|
ارسال به دوستان
ابلاغیه معاون اول
با ترکه انار حوالیّ پاستور
می زد قدم معاون اوّل، پروفسور
میگفت با خودش: «به کجاها رسیدهام؟!
آخر چگونه جمع کنم یک گروه کُر؟!
تا همصدا شوند به تصویب بودجه
تا بیبهانه رای بریزند گُرّ و گُر»
ناگاه زد جرقه به ذهنِ مبارکش
پیدا شد از کرانه دریای فکر، دُر
«ابلاغیه!چه فکر قشنگی است! اینچنین
بر هر شقیقهای بنشانم، تفنگ پُر
تا که رجال غیر مجلسیِ بیاراده نیز
کمتر میان این ور و آن ور خورند بُر
زین پس اگر مخالفتی بشنوم به جد
با ترکه انار کنم شخص را فلان»
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
برشی از کتاب خاطرات سردار نامَندگی
روزی روزگاری لتیان
با هلیکوپتر شهرداری [تهران]، به لتیان آمدیم. همه جا را دود گرفته بود، خلبان گفت نمیتواند بنشیند. طناب انداختیم پیاده شدیم. بچهها بدون طناب پریدند پایین. من هم خواستم بپرم ولی وزنم زیاد شده، اگر بخورم زمین میپکم.
آب لتیان خشک شده. یک نفر چینی گفته تهران باید تخلیه شود. به همین خاطر بسیاری از مردم از تهران سفر کرده یا در خانه جان به جانآفرین تسلیم کردهاند. به حنا[چی] زنگ زدم گفتم اسم چند تا از خیابانها را عوض کند مردم نتوانند راحت از تهران بیرون بروند. قبول کرد و گفت کارشناسان گفتهاند اگر باد بیاید، هم بوی بد کم میشود هم آلودگی. با هواشناسی تماس گرفتم و این را به اطلاعشان رساندم. قدری مطالعه داشتم.
عجب آدمی بوده این گابریل گارسیا مارکز! تماس گرفتم با آذر[ی جهرمی] گفتم اسم پهپادش را همین بگذارد. قدری خوابیدم ولی بچهها شلوغ کردند بیدار شدم.
گفتم مگه شماها درس و مشق ندارید؟ خندیدند گفتند خودتان مدرسهها را تعطیل کردید. من هم خندیدم. دود رفت توی ریههام و اشکم درآمد. داداش رفته شکار به یاد قدیم که دستهجمعی میآمدیم لتیان.
چه روزهایی بود. هر وقت مشکلی پیش میآمد تا رفع خطر میآمدیم لتیان جت اسکی و شنا. کاش بابا هنوز زنده بود. زنگ زدیم هلیکوپتر بیاید ما را ببرد یکجای دیگر. نیامد. گفت وسط راه بنزینش تمام شده....
ارسال به دوستان
توئیزر
علامت دادن با دود!
«شبکه ملی اطلاعات را اُنچنان تقویت کنیم که مردم نیازی به خارج نداشته باشند». رئیس این دولت، ضمن بیان این مطلب در این مجلس، از تقویت «اُنچنان» چیزهای دیگری هم خبر داد که هنوز اطلاعی از آنها در دسترس نیست. وی به نمایندگان مجلس قول داد که قبل از پایان این دوره مجلس، بقیه چیزهایی که باید «اُنچنان» تقویت شوند را از دفتر میپرسد و میگوید.
وی در ادامه سخنانش که در جلسه ارائه بودجه سال99زده میشد، به مردم اطمینان داد که همانطور که وضعیت اقتصادی را اُنچنان تقویت کردیم و الان دیگر مردم به یارانه احتیاجی ندارند، به زودی همه چیزهای دیگر مردم را هم اُنچنان تقویت میکنیم که به هیچ چیز احتیاج نداشته باشند، حتی! وی از «اُنچنان» دیگر مسائل و مشکلات کشور توسط دولت خودش خبرداد و اضافه کرد.
