|
مجلس انقلابی رویکرد بسیجی
مرتضی محمودی: یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی با اکثریت اصولگراها، کار خود را از 3 هفته پیش آغاز کرد. همزمانی آغاز به کار این مجلس با اواخر عمر دولت دوازدهم، این پرسش را در وهله اول مطرح ساخته که نحوه تعامل این 2 قوه مهم در پیشبرد امور سیاسی و اقتصادی کشور چگونه خواهد بود. از منظری دیگر آیا مجلس جدید با نیروهای قوی و اثرگذارش، میتواند انرژی جدیدی به دولت و دستگاههای اجرایی جهت رفع چالشهای اقتصادی و اجتماعی کشور دهد. واقعیت این است که ترکیب مجلس یازدهم با عنصر جوانگرایی و تجربهگرایی، میتواند روح و تنفسی جدید به نظام قانونگذاری و مدیریتی کشور بخشد. حضور جوانترها در کنار صاحبان تجربه و مدیریت، معجونی عجیب در مجلس یازدهم ایجاد کرده که امیدها به پیشگامی مجلس در عرصه کلان سیاستگذاری کشور را بالا برده است.
شوق خدمت و انگیزه بالای جوانهای مجلس در کنار تجربه، سعه صدر و راهبلدی بزرگان مجلس، میتواند راهگشای هر چالش و بحرانی در کشور باشد. امیدواریها زمانی بیشتر میشود که شاهد حضور افرادی چون دکتر محمدباقر قالیباف که مدیری جهادی و انقلابی است و کارنامه درخشانی در طول خدمت مدیریتیاش در شهرداری تهران از خود برجا گذاشته و همچنین شخصیتهای علمی و مدیریتی که در کابینههای سابق حضور داشتند و اتفاقا عملکرد قابل قبولی داشتهاند، هستیم که نوید مجلسی پویا، پرتلاش، راهبردی و انقلابی را در کشور میدهد.
وزن شخصیتی این افراد چهبسا باعث ارتقای نهاد مجلس و جایگاه نمایندگی در کشور شود. یکی از چالشهای اساسی کشور در سالهای اخیر، به حاشیه رفتن سهم اثرگذاری نهاد مجلس در نظام مدیریتی کشور بوده است. در بسیاری از امور شاهد نظارهگری صرف مجلس بودیم. از این جهت اتفاقات اخیر در مجلس نظیر شکلگیری کارگروه مربوط به ساماندهی بازار خودرو و ورود به مسائل اقتصادی و سیاسی، نشان از عزم و اراده مجلسیها برای حل مشکلات کشور دارد.
شعار مجلس یازدهم، رضایت مردم قرار گرفته و اعلام کردهاند خط قرمزشان خواستههای اقتصادی مردم است که این امر نشان از جهتگیری درست منتخبان ملت در مجلس یازدهم دارد. در همین باره دکتر قالیباف، رئیس مجلس از آمادگی این نهاد جهت همکاری و تعامل با دولت در ساماندهی مسائل اقتصادی و سیاسی کشور سخن گفت و اعلام کرد: «مجلس یازدهم بنای ناسازگاری و مخالفت با دولت ندارد.
اولویت، منافع ملی و ملت است و برای این منظور باید همه ارگانها به سهم خود تلاش کنند».
