تأثیر لابی صهیونیست بر سیاست داخلی آمریکا
اسرائیل وسط انتخابات آمریکا
امیر مقومی: روابط ایالات متحده آمریکا با اسرائیل یکی از مستحکمترین و پایدارترین روابط بینالدولی در جهان است. آمریکا به دلایل متعدد فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، اسرائیل را جزو منافع حیاتی خود میداند و از رژیم صهیونیستی حمایت همهجانبه به عمل میآورد. از سوی دیگر، لابیهای اسرائیل تاثیر بسیار زیادی بر سیاستهای داخلی و خارجی آمریکا میگذارند. اسرائیل از سال ۱۸۹۷ تا زمان حاضر، 3 دوره متفاوت را به خود دیده است؛ در دوره اول از سال ۱۸۹۷ تا قبل از جنگ اول جهانی، رو به سمت پادشاهی آلمان، ویلهلم دوم، داشت، در دوره دوم از سال ۱۹۱۴ تا اوایل جنگ دوم جهانی خود را زیر چتر بریتانیا قرار داده بود و در دوره سوم، از جنگ جهانی دوم تا زمان حاضر به ایالات متحده تکیه کرده است. از بعد جنگ دوم جهانی، اسرائیل توانست با کمک لابیهای خود در واشنگتن تاثیر بسیار زیادی بر سیاستهای خارجی و داخلی آمریکا داشته باشد. لابی از مهمترین و پرکاربردترین اصطلاحاتی است که در دنیای سیاست به کار برده میشود. در ادبیات سیاسی و روابط بینالملل، لابی به گروههایی اطلاق میشود که برای تاثیرگذاری بر روند تصمیمگیریهای سیاسی- اجتماعی و تامین منافع خاص خود عمل میکنند. ایالات متحده به دلیل ساختار سیاسی خاص خود، کثرتگرایی و پلورالیسم سیاسی و به علت تاثیرگذاری سیاست آمریکا بر شکلگیری حوادث گوناگون در هر گوشه جهان، پذیرای گروههای ذینفوذ زیادی است. در آمریکا، لابیها یا گروههای فشار زیادی در پی رسیدن به منافع خود هستند که حتی بعضا تاثیرشان فراتر از محیط جغرافیایی آمریکاست و بر سیاست بینالملل تاثیر میگذارند. در این بین، یکی از بانفوذترین و تاثیرگذارترین گروههای فشار در آمریکا، لابی اسرائیل است. مسیحیان متحد برای اسرائیل، کمیته امور عمومی آمریکا-اسرائیل (AIPAC) و کنفرانس روسای سازمانهای عمده یهودی - آمریکایی از اصلیترین لابیهای اسرائیل در آمریکا هستند. این تاثیرگذاری در حالی است که یهودیان آمریکا حدودا 6 میلیون نفر از جمعیت آمریکا را شامل میشوند - یعنی فقط ۲ درصد جمعیت ایالات متحده - با این وجود، بیشترین تاثیر را در سیاستهای آمریکا دارند. لابی اسرائیل از راههای گوناگون، اعم از حمایتهای مالی از نامزدهای انتخابات کنگـره و ریاست جمهوری، فشارهای تبلیغاتی در رسانهها و نیز اعمال نفوذ در محافل علمی و پژوهشی، در پی هدایت افکار عمومی و دستگاه سیاستگذاری آمریکا به سمت حمایت از اسرائیل است. در دهه ۱۹۲۰ نفوذ صهیونیستها در آمریکا با بنیانگذاری مکتب صهیونیست تجدیدنظرطلب توسط ژابوتینسکی افزایش یافت.
