاثیر افزایش قیمت دلار بالا بردهاند و حتی ممکن است مجبور شوند در زمان فروش تخفیف بدهند و قیمتها را به نسبت ابتدای سال تعدیل کنند.
سال ۱۴۰۳ همچنین قیمت مصالح ساختمانی در تهران نسبت به سال گذشته افزایش یافت. بر اساس گزارشها، افزایش قیمت مصالح ساختمانی در تابستان ۱۴۰۳ معادل ۲۷ درصد بوده است. این افزایش به دلایل مختلفی از جمله نوسانات ارز، افزایش هزینههای تولید و نرخ ارز رخ داده است. سهم قیمت مصالح ساختمانی در قیمت تمام شده یک آپارتمان در تهران به طور میانگین ۳۶ درصد است. هزینه فولاد به تنهایی حدود ۷ تا ۹ درصد از قیمت تمام شده را شامل میشود.
* سهم هزینههای مربوط به مجوزها و پایان کار در قیمت تمام شده
هزینههای مربوط به مجوزها و پایان کار میتواند به میزان ساختوساز تاثیر بگذارد. این هزینهها شامل مجوزهای مورد نیاز، مانند مجوز ساخت، مجوز استفاده از زمین و مجوزهای مربوط به اجرای کارهای مختلف میشود. همچنین هزینههای پایان کار شامل تایید مالی و مجوزهای نهایی است.
هزینه مصالح در مناطق شمالی و جنوبی تهران به دلیل عوامل مختلفی مانند نوع مصالح، کیفیت آنها و نیازهای ساختمانی متفاوت است. به عنوان مثال، در مناطق شمالی تهران که معمولا از مصالحی با کیفیت بالاتر استفاده میشود، هزینهها ممکن است بیشتر باشد. در مقابل، در مناطق جنوبی تهران که مصالحی با کیفیت کمتر و ارزش کمتری دارند، هزینهها ممکن است کمتر باشد.
سهم قیمت زمین در قیمت تمامشده یک آپارتمان در تهران معمولا بین ۴۰ تا ۶۰ درصد متغیر است. در مناطق اعیاننشین شهر، این سهم ممکن است به بیش از ۸۰ درصد نیز برسد.
* بازار مسکن لخت است
احمدرضا سرحدی، کارشناس و فعال بازار مسکن نیز در گفتوگو با «وطن امروز» بیان کرد: «افزایش قیمت ارز تأثیر مستقیمی بر بازار خرید و فروش ملک دارد. درواقع مسکن نیز مانند هر کالای دیگری به نرخ ارز وابسته است و با افزایش نرخ دلار، قیمت مسکن نیز به طور ملموسی افزایش مییابد. قبل از افزایش نرخ دلار در ماههای اخیر، بازار مسکن در رکود سنگین تورمی قرار داشت و خرید و فروش ملک انجام نمیشد. اما افزایش نرخ دلار، توان مالی خریداران را کاهش داده و منجر به کاهش تقاضا شده است. قیمت آپارتمان در مناطق متوسط تهران به حدود ۱۲۰ تا ۱۴۰ میلیون تومان به ازای هر متر مربع رسیده است که این امر باعث شده خرید و فروش املاک به اعدادی دور از دسترس تبدیل شود».
سرحدی تصریح کرد: اجارهبها نیز تحت تأثیر قیمت مسکن قرار میگیرد و معمولا درصدی از قیمت کل ساختمان را تشکیل میدهد. او اشاره کرد که تقاضا برای اجاره از عرضه پیشی گرفته است و این امر در سال آینده مشکلات بیشتری را برای مستأجران به همراه خواهد داشت. بازار مسکن یک بازار کند و لخت است و تغییرات قیمت در آن به سرعت بازار ارز نیست. تأثیر نوسانات نرخ ارز بر بازار مسکن معمولا با تأخیر ظاهر میشود و در حال حاضر این تأثیرات هنوز کاملا آشکار نشدهاند.
وی همچنین تأکید کرد که دولت در سالهای اخیر هیچ اقدام موثری برای بخش اجارهداری انجام نداده است. دولت باید سیاستهایی مشابه کشورهای پیشرفته اتخاذ کند و بخشی از ساختمانسازی را به واحدهای اجارهای اختصاص دهد. مقررات سختگیرانه میتواند بازار اجاره را تحت تأثیر قرار دهد و باعث کاهش عرضه واحدهای اجارهای شود.
