محمدرضا باهنر در گفتوگو با «وطن امروز» درباره انتخابات 1400 :
حمایت اصلاحطلبان از لاریجانی محتمل است
بهزاد مهرکش: محمدرضا باهنر که این روزها با نزدیک شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی مورد توجه و مراجعه رسانههای جریانهای مختلف قرار گرفته، از جمله چهرههای اصولگرایی است که علاقه ندارد انتقادات صریحی نسبت به دولت روحانی داشته باشد و اصطلاحا خود را بین میانهروها قرار داده است. باهنر معتقد است فضای انتخاباتی کشور چه در مجلس و چه در ریاست جمهوری بشدت احساسی است،
به گونهای که تا 2 ماه مانده به انتخابات اصلا صحنه قابل پیشبینی نیست و حتی خود افراد حاضر در رقابتها هم نمیتوانند تحلیل درستی از شرایط ارائه دهند. او عدم فعالیت احزاب و وجود برخی مشکلات در قانون انتخابات را نیز از جمله دلایل مهم این معضل میداند. به اعتقاد باهنر، جریان های اصولگرایی و اصلاحطلبی به هیچ وجه نباید با هم ائتلاف انتخاباتی کنند اما حتما لازم است با هم گفتوگو کنند. چهره قدیمی مجلس شورای اسلامی تاکید دارد برنامههای انتخاباتی اصلاحطلبان از اصولگرایان منسجمتر است. به گفته باهنر، اصلاحطلبان مبتنی بر شرایط میدانی در انتخابات تصمیم میگیرند و در انتخابات 1400 ریاستجمهوری حتی اگر چهرههایی مثل محمدرضا عارف نیز در صحنه باشند و در مقابل نیز علی لاریجانی کاندیدا شود و شرایط رایآوری لاریجانی بهتر باشد، قطعا اصلاحطلبان پشت سر لاریجانی قرار خواهند گرفت. متن کامل گفتوگوی «وطنامروز» با محمدرضا باهنر، دبیر کل جامعه اسلامی مهندسین و نماینده 7 دوره مجلس شورای اسلامی را می خوانید.
***
شما از سال 92 تاکنون به عنوان اصولگرایی شناخته میشوید که نقدهای صریحی را نسبت به عملکرد دولت روحانی مطرح نمیکند. با این حال اما به نظر میرسد شرایط امروز کشور در حوزه اقتصادی به گونهای است که مردم از کلیگویی خسته شدهاند و علاقه دارند سیاسیون با آنها شفاف سخن بگویند؛ به طور کلی عملکرد دولت آقای روحانی را اکنون چگونه ارزیابی میکنید؟
بنده همواره تلاش میکنم تا جایی که آگاهی دارم هم عالمانه نقد کنم و هم عادلانه. من نسبت به عملکرد دولت آقای روحانی در فضای کلان اقتصادی چند نقد کلی دارم که بعضی از اینها منحصر به دولت روحانی نیست و برخی دولتهای قبلی هم داشتهاند. آقای روحانی سال 92 وعدههایی دادند از جمله اینکه تلاش میکنیم چرخهای سانتریفیوژ و چرخهای اقتصاد با هم بچرخد و وارد مقوله برجام شدیم. خب! یکی از نقدهای جدی که به دولت روحانی داشتیم - و داریم- این است که همه تخممرغهای خود را در سبد برجام گذاشتند و تصور کردند اگر برجام حل شود همه مشکلات حل میشود. البته دولت قبلی هم تلاش میکرد همه مشکلات را گردن خارج از کشور بیندازد و یک تورم 42 درصدی و رشد