|
مصاحبه با آصفعلی زرداری، رئیسجمهوری پاکستان
به طالبان مجوزاجرای نظام حقوقی خاصی را نمیدهیم
آقای زرداری! در هفتههای اخیر خطرات بسیار زیادی دولت و حاکمیت شما را در پاکستان تهدید کرده است، شما درباره این تهدیدها چه موضعی دارید؟
اگر اجازه داشته باشم، میخواهم عبارت شما را اصلاح کنم. خطراتی که شما به آن اشاره میکنید، تهدید دولت پاکستان نیست، بلکه تهدیدی برای امنیت بویژه امنیت ارتش و پلیس پاکستان است. اتفاقات اخیر خطری برای دولت ایجاد نمیکند و قرار نیست حالا که گروهی در جایی از پاکستان کوه یا درهای را تصرف کرده، دولت من سقوط کند.
آقای زرداری! همانطور که میدانید بعد از 11 سپتامبر 2001، اعضای طالبان کمکم توانستهاند به مناطق شمالی پاکستان نفوذ و آنجا را به پایگاه اصلی خود تبدیل کنند. شاید حضور آنها در آن منطقه خیلی برای شما مایه نگرانی نباشد اما آمریکا شدیدا نگران این است که مناطق شمالی پاکستان به پایگاهی برای هجوم دوباره طالبان به افغانستان تبدیل شود. اینطور که از اخبار و شواهد برمیآید، طالبان در این مناطق به تسلط کامل رسیده و وضعیت کاملا متفاوتی نسبت به گذشته پیدا کرده است. به نظر شما تصویری که امروز از حضور طالبان در اذهان عمومی وجود دارد تصویر درستی است؟
بله، تصویر نسبتا درستی است، اما در آن کمی اغراق به چشم میخورد.
چه اغراقی؟
اغراق از این جهت که این جماعت مدتهاست در این منطقه حضور داشتهاند و حضور آنها به امروز، دیروز و چند هفته گذشته مربوط نمیشود.
منظور شما از این جماعت همان طالبان است؟
بله، طالبان هم مشمول همین جریان است. آنها به لحاظ تاریخی به این منطقه تعلق دارند، آنها قومی هستند قدیمی که از این خاک جدا نمیشوند. برای اینکه جواب روشنتری به شما بدهم، باید بگویم آمریکا نیز در 10 سال گذشته در این منطقه بوده است و اگر آمریکا مکان و محل دقیق حضور رهبران آنها را تشخیص نداده از ما انتظار نداشته باشید محل آنها را به شما نشان دهیم. با همه اینها دولت و ارتش پاکستان برای اثبات حسننیت خود با آنها وارد جنگ شده و نبرد سنگینی را هم پشت سر میگذارند. ما در بونر، دیر و بوجر مهمند با آنها درگیر شده و آنها را بیرون راندهایم.
اما شما وقتی به جنگ آنها رفتید که پیشتر با این گروههای مرتبط با طالبان توافقنامه امضا کرده بودید. آیا توافقهای قبلی شما با آنها به کل از بین رفته و دیگر اعتباری ندارد؟
توافقی که شما به آن اشاره میکنید به زمان دولت موقت برمیگردد، در آن وقت توافق شد که اگر آنها اسلحههای خود را کنار بگذارند، دولت نیز با روندی آشتیجویانه با آنها برخورد کند و با آنها وارد
صحبت شود.
اما شما به آنها اجازه میدهید قوانین خاص خود را در آن منطقه اجرا کرده و شریعت را پیاده کنند.
ببینید، این از بیخبری محافل غربی است که فکر میکنند شریعت و قوانین آن، چیز جدیدی است و اجرای آن به طالبان محدود میشود. قانون شریعت در حال حاضر در همه نقاط پاکستان در حال اجراست و پایه قوانین و حقوق مردم است. ما به طالبان مجوز اجرای هیچ نظام حقوقی خاصی را نمیدهیم.