مهمترین خواسته از مجلس جدید، فعال شدن نقشهای نظارتی مجلس است که در سالهای اخیر مغفول مانده است. تقویت نقش نظارتی مجلس در دوره جدید میتواند تحولی اساسی در مدیریت اقتصادی کشور و ساماندهی وضعیت بازار ایجاد کند. کسی در کشور پاسخگوی گرانی، تورم و بیکاری نیست. نمایندگان ملت باید این مطالبه را به تفکیک از دستگاهها و نهادهای ذیربط بخواهند و این دستگاهها احساس مسؤولیت و تکلیف کنند. این طور نباشد که در کشور هر نهادی به صورت جزیرهای عمل کند و نسبت به عملکرد و خروجیاش، پاسخگو نباشد. نمایندگان مجلس باید با فعالسازی مکانیسمهای نظارتی، فضای موجود در مدیریت کشور را از بیتفاوتی به مسؤولیتشناسی سوق دهند. امروز مردم، انتظار اثربخشی تصمیمگیریهای مجلس را در سفره زندگیشان دارند و اینکه تصمیمات و کنشگری نمایندگان مجلس بتواند ضامن افزایش قدرت خرید آنان و همچنین ثبات و آرامش اقتصادی در کشور شود. امید داریم با حضور شخصیتهای برجسته مدیریتی کشور در مجلس جدید که هر کدام توانمندی بالایی در حوزههای اجرایی دارند و به قولی آزمون پس دادهاند، مجلس بتواند برای مردم و کشور مفید و موثر واقع شود.
ارسال به دوستان
با تسخیر یک منطقه از شهر سیاتل توسط افراد مسلح اعتراضات آمریکا وارد مرحله جدیدی شد
ایالات افسار گسیخته
* ترامپ در رشته توئیتهایی تهدید کرد ارتش را به سیاتل خواهد فرستاد
گروه بینالملل: اعتراضات مردم آمریکا به نژادپرستی در حالی وارد سومین هفته خود شد که تسخیر یک منطقه در شهر سیاتل در ایالت واشنگتن آمریکا توسط معترضان، سمت و سوی اعتراضات اخیر آمریکا را وارد فاز تازهای کرد و در 3 روز گذشته مهمترین خبر اعتراضات آمریکا بود.
روز چهارشنبه هفته گذشته اولین خبر شوکآور از سیاتل تسخیر ساختمان شهرداری این شهر توسط معترضان بود که در کمتر از یک روز به تسخیر یک منطقه در این شهر منجر شد.
سرعت عمل معترضان در تسخیر این منطقه آنقدر بود که به گفته برخی منابع حتی فرماندار سیاتل در ساعات اولیه اطلاع چندانی از اوضاع نداشته و ترامپ در اولین تماس خود با وی از وخامت اوضاع سخن گفته است. تسخیر این منطقه این فرصت را در اختیار ترامپ قرار داد تا با تروریست خواندن این افراد، زمینههای برخورد جدیتر با معترضان را فراهم آورده و در سوی دیگر هواداران خود را نیز هماهنگتر کند. یکی از مهمترین نقاط عطف اعتراضات اخیر دست به اسلحه شدن معترضان آمریکایی در بسیاری از ایالتها بود که مهمترین کاربرد آن محافظت مسلحانه از تجمعات مردمی بوده است. دست به اسلحه بردن مردم در اعتراضات تاکنون در تاریخ آمریکا نمونه مشابهی نداشته است و بعد از هجوم مردم برای خرید اسلحه در دوره کرونا، این موضوع نیز در دوره ترامپ پایهگذاری شد.
این موضوع در لایه پنهان خود نشان از برهم خوردن یا فروپاشی ساختارهای سیاسی و تصمیمسازی در آمریکا دارد؛ موضوعی که دولتمردان آمریکا یا اندیشکدههای این کشور حاضر به اعلام رسمی آن نیستند.
* سیاتل؛ نماد افسارگسیختگی سیاست در آمریکا
هفدهمین روز اعتراضات سراسری مردم ایالات متحده علیه نژادپرستی سیستماتیک و نقض حقوق بشر در آمریکا با یک اتفاق جدید و متفاوت نسبت به روزهای قبل همراه شد. بامداد دیروز رسانههای آمریکایی از ایجاد سنگرهای خیابانی و قرار دادن موانع جادهای در مسیرهای دسترسی به منطقه موسوم به کپیتال هیل در سیاتل خبر دادند. در همین حال، فیلمهایی از درگیری پلیس مسلح در صفهای چندلایه با معترضان منتشر شده است که در آن پلیس با شلیک گلولههای پلاستیکی و دودزا با معترضان برخورد میکند. شبکه تلویزیونی سیانان در گزارشی دلیل این اقدام از سوی معترضان را عصبانیت معترضان نسبت به توئیت توهینآمیز رئیسجمهوری آمریکا عنوان کرد. ترامپ روز پنجشنبه با انتشار این پیام، شهروندانی را که در ایالت واشنگتن به خیابانها آمدهاند «آشوبگران زشت» خواند و از فرماندار ایالت واشنگتن و شهردار سیاتل خواست با آنها برخورد کنند.
