|
همگروهی والیبال ایران با چین در راه المپیک
حریفان تیمملی والیبال ایران در رقابتهای انتخابی المپیک مشخص شدند. کنفدراسیون والیبال آسیا، گروهبندی و برنامه مرحله گروهی مسابقات انتخابی المپیک 2020 را اعلام کرد. تیمملی والیبال ایران در گروه اول این رقابتها با تیمهای چین (میزبان)، چینتایپه و قزاقستان همگروه شد. مسابقات انتخابی المپیک توکیو از 17 تا 22 دیماه در شهر جیانگمن چین برگزار میشود و تیم قهرمان این پیکارها به المپیک 2020 صعود خواهد کرد.
ارسال به دوستان
اخبار
معادلات پیچیده برای جایگزینی داورزنی در وزارت ورزش
با استعفای محمدرضا داورزنی از پست معاونت قهرمانی وزارت ورزش، چند گزینه شانس اصلی جایگزینی او در این پست هستند. محمدرضا داورزنی از پست معاونت قهرمانی وزارت ورزش استعفا کرد تا خود را برای حضور در انتخابات فدراسیون والیبال آماده کند؛ فدراسیونی که در یک سال گذشته یکی از بیثباتترین فدراسیونها بوده و امید میرود که 29 آبانماه با انتخاب رئیس جدید، این رشته پرمخاطب بتواند دوباره به روزهای اوج خود بازگردد. با استعفای داورزنی، گمانهزنیها برای جایگزینی وی بیشتر شده است. مهدی علینژاد رئیس فدراسیون ووشو، علی رغبتی مدیرکل دفتر برنامهریزی و نظارت وزارت ورزش و جوانان و مهدی قدمی معاون پشتیبانی نهاد ریاستجمهوری گزینههای اصلی برای جایگزینی داورزنی هستند. شنیدههای تسنیم حاکی از آن است که قدمی تمایلی برای حضور در این پست ندارد و تمایل دارد در نهاد ریاستجمهوری به کار خود ادامه دهد و اگر این طور باشد شانس 2 گزینه دیگر بیشتر خواهد بود. مسعود سلطانیفر هنوز تصمیم قطعی خود را برای معرفی جایگزین داورزنی نگرفته است. تجربه نشان داده وی میتواند سورپرایزی برای این پست داشته باشد، همچنان که قرار بود حکم سرپرستی فدراسیون دوومیدانی به جای عرب به نام فرد دیگری بخورد ولی به صورت ناگهانی، ایرج عرب به عنوان سرپرست فدراسیون دوومیدانی انتخاب شد. این احتمال هم وجود دارد که وزیر ورزش تا زمان انتخابات فدراسیون والیبال (29 آبان) فرد جدیدی را معرفی نکند تا تکلیف فدراسیون والیبال و داورزنی مشخص شود. هر چه هست باید در این چند روز صبر کرد و دید تکلیف مهمترین معاونت وزارت ورزش چه خواهد شد و چه کسی بر صندلی این پست تکیه خواهد زد.
***
رئیس اتحادیه جهانی کشتی پاسخ نامه قاسمی را داد
دارنده مدال نقره المپیک ریو میگوید لالوویچ پاسخ نامه شخصی او درباره دریافت مدال طلای المپیک لندن را داده و اعلام کرده نحوه اعطای مدال به او اعلام خواهد شد.
سید کمیل قاسمی با بیان این مطلب افزود: پس از اعلام خبر اعطای مدال طلای المپیک ۲۰۱۲ لندن به من، خبری از مراجع بینالمللی درباره چگونگی پس گرفتن مدال برنز و اهدای مدال طلا نشد و متاسفانه پیگیریهایی هم که در داخل کشور انجام دادم بیجواب ماند. از این رو مجبور شدم خودم بهطور مستقیم با اتحادیه جهانی کشتی مکاتبه کنم. وی تصریح کرد: چند روز پیش بهعنوان یکی از قهرمانان این رشته و عضو کمیسیون ورزشکاران اتحادیه جهانی کشتی، مستقیما طی نامهای به نناد لالوویچ، از ایشان درخواست کردم نحوه دریافت مدال طلای المپیک لندن را به من اعلام کنند. دارنده مدال نقره المپیک ریو خاطرنشان کرد: فورا پاسخ دریافت کردم که این موضوع در حال گذراندن مراحل حقوقی و اداری است و پس از اتمام این مراحل، نحوه دریافت مدال طلا به من اعلام میشود.
