|
نگاهی به سریال زنان و دختران (Wives and Daughters) به بهانه پخش از شبکه 4 سیما
بیثباتی دوران جورج و تحولات ویکتوریایی!
نادیا زکالوند: 15 سال از زمانی که سریال زنان و دختران (کارگردان: نیکلاس رنتون) در شبکه بیبیسی ساخته و پخش شد، میگذرد. این سریال برگرفته از رمان الیزابت گاسکل در سال 1865 است و با وجود گذر زمان همچنان عنوان یکی از بهترین فیلمهای اقتباسی را دارد. ارسال به دوستان
چند سطری درباره الیزابت استیونسون گاسکل
الیزابت استیونسون گاسکل، رماننویس و نویسنده داستانهای کوتاه بریتانیایی دوران ویکتوریاست. داستانهای او تصاویری واقعی از جزئیات لایههای زندگی افراد جامعه آن دوران بویژه فقرا به دست میدهد. گاسکل همچنین اولین فردی بود که زندگینامه شارلوت برونته را نوشت. الیزابت استیونسون 29 سپتامبر 1810در چلسی لندن متولد شد. مادرش 13 ماه بعد از دنیا رفت و پدرش که نمیتوانست بهتنهایی از او مراقبت کند، او را نزد خالهاش فرستاد. کسی که الیزابت همیشه او را بهتر از مادر میخواند. الیزابت در خانه زیر نظر خاله و و هرازگاهی معلمهای خصوصی تحصیل کرد و سپس درسال 1821 به مدرسه ساندی و سال بعد به مدرسه بارفورد وارویک شایر فرستاده شد. برادر الیزابت جان استیونسون که سال 1820 به نیروی دریایی تجاری پیوسته بود همیشه برای خواهرش نامه میفرستاد و با داستانهایش قوه تخیل او را تحریک میکرد، هم او بود که بعدها الیزابت را به داستاننویسی تشویق کرد. اما سال 1828 برادر الیزابت در سفری که به هند داشت ناپدید شد و این موضوع پدر الیزابت را به افسردگی عمیقی کشاند. الیزابت برای مراقبت از او به لندن رفت و تا سال 1829 که پدرش فوت کرد آنجا ماند. او سال 1832 با ویلیام گاسکل سیاستمدار آشنا شد و ازدواج کرد. هر دوی آنها عاشق ادبیات و موسیقی بودند. اگرچه در ظاهر با هم بسیار فرق داشتند؛ الیزابت قدی متوسط داشت و کمی فربه، خوشصحبت و خوشرو بود اما ویلیام قدبلند، لاغر و تند و تیز بود، با هم بسیار صمیمی بودند و طی چند سال پیاپی صاحب چند فرزند شدند. در سال 1837 اشعار گاسکل در مجله بلکوود به چاپ رسید. دوستانش با خواندن آن اشعار او را بسیار تشویق کردند که بیشتر بنویسد اما او چون مجبور بود از فرزندانش مراقبت کند نمیتوانست. الیزابت بعدها عضو انجمن طرحهای منفعتی منطقه شد و به توزیع بلیتهای سوپ، غذا و لباس برای فقرا پرداخت و از دیدن آن همه فقر در منچستر واقعا شوکه شده بود. او همانند شوهرش در خیریههای متفاوت مشغول فعالیت بود و در این زمان احساس کرد که دیگر میتواند شروع به داستاننویسی کند و اولین رمان خود، مری بارتون، داستانی از زندگی در منچستر را نوشت که در سال 1848 به چاپ رسید. او در این رمان زندگی سخت مردم شهرهای صنعتی را به تصویر کشید. مدتی بعد روزنامه گاردین منچستر، گاسکل را متهم به انتقاد غیرمنصفانه از کارفرمایان کرد اما داستان از سوی چارلزدیکنز، جان راسکین و ویلیام تاکری تحسین شد و چارلز کیگزلی در مجله فریز، خواندن کتاب را به طبقه تحصیلکرده توصیه کرد. کلر تومالین، نویسنده و روزنامهنگار انگلیسی که امروز در لندن زندگی میکند و 81 سال دارد درباره