اقتصادی منفی 5 درصدی تحویل داد. من هم زمان دولت آقای احمدینژاد گفتهام و هم در زمان دولت آقای روحانی گفتهام و میگویم که تحریمها برای ما مشکلات زیادی به وجود آورده است ولی مجموع مشکلات پیشآمده در پی تحریم به 50 درصد مشکلات موجود هم نمیرسد، در حقیقت 30 تا 40 درصد فشار سنگین خارجی است و بیش از 50 درصد به مدیریت داخلی بازمیگردد. انتقاد دیگری که نسبت به دولت آقای روحانی داشتهایم که شاید خیلی به مذاق برخی افراد و رسانهها نیز خوش نیاید این است که از ابتدای روی کار آمدن، روی تورم تکرقمی هدفگذاری کردند. آقای روحانی گفت میخواهم تورم را تکرقمی کنم و همان موقع هم مطرح شد که در شرایط تورم رکودی یا رکود تورمی اگر بخواهیم تورم 42 درصدی را تکرقمی کنیم یک استراتژی اشتباه است. شما اگر بتوانید هم نباید در این شرایط تورم را تکرقمی کنید، بلکه باید روی تورم 20 تا 22 درصدی سرمایهگذاری میشد. در 4 سال دولت آقای روحانی تورم بین 10 تا 12 درصد بود و هیچکسی مدعی نیست که تورم سال 96 مثلا 20 درصد است اما این اقدام اشتباه بود، چون سرکوب تورم باعث شد رکود هم سنگین شود و این تورم تکرقمی به دلیل اینکه همتراز و همساخت اقتصاد ما نبود جمع شد و یکباره ترکید که البته این هم دلایل مشخص خود را دارد. خب! هم ظرفیت این اتفاق یعنی ترکیدگی تورم وجود داشت و هم 2 جرقه و چاشنی برای این انفجار ایجاد شد. یکی ورشکستگی موسسات مالی و اعتباری در سال 96 بود که باعث آزاد شدن 100 هزار سرمایه 10 میلیون تا یک میلیارد تومانی شد و کم شدن سود بانکی نیز باعث شد افرادی که به سودهای 30 تا 50 درصد عادت کرده بودند دیگر حاضر نباشند پولهای خود را در بانک بگذارند، لذا افرادی پولهای خود را گرفته بودند یا در پی استمرار سود یا حفظ سرمایه بودند و از همین جهت به سمت کالاهایی رفتند که به سرعت تبدیل به پول میشود مانند ارز و سکه و زمین و خودرو و ترکیدگی تورم از همینجا شروع شد. چاشنی دوم این اتفاق نیز جنگ روانیای بود که دولت آمریکا با خروج از برجام شکل داد و برخی نیز فکر کردند قرار است اتفاقاتی بیفتد. نکته مهم این است آنها قبل از جنگ اقتصادی، جنگ روانی علیه ما ایجاد کردند و برخی نیز ناخودآگاه در این جنگ روانی دمیدند. ببینید! به عنوان مثال هم دلار 4200 تومانی حرف بیخودی است و هم دلار 18 هزار تومانی بیمفهوم است، به اعتقاد بنده قیمت واقعی دلار الان 10 هزار تومان است؛ کمتر از این رانت است و بیشتر از آن هم روانی است.
یعنی معتقدید در شرایطی که نرخ دلار اوج گرفت، دولت امکان مدیریت آن را نداشت؟
چرا! میتوانست مدیریت کند. اگر از من راهحل میپرسیدند میگفتم میتوانستند بازار سرمایه را به سرعت و فوریت توسعه دهند. در همین بازار سرمایه بسیاری از بنگاهها امکان عرضه دارند.