***
ویلموتس: هیچ نتیجهای مقابل عراق باعث حذف یا صعود قطعی نمیشود
سرمربی تیمملی فوتبال در آستانه دیدار تیمملی مقابل عراق گفت: هیچ نتیجهای باعث حذف یا صعود قطعی تیمی نمیشود. به نقل از سایت فدراسیون فوتبال، مارک ویلموتس، سرمربی تیمملی در آستانه دیدار تیمملی مقابل عراق پیامی به شرح ذیل صادر کرد:
«قبل از هر چیز به همه مردم عزیز ایران سلام میکنم. در وهله نخست، ابراز تاسف و تاثر قلبیام را به خانواده حادثهدیدگان زلزله در آذربایجانشرقی اعلام میکنم. اندکی راجع به بازی ایران - عراق صحبت کنیم. تیمملی به اهمیت این بازی واقف است و میتوانم به شما اطمینان بدهم که بخوبی برای این بازی آماده میشویم. با اشتیاق و عزم فراوان آمادگی خود را حفظ میکنیم تا شما مردم ایران به تیمملی افتخار کنید و بازیکنان با لباس تیمملی افتخارآفرینی کنند. همه ما یک هدف مشترک داریم و آن راهیابی به جامجهانی است. هیچ نتیجهای باعث حذف قطعی یا صعود قطعی تیمی نمیشود اما میدانیم که مسابقه پنجشنبه بازی مهمی برای مردم ایران است و به شما مردم عزیز اطمینان میدهم حداکثر توان خود را برای ارائه بهترین بازی به کار میگیریم».
***
عاقبت دعوا با یک همتیمی استرلینگ از تیمملی خط خورد!
سرمربی سهشیرها نام مهاجم منچسترسیتی را بهخاطر ایجاد جنجال و حاشیه در اردو، از تیمملی خط زد.
«گرت ساوتگیت» قلم قرمز روی نام رحیم استرلینگ کشید. سرمربی تیم ملی انگلیس بعد از آنکه این فوروارد تکنیکی روز گذشته در اردوی تیمملی با «جو گومس» درگیری فیزیکی پیدا کرد، برای رویارویی با مونتهنگرو، عضو سیتیزنها را از فهرست ملیپوشانش حذف کرد. براساس تصمیم گرفتهشده، گلزن 24 ساله در اردوی تیمملی خواهد ماند و همراه با سایرین تمرین نیز خواهد کرد اما برای بازی پنجشنبهشب با مونتهنگرو در کادر بازیکنان نخواهد بود.
ارسال به دوستان
فیفا در همه امور فوتبال ایران دخالت می کند اما مشکلات مالی ناشی از تحریم را حل نمی کند
اتوبان یک طرفه
در شرایطی که تحریمهای یکطرفه و ظالمانه آمریکا بیشترین فشار را روی فوتبال ایران در چند سال اخیر وارد کرده و فیفا میتوانست با راهکارهای خودش براحتی بسیاری از این مشکلات را حل کند، متاسفانه رئیس این نهاد بیتوجه به همه این ظلمها اکنون همه تلاشش را معطوف به آن کرده که بازیهای لیگ ایران با حضور بانوان انجام شود؛ موضوعی که فدراسیون روی آن نظر مثبت دارد اما به شرط تکمیل همه زیرساختها و ضمانتهای امنیتی لازم برای اجرای بدون دغدغه این امر. اما اصرار بیش از اندازه اینفانتینو و سفرهای پرتعدادش به تهران این شائبه را ایجاد کرده که گویا رئیس فیفا تنها ماموریتش حضور بانوان ایرانی در ورزشگاههاست؛ بیتوجه به این امر مهم که بهخاطر تحریمها میلیونها دلار حق فوتبال ما در همان سازمان متبوع اینفانتینو بلوکه شده و رئیس فیفا هیچ تلاشی برای حل این مشکل دستکم تا امروز انجام نداده است. او گویی به دنبال یک نمایش است تا به همه جهان ثابت کند تنها مشکل فیفا عدم حضور زنان ایرانی در ورزشگاههاست؛ نمایشی که بسیاری از ناظران آن را صرفا سیاسی و مشکوک خواندهاند. اما سوال مهم این است که چرا رابطه ایران و فیفا یکطرفه است؟ چطور فیفا در داخلیترین موارد فدراسیون ایران حق دخالت به خودش میدهد اما در مقابل، هیچ کمکی در ظاهر به حل مشکلات مالی فوتبال ما نمیکند؟ آیا میشود باور کرد اینفانتینو توان حل مشکلات کاغذبازی اداری در انتقال پولهای بلوکه ایران را ندارد؟