ارسال به دوستان
دلنوشت
از بیتاللاتها تا بیتالله
زهرا محسنیفر: جاهلیت، سایه سهمگین خود را بر جزیرهالعرب گسترانده بود. مکه زیر سایه خناس بود و برای قریش، هُبَل الهالناس بود. مشرکان، بتان زرین را خدای جهانآفرین پنداشته و گرد بیتاللاتها میگشتند. کعبه، مطاف ابراهیم خلیلالرحمن، مرکز ثقل خداگریزان عالم شده بود. مسجدالحرام اگرچه برای موحدان حنیفآیین حرمت داشت اما غاصبان بیتالله، کاسبان سیم و زر بودند و حرم را به بتآرایی میآلودند. در آسمان تیره و بیستاره جاهلیت اما محمد جوان، چون قرص ماه میدرخشید. مغناطیس محبت او دلهای آهنین مکیان را برادهوار ربوده و آوازه جوانمردیاش به گوش همه قبایل قریش رسیده بود. برای یتیمبچه بزرگشده قریش، صفت «امین» همان فضل بزرگی بود که اعداءالله به آن شهادت میدادند. قوه عاقله محمد امین وقتی غائله نصب حجرالاسود بر رکن حجری کعبه را به سرانگشت تدبیر حل کرد، محبتش در دل سنگ همه طوایف مکه رسوخ کرد. حتی قبل از نزول قرآن، وجود نازنین زاده عامالفیل، «لایلاف قریش» بود... جامه مزمل چون بر قامت محمد(ص) پیچیده شد، رسولالله(ص) از پیله حرا بیرون آمد. جبرئیل امین، پیک وحی، از ملکوت آسمانها آمده بود تا «امین» را «رحمهللعالمین» کند. پیغمبر آخرالزمان «لااله الا الله» را که فریاد زد، نظام طبقاتی حاکم بر حجاز همچون کنگرههای طاق کسری فرو ریخت. آنچه پیامبر خدا آورده بود، طغیان علیه دنیای جاهلیت بود. مرفهان خیلی زود قد علم کردند و مشرکان در مقابل او کوتاه نیامدند. آقابالاسران، ترازوی عدالت را در دستان خاتم رسالت همچون شمشیر جهاد میدیدند و بردهزادگان، رسالت اجتماعیاش را نفی اربابیت میدانستند. تا خارج از مناسبات قدرت بود، نزد مکیان امین بود و جاذبه داشت. داستان بعثت اما ماجرای حکومت توحیدی را به دنبال داشت و راهزنان بلدالامین آن را بر نمیتافتند.
غزوهها همان جنگ فقر و غنا بودند که با اسم رمز «لااله الا الله»، بیطبقگی را در دل تاریخ فریاد میزدند. توحید حنفی تا رسیدن به توحید محمدی(ص) یک بعثت کم داشت که «لا اله الا» را به ابتدای «الله» اضافه کند. حکومت نبوی، ریشه استعلای زبردستان و استضعاف فرودستان را یکجا میزد تا نقشه راه جامعه توحیدی را برای امت پیامبر آخرالزمان تا روز قیامت ترسیم کند.
امروز رستگاری دنیای اسلام به بازفهمی حقیقت بعثت است. زره توحید، جبهه مقاومت را رویینتن میکند و شراکت شیخنشینان شکمباره با اعداءالله مکاره، پاشنه آشیل یکپارچگی امت واحده میشود. نفی سلطه غیرالله از خاکستر غزه، الماس حماس میرویاند و در برهوت پیرامون صعده، امپراتور دریا میپروراند. ینگهدنیا بیتاللات است و قبله اول در اشغال بتان آخرالزمان. تنها طاغیان علیه جاهلیت مدرن میتوانند ریشه استعمار یاغیان کفر و استحمار باغیان دین را یکجا بزنند. باید پیامبرکردار، رضایت ربالعظیم را بر خوشداشت شیطان بزرگ مقدم داشت. باید از هُبلها اجتناب کرد. باید به بعثت پناه آورد.
ارسال به دوستان
شرحی بر وضعیت اروپا در زمانه ترامپ
قارهای تاریک مردهای متحرک
حسین مهدیتبار: «برنامهریزی برای ناتوی پس از آمریکا»، نسخهای است که ادوارد استرینگر در فارن افرز برای اروپا تجویز میکند. او و بسیاری از کارشناسان معتقدند اروپا اینبار تحت حمله آمریکا در دوران ترامپ جان سالم به در نخواهد برد. هر چند پیشبینی انحلال ناتو یا خروج آمریکا از آن قطعی نیست اما به طور حتم این اتحاد نظامی با مشکلات عدیدهای روبهرو خواهد شد، البته این تنها مشکل اروپا در دوران ترامپ نیست. فردی که تهدید کرده بود «اجازه میدهد پوتین هر کاری که میخواهد با اروپا انجام دهد»، اکنون رئیسجمهور آمریکاست. ترامپ با شعار «اول آمریکا» به کاخسفید آمده و تلاش دارد آمریکا را به سیاست انزواگرایانهای بازگرداند؛ انزواگراییای که البته با آنچه در اوایل قرن بیستم مشاهده میشد تفاوتهایی دارد اما همین موضوع نگرانیهایی برای اروپاییها به همراه دارد. با پیچیدهتر شدن نظام بینالمللی، پیوستگیها و وابستگیهای میان ملل و از همه مهمتر جلوگیری از ظهور چین، ترامپ نمیتواند آمریکا را تنها به قاره آمریکا - طبق دکترین مونرو - محدود کند اما او تلاش خواهد کرد هر آنچه مغایر با اصل «اول آمریکا» است را از میان بردارد.