وی همچنین در توئیتی دیگر با این مضمون که «تروریستهای داخلی منطقهای از شهر را اشغال کرده و اعلام خودگردانی کردهاند. به فرماندار و شهردار سیاتل میگویم که همین حالا شهر سیاتل را پس بگیرند، و الا من این کار را خواهم کرد. این یک بازی نیست»، به صورت ضمنی تهدید کرد فرمان حمله ارتش به سیاتل را صادر خواهدکرد. طی یک هفته گذشته در خیابان مجاور یک مرکز پلیس در محله کپیتال هیل، درگیری بین مردم و پلیس به دلیل سرکوب گسترده مردم شدت گرفته بود و پس از اینکه نیروهای پلیس ساختمان این مرکز را تخلیه کردند، معترضان با ادامه حضور در این منطقه به اعتراضات ادامه دادند. به گزارش نیویورکتایمز، بعد از تسخیر این منطقه در سیاتل، روی تابلوی این مرکز پلیس عبارت «این مکان اکنون متعلق به مردم سیاتل است» نوشته شد. اگرچه شهردار نیویورک بستن راههای منتهی به این محله را «تصرف» نمیداند اما به هرحال تصرف منطقهای به وسعت 10 هکتار در غرب سیاتل نشان از وخامت جدی اوضاع به لحاظ مدیریتی و ساختارهای حکمرانی و سبک جدیدی در اعتراضات دارد. از طرفی اختلافنظر بین شهردار سیاتل و رئیسجمهور آمریکا در کنترل وضعیت نشان آشفتگی بیسابقه در ایالاتمتحده آمریکا دارد.
عصر دیروز برخی اخبار از حضور افرادی با پوشش خاص به عنوان پلیس مردمی در این منطقه خبر داد.
* شهردار سیاتل: ترامپ به پناهگاهت برگرد!
پس از آنکه ترامپ در حساب کاربری رسمی خود در توئیتر از اعزام ارتش به سیاتل سخن گفت و در پیامی دیگر خطاب به فرماندار واشنگتن و شهردار سیاتل نوشت: «جی اینسلی، فرماندار چپ افراطی ایالت واشنگتن و شهردار سیاتل، طوری به بازی گرفته شده و دست انداخته شدهاند که هرگز کسی در کشور فوقالعاده ما شاهد چنین چیزی نبوده است»، «جنی دورکان»، شهردار سیاتل هم در واکنش به تهدید «دونالد ترامپ» خطاب به وی گفت: به پناهگاهت [در کاخ سفید] برگرد. دورکان همچنین اعزام نیروی نظامی توسط ترامپ به سیاتل را مغایر قانون اساسی آمریکا عنوان کرد. به نوشته رویترز، دورکان در کنفرانس خبری گفت: «ما به هیچ کسی نیاز نداریم، از جمله رئیسجمهوری که بیش از این تفرقهافکنی کرده، اطلاعات نادرست و بیاعتمادی را ترویج میدهد». وی در انتقاداتی شدیداللحن علیه ترامپ، تصریح کرد: ترامپ فقط به فکر راهکار نظامی است. یکی از چیزهایی که این رئیسجمهور درک نمیکند، این است که گوش دادن به مردم یک ضعف نیست، بلکه نشانه قدرت است». این مسؤول آمریکایی همچنین تاکید کرد برای اطمینان حاصل کردن از اینکه تهدید ترامپ برای تهاجم ارتش به سیاتل انجام نخواهد شد، با جی اینزلی، فرماندار ایالت واشنگتن صحبت خواهد کرد. نکته حائز اهمیت در رابطه با اعتراضات در سیاتل وجود دفاتر مرکزی چندین شرکت بزرگ آمریکا از جمله آمازون، مایکروسافت، بوئینگ و استار باکس در این شهر است.