ریاست جمهوری نیکسون، شروعی جدید برای اسرائیل
در جنگ سال ۱۹۴۸ که بین اسرائیل و اعراب رخ داد، کمکهای محدودی از طرف یهودیان آمریکا به اسرائیل روانه شد اما از اواخر دهه۶۰ رابطه بین آمریکا و اسرائیل بیشتر شد. بویژه از زمان وقوع جنگ 6 روزه بین اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷، نقطه پرگار سیاست خاورمیانهای آمریکا، رابطهاش با اسرائیل بود. به این ترتیب، نیکسون اولین رئیس جمهـوری بـود کـه در ارتباط بـا اعراب و اسرائیل، تلاش برای حفظ توازن را کنار گذاشت و برای اولینبار، اسـرائیل را دارایی استراتژیک آمریکا در دوره جنگ سرد توصیف کرد. در دوره جرالد فورد، آمریکا در مقام بزرگترین تأمینکننده سلاح برای اسرائیل، جای فرانسه را گرفت. کمک آمریکا به اسرائیل به سرعت افزایش یافـت و از 300 میلیون دلار به بیش از 2 میلیارد دلار در سال رسید. به این ترتیب، اسـرائیل به بزرگترین دریافت کننده کمک از آمریکا تبدیل شد. از سال ۱۹۷۶ تاکنون اسرائیل بزرگترین دریافتکننده کمکهای مستقیم اقتصادی و نظامی آمریکا بوده و مجموع کمکهای آمریکا در سال ۲۰۰۳ به 140 میلیارد دلار میرسد. مجموع کمکهای ایالات متحده به اسرائیل حدود یکسوم از بودجه کمکهای خارجی آمریکاست، در حالی که سرزمینهای اشغالی حدود یک هزارم درصد جمعیتهای جهان را داراست. از نظر درآمد سرانه، رژیم صهیونیستی همردیف کشورهایی مانند کرهجنوبی و اسپانیا قرار دارد و از بسیاری از کشورهای نفتخیز مانند عربستان و از بسیاری از کشورهای اروپای غربی بالاتر است. تمام کشورهایی که از آمریکا کمک مالی دریافت میکنند متعهدند که موارد مصرف این کمکها را به اطلاع آمریکا برسانند اما اسرائیل از این موضوع مستثناست؛ به همین دلیل اوباما با وجود انتقاد از شهرکسازیهای اسرائیل، نمیتوانست فشاری بر اسرائیل بیاورد. آمریکا علاوه بر کمکهای اقتصادی، کمکهای سیاسی خود را نیز به سمت اسرائیل روانه کرده و از سال ۱۹۸۲ در شورای امنیت، 32 قطعنامه علیه اسرائیل را وتو کرده است. به همین دلیل بسیاری از کشورها انتقادات خود علیه اسرائیل را به جای شورای امنیت، در مجمع عمومی مطرح میکنند که حق وتو وجود ندارد و در آن آمریکا و اسرائیل با آرای زننده بقیه کشورها مواجه میشوند. این بذل و بخشش آمریکا به اسرائیل، بیش از حد معمول است و عدهای آن را غیرعادی میپندارند.
ارزش استراتژیک اسرائیل برای آمریکا در جنگ سرد
اسرائیل در جنگ سرد یک ارزش استراتژیک برای آمریکا محسوب میشد، به این علت که یک سد محکم برای نفوذ شوروی در منطقه بود و نیابتا با متحدان شوروی در منطقه یعنی عراق، سوریه و مصر میجنگید اما بعد از فروپاشی شوروی و بویژه در جنگ اول خلیجفارس مشخص شد اسرائیل در حال تبدیل شدن به یک بار استراتژیک بر دوش آمریکاست. بعد از جنگ سرد اسرائیل تبدیل به یک سرمایهگذاری پر هزینه با سود بسیار پایین برای آمریکا شد. با این اوصاف سوالی که در افکار عمومی مردم جهان به وجود میآید، این است که چرا ایالات متحده از امنیت و منافع خود در جهت پیشبرد منافع اسرائیل چشمپوشی میکند؟ برای پاسخگویی به این سوال باید نفوذ لابی اسرائیل در آمریکا را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم. لابی اسرائیل به چنان توانایی رسیده که کنترل انتخابات ریاست جمهوری و کنگره آمریکا را به دست گرفته و بر تمام رسانهها و محافل آکادمیک سیطره پیدا کرده است. این گروه فشار، بیشترین تاثیر را بر سیاستهای خارجی آمریکا در منطقه خاورمیانه دارد به طوری که «جرج بال» معاون اسبق وزیر خارجه آمریکا خاطر نشان کرده است: نمایندگان کنگره درباره سیاست خاورمیانهای همانند یک دسته از توله سگهای دستآموز عمل میکنند و از میان حلقهای که گروههای فشار طرفدار اسرائیل درست کردهاند، بالا و پایین میپرند.