الیزابت چنین مینویسد: «او با تحصیلاتی نه بیشتر از دختران دوران خودش، و ازدواجی در سن 21 سالگی و 7 بار بارداری و به دوش کشیدن وظایف خانهداری و اجتماعی به عنوان همسر یک سیاستمدار و مراقبت از فرزندانش و البته سفرهایش برای دیدن زندانیان و انجام کارهای بشردوستانه و به نفع فقرا، با تمام این کارها، او در سن 36 سالگی به نویسندهای بسیار موفق و محترم تبدیل شد و در این حرفه خوش درخشید. سال 1850 چارلز دیکنز دست به نشر مجلهای زد و از الیزابت گاسکل دعوت به همکاری کرد. الیزابت چند داستان کوتاه از جمله لیزی لی– درباره بدکارهای در منچستر– نوشت که به چاپ رسید و بزودی داستانهای کوتاه زیادی در مجله دیکنز به چاپ رساند. در همان سال او با شارلوت برونته آشنا شد و به دوستان بسیار صمیمی تبدیل شدند. همچنین با فلورانس نایتینگل آشنا شد و همیشه او را به خاطر وظیفهشناسی و مهربانیهایش میستود. سپس بین سالهای 1851 تا 1853داستان کرنفورد را به رشته تحریر درآورد. سال 1853 داستان روت– که ماجرای خیاطی 15 ساله بود و اغفال شده و صاحب پسری نامشروع شد- را نوشت. او در این رمان تزویر و ریاکاری موجود در جامعه را به تصویر کشاند. سپس در سال 1855 «شمال و جنوب» را نوشت که چهره دلسوزانهتری از یک صاحب کارخانه نشان میداد. سال 1855 شارلوت برونته فوت کرد و پدرش از الیزابت خواست که زندگینامه دخترش را بنویسد و طی دوسال با جمعآوری نامههای شارلوت و اطلاعات دیگر از زندگی شارلوت «زندگی شارلوت برونته» را به چاپ رساند. این کتاب وقتی چاپ شد بحث و گفتوگوی بسیاری به همراه داشت و اعضای خانواده از تصویری که از برانول برونته، برادر شارلوت، ارائه شده بود ناراحت شدند و نسخههای فروختهنشده را از بازار بیرون کشیدند و یک نامه عذرخواهی رسمی نیز در مجله تایمز چاپ شد. با این حال الیزابت همیشه معتقد بود او تمام حقایق را نوشته است. الیزابت گاسکل به کار خود در مجله چارلزدیکنز با نوشتن داستانهای کوتاه دیگر ادامه داد. سپس با مجله کورن هیل به سردبیری ویلیام تاکری شروع به همکاری کرد. او در این زمان دیگر بسیار مشهور شده بود اما همیشه خودش میگفت هیچگاه به دنبال شهرت نبوده است و اینکه برایش اهمیتی ندارد و شهرت هیچگاه ماندگار نیست. فوریه 1863 رمان «عشاق سیلویا» را نوشت که خودش معتقد بود غمگینترین داستانی است که تاکنون نوشته است. سپس از سال 1864 شروع به نوشتن رمان «زنان و دختران» کرد و داستان در سال 1866 به بخشهایی پایانی رسید اما قبل از اینکه کاملا تمام شود الیزابت گاسکل دچار حمله قلبی شد و فوت کرد. در واقع بخش پایانی داستان- که شخصیت مرد «راجر» قبل از اینکه به آفریقا بازگردد تلاش میکند با مولی (شخصیت زن) که عاشق یکدیگر بودند صحبت کند- به دنبال فوت الیزابت ناتمام میماند اما یکی از دوستان الیزابت گفته بود که او میخواست این دو شخصیت داستانش را به هم برساند. بعدها در فیلم تلویزیونی اقتباسی شبکه بیبیسی نشان داده شد که راجر نمیتواند بدون صحبت کردن با مولی برود، به او پیشنهاد ازدواج میدهد، مولی میپذیرد و پس از ازدواج هر دو به آفریقا میروند. ارسال به دوستان