حالا با توجه به همه نکاتی که گفتید، وضعیت عمومی دولت را نزد افکار عمومی؛ هم در بدنه حامیانش و هم در میان عموم جامعه، چطور ارزیابی میکنید؟
ببینید! چه نامزدهای ریاستجمهوری و چه نامزدهای انتخابات مجلس حتی در بعد کوچکترش شوراهای اسلامی شهر یکسری اشتباهات اساسی هم در زمان انتخابات و هم بعد از برگزیده شدن مرتکب میشوند. در زمان رقابتها وعدههایی میدهند که اساسا در حوزه اختیاراتشان نیست. بعد از انتخاب شدن هم با یکسری وعدههایی که دادهاند مواجه میشوند که برخی از آنها در چارچوب اختیاراتشان نبوده و برخی نیز اساسا ممکن نیست انجام شود. درنهایت بین مردم به بدعهدی و دروغگویی مشهور میشوند، البته موضوعی که آقای روحانی اخیرا اشاره کرده و البته همه دولتها هم مطرح کردهاند مبنی بر اینکه اختیارات لازم را ندارند، حرف سبکی است. هم آقای خاتمی در اواخر دولتش و هم آقای احمدینژاد این موضوع را مطرح کردند. خب! اینها واقعا حرفهای بیاساسی است که مطرح میشود. دولت آقای روحانی مبتنی بر وعدههایی که داده اکنون نزد مردم به عنوان یک دولت موفق شناخته نمیشود. من در برخی بخشها دولت آقای روحانی را موفق میدانم اما قبول دارم که افکار عمومی دولت روحانی را دولت موفقی نمیداند.
خب! با استناد به همین حرف شما یعنی اینکه مردم دولت فعلی را موفق نمیدانند و از سوی دیگر دولت پیشین نیز مورد انتقاد است و اساسا امکان ورود به انتخابات پیدا نمیکند؛ آیا معتقدید ممکن است جریان سومی در انتخابات ریاستجمهوری شکل بگیرد؟ مثلا اخیرا عدهای مطرح کردند جریانی شکل بگیرد که دارای اشتراکات برخی اصولگرایان و اصلاحطلبان است یا صحبتهای شما درباره هماندیشی 2 جریان.
اول این را بگویم که اساسا اصولگرایان و اصلاحطلبان نمیتوانند با هم ائتلاف کنند. من معتقدم حتی اگر بتوانند با هم ائتلاف کنند هم نباید این کار را انجام دهند. اصلا انتخابات یعنی رقابت؛ اینکه اصولگرایان و اصلاحطلبان بخواهند با هم یکی شوند و یک لیست دهند که دیگر اسمش انتخابات نیست. یعنی اگر هیچ اختلافی هم نباشد باید یک دعوای ساختگی درست شود تا رقابت ایجاد شود. حتی اگر یک جناح هم به طور کامل حذف شود باید آن جناح دیگر 2 گروه شود تا انتخابات معنا پیدا کند. الان بحث هنجارشکنان نیست و ما اصلا با آنها کاری نداریم. عرض من این است که در میدان سیاست اصلاحطلبان و اصولگرایان در بسیاری از مسائل کشور اشتراک نظر دارند، مثل خروج از رکود یا کنترل تورم. خب! کسی نیست که مخالف خروج از رکود باشد. حتی در مجلس 90 درصد تصمیماتی که گرفته میشود غیرسیاسی است. اگر من بحثی از مذاکره کردم درباره این مسائل است. این صحبتها در حقیقت مربوط به بعد از کانال شورای نگهبان است.
ضلع سومی شکل میگیرد؟
این بحث دیگری است و واقعا نمیدانم. انتخابات در کشور ما بشدت تبدیل به یک مساله هیجانی شده است و الان هرکسی در صحن زنده بتواند طرف مقابل را لوله کند، یک رکبی بزند یا یک گاز انبری بگیرد برنده میشود. تا حدی که اگر یک شومن هم تایید صلاحیت شود شاید انتخاب شود. در این مناظرههای تلویزیونی گاهی میلیون میلیون رای جابهجا میشود، البته این مناظرهها خوب است و هیجان ایجاد میکند اما باید رقابتها مبتنی بر برنامه باشد. خب! این باعث میشود که تا 2 ماه مانده به انتخابات رئیسجمهور معلوم نباشد. این درباره آقایان خاتمی، احمدینژاد و روحانی صدق کرد.