* دعوا بر سر مسلح یا غیرمسلح بودن معترضان
یکی دیگر از ابعاد اختلافنظر بین رئیسجمهور و مقامات ایالت واشنگتن و شهردار سیاتل بر سر مسلح یا غیرمسلح بودن معترضان است. در حالی که ترامپ معترضان را تروریستهای داخلی منتسب به «آنتیفا» معرفی کرده است، شهردار سیاتل ضمن اعلام اینکه بر اوضاع مسلط است، ارتباط بین معترضان و آنتیفا را رد و اعلام کرده است معترضان در این منطقه مسلح نیستند اگرچه در برخی تصاویر معترضان اسلحهبه دست دیده شدند اما این عمومی نیست. برخی تحلیلها حاکی از این است که توئیتهای مکرر ترامپ در رابطه با مسلح بودن معترضان و تروریست خطاب قرار دادن آنها در راستای اهداف انتخاباتی و استراتژی نژادپرستانهاش برای انتخابات 2020 و از سوی دیگر برای سرکوب راحتتر معترضان است. درباره محل تأمین مالی آنتیفا هم در رسانههای آمریکا بحثهای جدی وجود دارد، اما به دلیل پراکندگی اعتراضات هنوز مجموعه خاصی به عنوان تأمینکننده مالی معرفی نشده است.
* اعتراضات در دیگر شهرها
علاوه بر سیاتل شهرهای دیگر آمریکا نیز صحنه اعتراضات گسترده معترضان است. در پورتلند ایالت اورگان تحرکاتی نظیر آنچه در سیاتل رخ داده به گوش میرسد. در نیویورک مردم معترض با مسدود کردن تونل منتهی به نیوجرسی در صدد قطع راههای ارتباطی برآمدند. جمعیت دیگری از معترضان خیابانهای محله اقتصادی نیویورک را با رنگ خون آغشته کردند. تظاهراتکنندگان پلاکاردهایی با نوشته «دست پلیس نیویورک به خون آغشته است» با خود حمل میکردند.
در منطقه بروکلین نیویورک نیز اعتراضات و تجمعات ضدنژادپرستی مانند سابق رخ داد. در سانفرانسیسکو جمعیت چندهزار نفری معترضان به خیابانها آمدند. در لسآنجلس اخباری از مسلحانه بودن اعتراضات منتشر شده است. در اورگان، یوتا، شیکاگو، آلاباما و بوستون نیز گزارشهایی از تجمعات اعتراضی منتشر شده است.
* لجبازی ترامپ بر سر نمادهای نژادپرستی
در حالی که مردم علاوه بر شهرهای مختلف آمریکا در کشورهای دیگر نیز با سرنگون کردن مجسمههایی که نمادی از نژادپرستی و بردهداری در شهرشان است به شکل نمادین با تاریخ نژادپرستی و بردهداری در جامعهشان مخالفت میکنند، دونالد ترامپ در واکنش به درخواستها برای تغییر نام پایگاههای نظامی که اسامی آنها برگرفته از نام فرماندهان ارتش این کشور است، گفت: حتی به آن فکر هم نمیکنم. ترامپ همچنین در اظهارنظری جنجالی در این مقطع زمانی از لزوم قویتر شدن پلیس آمریکا صحبت کرد. مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا نیز با حمایت از رفتار خشن پلیس آمریکا با معترضان نشان داد پیرو بیچون و چرای ترامپ است. در مقابل این اظهار نظر، نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا خواستار جمعآوری ۱۱ تندیس فرماندهان و سربازان ارتش ایالات جنوبی آمریکا که نمادهایی از برتریجویی نژادی هستند، از کنگره شد. در همین حال مردم علاوه بر ویرجینیا در آلاباما، بوستون و همیلتون با سرنگون کردن مجسمه افرادی که نمادی از تاریخ بردهداری در آمریکا هستند، اعتراض خود را به رویه حاکم نشان دادند.