جیانی اینفانتینو برخلاف سپ بلاتر ارتباط بسیار نزدیکی با کشورهای عضو دارد و بیش از رئیس پیشین فیفا به کشورهای مختلف سفر و با سران عالیرتبه کشورها برای اخذ امتیازات بیشتر مذاکره میکند اما سهم ایران از این رابطه یکطرفه چیست؟ جیانی اینفانتینو با استناد به اساسنامه فدراسیون جهانی درباره مسائل مختلفی از قبیل رفع تبعیض نژادی و جنسیتی، مبارزه با فساد و منع دخالتهای سیاسی در فوتبال و... توانسته اقدامات مطلوبی در چند سال گذشته در عرصه جهانی فوتبال انجام دهد که نتایج برخی از این اقدامات در فوتبال ایران و سایر کشورها مشهود بوده است. اینفانتینو از زمان تکیه زدن بر صندلی ریاست فدراسیون جهانی فوتبال، چندین بار به ایران سفر کرده و اکنون در تدارک سفر دیگری به ایران است تا اهداف خود را در کشورمان دنبال کند. رابطه نزدیک او با فدراسیون فوتبال میتواند برای کشوری مانند ایران که از لابی قدرتمندی در فوتبال آسیا برخوردار نیست و به علت تحریمهای آمریکا از حیث مسائل مالی در مضیقه است اتفاق خوشایندی باشد اما این روزها رابطه فیفا و فدراسیون فوتبال ایران مانند اتوبان یکطرفهای است که خیر و برکاتش برای فوتبال ایران عملا «هیچ» بوده است. در سالیان گذشته، تحریمهای اقتصادی آمریکا فشار مالی شدیدی بر فوتبال ایران وارد کرده و موجب انباشت بدهی سنگین تیمهای باشگاهی و حتی فدراسیون فوتبال ایران به افراد حقیقی و حقوقی شده که بهواسطه برخی از همین مشکلات و نبود مراودات مالی، کار به کسر امتیاز و جریمههای سنگین برخی تیمهای باشگاهی کشیده است. دور جدید تحریمهای سیاسی آمریکا علیه ایران که تقریبا با دوره ریاست اینفانتینو همراه بوده و موجب افزایش بدهی و فشار مالی بر تیمهای باشگاهی و ملی ایران شده، همچنان و بهرغم درخواستهای مکرر بدون هیچ راهحلی در بنبست درخواستها پشت در فیفا مانده و راه به جایی نبرده است. حتی رایزنیهای سران فوتبال ایران با روسای فدراسیون جهانی فوتبال، برای حل و فصل این موضوع و جلوگیری از تداوم دخالت خصمانه آمریکا علیه ایران در فوتبال تاکنون بیاثر بوده که به نظر میرسد بخش زیادی از این موضوع به رابطه یکطرفه فیفا با فدراسیون فوتبال ایران مربوط است. معتقدیم همانطور که اینفانتینو بر اجرای درست قوانین فیفا در همه کشورها با هر شاخصه فرهنگی و اجتماعی تاکید دارد و خواستار جدایی فوتبال از سیاست است، باید در مراوداتش با کشورهای عضو از هرگونه دخالت سیاسی خودداری کند. سکوت اجرایی این نهاد بینالمللی در برابر عدم پرداخت مطالبات مالی فوتبال ایران از فیفا که در یک بازی سیاسی بر گرده فوتبال ایران بار شده و گرهی بزرگ در راه رشد و توسعه آن ایجاد کرده، چالشی است که نیازمند بازتعریف در این چرخه مراودات دوطرفه بینالمللی است. شاید ایراد از سران فوتبال ایران هم باشد که نتوانستهاند خوب مذاکره کنند و در این مسیر چالشی و دوطرفه نیازهای اولیه خود را بدرستی تبیین و درخواست کنند اما آنچه روشن است این است که طبق اساسنامه فیفا، تبعیض قائل شدن به هر شکلی علیه هر کشوری در فوتبال ممنوع است و فیفا همواره تمام نهادها و مقامات رسمی کشورها را به اجرای درست اساسنامه، تصمیمات، مجموعه مقررات اخلاقی و فوتبالیاش وادار میکند. طبق اصول اولیه اساسنامه فیفا- که اجرا نشدن آنها مجازات به همراه دارد- عدم دخالت سیاست در فوتبال اصلی محرز و مسلم است، اکنون پرسش این است که چگونه فیفا متاثر از سیاستهای آمریکا، فوتبال ایران را در انزوای مالی قرار داده و آنچه را که حق این فوتبال است، پرداخت نمیکند؟ امید است فدراسیون فوتبال ایران که این روزها مورد توجه فیفا قرار گرفته، با در پیش گرفتن سیاستی هدفمند، بتواند از حق خود دفاع و با مذاکره بهتر، اصل رابطه دوطرفه را در مراوداتش با فیفا مورد تاکید قرار دهد تا جلوی متضرر شدن بیش از پیش فوتبال ایران از دخالت سیاست در فوتبال را بگیرد.