گفتنی است، پس از این سخنان رئیس دولت، قیمت مودمهای Dialup در بازار بشدت افزایش یافته و شهریه دورههای«علامت دادن با دود» و «مورس»، بیش از 300درصد گران شده است.
ارسال به دوستان
چه خبر از رسیدن گاز به زاهدان؟
بوس به زاهدان رسید!
6 ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری تبلیغات گستردهای درباره رسیدن گاز به زاهدان شد. اما این روزها صفهای طویل کپسول گاز در این شهر مانند دم خروس بیرون زده. برای روشن شدن این قضیه به سراغ تعدادی از اهالی که در صف ایستاده بودند رفتیم. و از آنها پرسیدیم: مگه گاز به زاهدان نرسیده بود؟
یار محمد 20 ساله در ابتدای صف: نمیدونم، همون موقع هم تو صف کپسول بودم!
احمد مردی 50 ساله در اوایل صف: اون موقع رفتم فرمانداری گفتم چرا دروغ میگین؟ یکی از مسؤولان صورتم رو بوسید گفت: هیس! اگه رای بیاره میرسه. ولی چیزی که تا الان به ما رسیده همون بوس بوده!
مردی کت و شلواری در اواسط صف: من به گاز کار ندارم. از اداره ورزش و جوانان اومدم به استقلالیا بگم نگران نباشن، عمه من تو ایتالیا زندگی میکنه، گفتم بره با عمه استراماچونی حرف بزنه. الان علاوه بر مذاکرات شبانهروزی مسؤولان وزارت ورزش با وزارت ورزش شون، سفیرمون و سفیرشون، وزارت خارجه دو طرف، ادارات آب و فاضلاب ونیز و اهواز، اتحادیه دیزی و قورمه سبزی با اتحادیه پیتزا و حراست منار جنبون با حراست برج پیزا مذاکرات در سطح 2 عمه هم شروع شده!
ربیعی سخنگوی دولت: اگه اون اومده بود الان تو صف هیزم بودین. پس صف تون رو وایستین و غر نزنین!
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
روال اداری پیگیری رفع آلودگی هوا و سیل و ریزگرد و...
با دو فازش موافقت میشود
از مسؤول مربوط
به کمیته مرکزی مدیریت بحران
سلام
با توجه به افزایش شاخصهای آلودگی هوا لطفا دستورات لازم را صادر فرمایید.
از کمیته مرکزی مدیریت بحران
به مسؤول مربوط
با علیک سلام
با توجه به آنکه صرف آلودگی هوا و بالا رفتن شاخصهای مربوط ذاتا یک امر بحرانی تلقی نمیشود، لذا فعلا تصمیمگیری در اینباره در حیطه وظایف این کمیته نمیباشد. علی ایحال میتوانید بگویید فعلا بیماران قلبی بیرون نیایند.
از مسؤول مربوط
به کمیته مرکزی مدیریت بحران
با دوباره سلام
طبق گزارشهای دریافتی شاخص آلودگی هوا رسما وارد وضعیت اضطرار شده است. در صورت صلاحدید تصمیمات لازم را اتخاذ نمایید.
از کمیته مرکزی مدیریت بحران
به مسؤول مربوط
با دوباره علیک سلام
با تشکر از پیگیری شما. از آنجا که مسؤول خرید کمیته به مرخصی زایمان رفته است، فعلا امکان تهیه پرتقال و موز جهت تشکیل جلسات کمیته وجود ندارد. فعلا بگویید ماسک هم بزنند تا ببینیم وانتیای چیزی رد میشود پرتقال بفروشد که بخریم جلسه بگذاریم یا نه.
از مسؤول مربوط
به کمیته مرکزی مدیریت بحران
با بازهم سلام
ضمن قدردانی از مسؤولیتشناسی و مدیریت جهادی آن کمیته به عرض میرساند با توجه به تداوم وضعیت آلودگی هوا، و همچنین موانع جدی بر سر راه تشکیل جلسات کمیته مرکزی مدیریت بحران، خودمان گفتیم مدارس هم تعطیل شوند.