مواجهه ترامپ با اروپا، 3 بعد عمده دارد. ابتدا، جایگاه سیاسی اروپا که با روی کار آمدن ترامپ خدشهدار خواهد شد. اروپا در سالهای اخیر تلاش کرده بود، زیر سایه هژمونی ایالاتمتحده به عنوان یک واحد اثرگذار در نظام بینالملل حضور یابد. برای نمونه، طرف اروپایی، طرف قابلتوجه مذاکرات هستهای ایران بود، چرا که دموکراتها اروپاییها را در صحنه بینالمللی به بازی میگرفتند اما ترامپ معتقد است همکاری با اروپا و نه هیچ واحد دیگری در اولویت آمریکا نیست. او بر این باور است که آمریکا هژمون برتر جهانی است و میتواند مسائل جهانی را بهتنهایی حل و مدیریت کند. در ماجرای طرح صلح آبراهام، همچنین در توافق با کره شمالی، اروپا هیچ نقشی نداشت. در این رویکرد، ترامپ در دوره اول خود به طور مستقیم نشان داد سیاست خارجی آمریکا باید بیش از پیش بر اساس منافع ملی شکل گیرد و در دوره دوم نیز این روند تداوم خواهد یافت، چنان که در تبلیغات انتخاباتیاش نیز به وضوح به این نکته اشاره کرده بود. برای اروپا که طی ۷۵ سال گذشته رهبری سیاسی خود را به ایالات متحده واگذار کرده بود تا در کنار آن یک بازیگر مؤثر محسوب شود، این رویکرد بسیار گران تمام خواهد شد. مکرون چندی پیش درباره وابستگی اروپا به خارج گفته بود: «ما تمایل داریم ژئوپلیتیک خود را به ایالات متحده واگذار کنیم، مدل رشد اقتصادیمان را به مشتریان چینی و نوآوریهای فناورانهمان را به شرکتهای بزرگ آمریکایی. برای من این موضوع ساده است: جهان از گیاهخواران و گوشتخواران تشکیل شده است. اگر تصمیم بگیریم گیاهخوار باقی بمانیم، گوشتخواران پیروز خواهند شد و ما به بازاری برای آنها تبدیل خواهیم شد».
دومین مسالهای که مواجهه اروپا با ترامپ را دردناک میکند، موضوع اقتصادی است. ترامپ بارها اروپا را «ضرر مضاعف» خوانده است؛ قارهای که با ایالات متحده ۲۰۰ میلیارد دلار مازاد تجاری دارد؛ چیزی که به گزارش فارن پالیسی، «اروپا را در تیررس ترامپ قرار میدهد». ترامپ همچنین تهدید کرده در صورتی که اروپا انرژی و گاز مایع بیشتری از آمریکا نخرد، تعرفههای بیشتری اعمال خواهد کرد. او میتواند تعرفههای فولاد را بازگرداند و درباره صنعت خودروسازی نیز با اروپا وارد رقابت شود.
برای آنان که تاریخ را میشناسند، این موضوع بدیهی است که اروپا بدون حمایت آمریکا، قارهای صلحآمیز و دموکراتیک نمیبود. اروپا در طول تاریخ، از جنگهای صدساله تا جنگ دوم جهانی، قارهای متفرق با کشورهای جاهطلب و رقابتی بوده است. پس از پایان جنگ دوم جهانی، آمریکا با طرح مارشال این کشورها را تحت چتر حمایتی خود درآورد و اجازه داد تا اروپا پیشرفت کند. رهبری هژمونیک ایالاتمتحده موقعیتی برای اروپا فراهم کرد که بتواند به قارهای متحد تبدیل شود اما بدون حمایت آمریکا، اروپا احتمالاً مجدداً به شرایط آشوبناک بازخواهد گشت. این موضوع کاملاً با نظریههای رئالیستی روابط بینالملل همخوانی دارد که همکاری اتحادیه اروپایی را تنها تحت سایه رهبری آمریکا ممکن میداند. حضور آمریکا به متحدان اروپاییاش اجازه داد تا اختلافات خود را کنار بگذارند اما با پایان حمایت آمریکا، وضعیت چگونه خواهد بود؟ یک نمونه در دهه ۱۹۹۰، هنگامی که جنگهای بالکان رخ داد و آمریکا حمایت خود از اروپا را کنار گذاشت، نتیجه هرج و مرج در میان اروپاییها بود.
سومین و در واقع مساله اصلی که اروپا با آمدن ترامپ با آن مواجه خواهد شد، مسأله ناتو است.