* نامه تاج به اینفانتینو
رئیس فدراسیون فوتبال در پیامی خطاب به رئیس فیفا، ضمن انتقاد از تحریمهای بیاساس آمریکا، خواهان رفع مشکل پرداخت مطالبات فدراسیون فوتبال ایران از سوی فیفا شد. به نقل از سایت رسمی فدراسیون فوتبال، متن نامه رئیس فدراسیون فوتبال به شرح زیر است:
جناب آقای جیانی اینفانتینو
رئیس محترم فدراسیون بینالمللی فوتبال (فیفا)
با سلام
ضمن تقدیر و تشکر از ابراز محبت جنابعالی به فدراسیون فوتبال و اینجانب درباره موضوع ورود بانوان، مایلم مسائلی را درباره موضوعات مالی فدراسیون فوتبال به اطلاع شما برسانم.
همانطور که مستحضرید علیرغم پیگیریهای مستمر فدراسیون فوتبال و دستورات مثبت جنابعالی هنوز هیچگونه وجهی از سوی فیفا توسط فدراسیون فوتبال وصول نشده است.
این مشکل که تاکنون به دلیل تحریمهای بیاساس آمریکا به فوتبال ما تحمیل شده است، مشکلات جدی ای را برای فدراسیون فوتبال ایران ایجاد کرده است که حتی فدراسیون حقوق سرمربی تیمملی و کادر فنی و پاداش بازیکنان را در دور جدید پرداخت نکرده است.
ادامه این روند مشکلاتی جدی را در مسیر رو به پیشرفت و گسترش فدراسیون فوتبال به وجود خواهد آورد.
انتظار من و خانواده بزرگ فوتبال کشور از جنابعالی این است که به هر شکل ممکن دستور فرمایید وجوه فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی ایران از طرف فیفا یا به کنفدراسیون فوتبال آسیا پرداخت شود و یا بانکی را متقاعد کنید تا این مهم جهت انتقال مرتفع گردد.
منتظر مساعدت و پاسخ فوری جنابعالی در این باره هستیم.
ارسال به دوستان
تست ۳۰ ورزشکار ایران مثبت شد
وزنهبرداری و فوتبال زیر سایه دوپینگ
ستاد ملی مبارزه با دوپینگ (نادو) در ۹ ماه نخست سال میلادی جاری ۸۷۰ نمونه از ورزشکاران رشتههای مختلف گرفته است؛ از مجموع این نمونهها، ۳۰ نمونه مثبت بوده است. متولی کنترل، نمونهگیری و مدیریت دوپینگ در ورزش ایران ستاد ملی مبارزه با دوپینگ (نادو) است؛ نهاد وابسته به فدراسیون پزشکی-ورزشی که در راستای اهداف آژانس جهانی مبارزه با دوپینگ (وادا) فعالیتهای خود را پیگیری میکند. در کنار وادا که سالانه و به صورت سرزده برخی ورزشکاران را به لحاظ نمونهگیری و اطمینان از سلامت اخلاقی و کاری زیر نظر دارد، این ستاد هم موظف به کنترل معضل شوم دوپینگ در تمام فدراسیونها و رشتههاست. این کنترل از طریق نمونهگیری در رقابتهای باشگاهی و تمرینی و آنالیز آنها انجام میشود. بر این اساس ستاد ملی مبارزه با دوپینگ در طول هر ماه براساس برنامه تمرینی و رقابتی ورزشکاران در رشتههای مختلف و با اعزام افسران ویژه خود، اقدام به گرفتن تست دوپینگ از ورزشکاران رشتههای مختلف میکند.