اما هنوز میشنویم در این منطقه زنان حق خروج از منزل را ندارند، مگر کاملا پوشیده باشند و در کنار همسر یا مرد مورد اعتماد دیگر این کار را انجام دهند.
این تفسیر آنها از قوانین شرع است و لزوما به این معنا نیست که ما هم باید از آنها پیروی کنیم و آن را بپذیریم، مطمئن باشید هرجا که ما هستیم و هرجا که دولت پاکستان حضور دارد چنین مسألهای اصلا و ابدا اتفاق نمیافتد. فعلا شرایط اجرای قانون در آنجا کاملا مهیا نیست و در بسیاری از مناطق حتی یک پاسگاه پلیس نیز وجود ندارد.
آیا قرار است تمام سربازان خود را به آنجا بفرستید؟ ارتش پاکستان 600 تا 700 هزار سرباز دارد.
بله، ما از تمام توان خود برای حمله به آنها استفاده خواهیم کرد.
آقای زرداری! آیا هدف شما از فرستادن این نیروها، پاک کردن کامل این منطقه از حضور طالبان و عناصر القاعده است؟
دقیقا برای همین کار نیروها اعزام میشوند. تا به حال هم خیلی از مناطق پاکسازی شدهاند.
پس توافقنامه آتشبس با آنها دیگر به تاریخ پیوسته و اعتباری ندارد.
البته ما سعی میکنیم هنوز آنهایی که به این آتشبس پایبند بودند را برای خود حفظ کنیم، چرا که آنها برای ما میجنگند و هدفی مشترک با ما دارند.
آیا هنوز به کمک آمریکا در این مسیر احتیاج دارید؟ برای مثال اینکه آمریکا حملات هواییاش را به اهداف طالبان و القاعده در مناطق شمالی پاکستان بیشتر کند؛ حملاتی که البته با اعتراضهایی هم مواجه شده است.
حملات هوایی آمریکا باید در راستای اقدامات نظامی ما باشد و جزئی از آن تلقی شود، حملات خودسرانه در این راه کاری برای ما نمیکند. به عبارت دیگر کمک آمریکا از این مسیر باید بهطور کامل در اختیار ما قرار گیرد.
کلا با این سیاست آمریکا مبنی بر دخالت در پاکستان و انجام عملیات مستقیم در خاک این کشور موافق هستید؟
نه، موافق نیستم. البته درست است که ما خود از آمریکا در مقاطع مختلف برای مبارزه با طالبان درخواست کمک کردهایم، اما آنچه ما میخواستیم صرفا کمک بود، آنهم کمکی که در اختیار ما قرار داده شود.
منظور شما فناوری نظامی این حملات است؟
بله، ما برای کسب فناوری بهطور مستقیم تلاش کردهایم.
آمریکاییها چنین چیزی را میپذیرند؟
هنوز در حال گفتوگو هستیم، ظاهرا مخالف نیستند، اما موافقتی هم در کار نبوده است.
یعنی شما از اوباما دقیقا خواستید که اختیار این پروازها را به شما بدهد؟
بله درست است. به نظر ما اگر ارتش پاکستان مسؤولیت این حملات هوایی را بر عهده بگیرد بهتر میتواند از پس آنها برآيد تا اینکه کس دیگری آن را انجام دهد و گاهی این حملات تداخل پیدا کند. در مجموع دولت و ارتش پاکستان با اطلاعاتی که در دست دارند بهتر میتوانند اهداف طالبان و القاعده را شناسایی کنند.
آقای زرداری! خیلی از مردم پاکستان بویژه نسل جوان این کشور میخواهند بدانند چرا دولت کشورشان قادر نیست مشکلاتی را که خودش به وجود آورده حل کند و برای حل آنها باید دست به دامن آمریکا شود. همیشه نیز مسألهای برای جلب افکار عمومی در پاکستان وجود دارد و تقریبا این کشور کمتر آرامش را به خود میبیند.