پ. ن:
شوهرخاله بنده در میدان میوه و ترهبار کار میکنند. پرتقال خوب خواستید در خدمتم.
از کمیته مرکزی مدیریت بحران
به مسؤول مربوط
با سلام جیگر
ضمن تشکر از مدیریت پویا و چابک شما، به عرض میرساند بچه مسؤول خرید به علت آلودگی هوا سقط شده و لذا ایشان از هفته بعد به سر کار برمیگردند. فلذا اگر کاری بود بدون تعارف بفرمایید. ضمنا دقت کنید حالا که خودتان وارد عرصه تصمیمگیری شدید همه مقاطع را یکباره تعطیل نکنید. از دبستان شروع کنید بروید بالا.
پ .ن:
5 کیلو آبگیری برامون بذار کنار.
از مسؤول مربوط
به کمیته مرکزی مدیریت بحران
با ای بابا، بچهاش افتاد؟!
کاری که نیست. مشکل آلودگی هوا که همچنان هست و گفتیم 2 تا ماسک روی هم بزنند. متاسفانه در جنوب هم آبگرفتگی داریم که اعصاب نذاشته واسه ما.
پ. ن:
پرتقالها با پیک فرستاده شد. مستحضر باشید که پول پیک حساب شده؛ دوباره نگیرد.
از کمیته مرکزی مدیریت بحران
به مسؤول مربوط
با پرتقال بخوریم یا شرمندگی داداش؟!
مشکل آبگرفتگی انشاءالله با تابش نور خورشید حل میشود. تحمل کنند تا خشک شود. کمی طول میکشد اما خوبی روشهای طبیعی این است که عوارض ندارد.
پ. ن:
شوهرخالهتان کیوی ندارد؟
از مسؤول مربوط
به کمیته مرکزی مدیریت بحران
با ای جان... عزیزمی
والا هواشناسی گفته است فعلا چند هفتهای آفتاب مافتاب نداریم که گفتیم دستور کمیته مرکزی مدیریت بحران است و باید بتابد. پیشنهاد دادند که چند تا لامپ فشارقوی روشن کنیم که کار خورشید را بکند. فلذا خواهش میشود جهت نصب لامپ، با درخواست برق سهفاز موافقت کنید.
پ.ن:
شما جون بخواه. غلط میکنه توی کار کیوی نباشه. نباشه هم باید از فردا بره توی کار کیوی!
از کمیته مرکزی مدیریت بحران
به مسؤول مربوط
با سلام گلم
با دو فازش موافقت میشود.
پ. ن:
کیویش کمپرز باشه لطفا.
از مسؤول مربوط
به کمیته مرکزی مدیریت بحران
با دورت بگردم
مشکل آلودگی هوا و آبگرفتگی معابر با وزش باد و تابش خورشید حل شد. از تصمیمات جهادی و مدیریت پویای آن کمیته محترم نهایت سپاسگزاری را داریم. باشد که این نوع مدیریت الگویی برای سایر کمیتهها و ستادها باشد.
پ .ن:
2 جعبه کیوی فرستاده شد. یک نفر را هم گذاشتم با ریشتراش همه پرزهاشون رو گرفت. از بیرون سیبزمینیه، از تو کیوی... بخور گوشت بشه به تنت!