* وزنهبرداری و فوتبال در صدر متخلفها
نتیجه این اقدام نادوی ایران طی ۹ ماه نخست سال میلادی جاری، اخذ ۸۷۰ تست دوپینگ از ورزشکاران ۱۹ رشته بوده است. بر اساس آنالیز نمونهگیریهای انجام شده، در مجموع ۳۰ ورزشکار ایران دوپینگی شناخته شدهاند. در این میان وزنهبرداری بیشترین آمار را در میان رشتههایی که ورزشکارانشان به انجام اقدام غیراخلاقی دوپینگ گرایش دارند، داشته است. در ۹ ماه سال میلادی جاری، ۸ وزنهبردار اقدام به استفاده از مواد نیروزا کردهاند. در همین مدت نتیجه تست دوپینگ ۴ فوتبالیست شاغل در لیگهای باشگاهی هم مثبت اعلام شده است. دوچرخهسواری، تیراندازی و والیبال هم دیگر رشتههایی هستند که نتیجه آنالیز تست دوپینگ ورزشکارانشان، منجر به مثبت اعلام شدن برخی از آنها شده است.
* کاهش دوپینگ نسبت به سال قبل
تعداد ورزشکاران دوپینگی ایران در ۹ ماه سال جاری میلادی نسبت به زمان مشابه سال قبل کاهش داشته است. به گفته غلامرضا نوروزی، دبیرکل ستاد ملی مبارزه با دوپینگ، سال ۲۰۱۸ میلادی و در این بازه زمانی (۹ ماه نخست) مجموع ۷۹۱ تست دوپینگ از ورزشکاران رشتههای مختلف گرفته شد و نتیجه هم مثبت اعلام شدن نمونهگیری به عمل آمده از ۳۵ ورزشکار بود. سال گذشته ایران به دلیل برخی مشکلات و از جمله مسائل مالی با مشکل تهیه «کیت» برای نمونهگیری قانونی و استاندارد از ورزشکاران مواجه بود و به همین دلیل تعداد نمونهگیریها در آن مقطع زمانی کمتر از امسال بود. دیگر اینکه اوایل آبان ماه نتیجه تست دوپینگ یکی از دوومیدانیکاران ایران مثبت اعلام شد. این نمونه مثبت در آمار فوق که مربوط به ۹ ماه نخست سال میلادی است، لحاظ نشده است. ستاد ملی مبارزه با دوپینگ در پایان هر سال میلادی عملکرد سالانه خود در حوزه مبارزه با دوپینگ را به وادا گزارش میدهد.
ارسال به دوستان
خزان «چه»؛ جشن فتنهگران
عماد ابوطالب: با کودتای بولیوی یک بار دیگر جیغ و کف و سوت لیبرالها در چهارگوشه دنیا به هوا رفت، بویژه جیغ بنفش سینهچاکان داخلی آنها که از جهت برخورداری از خوی ضدیت با هرگونه حاکمیت ملی، احتمالا نه در اطراف و اکناف، بلکه در مرکز عالم فتنه آمریکایی «هرج و مرجآفرینی قرن بیستویکم» قرار دارند.
روز یکشنبه 10 نوامبر (19 آبان) یک مناسبت دیگر به تقویم بینالمللی جشنهای فتنهگران مدعی اصلاحات و آزادی افزود که البته مثل همه جشنهای مشابه، جمهوریخواهان و جنگافروزان واشنگتن، دولتها و احزاب فاشیست اروپا و آمریکا و اسرائیل نیز در آن پایکوبی میکنند.