آقای جنتی! شجاعانه پای تصمیمات اشتباه خود بایستید
رفتار غیرقابل قبول در قبال مردم، سینماگران و علما
رئیس سابق سازمان سینمایی چهارشنبهشب طی گفتوگوی تلفنی در یکی از برنامههای پرمخاطب و شبانگاهی رادیو نمایش با حضور مهرداد حجتی، منتقد و روزنامهنگار، پیرامون دلیل دعوت اخیر خود از علی جنتی به مناظره درباره فیلمهای مورد مناقشه مجلس و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سخن گفت و به ارائه توضیحاتی پرداخت. وی ابتدا با توجه به برخی اظهارات ضبطشده مهرداد فرید، نویسنده و کارگردان سینما درباره به تاریخ پیوستن مدیران دولت دهم در این برنامه توضیح داد: در جامعه امروزی امکان حذف افراد چندان وجود ندارد و اگر هم کسی دارای چنین نگاهی است این نگاه آزادمنشانه نیست و منشأ دیکتاتوری دارد. شمقدری در ادامه با اشاره به سلب مسؤولیت اخیر وزیر ارشاد در دیدار با آیتالله جوادیآملی در قبال برخی فیلمهای حاشیهساز گفت: مسؤولان سینمایی در هر دورهای متناسب با نیاز جامعه باید از طریق برخی آثار سینمایی به مطالبات عمومی پاسخ دهند ولی اینکه رفتاری دوگانه در قبال مردم، هنرمندان یا حتی علما و مسؤولان ارشد نظام از خود ارائه کنند قابل قبول نیست. وی تأکید کرد: اگر مدیری خواسته یا ناخواسته اشتباهی را مرتکب میشود به نظرم بهرغم همه تبعات باید شجاعانه پای تصمیماتش بایستد نه اینکه با انواع فرافکنیها مسؤولیت مربوطه را بر گردن کس دیگری بیندازد. رئیس سابق سازمان سینمایی با ذکر نام فیلم «قصهها» ساخته رخشان بنیاعتماد تشریح کرد: وقتی یک فیلم ساختار سینمایی ندارد و در یک شرایط کاملا حساس در دولت قبل مجوز ویدئویی میگیرد چه ضرورتی دارد که دولت جدید به آن مجوز سینمایی بدهد و شرایط حضورش در مجامع سینمایی داخلی و خارجی را فراهم کند. اگر چنین تصمیم اشتباهی هم اتخاذ شد معنی ندارد که در صورت مواخذه یا فشارها از خود رفع مسؤولیت کند و با دستپاچگی بخواهد مدیران قبل از خود را مقصر جلوه دهد. وی در ادمه این گفتوگو با اشاره به فیلم «عصبانی نیستم» رضا درمیشیان یادآور شد: ما همه طرفدار قانون هستیم و بهخوبی میدانیم که قانونگذار فرآیند تولید یک فیلم را در دو مرحله مجوز ساخت و نمایش تعریف کرده و ممکن است بین این دو حالت اتفاقات زیادی بیفتد و به دلیل وجود احتمالات بسیار چهبسا فیلمی مجوز ساخت بگیرد ولی اجازه نمایش دریافت نکند. وی ادامه داد: درباره «فیلم عصبانی نیستم» جناب وزیر خود بهتر میدانند که فیلمنامه مصوب با چیزی که نمایش داده شده تفاوت اساسی دارد. شمقدری به نقل از جمال شورجه، یکی از اعضای شورای پروانه ساخت در دولت دهم اظهار داشت: داستان مصوب این فیلم در یک بستر کاملا اجتماعی و نه سیاسی، حکایت جوان دانشجویی از قشر متوسط و ضعیف جامعه بود که به دختر دانشجویی از قشر مرفه علاقهمند میشود و پدر دختر برای پسر شرایطی را تعیین میکند تا وی را بسنجد که چقدر حاضر است برای رسیدن به خواستههای خود دست به اقدامات غیراخلاقی چون رشوه، مال حرام و... بزند که در نهایت نیز پسر از این آزمایش سربلند خارج میشود و پدر به ازدواج این دو جوان رضایت میدهد، حال آیا فیلمی که در جشنواره فیلم فجر پارسال به آن مجوز نمایش عمومی داده شد این بود؟ این تهیهکننده و کارگردان سینما در پاسخ به سوال کارشناس برنامه که چطور در زمان مدیریت قبلی کمتر فیلمی دچار این مشکلات در اکران میشد، گفت: من خود فیلمسازم و درک میکنم که یک سینماگر با همه روح و جانش برای ساخت یک اثر هنری مایه میگذارد؛ به همین خاطر بنده اگرچه با برخی آثار از نظر فکری و عقیدتی سنخیتی نداشتم ولی سعی میکردم در یک فضای تعاملی مشکل را حل کنم اما دیگر نه اینکه فیلمی به این صورت وارونه تولید و در معرض دید مخاطب قرار گیرد و پس از یک تصمیم عجولانه، به فرافکنی رو بیاورم. وی یادآوری کرد: بهرغم تبعات و برخی فشارها در دوره مدیریت من کمترین فیلمی در مرحله توقیف و عدم اکران باقی ماند و تلاش کردم تا آنجا که خطوط قرمز نظام در فیلمی زیر سوال نرفته است آثار را به نمایش درآورم چرا که همچنان معتقدم اگر جو اعتماد میان عموم سینماگران و جهتگیریهای نظام مخدوش شود برخی تصمیمات بهراحتی برای نظام هزینهبردار خواهد بود در حالیکه میشود بهراحتی از این فضاها عبور کرد. شمقدری در ادامه در پاسخ به سوال مهرداد حجتی که بیان داشت چرا کمک نمیکنید این فضای دوستی فراهم شود و شما خیلی خوب میتوانستید اشکالات پیشآمده در اکران این فیلمها را برطرف کنید، توضیح داد: من در همان ابتدای جدا شدن از مسؤولیتم از سازمان سینمایی نظراتم را بارها مکتوب برای وزیر محترم ارشاد ارسال کردم بهعنوان مثال درباره فیلم «لاله» حدود 9 ماه پیش به ایشان عرض کردم که ساخت این فیلم باید ادامه پیدا کند و حتی یادآور شدم که ایشان به جهت اتلاف هزینههای صورت گرفته باید پاسخگو باشند که این فیلم را چرا متوقف کردند ولی اتفاقی نیفتاد و بنده هم احساس کردم آقایان مایل نیستند نظرات را بشنوند. ارسال به دوستان
اخبار
یادداشت یک کارگردان به مدیران سیما ارسال به دوستان
شبکه چهار مچکریم!
علیرضا پورصباغ: پس از سریالهای پرمخاطب و جذاب «لینلی»، «دوران کهن» و «تایتانیک خون و فولاد» در هفته اخیر شبکه چهارم سیما اقدام به پخش سریال زنان و دختران (Wives and Daughters) کرد. با اینکه سریال در زمان سوختهای پخش میشد اما مخاطبان جدی خودش را داشت و جمعه پیش قبل از آغاز پخش سریال زمان آن در روز شنبه توسط مخاطبان پیامک میشد. طبیعی است در شرایطی که از مجاری مختلف، سریالهای روز دنیا در اختیار مخاطبان علاقهمند به سینما و تلویزیون قرار میگیرد مشخص نیست چرا تلویزیون با وجود نداشتن بودجه کافی و با بدهبستانهای غیرمتعارف همچنان خط سیر مدیریت قبلی را دنبال میکند تا باکس پخش شبکههای مختلف را صرفا با تولیدات داخلی پر کند. در صورتی که سریالهای خارجی قدیمی که چندین بار از رسانه ملی و شبکه تماشا پخش شدهاند، همچنان مخاطب خود را دارند. واقعا از معاونتهای محترم سیما و مدیران شبکهها باید پرسید وقتی ضعف فیلمنامهنویسی در تولیدات سینمایی ما مشهود است و سازندگان یک قصه معمولی را به صورت منطقی و علمی از نقطه a نمیتوانند به نقطه b برسانند، سریالسازی توسط همین فیلمنامهنویسان چه محلی از اعراب دارد؟! و تهیهکنندگان در شرایطی که تلویزیون پول ندارد، چرتکه