مشکل اصلی ما نبود دموکراسی است که سالها پاکستان و پاکستانیها را آزار داده است. ما تازه شروع کردهایم و مطمئن باشید دموکراسی را به مردم هدیه خواهیم کرد. با انتخاب من به عنوان رئیسجمهور، مردم پاکستان عملا به دموکراسی آری گفتند و نشان دادند از سیطره طالبان و طالبانیسم در این کشور بیزارند.
مسأله دیگری که درباره دولت پاکستان وجود دارد، روابط شکننده اسلامآباد و دهلی است که در پی حوادث اخیر بمبئی وضعیت وخیمتری به خود گرفت و همچنان نیز تنشها وجود دارد، باراک اوباما نیز در جهتگیریهای اخیر خود پیرامون پاکستان، روی این مسأله تاکید میکند و به دنبال این است که تنشها را بین این دو رقیب دیرینه حل کند. فکر نمیکنید تنش با هند اصلیترین چالش هر دولتمردی در پاکستان باشد؟
ببینید، دولتهای دموکراتیک پاکستان و هند هیچگاه با هم وارد جنگ نشده و حتی فکر جنگ و درگیری نظامی را هم از سر بیرون کردهاند. این نظامیها بودهاند که همواره نسبت به هم خصومت داشتهاند. اوباما به درستی اشاره میکند که لجاجت با هندوستان و کینهورزی به آن بزرگترین خطر برای پاکستان است. ما به نوبه خود در روابط با هندوستان خواهان صلح با این کشور هستیم و حتی میخواهیم روابط مالی و تجاری خود را با آنها گسترش دهیم. من خود به شخصه در بازارهای هندوستان برای اجناس و کالاهای پاکستانی بازاریابی میکنم تا رابطه صنعت پاکستان با بازار گسترده هند بیشتر شود. من منتظر پایان انتخابات هند هستم تا تمام این جوسازیها به پایان برسد و من با خیال راحت و صبر و حوصله بیشتر دور جدید گفتوگوها را با مقامات هندی طراحی کنم.
بسیاری از نمایندگان کنگره آمریکا گمان میکنند بخش اعظم کمک 10میلیارد دلاری آمریکا به پاکستان از 11 سپتامبر 2001 تا به حال، به جای اینکه صرف تقویت زیرساختها و مقابله با طالبان و القاعده شود، صرف تقویت تسلیحات نظامی برای مقابله با هندوستان و حتی تهدید این کشور شده است. شما چطور میتوانید این نگرانی را برطرف کنید؟
10 میلیارد دلاری که از آن صحبت میکنید در 10 سال پرداخت شده و تقریبا سالی یک میلیارد دلار دست ما را گرفته است. این رقم هم تا به حال صرف هزینههای مبارزه نیروهای ارتش بویژه در مناطق قبائلی شده به طوری که در 10 سال گذشته بیش از 125 هزار سرباز پاکستانی در این مناطق با القاعده و طالبان جنگیدهاند که هزینه واقعی این مبارزه بسیار بیش از آن بوده است.
آیا مایلید سربازان آمریکایی برای کمک به شما به پاکستان بیایند؟
فکر نمیکنم سربازان آمریکایی خودشان هم مایل باشند به پاکستان بیایند!
اما اگر بنا باشد از آمریکا کمک بگیرید این گزینه نیز گزینه مهمی است و فکر میکنم شما هم به آن تمایل داشته باشید.
نه، اصلا اینطور نیست. مراد ما از کمک آمریکاییها بیشتر تقویت تجهیزات و تسلیحات است بویژه در کارهای اطلاعاتی که نیاز اصلی ماست. ما به لحاظ نیروی انسانی و پرسنل نظامی اصلا در مضیقه نیستیم و حضور سربازان آمریکایی میتواند نتایج منفیای نیز به همراه داشته باشد.
اما آقای زرداری! رابرت گیتس اخیرا در اظهارات خود تلویحا اشاره کرده قصد دارد پای سربازان آمریکایی را به خاک پاکستان باز کند، گرچه از عدم تمایل دولت شما اطلاع داشته است.