گروه فشاری به نام آیپک
در زمان حاضر از میان گروههای فعال طرفدار اسرائیل هیچیک سازمانیافتهتر، فعالتر و قدرتمندتر از آیپک نیست. آیپک از سال ۱۹۵۱ به بعد مهمترین گروه فشار حامی اسرائیل در ایالات متحده است. آیپک بعد از اتحادیه بازنشستگان آمریکا در رده دوم و جلوتر از لابیهای پر قدرتی مانند AFL وCIO و NRI قرار دارد. قدرت آیپک در حدی است که کاتلین کریستین سن، تحلیلگر سابق سیا در ۱۹۸۸ مینویسد: در دوران پرزیدنت ریگان، آیپک به صورت یکی از تعیینکنندگان خطمشی سیاسی درآمد. نفوذ کمیته روابط عمومی اسرائیل- آمریکا در کاخ سفید و همچنین در کنگره و در جریان تصمیمگیریها آنچنان عمیق و همهجانبه است که امکان ندارد بتوان تشخیص داد در چه مقطعی فشار آنها پایان یافته و اندیشههای مستقل ریاستجمهوری آغاز میشود. «جاناتان کوک» نویسنده یهودی، در توصیف تاثیرگذاری لابی اسرائیل مینویسد: پارهای چنین میپندارند که اسرائیل یکی از ایالات متحده آمریکاست، در حالی که آمریکا در حقیقت یکی از ایالات متحده اسرائیل است. در ادامه تاثیر لابی اسرائیل بر سیاست داخلی آمریکا را مورد بررسی قرار میدهیم. تاثیرگذارترین جلوه نفوذ لابی اسرائیل بر سیاست داخلی آمریکا در موضوع انتخابات ریاست جمهوری و کنگره نمایان میشود. مردم آمریکا به سیاست علاقه چندانی ندارند و میزان مشارکت مردم در انتخابات ایالات متحده نسبت به بقیه کشورهای توسعه یافته اروپای غربی پایین است. در سال ۱۹۷۶ فقط 4/54 درصد مردم پای صندوقهای رای آمدند و در سال ۱۹۹۶ این آرا به ۴۹ درصد رسید. قابل ذکر است که این درصد در سال ۲۰۱۶ به ۵۵ درصد افزایش یافت. در انتخابات کنگره این مشارکت تا ۴۰ درصد نیز کاهش پیدا میکند. با این مقدمه باید به این نکته توجه کرد که یهودیان با وجود اقلیتشان در جامعه آمریکایی، فعالترین گروه در انتخابات هستند. به همین دلیل کسب آرای یهودیان برای نامزدهای انتخاباتی بسیار مهم است. علاوه بر این، لابی اسرائیل توانسته بر کل سیستم انتخاباتی آمریکا تاثیر بسزایی بگذارد و بسیاری از سناتورها و رئیس جمهورها را در مشت خود نگهدارد. طی 5 دهه گذشته، آیپک آنچنان قدرت خـود را توسعه داده است که بـا برنامههای سیاسی خـود حتی توانسته 2 حـزب عمـده آمریکا، دموکرات و جمهوریخواه را به چالش بکشد، آنچنان که امروز از آن به عنوان سومین حزب اصلی آمریکا یاد میشود. کنفرانس آیپک که هر ساله در ماه آوریل برگزار میشود، میزبان اکثریت سناتورها و نمایندگان کنگره است و بسیاری از سیاستمداران بنام ایالات متحده در آن شرکت و مشارکت میکنند.
