|
ردپای عرب و وزارت ورزش در پراندن مربیای که قرارداد داشت
برانکو گیت
مهدی طاهرخانی: نه آن دورانی که از هفته هشتم- نهم به بعد لیگ برتر مشخص بود پرسپولیس دیگر شانس قهرمانی ندارد، نه پیشترش که باشگاه عملا محل نزاع تشنگان قدرت در لباس عاشقان خدمت بود، در هیچ دورهای خیابان شیخ بهایی شمالی، میدان پیروزان، کوچه پانزدهم، چنین جمعیتی را در دل خودش ندیده بود. اینها کیستند؟ مواجببگیر فلان مدیر یا آدمهای قلچماق آن یکی مربی؟ نزدیک میشوی و از فاصله یکی، دو متری آنها را میبینی؛ هیبتشان کوچکترین تشابهی با «اجیرشدگان» ندارد. نه نام دایی را فریاد میزنند نه خواهان یحیی، قطبی و فلان مربی خارجی هستند. از هیچکس هیچ چیز نمیخواهند جز حفظ سرمربیای که طبق قانون محکم فیفا، با پرسپولیس قرارداد رسمی دارد. مگر این مربی کیست و چه کرده؟ بهار 94 که آمد تیمی را تحویل گرفت که 7 فصل تمام رنگ قهرمانی را به خود ندیده بود و جالبتر از همه بهواسطه عملکرد شرمآور درخشان و دایی حتی احتمال سقوطش به لیگ یک وجود داشت! این مربی 10 سال قبل به بدترین شکل ممکن در پایان جامجهانی 2006 آلمان، از ایران رفت و 10 سالی میشد که هر سال سازمان امور مالیاتی یک نامه به فدراسیون فوتبال مینوشت که تکلیف مالیات سرمربیتان چه شد؟ کدام فدراسیون؟ دیگر نه اثری از دادگان بود و نه اعوان و انصارش. بعدیها هم کلا همه چیز را گردن آن مربی انداختند و او هم از ترس ممنوعالخروج شدن در طول این 10 سال حتی برای هدایت تیمش (الاتفاق سعودی) حاضر نشد مقابل استقلال در تهران حاضر شود و تیمش را از پای تلویزیون کوچ کرد؛ باخت و حذف هم شد. ارسال به دوستان
اخبار
چرا حضور گلمحمدی در پرسپولیس به بنبست خورد؟ ارسال به دوستان
اخبار
عرب سرانجام درمیان هواداران معترض پرسپولیس حاضر شد ارسال به دوستان
پیپِ سفسطه
حسین قدیانی : دوستی دارم از عصر دبیرستان که ناظر بر زندگی در این زمانه، اخیرا بیشتر در مجازستان با هم همکلام میشویم! خرجش برای جفتمان کمتر است! این دوست ما دوم خرداد ۷۶ به آقای «خ» رأی داد و ما به آقای «ن» و دقیقا همین مساله شد عامل اختلافات ما که تا الان هم ادامه دارد! موجود یا مورد عجیبی است این دوست نازنین! بگذار چند مثال بزنم؛ یک هفته مانده به ۲ خرداد ۷۶ که تقریبا مطمئن از پیروزی فلانی شده بود، مدام این را میگفت که «شک ندارم آقای «خ» انتخابات را میبرد ولی شرط میبندم که با تقلب، اسم آقای «ن» از صندوق در میآید!» نتیجه آنکه آقای «خ» انتخابات را برد و صدالبته تقلب هم نشد! این مثال اول! مثال دوم اینکه؛ حدودا ۶ ماه از ۲ خرداد کذایی گذشته بود که خوب یادم هست قیمت لبنیات و میوه و کلا مایحتاج روزانه ملت از قبیل نان و برنج بالا کشید! نکته بامزه و بلکه مسخره ماجرا اینجاست که این دوست ما جوری با من طلبکارانه بحث میکرد، کأنه آقای «ن» رئیسجمهور است و لذا من بدبخت باید مسؤولیت رأیم را بپذیرم! گاه که دیگر از کوره در میرفتم، خطاب به دوستم میگفتم: «مشتی! انصافا خیلی رو داری! الان این سوالات درباره گرانی را، تو باید از من بپرسی یا از قضا من از تو؟!» مثال سوم