فکر میکنم صحبتهای اخیر گیتس در قالب یک بیانیه بوده و نمیتوان از آن چنین برداشتی داشت. به هر حال ما موضع رسمی خود را در این باره اعلام کردهایم. علاوه بر این، من به آمریکا نیامدهام که یک کاروان سرباز آمریکایی را با خود به پاکستان ببرم. من آمدهام تا برای دموکراسی نوپایی که در پاکستان تاسیس کردهام حمایت بیشتری جلب کنم. در این هفت ماه و نیمی که در قدرت بودهام کارهایی انجام دادهام که پرویز مشرف، اصلا فکرش را هم نمیکرد. من برای نشان دادن اینها به واشنگتن آمدهام.
بهعنوان آخرین سوال، آقای زرداری! من درست همینجا و درست روی صندلیای که الان نشستهاید، با همسر فقید شما پیش از بازگشتش به پاکستان و ترور او مصاحبه کردم. همه ما هنگام بازگشت او به پاکستان برایش نگران بودیم و وقتی برگشت، بدترین سناریو برای او اتفاق افتاد. شما چقدر نگران امنیت خود هستید؟
ببینید، من هم همیشه در پسزمینه ذهن خود با تهدیدهای متنوع دست به گریبان هستم و با آنها مقابله میکنم اما مساله مهمتری در میان است. بوتو به پاکستان آمد و توجهات را به خود جلب کرد. برای براندازی یک دیکتاتور تلاش کرد و با روح خود، با نام خود و با فلسفه خاص خود برای دموکراسی و تحقق آن تلاش کرد تا ما امروز دموکراسی را به دست بگیریم و حالا هم این اطمینان را به شما میدهم که با همان روحیه و با همان فلسفه ما بالاخره طالبان را شکست میدهیم.
ارسال به دوستان
تأملی در سفر جوزف بایدن به بیروت
انتخابات لبنان و آمریکاییهای هراسان
انتخابات لبنان حدود 15 روز دیگر یعنی 7 ژوئن
(17 خردادماه) برگزار خواهد شد. این انتخابات با توجه به شرایط موجود در منطقه از اهمیت بسیاری برخوردار است و گروههای مختلف در لبنان مدتهاست برای پیروزی در این انتخابات دورخیز کردهاند و اميدوارند بتوانند اکثریت را در پارلمان به دست آورده و دولت تشکیل دهند. در شرایط کنونی اوضاع و احوال کاملا به نفع گروه
8 مارس به رهبری حزبالله است و نظرسنجیها حاکی از پیروزی این گروه در انتخابات آتی است. این موضوع نگرانی شدید گروه 14 مارس (حامیان دولت) که
سعد حریری، رئیس جریان المستقبل آنها را رهبری میکند و حامیان خارجیشان آنها را به دنبال داشته است بنابراین از مدتها قبل تکاپوهای خارجی و داخلی برای ممانعت از پیروزی حزبالله و متحدانش در انتخابات آغاز شده است. عربستان با ارسال دلارهای نفتی برای متحدان خود از آنها خواسته است تا با استفاده از تمامی حربههای موجود حتی خرید رأی، کماکان اکثریت پارلمان را در اختیار خود نگه دارند. مصر نیز از چندی پیش جنگ روانی شدیدی را علیه مقاومت به راه انداخته است تا بتواند از اقبال مردمی به حزبالله در جریان انتخابات پارلمانی بکاهد. این انتخابات برای ایالات متحده نیز از اهمیت وافری برخوردار است. هر چند که لبنان کشوری بسیار کوچک محسوب میشود اما همگان به خوبی میدانند که لبنان به نوعی مرکز ثقل تحولات خاورمیانه بوده و تصمیماتی که در این کشور اتخاذ میشود بر کل منطقه تأثیرگذار است. از این رو بازیگران خارجی بشدت درصدد ایجاد یا حفظ نفوذ خود بر این کشور هستند.