کاندیداها و حمایت لابیها
در آمریکا کاندیدای انتخابات برای پیروزی نیاز به حمایتهای لابی اسرائیل دارد. بعید است در ایالات متحده، رئیسجمهور یا نماینده کنگره بدون حمایت آیپک بتواند به پیروزی برسد. به طور مثال لابی اسرائیل در سال ۱۹۸۴، به شکست «چارلز پرسی» نامزد کنگره از ایالت ایلینویز، به دلیل بیعلاقگی و خصومت با اسرائیل کمک کرد. «توماس داین» رئیس کمیته آیپک در این باره گفت: سیاستمدارهای آمریکایی، چه آنها که در مسند قدرت هستند و چه آنهایی که در آرزوی دستیابی به آن به سر میبرند، پیام ما را گرفتند. علاوه بر حمایتهای سیاسی گروههای ذینفع برای پیروزی در انتخابات آمریکا، کاندیداها به حمایتهای مالی زیادی نیز نیاز دارند و نامزدی که بتواند منابع مالی زیادی جمعآوری کند شانس بیشتری برای انتخاب شدن دارد. «دیوید دیوک» عضو سابق کنگره آمریکا درباره اهمیت حمایت مالی یهودیان در انتخابات عنوان میکند: «یهودیان قویترین بازیگران عملیات سرمایهگذاری بـرای حمایت انتخاباتی آمریکا به شمار میآیند، به گونهای که کمک و حمایت آنان نسبت به هر یک از نامزدهـای شاخص بسیار قاطع و مؤثر بوده است، لذا افرادی که در مقابل یهودیان سر خم کرده و از آنان اطاعت میکنند، همانهایی هستند که کمکهای مالی هنگفتـی از یهودیـان دریافت میکنند». حتی روزنامه واشنگتنپست نیز برآورد کرده که نامزدهای ریاست جمهوری از حزب دموکرات برای تامین 60 درصد پول مورد نیازشان به حامیان مالی یهودی وابستهاند. بدین صورت انتخابات که مظهر دموکراسی شناخته میشود، در ایالات متحده توسط لابی اسرائیل، به سخره گرفته شده است. لابی اسرائیل با نفوذ در مشارکت سیاسی مردم آمریکا توانسته است به بسیاری از منافع خود برسد.
نفوذ در کنگره
قانون اساسی آمریکا نقش بسیاری به کنگره داده است و وظیفه قانونگذاری را بر عهده مجلس نمایندگان و سنا گذاشته است. با این همه کنگره آمریکا از صلابت چندانی برخورد نیست، دلیل آن هم نفوذ لابیها و گروههای فشار مختلف در این نهاد قانونگذاری است. لابی اسرائیل تاثیر بسیار زیادی بر نمایندگان دارد. همانطور که در بحث انتخابات ذکر شد، نمایندگان بعد از راه یافتن به کاپیتولهیل به دلیل اینکه بتوانند دوباره در این منصب قرار بگیرند، خلاف نظر و عقیده لابی صهیونیست عمل نمیکنند. «اسـتیفن والت» استاد دانشگاه هاروارد در این باره میگوید: «اگر شـما یـک نماینـده در کنگره آمریکا هستید و در زمینه مسائل مربوط به اسرائیل نظـر خاصـی نداریـد، تـرجیح میدهید زرنگی کرده و از اسرائیل حمایت کنید، در غیر این صورت ممکـن اسـت عواقـب خطرناکی برایتان داشته باشد. اگر شما به عنوان کسـی کـه از اسرائیل حمایت نمیکنـد مشهور شوید، ممکن است در انتخابات بعدی با دردسر مواجه شوید، چرا که پول بیشتری به حساب رقیب انتخاباتی شما سرازیر میشود. «استیون روزن» از مقامات سابق آیپک قدرت این سازمان در کنگره را با اشـاره بـه یک دستمال سفره، اینگونه تشریح میکند: «ما میتوانستیم در کمتر از 24 ساعت امضای 70 سناتور را روی این دستمال سفره داشته باشیم». نفوذ لابی