در یک تراژدی پاییزی دیگر در بولیوی به دنبال حمله نهایی لفظی و فیزیکی دزدها و فاشیستهای متحد آمریکا با عقبنشینی و چراغ سبز توأمان ژنرالهای ارتش به جایگاه قانونی ریاستجمهوری «اوو مورالس»، نسخه یکی از درخشانترین دولتهای مردمی در تاریخ معاصر جهان در هم پیچیده شد. 52 سال و یک ماه پس از آنکه «چهگوآرا»، چریک انقلابی نامی که برای نجات مردم مفلوک بولیوی از زیر بار حکومت فئودالی لاپاز آمده بود، در کوهستان وایهگرانده به نام دموکراسی، سرمایهداری و مسیحیت هدف گلوله جوخه اعدام ارتش بولیوی قرار گرفت، هنوز هم این ماموران سازمان سیا هستند که در بولیوی فرمان آتش به روی حامیان مستضعفان میدهند و در واشنگتن و پایتختهای غربی، ضیافت آتشبازی برپا میکنند. فاجعهبار آنکه 41 سال بعد از انقلاب اسلامی ایران، موضع دولت تهران و رسانهها و گعدههای اقماریاش نسبت به این جنایات و توطئههای آمریکایی چندان تغییری نکرده است. اگر عباس هویدا در سال 1346 از ترس واکنشهای داخلی، سروصدای قتل «چه» را درنیاورد، دولت حسن روحانی هم سقوط دولت مشروع اوو مورالس را با واکنش حداقلی تماشا کرده و منتظر به قدرت رسیدن دولت کودتاست تا به آن تبریک بگوید در حالی که بولیوی تحت رهبری مورالس یک متحد سیاسی ثابتقدم و وفادار برای ما بود و بارها رای خود را در سازمان ملل و مجامع جهانی به نفع منافع ایران به کار بست.
اما این رسوایی به همین جا ختم نمیشود، چرا که فراتر از سکوت روحانی و اصلاحاتچیها و کارگزاران، برخی اذناب رسانهای و سیاسی رئیسجمهور، بیشرمانه کودتای بولیوی را به جشن نشستهاند؛ اقدامی که جز معدودی از دستراستیترین رسانههای غربی همآوا با مرد لجنپراکن کاخ سفید، سایر نشریات و تارنماها و شبکههای خبری از انجام آن ابا داشتهاند و اگر هم به اصل وقوع کودتای 10 نوامبر اشاره نکردهاند، دستکم خشونتها، تهدیدات و احکام نظامی و پلیسی را که باعث شد مورالس برای نجات کشورش از فرورفتن در حمام خون استعفا کند، پنهان نکردهاند.
روزنامه سازندگی که مستقیما به اتاق فکر رئیسجمهور متصل است، برخلاف بیشتر نشریات و سایتهای حامی دولت، مورالس را به تیتر یک جلد خود تبدیل کرده و با انتخاب «عاقبت پوپولیسم» ادعای مضحکی مطرح کرده است: «با قطع حمایت ژنرالها از مورالس و استعفای رئیس جمهور بولیوی، یکی دیگر از سران پوپولیسم در آمریکای لاتین به پایان راه رسید».
این در حالی بود که حتی دونالد ترامپ هم حاضر نشد در اظهارنظرش درباره سقوط دولت بولیوی، به صورت صریح از این موضوع ابراز خرسندی کرده یا به طور مستقیم به مورالس حمله کند.
اگر از خوددرگیری دنکیشوتوار این جریان با مفهوم موهوم «پوپولیسم» بگذریم- که اگر منظور از آن«عوامگرایی» باشد خود در آن صاحب سبک به شمار میآیند- و آن را یکی از علائم بارز ابتلای دولت بنفش به بیماری «پوپولیسم» در نظر آوریم، در حمایت آشکار مشاور رسانهای رئیسجمهور ایران از کودتای بولیوی نشانههای نفرت از حکومتهای مستقل و مردمی به مراتب بیشتر مشاهده میشود تا رئیسجمهور ایالات متحده که زنگ خطری است برای دستگاههای نظارتی.
روزنامه ستاره صبح نیز دقیقا همین گاف آمریکایی را داد و تازه حمله شامگاه یکشنبه شبهنظامیان افراطی تحت فرمان 2 گروه سیاسی مخالف مورالس به پالاسیو کمادو، اقامتگاه رئیسجمهور بولیوی را تحت عنوان جشن و شادی مردم از استعفای مورالس تعبیر و آن را تیتر یک کرد.