این اتحادی از کشورهای اروپایی بود که ابتدا برای مقابله با تهدید شوروی شکل گرفت اما با عضویت آمریکا، تبدیل به یک چتر حمایتی نظامی برای اروپاییها شد. واشنگتن یکی از سنتهای اساسی دیپلماتیک خود - یعنی انزواگرایی - را کنار گذاشت تا از اروپا حمایت کند. آمریکا در واقع متعهد شد از اروپا در برابر هر تهدیدی دفاع کند؛ ماده ۵ ناتو اذعان دارد که حمله به هر عضو ناتو، حمله به همه اعضا است اما ونس، معاون ترامپ، گفته بود وقت آن رسیده که اروپا روی پای خود بایستد. ترامپ تهدید کرده حمایتهای آمریکا از اروپا را قطع کند و این تنها آغاز ماجراست. او اروپاییها را وادار میکند تا هزینههای دفاعی خود را به 5 درصد از ناخالص تولید داخلی برسانند. ترامپ مدتهاست که ارزش ناتو را زیر سوال برده و به عقیده بسیاری از تحلیلگران، عجیب نیست اگر آمریکا در تعهدات خود نسبت به ناتو تجدیدنظر کند. او ممکن است قدم در مسیر دوگل بگذارد و آمریکا را از بخش نظامی ناتو خارج کند (فرانسه سال ۱۹۶۶ از بخش نظامی ناتو خارج شد). ترامپ اروپا را نه متحدی بنیادین که رقیب اقتصادی میبیند.
این تغییرات احتمالی اروپا را با بحران رهبری امنیتی مواجه خواهد کرد. آلمان که قویترین اقتصاد اروپاست باید رهبری این بحران را برعهده بگیرد یا اینکه فرانسه و انگلیس که هر دو قدرت هستهای هستند؟ یک مقام انگلیسی در سال ۱۹۴9 گفته بود: «ناتو باعث میشود مشکلات قدیمی میان فرانسه و آلمان از بین برود». اما با پایان حمایت آمریکا، این مشکلات دوباره بازخواهند گشت و میتواند اروپا را وارد هرج و مرج کند؛ وضعیتی که مارک مازوور، مورخ اروپایی در شرح آن، اروپا را «قارهای تاریک» نامیده بود.
اروپا در دوران دوم ترامپ وضعیت پیچیدهای خواهد داشت و سناریوهای مختلفی برای آن قابل تصور است. هر چه باشد، بازگشت ترامپ به کاخ سفید، تغییرات عمدهای در اروپا بهوجود خواهد آورد و این مسائل باعث میشود تا اما اشفورد در فارن پالیسی بنویسد: «اروپا برای آمریکای نسخه دوم آماده نیست».
ارسال به دوستان
از ماجرای گرینلند تا دخالت در انتخابات آلمان و مسائل انگلیس
روی اعصاب اروپا
ترامپ و ایلان ماسک چه خوابی برای قاره اروپا دیدهاند؟
دونالد ترامپ پس از تحلیف و رسیدن به کاخ سفید نیز از صحبتهای پیشین خود درباره بزرگتر کردن آمریکا از نظر جغرافیایی دست نکشید و برای چندمین بار در هفتههای گذشته در سخنان خود به الحاق گرینلند به خاک آمریکا اشاره کرد. دونالد ترامپ در سخنرانی روز شنبه خود در همین زمینه به خبرنگاران گفت: «فکر میکنم آن را به دست خواهیم آورد». وی سپس افزود: «۵۷ هزار ساکن این جزیره میخواهند با ما باشند». البته این سخنان ترامپ درباره الحاق و تصرف گرینلند مربوط به دوره جدید ریاستجمهوری وی نمیشود و پیش از این نیز سابقه داشته است. وی سال ۲۰۱۹ در دولت نخست خود نیز کنترل آمریکا بر گرینلند را یک «ضرورت مطلق» برای امنیت بینالملل دانسته بود. تکرار این دست ادعاها در حالی است که مته فردریکسن، نخستوزیر دانمارک در تماس تلفنی هفته گذشته با رئیسجمهوری آمریکا تاکید کرد که «گرینلند فروشی نیست». ترامپ روز شنبه در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران افزود: «من واقعا نمیدانم دانمارک چه ادعایی نسبت به آن [گرینلند] دارد اما اگر آنها اجازه ندهند چنین اتفاقی بیفتد، این یک اقدام بسیار غیردوستانه خواهد بود، زیرا برای حفاظت از دنیای آزاد است. فکر میکنم گرینلند را به دست خواهیم آورد، زیرا به آزادی جهان مربوط میشود. آمریکا هیچ دلیلی برای این کار ندارد غیر از اینکه تنها ما هستیم که میتوانیم آزادی را فراهم کنیم. آنها نمیتوانند».