اسرائیل در کنگره به حدی رسیده است که در آن اسرائیل از هرگونه انتقـادی در کنگـره مصونیت دارد و اگر نمایندهای برخلاف منافع اسرائیل صحبتی کند، به یهودستیزی و آنتیسیمیتیسم متهم میشود. «مییر شایمر» و «استفان والت» این حربه لابی اسرائیل را به سلاح بزرگ تعبیر کردهاند. به طور مثال «ایلهان عمر» نماینده زن مسلمان ایالت مینهسوتا، رفتار نمایندگان درباره حمایت از یک کشور خارجی و تعهد به وفادار ماندن به آنها را مورد نقد قرار داد. همین امر موجب شد «گرین بلات» مدیر اجرایی رئیس اتحادیه ضد افترا (ADL) آن را نژادپرستانه تعبیر کند و خواستار قطعنامهای علیه این اظهارات شود. علاوه بر او، 7 گروه یهودی خواستار اخراج ایلهان عمر از کمیته خارجی مجلس نمایندگان شدند. به همین دلیل است که بسیاری از نمایندگان کنگره هیچ انتقادی از جرم و جنایتهای رژیم صهیونیستی به عمل نمیآورند. علاوه بر نمایندگان، کارمندان کنگره نیز از لابیهای صهیونیستی دستور میگیرند و سرسپرده آنها هستند؛ همانطـور که «موریس آمیتی» مدیر اجرایی سابق آیپک خاطرنشان میکند: «عـده زیـادی بـه عنـوان کارمند در اینجا (کنگره) هستند که برحسب اتفاق یهودی هسـتند. همـه ایـن افـراد در موقعیتی هستند که در زمینه حمایت از اسرائیل برای سناتورها تصمیمگیـری مـیکننـد و شـما مـیتوانیـد از طریـق ایـن نـوع کارمندان کارهای زیادی در کنگره انجام دهید». «ارنست هولینگس» سناتور پیشین آمریکا در توصیف نفوذ لابی اسرائیل در کنگره نیز میگوید: شما نمیتوانید سیاستی در قبال اسرائیل اتخاذ کنید که با نظر آیپک در کنگره مطابقت نداشته باشد. بدین صورت یکی از مهمترین نهادهای ایالات متحده کاملا زیر نفوذ لابی اسرائیل بویژه آیپک قرار دارد و عملا منتخبان کشور ۳۳۰ میلیونی آمریکا، زیر نفوذ تعداد اندکی از صهیونیستها عمل میکنند.
نفوذ در دولت
علاوه بر نفوذ بیحد و حصر لابی اسرائیل در کنگره، این لابی تاثیر بسیار زیادی بر قوه مجریه ایالات متحده میگذارد. نخستین جلوه تاثیرگذاری صهیونیستها بر سیاست آمریکا در سال ۱۹۱۷ و در پی اعلامیه بالفور مشهود بود. بریتانیا بدون کمک آمریکا قادر نبود اعلامیه بالفور را در جهت به رسمیت شناختن منافع اسرائیل صادر کند، به همین دلیل بالفور، وزیر خارجه انگلیس، با ویلسون، رئیسجمهور آمریکا دیدار کرد. ویلسون ابتدا نپذیرفت اما اصرار و تشویق «لویی براندیس» عضو یهودی دیوان عالی آمریکا، موجب شد ویلسون با اعلامیه مذکور موافقت کند. نفوذ صهیونیستهای آمریکایی در سیاستهای 3 رئیسجمهور آمریکا یعنی ویلسون، فرانکلین روزولت و هری ترومن آشکار است؛ ویلسون نقش عمدهای در صدور اعلامیه بالفور داشت، روزولت در پذیرش مهاجران یهودی در فلسطین دولت انگلستان را تحت فشار قرار میداد و بیش از هر کس دیگری دعوای صهیونیستها را اعتبار بخشید و نقش ترومن نیز در تاسیس اسرائیل و شناسایی آن غیر قابل انکار است به صورتی که هری ترومن فقط 11 دقیقه صبر کرد که ملت جدید اسرائیل را به رسمیت بشناسد. در دوران آیزنهاور، انتقاداتی از سوی آمریکا به اسرائیل شد اما از زمان نیکسون و