آمریکای اوباما نیز از این قاعده مستثنا نبوده است. حدود یک ماه پیش هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده در جریان سفری ناگهانی وارد بیروت شد و با بسیاری از سران این کشور دیدار کرد. وی کوشید تا از طریق دیدار و مذاکره با برخی از سران 14 مارس نظیر سعد حریری تعهد آمریکا را برای حمایت از متحدان لبنانیاش به گوش رهبران ائتلاف 14 مارس برساند. در همین حال جوزف بایدن، معاون باراک اوباما نیز روز جمعه در جریان سفری غیرمنتظره وارد بيروت شد. سفر دو مقام عالیرتبه ایالات متحده به لبنان که ظرف کمتر از یک ماه انجام شده است به خوبی نشاندهنده عمق اهمیت لبنان برای واشنگتن است. جوزف بایدن بعد از ورود به فرودگاه بینالمللی بیروت با بالگردی آمریکایی به شرق پایتخت لبنان رفت تا با میشل سلیمان، رئیسجمهور این کشور در کاخ بعبدا دیدار و گفتوگو کند. وی در جریان این دیدار خود بر تعهد ایالات متحده بر حمایت از دموکراسی در لبنان تأکید کرد. با این حال ناظران سیاسی دو دلیل عمده را برای سفر معاون اوباما به بیروت بیان میکنند. این افراد معتقدند در شرایطی که زمزمههایی درباره مذاکرات ایالات متحده با سوریه شنیده میشود و آمریکا تلاش دارد که با دمشق پای میز مذاکره بنشیند، بایدن در جریان این سفر کوشید که به متحدان 14 مارسی خود تضمین دهد که این مذاکرات در روابط آمریکا و گروه 14 مارس خللی ایجاد نکرده و واشنگتن این گروه را به دمشق نخواهد فروخت. از سوی دیگر و در آستانه انتخابات پارلمانی، بایدن با سفر به بیروت کوشید تا بار دیگر حمایت خود را از ائتلاف 14 مارس اعلام دارد. در شرایطی که ایالات متحده از هیچ کوششی برای پیروزی گروه 14 مارس در انتخابات فروگذاری نکرده و حتی سفارت این کشور در بیروت تبدیل به ستاد انتخاباتی 14 مارس شده است، بسیاری بر این باورند که پیروزی احتمالی گروه 8 مارس به رهبری حزبالله در انتخابات پارلمانی میتواند ضربهای جبرانناپذیر به ایالات متحده تلقی شود که موجب کورتر شدن گره راهبردهای کاخ سفید در خاورمیانه خواهد شد.
ارسال به دوستان
برداشت
دولت انتصابي فياض
و چالشهاي پيشرو
دولت انتصابي سلام فياض چندي پيش مجددا در حضور محمود عباس سوگند ياد كرد تا دوران كاري خود را عملا تمديد كرده باشد. فیاض بیش از دو ماه پیش با ادعاي کمک به آشتی میان فتح و حماس از سمت خود استعفا داده بود اما تقريبا مطمئن بود كه مجددا از جانب عباس، مسؤول تشكيل دولت خواهد شد. در اين مدت انتقادهای بسياري به دولت فياض وارد بود. بخشي از اين انتقادها جنبه هویتی داشت يعني فلسطينيان اساسا هويت اين گروه را زير سوال ميبردند و بر اين باور بودند كه باتوجه به اين موضوع كه بر خلاف قانون اساسي فلسطين دولت انتصابي فياض به پارلمان نرفته و خود را به نمایندگان منتخب مردم فلسطين عرضه نكرده است فاقد مشروعيت است. گروه ديگري نيز عملكرد دولت انتصابي سلام فياض را زير سوال ميبردند. اين گروه بر اين باور بودند كه دولت سلام فياض عملكردي بسيار ضعيف داشته است به همين دليل بارها در دوران حكومت فياض شاهد اعتراضهای متعدد صنفي از جانب اقشار مختلف مردم بوديم. افزون بر اين، عملكرد سلام فياض نيز در جريان بازسازي غزه هيچ جاي دفاعي نداشت. البته طبيعي به نظر ميرسيد كه تشكيلات خودگردان مادامي كه با ارتش عبري دست در دست هم به جنگ حماس ميروند، براي بازسازي غزه هيچ اقدامي انجام نخواهند داد، از اين رو تمامي مبالغي كه از جانب مجامع بينالمللي و دولتها براي كمك به مردم غزه تخصيص داده شده بود، نهتنها صرف اين منطقه نشد كه تماما جيب افرادي نظير سلام فياض و محمد دحلان و ديگر اعضا و سران رژيم صهيونيستي را پر كرد.