پیش از این «موته اگده» نخستوزیر قلمرو خودمختار گرینلند نیز با تاکید بر اینکه این منطقه فروشی نیست، از ابراز تمایل خود برای همکاری نزدیکتر با ایالاتمتحده در زمینه دفاعی و معادن خبر داده بود. از سوی دیگر وی پیش از روی کار آمدن ترامپ تمایل خود را برای برگزاری همهپرسی استقلال این جزیره بزرگ اروپایی اعلام کرده بود و اخیرا نیز با فرزند ارشد ترامپ در این جزیره دیدار کرد؛ دیداری که به صورت رسمی تایید نشده است اما گمانهزنیها درباره آغاز مذاکرات دولت ترامپ با دولت خودمختار گرینلند را درباره الحاق آن به ایالات متحده آمریکا افزایش داده است. روزنامه فایننشالتایمز نیز در گزارشی از تماس تلفنی ۴۵ دقیقهای فردریکسن، نخستوزیر دانمارک با دونالد ترامپ خبر داد و آن را به نقل از یک مقام اروپایی ناشناس، «وحشتناک» توصیف کرد. یک منبع آمریکایی نیز با تایید گفتوگوی تلفنی پرتنش ۲طرف، تمایل ترامپ برای تصاحب گرینلند را «جدی و به طور بالقوه بسیار خطرناک» دانست. گرینلند اهمیت استراتژیک زیادی برای آمریکا دارد و محل استقرار یک مرکز فضایی بزرگ متعلق به ایالات متحده است. در سالهای اخیر علاقه به منابع طبیعی گرینلند از جمله استخراج مواد معدنی کمیاب، اورانیوم و آهن در آن افزایش یافته است. این جزیره اگرچه به صورت خودمختار اداره میشود، اما همچنان بخشی از پادشاهی دانمارک است. از سوی دیگر این جزیره میزبان نیروهای ناتو و نیروهای نظامی آمریکا است و همین مساله میتواند به محل نزاع جدی دولتهای اروپایی با آمریکا و همچنین استقرار بیشتر نظامی آمریکا در این شبهقاره استراتژیک منجر شود؛ استقراری که در صورت موافقت دولت محلی این جزیره با توجه به وضعیت دولت دانمارک و قدرت اندک آن در برابر ایالات متحده آمریکا مانع چندانی بر سر راه ندارد؛ مسالهای که منجر به ایجاد وحشت و نارضایتی برای مردم دانمارک شده است. کشور دانمارک به عنوان یکی از اعضای قدیمی ناتو و از متحدان آمریکا در برابر تهاجم روسیه به اوکراین اکنون با چالش جدی روبهرو شده است؛ چالشی که به اهداف سیاست خارجی دونالد ترامپ مربوط است. رئیسجمهور جدید آمریکا با شعار «اول آمریکا» به مقابله با اتحادیه اروپایی روی آورده است؛ وضعیتی که در شرایط فعلی جنگ اوکراین و قطع گاز روسیه به چالشی جدی برای اروپاییها تبدیل خواهد شد و آنها را با هزینههای سنگین امنیتی و اقتصادی روبهرو خواهد کرد. سیاست ماجراجویانه ترامپ در بزرگتر کردن جغرافیای آمریکا تنها به گرینلند محدود نیست و دولت آمریکا به دنبال الحاق مناطق استراتژیک بیشتری در قاره آمریکا به خاک این کشور است، از جمله الحاق کانادا به عنوان کشوری که تحت نظارت بریتانیا قرار دارد و همچنین الحاق کانال پاناما که آبراهه استراتژیکی برای مبادلات تجاری به حساب میآید. سیاست الحاق مناطق بیشتر به آمریکا را میتوان استراتژی جدید دولت ترامپ برای حل بحران ناترازی تجاری این کشور و رکود صنایع دانست. دولت آمریکا طی چند دهه گذشته دچار فرسایش اقتصادی شدیدی شده است و به موازات آن هزینههای خارجی این کشور در قالب بستههای کمکی نظامی، اقتصادی و درمانی به شکل چشمگیری افزایش یافته است؛ مسالهای که منجر به رکود صنایع در این کشور به دلیل پیدا شدن رقبای صنعتی و تجاری در اروپا و آسیا شده است. به همین دلیل نیز ترامپ با راهاندازی جنگ تعرفهای، دست گذاشتن روی تمامیت ارضی کشورهای دوست و کاهش کمکهای خارجی، به دنبال احیای آمریکای بزرگ است؛ سیاستی که در نهایت منجر به تضعیف اروپا و ایجاد تفرقه بین کشورهای اروپایی و آمریکا خواهد شد. از سوی دیگر حمایت شخصیتهایی مانند ایلان ماسک از اقدامات ترامپ و انتشار تصاویر و ادعاهای تحریکآمیزی همچون تبدیل نام آبراهه بین فرانسه و انگلیس به آبراهه جرج واشنگتن یا دخالت در سیاست کشورهایی همچون آلمان و انگلیس با حمایت مالی و سیاسی از احزاب اپوزیسیون این کشورها، منجر به ایجاد نگرانی بیشتر در کشورهای اروپایی و تعمیق شکاف بین اروپا و آمریکا شده است. دخالتهایی که از کنترل خارج شده و منجر به هرج و مرج در فضای سیاسی اروپاییها شده است؛ هرج و مرجی که در انتخابات پیش روی آلمان بیشترین تاثیر را گذاشته است. اخیرا ماسک در کنگره حزب آلترناتیو برای آلمان گفت: «به خیابانها بروید، با مردم صحبت کنید، آنها را متقاعد کنید رای دهند. تغییر لازم است. باید انجام شود. این انتخابات بسیار مهم است، بسیار مهم است. درباره آن ساده صحبت نکنید. من فکر میکنم آینده تمدن ممکن است به این انتخابات بستگی داشته باشد. بنابراین وقتی چیزی آنقدر مهم است، باید بگویید خب! باید هر کاری که میتوانید انجام دهید تا مردم را متقاعد کنید که به AFD رای دهند». ایلان مایک ماسک همچنین در سخنانی بحثبرانگیز گفت: «بچهها نباید بابت گناهان والدینشان احساس گناه کنند، چه رسد به گناهان پدربزرگها و مادربزرگهایشان. تمرکز بیش از حد روی گناهان گذشته وجود دارد و ما باید از آن گذر کنیم».