بازمیگردد به سال ۸۴ و ذکر اینکه این دوست ما در مرحله اول، رأی داد به معین اما چون تا آن موقع یک ضدهاشمی ششدانگ بود، مرحله دوم از سر ناچاری رأی داد به همان که ما به او رأی داده بودیم! طرفه حکایت اینجاست که این دوست عزیز، آن روزها نیز ادعایی داشت که من ضمن عذرخواهی از شما مخاطبان محترم، عین آن را میآورم؛ «چون آقای خامنهای با آقای هاشمی، ملاحظاتی از قدیم دارد، شرط چی میبندی که ما انتخابات را میبریم اما آقای هاشمی، فرد پیروز اعلام میشود!» نتیجه را هم که باز همه میدانید! انتخابات را رقیب هاشمی برد و نام رقیب هاشمی هم خوانده شد! بگذریم که جناب هاشمی با نامهای که آخرش هم نفهمیدیم مخاطبش دقیقا کیست، تلویحا مدعی تقلب شده بود! این سوای آن نامه موسوم به «نامه سرگشاده» است! یعنی اگر در اسلام، شرطبندی حرام نبود، من الان دارای تمام داراییهای این دوستمان شده بودم! این دوست ما این مدلی است که اولا همیشه اپوزیسیون است! و هیچ هم فرقی ندارد که مثل الان، هم دولت و هم به عبارتی مجلس، دست همطیفهای سیاسی ایشان باشد! در هر حال، این منم که باید پاسخگوی قیمت پیاز، پراید، پوشک، پفک و پیپ باشم! و لابد میپذیرید که سیگار، دون شأن همچین دوست روشنفکری است! قطعا این همه منورالفکری فقط و فقط با دود پیپ امکان بروز دارد! حالا بروم سراغ یک مثال دیگر! از خدا پنهان نیست؛ از شما چه پنهان که این دوست گرامی تا همین ۲ هفته پیش، مدام پیامهای این مدلی برای حقیر میفرستاد که من باز مجبورم عینش را تکرار کنم؛ «رهبری اگر به مذاکره با آمریکا خوشبین نبود و از قبل فرجام برجام را میدانست و میدانست که با دادن این بخش و آن بخش هستهای هم تحریم لغو نمیشود و حتی بیشتر میشود، پس چرا مانع روحانی و ظریف نشد؟!» مختصر و مفید در جواب دوستم مینوشتم؛ «این درست که بر اساس ۲ مؤلفه شناخت و تجربه، حضرت آقا همه این روزها را میدیدند اما در یک جامعه اسلامی و انسانی، رهبر خودش را مکلف به ۲ مهم میداند؛ احترام به رأی مردم و اهتمام به رشد مردم! بله! رهبر انقلاب از همان اول هم میدانستند که گشایش اقتصادی با سازش سیاسی میسر نمیشود اما بنای آقا بر «احترام به رأی مردم» و «اهتمام به رشد مردم» است! بالاخره مردم به آقای روحانی رأی دادهاند و شاید گمانشان این بود که اگر ما با آمریکا دور یک میز بنشینیم، بخش مهمی از مشکلاتمان حل میشود! اینجا، هم آقا به رأی مردم احترام گذاشتند و هم با تجربهای که حاصل شد، اهتمام کردند به رشد ملت!» شگفتا! دوست ما باز هم ولکن معامله نبود و خیلی محکم جواب میداد؛ «همه این حرفها درست اما باز هم آقای خامنهای نباید میگذاشت که این همه بیخود و بیجهت به آمریکا اعتماد شود! ما هزینه تسلیم را نمیدانستیم ولی ایشان که میدانست!» ارسال به دوستان
بایستههای فعلی برای تحقق اصل 44
دکتر مهدی ذوقی: با توجه به مباحثی که اخیرا در باب خصوصیسازی مطرح شده، شاید مناسب باشد با نگرشی از دریچه بیرونی و با تجربهاندوزی از اقدامات سایر کشورها در این حوزه، مقداری در این باره تامل و تدقیق کنیم. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|