|
نگاهی به برخی فیلمهای روزهای پایانی جشنواره فیلم فجر و بررسی نسبت فیلمهای کمدی با این جشنواره
تلاش برای هجو روشنفکری!
محسن شهمیرزادی: مدتهاست که ژانر کمدی سینمای ایران مسیر خودش را از جشنواره فیلم فجر و سایر جشنوارههای سینمایی کشور جدا کرده است. فیلمهای کمدی دور از نظر منتقدان و اهالی رسانه روی پرده میروند و مخاطبان مختص به خود را دارند. ورود آنها به جشنواره عمدتا با ناکامی همراه بوده و انتظارها را برآورده نمیکند. در این میان برخی از فیلمهای کمدی خاص که مخاطبانی خاص دارند، بیشتر مورد اقبال جشنوارهها قرار میگیرند؛ این در حالی است که همین آثار چندان از سوی مردم مورد حمایت و توجه قرار نمیگیرند. «زهرمار» و «پالتو شتری» 2 اثر طنزی هستند که در سالن جشنواره فجر امسال روی پرده رفتهاند که «زهرمار» بدون هیچگونه اقبالی از سوی منتقدان و اهالی رسانه، به کار خود پایان داد و احتمالا در گیشه نیز چندان مورد توجه قرار نخواهد گرفت. «پالتو شتری» اما وضعیت متفاوتی دارد، اقبال و عدم اقبال به آن متفاوت بوده، چراکه مضمون جدیدی در قالب سینمای تفننی را خلق کرده است؛ نقد روشنفکری و ابتذال که 2 روی یک سکهاند.
تفلسف فان!
فرصتی که پالتو شتری به ما داده است! ارسال به دوستان
بررسی نقدی بر فیلم سونامی ساخته میلاد صدرعاملی
داستان لحظه حساس انتخاب
زهرا شعبانشمیرانی: «یاسهای وحشی» از فیلمهای خاطرهبرانگیز دهه 70 است که همچنان هواداران زیادی دارد. این فیلم با وجود آنکه به لحاظ نام کارگردان و بازیگران از شهرت زیادی برخوردار نیست اما به دلیل ژانر مهیج، جذاب و پرمخاطب خود در یادها ماندگار شد. با غلبه فیلمهایی به ظاهر عاشقانه، یاسهای وحشی عملا به یک خاطره خوش اما بیتکرار تبدیل شد. در طول همه این سالها، منتقدان و کارشناسان سینما کموبیش هشدار میدادند که سینمای ایران به سمت تکژانری شدن خواهد رفت و این موضوع حداقل آسیبش، قهر گروه بزرگی از مخاطبان با سالنهای سینماست. جشنواره سیوهفتم تنوعی از ژانرها را داراست که سلایق گوناگونی را نمایندگی میکند. «سرخپوست»، «رد خون»، «تختی»، «قصر شیرین»، «مسخرهباز»، «آشفتگی»، «بنیامین»، «23 نفر» و «سونامی» نمونههایی از این گستردگی است و این امر پیشاپیش نوید بازگشت رونق به سینمای ایران خواهد بود، چنانکه سالهای دور (نیمه دوم دهه 60 تا نیمه اول دهه 70) شاهد مخاطبان میلیونی فیلمهای سینمایی بودیم. طبیعتا یکی از عوامل اصلی استقبال، همین تنوع ژانر بوده است و حذف سینمای کودک و اکشن و ورزشی چنانکه گفتیم منجر به از دست رفتن بخش قابل توجهی از مخاطبان سینما شده است. برای مثال سهم نوجوانان با وجود فراوانی بدنه جمعیتی قابل توجه، از سینما ناچیز و مایل به صفر است. از سوی دیگر، این ژانر پرمخاطب (ورزشی) همچون سینمای کودک، با وجود قهرمان پیوند خورده است و به این صورت بخش عمدهای از فرصت قهرمانسازی از سینمای ما گرفته شده بود. امسال «میلاد صدرعاملی» نخستین فیلم سینمایی خود را به تهیهکنندگی «رسول صدرعاملی» ساخته است. او که سالها دستیاری کارگردانی کرده بود، با نخستین اثر خود توانسته تا اینجا نظر مثبت برخی منتقدان و مخاطبان را جلب کند. این در حالی است که فیلم او دستکم از سوی اهالی رسانه، در نگاه اول با فیلم پدرش «سال دوم دانشکده من» و در وهله بعد با فیلم «پولاد