در حال حاضر نيز تشكيل مجدد دولت انتصابي فلسطين به نخستوزيري سلام فياض را بايد آخرين ميخ بر تابوت مذاكرات گروههاي فلسطيني دانست چرا كه ابومازن عملا با اين اقدام بر مذاكراتي كه ميتوانست همگرايي گروههاي فلسطيني را در پي داشته باشد، خط قرمز كشيد. فارغ از آنكه محمود عباس به عنوان كسي كه دوران زعامتش بر تشكيلات خودگردان در20 دیماه سال گذشته پايان يافته و صلاحيت عزل و نصب دولتي را ندارد، اين دولت انتصابي جديد نيز مانند دولت قبلي خود را به رأي پارلمان نگذاشت و اين دو موضوع سبب ميشود كه دولت سلام فياض كماكان دولتي فاقد هرگونه مشروعيت قلمداد شود و با بحران مشروعيت موجود دست و پنجه نرم كند. از سوي ديگر تشكيل اين دولت را به دستور ابومازن بايد مانور تشكيلات خودگردان فلسطين در تقابل با حماس دانست. پس از آنكه حماس در جريان مذاكرات قاهره خواستههاي زيادهخواهانه تشكيلات خودگردان را نپذيرفت، محمودعباس به تهديد خود عمل كرد و با تشكيل دولتي جديد عملا سناريوي تشكيل دولت وحدت ملي را در آتش انداخت و سوزاند. حال آنكه از ابتداي مذاكرات نيز مشخص بود كه حماس شروط تشكيلات خودگردان مبني بر اصلاح قانون انتخابات، بازسازي غزه و همچنين اداره امنيت غزه به دست فتح را نخواهد پذيرفت. به واقع تشكيلات خودگردان با اداره غزه از سوی خود و پذيرفتن مسؤوليت بازسازي اين منطقه جنگزده تلاش داشت كه حماس را مسؤول جنگ و خرابي و نابودي غزه و خود را مسؤول بازسازي آن نشان دهد تا از اين رهگذر بتواند آراي اين مردم را نيز براي انتخابات آتي فلسطين به خود اختصاص دهد و محبوبيت قابلتوجهي ميان آنها به دست آورد.
در حال حاضر و در دولت جديد و انتصابي سلام فياض علاوه بر اينكه هيچ نمايندهاي از حماس وجود ندارد، جنبش فتح نيز به علت آنكه محمودعباس براي تشكيل دولت هيچ مشورتي با آنها نكرده است دولت را تحريم كردند تا اختلافات داخلي آنها بيش از هر زمان ديگري نمايان شود. اكنون کابینه انتصابي جدید شامل ۲۴ وزارتخانه است و سلام فیاض افزون بر مقام نخستوزیری، پست وزارت دارایی را هم در اختيار دارد.