حتی رسانههای غربی هم هنوز پس از 3 هفته از آغاز شورشهای بولیوی، توجیه مناسبی برای تغییر رویکرد جامعه این کشور نسبت به عملکرد 14 ساله حزب سوسیالیست «حاکمیت مردمی» پیدا نکردهاند. تیم مورالس در سیاستهای خود الگوی توسعه بومی را جایگزین توسعه غربی کرد و با ترویج جامعهگرایی و ارتقای تاریخی همه شاخصهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی حتی از منظر سازمانهای غربی، عنوان فقیرترین کشور آمریکای جنوبی را تبدیل به نماد «عدالت لاتینی» کرد به طوری که میتوان گفت برخلاف ونزوئلا که جنگ نیابتی غربیها در آن به بهانه بحران اقتصادی بر پا شد، در بولیوی خبری از بحران اقتصادی نبود و تنها گناه دولت سقوط کرده
آن، مخالفت آشکار با سلطه آمریکا و جنایات رژیم صهیونیستی بود.
طبق آمار بانک جهانی و سازمان ملل، رشد اقتصادی در این کشور فقیر و محصور، در فاصله ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۸ برابر با ۴/۸ درصد (در مقایسه با رشد میانگین ۲/۵ درصدی آمریکای لاتین و حوزه کارائیب) بوده و در همین فاصله تولید ناخالص داخلیاش از 5/9 میلیارد دلار به بیش از 40 میلیارد دلار رسید. بر اثر رشد رفاه و بهداشت سراسری، جمعیت کشور طی یک دهه و نیم، 30 درصد افزایش یافت و امید به زندگی مردم آن به 71 سال رسید. مورالس به عنوان نخستین رئیسجمهور سرخپوست بولیوی، اکثریت محروم بومیان را وارد چرخه مشارکت ملی کرد و اینگونه بزرگترین جامعه فقیر در نیمکره غربی را از حدود 60 درصد جمعیت بولیوی به 34 درصد کاهش داد.
در جریان انتخابات و سپس شورشهای پس از آن که درست به سبک فتنه 88 ایران و با سمپاشی همهجانبه و هماهنگ رسانههای شرکتی غربی رخ داد، کارلوس مسا، نامزد جناح مخالف از حزب جبهه چپ که متشکل از سران فاسد حاکمیت قهقرایی پیش از ظهور مورالس در سال 2005 بود با یک گروه مافیایی شبهنظامی متشکل از فاشیستهای جداییطلب و مسیحیان افراطی به رهبری یک سیاستمدار الیگارش متهم به قاچاق موادمخدر به نام لوئیس فرناندو کاماچو ائتلاف کرد که نتیجه آن گسترش شدید خشونت به تمام شهرها بود.
اما با چشم بستن بر این حقایق، تارنماهایی مثل خبرآنلاین، عصر ایران و انتخاب، با وفاداری به رویکرد و محتوای خبری رسانههای لیبرال غربی از کودتای بولیوی، عملا تلاش کردهاند اصل کودتا را منکر شده و یک فتنه آمریکایی دیگر را در قالب اعتراضات مردمی معرفی کنند.
مسأله حمایت رسانههای بنفش از کودتای بولیوی وقتی حادتر میشود که به یاد آوریم برخی گردانندگان رسانههای مزبور اساسا نمیتوانند عادت قدیمی بد خود برای زیر سوال بردن انتخابات مختلف و دولتهای قانونی برآمده از آنها را کنار بگذارند، بویژه اگر این دولتها ضد آمریکایی باشند.
موضوع فقط به رسوایی رسانههای لیبرال نزدیک به دولت به سردمداری سازندگی در جریان تحولات بینالمللی یک دهه اخیر بویژه در سوریه، لبنان و ونزوئلا محدود نمیشود، بلکه بسیاری از آنها در جریان فتنه داخلی سال 88 نیز دقیقا کینهورزی مشابهی با آرای مردمی انتخابات ریاستجمهوری آن سال کشورمان بروز داده و بعضا در این مورد مجرم معرفی شدهاند.
تکرار مواضع رسانهای این چنینی ما را به تامل جدی درباره معیارهای مشترکی وامیدارد که ممکن است اصلاحطلبان و حامیان دولت روحانی را به یانکی نفرتانگیز کاخ سفید و طیف وسیعی از کودتاچیان، جنایتکاران و فاشیستهای چهارگوشه جهان پیوند زند.
آیا جناحی که حتی از رئیسجمهور مورد حمایت خود بریده، بر اثر شکستهای مستمر چنان خود را باخته و از درون تهی شده که حتی حاضر نیست به شکل ظاهری هم که شده پای شعارهایش در باب دموکراسی و آزادی و صلح بایستد؟!
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|