وقتی آقای خاتمی انتخاب شد برای تبریک و صحبت درباره برنامههایش نزد او رفتم که زد زیر خنده و گفت من مگر فکر میکردم رئیسجمهور شوم که به این چیزها فکر کنم. یا آقای احمدینژاد که تا اسفندماه حتی در شهرستانها ستاد برای اجاره به او نمیدادند، چون کسی تصور نداشت رئیسجمهور شود. درباره آقای روحانی هم اگر مرحوم هاشمی کاندیدا نشده بود و صلاحیتش رد نمیشد و آقای عارف با دعوا و خواهش و تمنا کنار نرفته بود یا اگر دوستان ما به جای 4 تا، یکی شده بودند آقای روحانی رئیسجمهور نشده بود. یعنی اگر هر کدام از این شرایط به تنهایی اتفاق افتاده بود آقای روحانی رئیسجمهور نمیشد به همین دلیل من نمیتوانم آینده را پیشبینی کنم.
پس آن موضوعی که درباره گفتوگوی اصلاحطلبان و اصولگرایان در گفتوگو با یکی از روزنامهها مطرح کرده بودید، انتخاباتی نبود.
آنچه بنده گفتم این بود که 2 جناح داخل نظام میتوانند بسیاری از مشکلات را با هم حل کنند و اینکه این دو جناح در انتخابات با هم لیست بدهند را همانطور که گفتم غیرمنطقی میدانم. این را هم بگویم که شورای نگهبان باید فکری کند؛ شأن نمایندگی واقعا پایین آمده است، مثلا مجلس اول که تمام شد آنقدر چهرهها کاریزماتیک بودند که در برخی حوزههای نمایندگی فقط یک کاندیدا داشتیم که نماینده موجود بود. ما به مسؤول دفتر نماینده التماس میکردیم که ثبتنام کند تا حداقل 2 نفر در انتخابات حضور داشته باشند. الان هم 15 هزار نفر ثبتنام میکنند که مثلا برخی از آنها چون دنبال کار میگردند آمدهاند کاندیدا شوند. معتقدم با این مجلس نمیشود کشور را اداره کرد و باید انتخابات مجلس حزبی برگزار شود. الان تنها شخصی که نگاه بلندمدت دارند شخص رهبری هستند و در این مسیر هم تنهای تنها هستند؛ کارگزاران نظام از دولت تا مجلس هیچکسی به فکر آینده نیست، خیلی که متدین باشند به فکر نان امشب مردم هستند.
موضوعی که درباره ضلع سوم مطرح کردم از این جهت بود که مثلا در لیست انتخاباتی اصلاحطلبان تهران، شخصی مثل علی مطهری حضور داشت یا مثلا آقای لاریجانی سرلیست اصلاحطلبان قم بود و برخی اصلاحطلبان معتقدند شخصی مثل علی لاریجانی بهتر از چهرههای شاخص اصلاحطلب میتواند مطالبات آنها را پیگیری کند. خب! به اعتقاد شما در فضای انتخابات مجلس و ریاستجمهوری پیش رو این موضوع پر رنگتر میشود؟
بله! ممکن است اما این تقسیمات اصولی نیست. یک شوخی بکنم؛ این عزیزانی که برای ثبتنام مجلس میروند بالای 70 تا 80 درصد نذر کردهاند به مجلس بروند، حالا از نردبان آقایان عارف باشد یا حداد عادل یا لاریجانی برایشان فرقی ندارد. انشاءالله که هدفشان خدمت است! اصل را بر حسن ظن میگیریم. خب! این تعداد اصلا برایشان فرقی نمیکند. بله! من علاقهمند هستم یک لیست سومی شکل بگیرد تا افراد معتدلی که در این دعواهای سطح پایین سیاسی و جناحی نیستند بیایند اما اینکه این لیست بتواند برنده شود من تردید دارم.