هفت تن از وزیران کابینه جدید در دولت قبلی سلام فیاض نیز حضور داشتهاند و بقیه آنها چهرههای تازهای هستند. با اين وجود با مخالفت گسترده گروههاي فلسطيني و حتي فتح، نميتوان هيچ آينده روشني را براي اين دولت انتصابي پيشبيني كرد و اساسا انتظار انجام فعاليتهاي مثبت نيز از اين دولت انتصابي واهي به نظر ميرسد و دولت سلام فياض تنها روي كاغذ دولت انتصابي فلسطين است و كارايي نخواهد داشت، چنانكه حكومت دور قبل سلام فياض نيز اين مسأله را به عينه ثابت كرد.
به نظر ميرسد در حال حاضر اميد محمود عباس تنها به مصر به عنوان متحد قديمي خود است. ابومازن از دولت قاهره انتظار دارد كه از طريق فشار بر گروههاي مختلف فلسطيني زمينه را براي به رسميت شناخته شدن دولت تكنوكرات سلام فياض مهيا كند. اين در حالي است كه دولت مصر عملا هيچ تسلطي بر حماس ندارد و اساسا فاصله حماس با دولت قاهره بسيار زياد است و شكست مذاكره قاهره نيز اين مسأله را به خوبي اثبات كرد. سفر چندي پيش محمود عباس به دمشق نشان داد كه ابومازن به سران سوريه دل بسته است و تلاش دارد با استفاده از نفوذ دمشق بر گروههاي مقاومت فلسطيني بویژه حماس به عنوان دولت منتخب فلسطين، راه را براي پذيرش دولت انتصابي سلام فياض مهيا كند؛ سناريويي كه فاصله بسياري با واقعيت دارد.
ارسال به دوستان
دیدگاه
راهكار همگرايي فتح و حماس
فلسطين و الگوي حزبالله
شاید بتوان اختلافات موجود میان گروههای فلسطینی را در برهه کنونی ریشهدارتر از هر زمان دیگری دانست. جدا شدن غزه و کرانه باختری از یکدیگر، آغاز این اختلافات بود. جنگ غزه نیز اختلافهای موجود میان گروههای فلسطینی به رهبری حماس (نماینده گروههای اسلامگرا) و فتح (نماینده گروههای سکولار) را بشدت تشدید کرد. پس از جنگ غزه نيز گابي اشكنازي، رئيس ستاد ارتش رژيم صهيونیستي تأييد كرد كه فتح در دوران جنگ 22 روزه با تمام وجود از رژيم صهيونيستي حمايت ميكرده است. فتح در آن برهه نهتنها از رژيم صهيونيستي حمايت اطلاعاتي به عمل ميآورده است، بلكه در برخي مواقع شبهنظاميان اين گروه رسما وارد ميدان جنگ شده و در كنار سربازان رژيم صهيونيستي عليه حماس و مقاومت ميجنگيدند. تمامي اين موارد سبب شد كه اختلافات فتح و حماس بيش از پيش عميق شود، از اين رو در مذاكراتي كه چند دور آن در قاهره برگزار شد، دو طرف بهرغم ضربالاجل مصر نتوانستند به توفيقي دست يابند و مذاكرات اين گروهها با شكست مواجه شد. اين شكست معلول چند علت مهم و اساسي بود. اول آنكه دولت مصر به عنوان دولتي كه بارها و صراحتا از فتح حمايت كرده و از طرف ديگر براي به زير كشيدن حماس از هيچ كوششي دريغ نكرده است، نميتواند گزينه مناسبي براي ميانجيگري باشد چرا كه نخستين شرط ميانجيگري، يعني بيطرف بودن را ندارد. افزون بر اين، ادعاهاي زيادهخواهانه فتح نيز سبب شده است دو طرف نتوانند به توافقي با يكديگر دست يابند. فتح در حال حاضر حمايت بيكم و كاست رژيم صهيونيستي را در پشت سر خود ميبيند و به حمايتهاي اين رژيم دلگرم است. حتي صهيونيستها به منظور حمايت از فتح، چندين تن از نمايندگان وابسته به حماس را در پارلمان فلسطين بازداشت