صحبتهای ماسک مربوط به دوران نازیها و شرم آلمانها از جنایات فاشیستها در این دوران است. این سخنان پس از سلام هیتلری وی در مراسم تحلیف ترامپ بسیار بحثبرانگیز شده و واکنش مقامات آلمانی را در پی داشته است.
صدراعظم آلمان نیز در واکنش به اقدام مداخلهجویانه ماسک، در مصاحبهای با یک مجله ضمن آنکه حملات ایلان ماسک، مشاور دونالد ترامپ به خود را «پریشانگویی» توصیف کرد، تأکید کرد که آلمان «یک دموکراسی باثبات است، ماسک هر چه میخواهد بگوید». وی اما حمایت او از حزب راست افراطی در آلمان را مسالهای بزرگتر خواند.
ارسال به دوستان
یادداشت
حزباللهیها و مسأله حجاب
امیرعباس نوری: بگذارید با یک سوال شروع کنیم: حزباللهی کیست؟ یک تعریف ساده از حزباللهی، اعتماد به نظام جمهوری اسلامی و حمایت همهجانبه از جمهوری اسلامی است. حزباللهی کسی است که در هر مقطعی، منافع و مصالح نظام را درک کرده و متناسب با منافع و مصالح نظام اقدام میکند.
در شرایط فعلی، یعنی ۲ سال پس از شورش ۱۴۰۱ در حالی که دشمن در میانه جنگ، جمهوری اسلامی را به شعلهور کردن این شورش تهدید میکند، بدیهی است که حزباللهی در محاسبات خود، اولویتسنجی میکند. یک حزباللهی باهوش و متدین میداند مساله حجاب بهانهای برای تضعیف و براندازی جمهوری اسلامی است. یک حزباللهی خردمند میفهمد در نظر دشمن، حجاب یکی از پایههای عقیدتی جمهوری اسلامی است و برای وارد کردن ضربه کاری به جمهوری اسلامی باید از مساله حجاب وارد شد.
یک حزباللهی انقلابی خردمند میفهمد که در سال ۱۴۰۱ شعارهای شورشیان که دنبال برهنگی و بیبندوباری بودند، مستقیما علیه رهبر انقلاب بود و تندترین و سریعترین توهینها علیه شخص ایشان مطرح شد. یک حزباللهی منصف میفهمد دشمن، مهمترین مانع بر سر راه ولنگاری فرهنگی را شخص رهبری و ولی فقیه میداند و از همین رو تلاش میکند شخصیت رهبری را در جامعه تخریب کند. در واقع دشمن میداند مهمترین مدافع حجاب و عفاف در جامعه، جمهوری اسلامی و شخص رهبر انقلاب اسلامی است و از همین رو تلاش میکند به شیوههای مختلف، با تخریب و تضعیف وجهه رهبری، هم مساله بیحجابی را دنبال کند و هم به بهانه آن، پروژه تضعیف جمهوری اسلامی را به پیش برد. به همین خاطر یک حزباللهی هوشیار و بیدار باید بداند حفاظت از جمهوری اسلامی و تقویت جمهوری اسلامی، مهمترین اقدامی است که میتواند برای حفظ حجاب و سایر مطالبات و آرمانهای انقلابی جریان حزبالله انجام دهد. معنی سادهتر این حرف این است که در حال حاضر که نظام جمهوری اسلامی آماج جدیدترین و پیچیدهترین نقشهها و طراحیهاست، مهمترین تکلیف جریان حزباللهی و متدین جامعه، حراست و حمایت از نظام جمهوری اسلامی و در راس آن ولی فقیه و اجتناب از هر اقدامی است که منجر به تضعیف نظام و تقویت نقشههای دشمن شود.
این یک واقعیت مهم است که جریان متدین و حزباللهی باید نسبت به آن اهتمام داشته باشد. دشمن پس از ۴۶ سال دشمنی و به کار بستن انواع نقشهها و طراحیها و تحریمها به این نتیجه رسیده برای تضعیف جمهوری اسلامی، پس از تحریمها باید از حوزه حجاب وارد شود؛ مهمترین پیام آن برای جامعه وسیع و گسترده متدینان و حزباللهیها این است که مهمترین مدافع حجاب، نظام جمهوری اسلامی است.
تعارفات را کنار بگذاریم. قانون حجاب را چه کسی و چه نظامی در ایران اعمال کرده است؟ جمهوری اسلامی. چه کسی طی این ۴۵ سال از این قانون و حفظ حجاب حمایت و حراست کرده است؟ نظام جمهوری اسلامی. چه کسی برای دفاع از حجاب و حراست از قانون حجاب هزینه داده است؟ نظام جمهوری اسلامی. در شورش پاییز و زمستان ۱۴۰۱ علیه حجاب، کدامیک از مسؤولان بیشترین هزینه را دادند و بیشترین مقابله را با شورشیان انجام دادند؟ شخص رهبر انقلاب.