بویژه بعد از جنگ ۱۹۷۳ ارتباط بین روسای جمهور آمریکا با رژیم صهیونیستی بیشتر شد. در زمان کارتر لابی اسرائیل به حدی از نفوذ رسیده بود که نتوانست جرج بال را به مقام اولی دولتش منصوب کند، زیرا میدانست بال یک چهره منتقد اسرائیل شناخته شده است و لابی اسرائیل با آن مخالفت خواهد کرد. در دوران کلینتون ۲۵ درصد کابینه او را اعضای آیپک تشکیل میدادند. به همین دلیل از نظر اندیشمندان، وجود بسـیاری از مـدیران ارشـد آیپـک در مناصب مهم و کلیدی آمریکا در دوره کلینتون، وجـود نـوعی الیگارشـی پرنفـوذ را بـه نمایش میگذاشت و شائبه تبدیل تدریجی دولت را به یک دولت اقلیت قومی تقویـت میکرد. در دوران بوش این روند نفوذ لابی صهیونیست بیش از پیش نمایان شد؛ افراد متعصب اسرائیل مثل الیوت آبرامز، جان بولتون، داگلاس فیث، آی.لوویس، ریچارد پرل، پل ولفوویتز و دیوید ورمسر از نزدیکان بوش بودند. ایالات متحده در دوران اوباما تنشهایی را با اسرائیل تجربه کرد اما با این همه حمایتهای مالی و سیاسی آمریکا از اسرائیل قطع نشد. ترامپ نیز مانند همحزبی خود، جرج دبلیو بوش، در حلقهای از متعصبان اسرائیل قرار گرفته است و افرادی همچون جان بولتون در کابینه ترامپ جای گرفتهاند. ترامپ تحت تاثیر سرمایهدارهای صهیونیست همچون «شلدون ادلسون» قرار دارد. «مایکل جوینز» نویسنده و استاد دانشگاه معروف آمریکایی، نفوذ لابی اسرائیل در دوران ترامپ را قدرتمندتر از دورانهای دیگر تلقی میکند.
نفوذ در محافل آکادمیک
نفوذ لابی اسرائیل در محافل آکادمیک بویژه بعد از حادثه 11 سپتامبر بیشتر شده است. در سال ۲۰۰۲ «مارتین کرامر» و «دانیل پایپز»، طرفداران افراطی اسرائیل، وبسایتی ایجاد کردند که در آن پرونده کسانی که در دانشگاهها و محافل آکادمیک از اسرائیل انتقاد میکردند، گذاشته میشد و از دانشجویان میخواستند اگر همکلاسی یا استادی علیه اسرائیل و منافع صهیونیستها عملی انجام میدهد در این سایت گزارش دهند. با توجه به رفتارهایی که لابی اسرائیل در محافل آکادمیک انجام میدهد، عملا آزاداندیشی و آزادی عقیده افراد زیر سوال میرود. در این محافل نیز هر استاد یا دانشجویی در انتقاد از سیاستهای اسرائیل سخنی بر زبان آورد، مورد اتهام و حمله قرار میگیرد. به همین دلیل است که اساتیدی همچون «ادوارد سعید» نویسنده معروف فلسطینی و «رشید خلیدی» تاریخنگار عرب، به یهودستیزی متهم میشدند و از روسای دانشگاهها اخراج آنها را مطالبه میکردند. نگرانکنندهترین وجه تلاشهای لابی اسرائیلی در پلیسی کردن فضاهای آکادمیک در تلاش گروههای یهودی برای فشار به کنگره جهت تدوین ساز و کارهایی است که آنچه را اساتید درباره اسرائیل میگویند، مورد بازرسی و نظارت قرار دهند و همچنین مدارسی که به انتقاد از اسرائیل میپردازند، از کمکهای مالی دولت محروم شوند. علاوه بر این، لابی یهود سعی میکند که با تربیت دانشجوها و ارسال آنها به مدارس، تصویر مخدوش اسرائیل را بهبود بخشد. تلاش بیحد و اندازه لابی اسرائیل برای ممنوع کردن هرگونه صحبت درباره اسرائیل، موجب ضعف دموکراسی در این کشور شده است.