کیمیایی» مقایسه شده است. «سونامی» 20 سال پس از «یاسهای وحشی»، تجربهای موفق و الگوی قابل دفاعی از سینمای ورزشی بومی(!) است؛ فیلمی خوش ساخت با ریتم مناسب و سوژهای انسانی در بستر ورزش حرفهای. این فیلم اگرچه از نظر داستانی و خط روایت متوسط رو به بالاست اما بازیهای مهرداد صدیقیان و بهرام رادان با توجه به موقعیتهای دشوار نقشهایشان باورپذیر و واقعی است. همچنین کارگردانی میلاد صدرعاملی بویژه در صحنههای مبارزه رزمی، مژده ورود کارگردانی قابل را به سینمای ایران میدهد. «سونامی» فقط داستان 2 تکواندوکار تیمملی ایران نیست، بلکه داستان لحظه حساس انتخاب است؛ انتخابی که همه انسانها در معرض آن قرار خواهند گرفت و قهرمان حقیقی کسی است که از این آتش به سلامت عبور کند. روایت میلاد صدرعاملی از همنسلانش برخلاف روایت پدر، کنشگرانه و فعال است، هر چند مثل مرتضی و ترگل سرنوشت او شاید دیده نشده باشد اما پای حرف خودش میایستد. ارسال به دوستان
فضولات یا کرامات انسانی!
محسن جندقی: بعضی فیلمها هستند که 10 دقیقه بعد از آغاز، دوست داری تمام کموکاستیهای آن را نادیده بگیری و با ارفاقهای بزرگ و چسباندن القابی مثل نجیب، متوسط رو به خوب، قابل تامل، خلاقانه و... آن را یک فیلم قابل تحسین معرفی کنی اما در نهایت نمیشود که نمیشود؛ فیلم سینمایی حمال طلا نمونه بارز چنین فیلمهایی است. در 10 دقیقه ابتدایی فیلم، مخاطب با فضای قصه کاملا ارتباط برقرار میکند و بعد از حادثه بزرگ دزدیدن طلاها دنبال اتفاقهایی به مراتب جالبتر از حادثه اولیه است اما افت فیلم از همان دقیقه آغاز میشود. رضا شخصیت اصلی فیلم با بازی خوب پیام احمدینیا به کمک دوست نسبتا احمق خود لویی قرار است برای مخاطب داستانی را روایت کند که وضعیت فعلی اقتصادی را به نقد بکشند؛ وضعیتی که همه جامعه با آن درگیر است. نوسانات نرخ ارز، بیثباتی اقتصادی و بالا و پایین شدن قیمتها رضا را وسوسه میکند کاری کند که بسیاری از مردم دوست دارند. خرید طلا و انتظار برای گران شدن آن. مخاطب اما در فیلم به لجن کشیده شدن زندگی شخصیت اصلی فیلم را به وضوح میبیند. شاید باورتان نشود اما در فیلم به موضوع فضولات انسانی اشاره میکند و در میان ناباوری، بازیگران فیلم در میان انبوهی از فضولات انسانی به دنبال بخت میگردند و بیننده را وارد فضایی چندشآور و تهوعآور میکند. تورج اصلانی، کارگردان فیلم آگاهانه مخاطب را با نمایشی روبهرو میکند که تاکنون بر پرده سینما شاهد آن نبوده است اما این مورد به جای اینکه نقطه قوت حمال طلا شود به نقطه ضعف آن بدل میشود. ارسال به دوستان
طلای جعلی!
صادق فرامرزی: کمتر پیش میآید کسی قبل از دیدن فیلم «پرویز شهبازی» سوالی پیرامون مضمون و فضای داستانی حاکم بر فیلم مطرح کند، چرا که تقریبا تم تمام فیلمهای او را همواره موضوعات اجتماعی جوانان تشکیل میدهد، از این رو «طلا» نیز نه جدای از سایر فیلمهای کارنامه وی به موضوعی دیگر پرداخته و نه شهامت ورود به سوژهای جدید از مسائل جوانان را داشته است. مناسبات جاری میان جوانان شهری، معضلات اقتصادی، طلاق و... همه مسائلی است که در یک نقطه دوباره به یکدیگر متصل شده و «طلا» را خلق کرده است. ارسال به دوستان
اخبار
در حاشیه حضور رئیس رسانه ملی در منزل بازیگر پیشکسوت ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|