اساسا دلیل اینکه در شورش برهنگی و بیبندوباری ۱۴۰۱، رهبری مورد بیشترین و بیسابقهترین تخریبها و اهانتها قرار گرفتند، این بود که شخص رهبری انقلاب مهمترین مدافع حجاب و مهمترین حافظ قانون حجاب در ایران بوده و هستند.
یک جوان متدین، حزباللهی و انقلابی قطعا باید این بدیهیات را بداند.
بنابراین اکنون نیز که مساله قانون حجاب و اجرای آن یکی از مطالبات جریان حزبالله و متدینان جامعه است، همه بویژه جریان حزباللهی، انقلابی و قاطبه تودههای متدینان باید نسبت به نظام اسلامی و حساسیت نظام نسبت به مساله حجاب «اعتماد» لازم را داشته باشند. همان کسانی که در اوج شورش بیحجابی و بیبندوباری پاییز و زمستان ۱۴۰۱ در مقابل شورشیان داخلی و خارجی ایستادند و از حجاب زن مسلمان ایرانی حفاظت کردند، قطعا اکنون که این شورشیان تضعیفشده مترصد فرصتی جدید برای ایجاد آشوب و ناامنی هستند، تصمیمات و اقدامات لازم را اندیشیده و قطعا به کار خواهند بست. بنابراین جریان متدین و حزباللهی که پایداری و پایمردی نظام جمهوری اسلامی در اوج شورش ۱۴۰۱ را با چشمان خود دیده و با تمام وجود لمس کرده است، اکنون نیز باید به تدابیر نظام جمهوری اسلامی برای مدیریت موضوع حجاب اعتماد کامل داشته باشد. یعنی اگر قانون حجاب در مجلس تصویب شده است، این به آن معناست که اهتمام برای مقابله با لاابالیگری در جامعه وجود دارد و قوانین لازم را تصویب کرده است.
اگر همین قانون حجاب، بنا به مصالحی فعلا اجرایی نشده است، جریان حزباللهی و متدین جامعه باید به این تدبیر نظام جمهوری اسلامی اعتماد کرده و نسبت به آن احترام بگذارد.
وقتی مهمترین مدافع حجاب در ایران، نظام جمهوری اسلامی است و همه متدینان، حزباللهیها و جوانان انقلابی در جریان اتفاقات ۱۴۰۱، این واقعیت را با تمام وجود درک و لمس کردهاند، قاعدتا باید برای حمایت از حجاب و برای حفظ حجاب، حول نظام جمهوری اسلامی جمع شوند و تلاش کنند این ستون اجرای قوانین اسلامی و شرعیات در جامعه محکم و مستحکم شود. از همه مهمتر، باید هر آنچه وظیفهشان است انجام دهند تا این خیمه اسلام و به تعبیر حاجقاسم حرم اسلام و تشیع، در مقابل دشمنان و نقشهها و طراحی دشمنان استوار و محکم ایستاده و کارها را جلو ببرد. جمهوری اسلامی ایران اکنون آماج پیچیدهترین نقشهها و طراحیها و شدیدترین توطئهها و حملات سخت و نرم است. اکنون جمهوری اسلامی از یک سو به واسطه تحریمها، درگیر و پیگیر راهحلهایی برای کاهش فشار اقتصادی بر مردم است و از سوی دیگر به واسطه جنگ ۱۶ ماهه اخیر رژیم صهیونیستی علیه مقاومت، در حال یک طراحی جدید برای بازسازی بازدارندگی و معادله و موازنه قدرت در منطقه است. در این میان دشمن صهیونیستی و آمریکایی تلاش میکند با ترفندهای مختلف یک التهاب و ناآرامی جدید را در ایران به راه اندازد تا از طریق آن، هم شورش ۱۴۰۱ را بازسازی و هم تلاش کند از طریق نفوذیهای خود در داخل کشور زمینه ایجاد اعتراضات دیگری بویژه اعتراضات اقتصادی را ایجاد کند و آن را به شورش مرتبط با مساله حجاب پیوند بزند. حالا تصور کنید در این شرایط، تهدید حمله نظامی نیز روی میز مقامات رژیم صهیونیستی است و آنها نیز در حال تلاشند شرایط لازم را برای انجام حمله مستقیم نظامی به ایران فراهم کنند.