در انتخابات ریاست جمهوری آینده اگر بخواهیم شب انتخاباتی عمل نکنیم باید از الان شرایط را ترسیم کنیم. یکی از چهرههایی که خیلی محل بحث است آقای لاریجانی است. باز هم به حرفهای ابتدایی شما درباره وضعیت اعتبار دولت مستقر در افکار عمومی برمیگردم. به نظر شما با همه این شرایط، آیا اصلاحطلبان و حامیان فعلی دولت آقای روحانی برای انتخابات 1400 ممکن است به این نتیجه برسند که پشت سر آقای علی لاریجانی قرار بگیرند؟
ببینید! من این مصداق را میخواهم به گونه دیگری جواب دهم؛ در این بخش اصلاحطلبان از اصولگرایان عاقلتر هستند. اگر اصولگرایان را یک ستون 100 متری پشت سر هم در نظر بگیرید آن 5 نفر اول به جای کلاه، سر میآورند و 5 نفر آخر در شب تاریک و زیر لحاف فقط از اصولگرایی میگویند بدون آنکه کسی متوجه شود تا مناسباتشان بهم نخورد. هنر مدیریت اصولگرایی این است که هم 10 نفر اول حفظ شوند و هم 10 نفر آخر و هم به 10 نفر اول صف اصلاحطلبی نظر داشته باشد. اصولگراها تند تند رد میکنند و این کار را نمیکنند اما اصلاحطلبها جذب میکنند و موقع انتخابات بین بد و بدتر از نگاه خودشان انتخاب میکنند. در همین دوره قبل آنها نه آقای رئیسی را قبول داشتند و نه آقای روحانی را اما روحانی را انتخاب کردند. از سال 76 به این طرف شما بررسی کنید چند چهره مشهور اصولگرایی توسط اصلاحطلبان جذب و توسط ما دفع شدند. از مرحوم هاشمی تا آقایان ناطق، لاریجانی و .... اصولگرایان طرف را خالص میخواهند و میگویند کمی از دز اصولگرایی او کم شود تمام است.
خب! با همین نگاه ممکن است اصلاحطلبان به آقای لاریجانی برای انتخابات چشم طمع داشته باشند!
بله! ممکن است. اصلاحطلبان میدان را نگاه میکنند؛ مثلا در دوره آینده اگر عارف تایید شود و لاریجانی هم تایید شود، ممکن است بگویند چون عارف رای نمیآورد پشت سر او قرار نگیریم ولی اگر بدانند عارف رای میآورد مطمئناً عارف را به لاریجانی نمیفروشند.
و اگر اصلاحطلبان یقین کنند عارف رای نمیآورد بین عارف و لاریجانی چه کسی را انتخاب میکنند؟
آنها بین فرد صالح و مقبول، فرد صالحی را انتخاب میکنند که بدانند رئیسجمهور میشود؛ فقط با این نگاه که ببینند چه کسی دز اصلاحطلبیاش بیشتر و دز اصولگراییاش کمتر است. ما اصولگرایان گاهی به خودمان میبازیم و نمونهاش انتخابات 92 است. درباره مجلس پیش رو هم همین نگرانی را دارم. الان نه دولت و نه اصلاحطلبان کاریزمای خوبی بین مردم ندارند، به شرطی که خودمان به خودمان نبازیم.
میشود کمی صریحتر بیان کنید؟ آیا جریان اصلاحطلب در انتخابات 1400 از آقای لاریجانی حمایت میکند؟
باز هم میگویم اصلاحطلبان به میدان نگاه میکنند، مثلا اگر آقای لاریجانی و آقای رئیسی باشند، اصلاحطلبان حتما از آقای لاریجانی حمایت میکنند اما اگر لاریجانی و عارف باشند، آن وقت اصلاحطلبان به میدان نگاه میکنند و تصمیم میگیرند.