نفوذ در رسانهها
لابی یهود علاوه بر نفوذ در سیاست رسمی ایالات متحده روی رسانهها نیز تاثیر فراوانی میگذارد. در کشور آمریکا تعیین جهتگیریهای افکار عمومی توسط یهودیان اتفاق میافتد و آنها نیز با در دست داشتن رسانهها، اعم از تلویزیون، روزنامهها و سایتهای اینترنتی، توانستهاند بر افکار عمومی مردم آمریکا سوار شوند. یکی از اهرمهای لابی اسرائیل در نفوذ در رسانههای آمریکایی و تاثیر بر افکار و احساسات مردم آمریکا سینماست. سینمای آمریکا با هالیوود خود را نشان میدهد. بعد از اواخر دهه 40 میلادی، فیلمهای بسیاری ساخته شد که درباره هلوکاست و یهودیان بود، نخستین فیلم هالیوود درباره مرام صهیونیستی، «شمشیر در صحرا» است که در سال ۱۹۴۹ ساخته شده و در آن برای نخستین بار از سرزمین موعود سخن به میان آمده است. هالیوود از زمان تاسیس اسرائیل در ۱۹۴۸ تا الان فیلمهای زیادی با مرام یهودی و هلوکاست ساخته و به افکار عمومی مردم آمریکا تزریق کرده است؛ فیلمهایی همچون اکسدوس، خاطرات آن فرانک، سامسون و دلیله، ده فرمان، بن هور، شب و مه و... توسط هالیوود ساخته شده است. لابی اسرائیل به کمک هالیوود به مردم آمریکا القا میکند که یهودیان همچنان مظلوم هستند و همواره جان و مال آنها در دست جنایتکاران است، پس باید سیاست آمریکا در راستای حمایت تمام و کمال از اسرائیل باشد. علاوه بر هالیوود بسیاری از نشریههای معروف آمریکایی از قبیل واشنگتنپست، نیوزویک، ویکلی مگزین، والاستریتژورنال و نیویورکتایمز در دستان لابی اسرائیل است. «اریک آلترمن» روزنامهنگار معروف آمریکایی درباره موضع رسانههای آمریکایی در قبال اسرائیل میگوید: بحث و جدل درباره خاورمیانه، توسط افرادی هدایت میشود که نمیتوانند تصور انتقاد از اسرائیل را بکنند. بدین دلیل روزنامههایی که از اسرائیل انتقاد میکنند بسیار کمیاب است. شبکههای تلویزیونی معروف آمریکایی همچون ایبیسی، سیبیاس و انبیسی در دستان یهودیان ثروتمندی قرار دارد که امپراتوری رسانهای جهان را اداره میکنند. یکی از یهودیان سرمایهدار که سلطان رسانهای غرب نامیده میشود، «رابرت مرداک» است. او مالک و رئیس نیوزکورپوریشن است و مالکیت شبکه فاکسنیوز را بر عهده دارد. بقیه رسانههای آمریکایی به علت ترس از اعتراضات کنگره و قطع شدن کمکهای مالی، به انتقاد از سیاستهای اسرائیل نمیپردازند. در این میان خبرگزاریهایی همچون رویتر و آسوشیتدپرس که نه تنها آمریکا، بلکه افکار عمومی جهان را مورد کنترل قرار
میدهند، در دستان یهودیان ثروتمند است.