خب! در چنین شرایطی قطعا یکی از الزامات مهم و حیاتی، حفظ «آرامش» کشور است. هر اقدامی که منجر به ایجاد التهاب، در هر سطح و اندازه و بخشی در کشور شود، میتواند به برنامه دشمن برای ایجاد التهاب و آشوب و ناآرامی در کشور کمک کند. دولت و هر کدام از ساختارهای حاکمیتی، باید از هر تصمیم یا اقدامی که منجر به ایجاد نارضایتی یا التهاب در کشور شود، پرهیز کنند. همینطور جریانها و گروههای سیاسی درون نظام نیز باید دقت کنند و آب در آسیاب دشمن نریخته و اصطلاحا هیزمکش آتش فتنه دشمن نشوند. قاعدتا در این شرایط، جریان حزبالله تکلیف مهمتری بر عهده دارد؛ جریانی که مدعی حمایت و حفاظت از نظام جمهوری اسلامی و معتقد است این نظام جمهوری اسلامی است که مطالبات مذهبی و اعتقادی آنها را پوشش داده و اجرا میکند، باید پیشگام رعایت این ملاحظات و الزامات باشد، نه اینکه خدای نکرده در راستای یک مطالبه بحق و منطقی و شرعی و دینی، مرتکب یک اقدام و رفتار اشتباه شود که نقشههای دشمنی را که طراح شورش «زن، زندگی، آزادی» بوده، تقویت کند.
این یک معنی خیلی واضح و روشن دارد. برای مقابله اصولی و ریشهکن کردن فتنه بیحجابی، در وهله اول باید تلاش کرد نقشه و طراحی دشمن برای بیحجابی و زمینهها و ظرفیتهای داخلی آنان تضعیف و به حاشیه برده شود. یعنی باید جوری رفتار کرد که اولا طراحان خارجی «زن، زندگی، آزادی» تضعیف شوند و اراده و انگیزه یا توانی برای پیگیری این نقشه شوم در ایران نداشته باشند و ثانیا به صورت همزمان، ماهیت عوامل مروج بیبندوباری و بیحجابی در داخل کشور برای عموم مردم روشن شود و به مرور به حاشیه رانده شوند. سپس در مرحله آخر، اقدامات لازم قانونی برای برخورد با این عوامل داخلی بیحجابی و بیبندوباری اعمال شود. نفهمیدن یا رعایت نکردن این الزامات، قطعا به سود پروژه بیحجابی و بیبندوباری در کشور است. یکی از وجوه و ارکان بصیرت، زمانشناسی است. عفونت سرطانزایی که در جریان شورش «زن، زندگی، آزادی» بروز کرد، موضوعی نیست که بتوان با یک اقدام ضربتی درمان کرد. باید ریشههای این سرطان و شاخههای آن شناسایی شده و از بین برود، یعنی باید امکان بروز مجدد این بیماری عفونی از بین برود. اگرنه هر اقدام شتابزده و بدون محاسبه نه تنها موجب علاج این بیماری نمیشود، بلکه میتواند شرایط را برای بروز مجدد آن فراهم کند.
بنابراین جریان حزباللهی و انقلابی و تودههای متدین جامعه باید درباره مساله حجاب، ضمن اینکه انگیزهها و مطالبات پاک و انسانی خود را حفظ میکنند، مقداری هوشمندی و صبوری به خرج بدهند.
همانطور که گفته شد لازمه این هوشمندی و صبوری، اعتماد به نظام اسلامی است. آنچه نظام جمهوری اسلامی در پاییز و زمستان ۱۴۰۱ در مقابله با شورشیان «زن، زندگی، آزادی» انجام داد، نشان داد انگیزه انقلابی و اراده دینی لازم در مسؤولان نظام برای مقابله و ریشهکنی این عارضه وجود دارد.
بنابراین با استناد به همین اقدامات نظام در مقابله با شورش «زن، زندگی، آزادی» باید گفت حتما و قطعا باید اعتماد لازم به نظام اسلامی وجود داشته باشد. نظام اسلامی هزینههای بسیار زیادی در مقابله با این شورش خشونتآمیز کرد. حالا که نظام با دادن هزینههای بسیار و با اعطای خون نیروهای فراجا، سپاه و بسیج توانسته است این شورش فتنهگون را تا حد زیادی کنترل و سرکوب کند، قطعا انگیزه مضاعفی برای ریشهکن کردن آن دارد. نظامی که در دفاع از حجاب جان بهترین فرزندان خود را اعطا کرده است، قطعا در ادامه نیز پای حجاب خواهد ماند. بنابراین این هم عقلانیت است و هم انصاف که در مساله حجاب و تدابیر و قوانین لازم برای اعمال و حفاظت از آن، به نظام جمهوری اسلامی اعتماد کنیم و همیشه این را در ذهن خود داشته باشیم که ضمانت اجرای قوانین اسلامی و شرعی در جامعه ایرانی، همین نظام جمهوری اسلامی است.
یک نکته دیگر را هم لازم است بدون تعارف مطرح کنیم. در مساله حجاب، باید هوشیار و مراقب شیطانها و شیطنتهای سیاسی باشیم. کسانی که این روزها کف خیابان بلندگو در دست میگیرند و به بهانه حجاب، علیه این و آن شعارهای سیاسی میدهند، در اتفاقات پاییز و زمستان ۱۴۰۱ کجا بودند؟ برخی از این افراد، آن زمان یا گم شده بودند یا دستکم با شور و حرارت امروزی در حمایت از حجاب شعار نمیدادند! اینکه چرا این افراد در موقع لازم غایب بودند و جاخالی دادند ولی در موقع غیرلازم حاضر و کاسه داغتر از آش شدهاند، هم قابل تامل است و هم شائبهبرانگیز!
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|