ارسال به دوستان
نامهای از چاکر به حاکمی که در مرخصی است
از چاکرتان
به حاکم بلاد
تصدقتان شوم، کجایید؟ از احوال بلاد اگر بپرسید چند روزی است قنوات و چاههای آب و فاضلاب جوش و خروشی راه انداخته و به جای اینکه پایین بروند بالا میآیند بیوجودها. نمیدانم این سیراب سلطون بازیها چیست که این ابرها در میآورند. فی الحال مکتبخانههایمان نیز تعطیل شده است و دانشآموزان چند روزی است در خانه شلنگ تخته میاندازند. مجبور به تعطیلی شدیم زیرا باید به همه شنا و طریقه روی آب مکاتبت کردن را میآموختند که این امر بسی پرهزینه بود و از اندازه جیب ما خارج. ستاد بلایای یکهویی بلاد ما از این فاجعه، خودش دچار حادثه یکهویی شده است. چاکرتان به شخصه چند نفر مامور فرستاد تا به تعقیب قورباغههای بلاد بروند و نگذارند ابوعطا بخوانند و به جایش «دوست دارم زندگی رو» را بخوانند، اما میسر نشد و قورباغههای بلاد معالاسف بسی چموش تشریف دارند. به خدا از دست این آب عاصی شدهایم و جانمان به لب رسیده. قربانتان گردم اگر میسر است سفرکوتاه کنید و زودتر بر دیده منت گذارید تا ببینیم چه باید کرد در این آشفته بازار.
ارسال به دوستان
3 منشور اخلاقی در پیامهای بازرگانی
«بذار تنت انتخاب کنه»
دستتان را بیندازید پایین؛ چقدر اتیکت و جنس لباس را وارسی میکنید! بگذارید این بار تنتان برای خودش لباس انتخاب کند. حالا این وسط ممکن است دست روی شلواری بگذارد که از شدت پارگی فقط کمرش مانده باشد یا قیمتش در حد قسط وام مسکنتان باشد، به خودتان فشار نیاورید مهم این است وقتی راه میروید همه از تیپ شما انگشت به دماغ بمانند.
«کدومشو بدم!»
شاید خود اسکینر هم نمیدانست نظریه «تکرار» در پیام بازرگانی اینقدر کاربرد داشته باشد و الا اینهمه موش و کبوتر را پای آزمایشهایش نفله نمیکرد، ولی ما نمیگذاریم زحمت اسکینر زمین بماند. ما آنقدر تکرار میکنیم تا بخرید، تا فاکتور خریدش را هم نبینیم از رو نمیرویم. این اعتقاد ماست شیر ماست دوغ ماست کشک ماست. کدومشو بدم؟
«گرون نه خریا »
ما به جای شما به جاهای ارزان قیمت میرویم و آدرسش را برایتان گیر میآوریم. فقط بعضی چیزها را به دل نگیرید، اگر یک تختهتون کمه باید در جریان باشید چند تخته بگیرید تا دچار عذاب وجدان نشوید. البته اگر بهجای فرش، موکت به شما انداختهاند، جواب ما به شما این است: میخواستید گول نخورید به ما چه!
ارسال به دوستان
روایت هفته
شنبه: سرمربی در سیل
ای کاش که زیر سیل خوزستان بود
یا خسته ز آلودگی تهران بود
تا بهر نجات«استراماچونی»
مسؤول، بهفکر چاره بحران بود
یکشنبه: مصی تلکه
برای پول، با هر کس دهد دست
سرش در آخور هر شومپت پست
نشد سیر و به جان ملت افتاد
گمانم در usa، یونجه قحط است
دوشنبه: بحران مدیریت
نه نامهای! نه پیامی! نه لااقل زنگی!
نه قبل آمدنش پرت کرده او، سنگی!
شدیم هر دفعه ما سورپریز از بحران
چقدر یهویی و هول و بیهماهنگی!
سهشنبه: بودجه و اسحاق
در لایحه، هر کس خللی یافت، عیان!
باید بشود کور و کر و بستهدهان!
جان تو! فقط سوءتفاهم بوده
قبل از تو، تمام «خفهخون»های جهان
چهارشنبه: پیغام ژاپن
الا ایرانیان!حالم خراب است
بدانید این پیام شینزوآبهست:
که در ژاپن رود در حبس حتما
هر آن مسؤول که شش سال خواب است
پنجشنبه: سالروز امضای کری
تدبیر و امید خسته و سست ببر
با سنگک و بربری کمی تست ببر
یک میز مدیریت خالی اینجاست
امضای کری بیاور و پست ببر
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|