انداختهاند مثلا اگر سال دیگر پول خود را از رسانه ملی بابت فلان سریال دریافت کنند چند درصد سود باید روی آن بکشند. رسانهای که حدود 500 میلیارد تومان علیالحساب به تهیهکنندگان بدهکار است باید تولید داخلی را صرفا روی نیروهای آزمونپسداده صرف کند. مگر رسانه ملی در طول سال چند سریال مثل پردهنشین یا مجموعه ماندگار پایتخت تولید میکند؟! با وجود کاستیهای مالی و به بنبست خوردن تولیدات نمایشی اخیر که آنرا باید ناشی از ماجراجویی معاونت سابق دانست و با وجود افتتاح شبکههای فرعی، خوراکی که باید به مخاطب اهدا شود لزوما نباید تولید داخلی باشد. در دورهای که اینهمه سینمای ما از ضعف فیلمنامه رنج میبرد، رسانه ملی چند هندیساز متوسط را به واسطه چند سریال متوسطتر مامور میکند سریال ایرانی 100 قسمتی بسازند. این رویه قطعا به سازمان صدا و سیما لطمات بیشتری خواهد زد و امید داریم بذل و بخششهای معاونتی در دوره جدید پایان یابد و شبکه چهار و سایر شبکهها در پخش سریالهای فرنگی برای جذب مخاطب جدیتر عمل کنند. ضمن اینکه با لحاظ کردن همه ممیزیهای استاندارد سیما پخش سریال خون و فولاد که برای دومین مرتبه از این شبکه پخش میشد با اقبال خوب مخاطبان مواجه شد و برای اثبات این موضوع میتوان به تعداد دانلودهای روزانه سریال از سایت اراده ملی اشاره کرد و پخش سریال زنان و دختران (Wives and Daughters) در واقع ادامه همان رویه موفق شبکه چهار سیماست. ارسال به دوستان
مجموعه داستان «ته خیار» نوشته هوشنگ مرادیکرمانی منتشر شد
مجموعه داستانهای کوتاه هوشنگ مرادیکرمانی با عنوان «تهِ خیار» که به گفته نویسنده «زهرخند»های او به موضوعات غمانگیزی همچون مرگ، بیماری و پیری است از سوی انتشارات معین منتشر شد. به گزارش مهر، «تهِ خیار» مجموعه بیش از 30 داستان کوتاه است که مرادی کرمانی، آنها را «زهرخند» میخواند چرا که به موضوعات غمانگیز همچون مرگ، بیماری و پیری میپردازند ولی از آنجایی که «پشت هر فاجعه، کمدیای نهفته است» او در این مجموعه به جنبههای طنزآمیز این واقعیتهای به ظاهر تلخ پرداخته است. «ته خیار» به گروه سنی خاصی تعلق ندارد. مرادیکرمانی، در گفتوگوی پیشین خود با مهر گفته بود: من موقع نوشتن، مخاطب خود را تعیین نمیکنم. درست مثل سبزیفروشی که مشخص نمیکند خیار را در اختیار چه کسی و با چه ویژگیهایی قرار دهد. همه میتوانند از آن استفاده کنند. «ته خیار» عنوان یکی از داستانهای این مجموعه است که پیشتر در مراسم بزرگداشت سلیم نیساری، استاد ادبیات فارسی و نسخهپژوه، خوانده و بعدها در مجله «همشهری داستان» منتشر شده؛ هوشنگ مرادیکرمانی در ابتدای این داستان آورده: «این هدیه من است برای کسی که سهم مهمی در تدوین کتابهای درسی داشت. کتابهایی که من در روستا با آنها باسواد شدم البته یک ذره باسواد شدم. «دارا و سارا» یادگار اوست در ذهن ما بچههای آن روز. همانها که عروسکهایی شدند، در دست بچههای امروز». مجموعه داستان «تهِ خیار» از هوشنگ مرادی کرمانی را انتشارات معین منتشر کرده و با قیمت 12 هزار تومان روانه بازار نشر کرده است. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|