كردند تا پارلمان را از دست حماس خارج كرده، مقاومت را از اكثريت انداخته و عرصه را براي جولان و تاخت و تاز محمود عباس و تشكيلات خودگردان باز كنند. افزون بر اين، فتح حمايت كشورهايي نظير عربستان سعودي را نيز در پي خود ميبيند كه با تزريق دلارهاي نفتي خود تلاش دارند خط فتح را به عنوان گروهي كه از مقاومت فاصله گرفته و رژيم صهيونيستي را به رسميت ميشناسد تقويت كنند. مهمتر از همه اينها حمايت ايالات متحده از ابومازن است. تمامي اين عوامل سبب شده است تشكيلات خودگردان به رهبري ابومازن با توهم قدرت مواجه شود، از اين رو تشكيلات خودگردان با اين توهم كه بسيار از حماس قدرتمندتر است به پاي ميز مذاكره با مقاومت مينشيند و تلاش ميكند خواستههاي غيرمعقول خود را به حماس تحميل كند. حال آنكه به واقع قدرت حماس بسيار بيشتر از فتح است و مقاومت با توسل به پشتوانه مردمي خود به هيچ وجه تن به سياستهاي تحميلي فتح نميدهد. حمايتهاي مردمي از حماس پس از جنگ غزه روندي رو به رشد دارد و در برهه كنوني هيچ گروهی در فلسطين با اين ميزان اقبال مردمي مواجه نيست. از سوي ديگر برتري نظامي حماس بر تشكيلات خودگردان نيز غيرقابل انكار است. اقدامي كه نزديك به دو سال پيش رخ داد و در جريان آن مقر تشكيلات خودگردان و دفتر ابومازن ظرف مدت چند ساعت به تصرف حماس درآمد و از آن مهمتر پيروزي مقاومت در جريان جنگ غزه و شكست نظاميان صهيونيست و شبهنظاميان تشكيلات خودگردان نشان از قدرت بالا و روزافزون حماس دارد. با اين تفاسير مشخص است كه حماس نيز تصميمات يكجانبه تشكيلات خودگردان را به هيچ وجه پذيرا نخواهد شد و از آن سر باز خواهد زد.
با اين توصيفات به نظر ميرسد كه گروههاي فلسطيني فاصله بسياري با همگرايي داشته باشند و بيشك چوب اين اختلافات را خود فلسطينيها خواهند خورد. در اين شرايط رژيم صهيونيستي به راحتي مدعي ميشود كه با وجود واگرايي شديد گروههاي فلسطيني به هيچوجه امكان مذاكره با آنها وجود ندارد و با استفاده از اين حربه ميتواند طرحهاي زيادهخواهانه خود را راحتتر از هر زمان ديگري دنبال كند و كماكان بر مسأله عدم بازگشت آوارگان، عدم تعلق بيتالمقدس به فلسطينيان، ممانعت از تشكيل دولت مستقل فلسطيني و... پافشاري كند.
به نظر ميرسد كه تنها راه نجات گروههاي فلسطيني استفاده از الگوي گروه 8 مارس به رهبري حزبالله در لبنان باشد. حزبالله لبنان نشان داده است كه براي حفظ وحدت و ثبات همگرايي در ميان متحدان خود از هيچ اقدامي كوتاهي نميكند. چندي پيش كه اختلاف گروه امل به رهبري نبيه بري و جريان آزاد ملي به رهبري ژنرال ميشل عون كه هر دو از متحدان حزبالله بودند افزايش يافته بود و هيچ يك حاضر نبودند بر سر يك كرسي پارلمان در منطقه جزين كوتاه آمده و آن را به ديگري واگذار كنند، حزب الله در نهايت فداكاري يك كرسي از كرسيهاي خود كاست و آن را به متحدانش داد تا اختلاف ميان آنها حل شود و از واگرايي در ائتلاف 8 مارس ممانعت به عمل آيد. اجراي اين الگو حتي با مقياسي بسيار كوچكتر در فلسطين ميتواند بسياري از مشكلات اين كشور را حل و فصل كند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|