* پهپادهای جاسوسی علیه مردم معترض
در حالی که انتقادها از عملکرد دولت ترامپ در استفاده از نیروهای نظامی علیه معترضان افزایش پیدا کرده است، شبکه خبری سیانان فاش کرد دولت آمریکا در بحبوحه اعتراضات به تبعیضنژادی سیستماتیک و نقض حقوق بشر در آمریکا با استفاده از هواپیماهای جاسوسی گارد ملی و پلیس فدرال این کشور اعتراضات در برخی شهرهای این کشور را رصد میکرده است. سیانان در گزارش خود به یک هواپیمای جاسوسی «سسنا» اشاره کرده است که روز دوشنبه اول ژوئن (12 خرداد) دستکم 20 بار به دور کاخ سفید چرخیده است. بر اساس گزارش سیانان، این هواپیمای جاسوسی تنها یکی از چندین فروند هواپیمای جاسوسی- اعم از سرنشیندار یا بدون سرنشین- بوده است که توسط پلیس بر فراز شهرهای واشنگتن، مینیاپولیس و لاسوگاس به پرواز درآمده و از معترضان جاسوسی کردهاند.
* پاسخ پلیس آمریکا به مرد سیاهپوست: اهمیتی ندارد نمیتوانی نفس بکشی!
در بحبوحه اعتراضات در آمریکا به قتل شهروند سیاهپوست آمریکایی، بتازگی یک ویدئو از خشونت پلیس اوکلاهما علیه یک مرد سیاهپوست ۴۲ ساله منتشر شده است. این ویدئو که مربوط به سال ۲۰۱۹ است، 2 افسر پلیس سفیدپوست را در حالی نشان میدهد که «دریک اسکات» را روی زمین انداختهاند و در پاسخ به وی که میگوید نمیتواند نفس بکشد و خواهان دسترسی به داروهایش است، میگویند برایشان اهمیتی ندارد او نمیتواند نفس بکشد. اسکات چندی بعد در بیمارستان جان خود را از دست داد و اداره پلیس اوکلاهما 3 افسر پلیسی را که در قتل این شهروند سیاهپوست دخیل بودند از هرگونه اتهام سوءرفتار تبرئه کرد(!)
***
[کاهش 10 درصدی محبوبیت ترامپ نسبت به ماه گذشته]
به موازات شدت گرفتن انتقادها از عملکرد دونالد ترامپ در مقابله با شیوع ویروس کرونا و همچنین رفتار او در قبال اعتراضات سراسری در محکومیت نژادپرستی در آمریکا، نتیجه یک نظرسنجی از کاهش ۱۰ درصدی محبوبیت ترامپ طی تنها یک ماه حکایت دارد. جدیدترین نظرسنجی مؤسسه «گالوپ» نشان میدهد میزان محبوبیت دونالد ترامپ در آمریکا و رضایت آمریکاییها از او به ۳۹ درصد کاهش یافته که این رقم در قیاس با نظرسنجی ماه گذشته گالوپ، کاهش ۱۰ درصدی را نشان میدهد. طبق جدیدترین نظرسنجی گالوپ، میزان محبوبیت ترامپ در بین همحزبیهای جمهوریخواهش 7 درصد کاهش یافته و به ۸۵ درصد رسیده است. این، کمترین میزان محبوبیت ترامپ در بین جمهوریخواهان طی 2 سال اخیر بوده است. محبوبیت ترامپ در بین احزاب مستقل هم ۷ درصد کاهش یافته و به ۳۹ درصد رسیده است. طبق این نظرسنجی، میزان محبوبیت و رضایت از ترامپ در اردوگاه دموکراتها اکنون تنها 5 درصد است. پایگاه هیل با اشاره به نتیجه این نظرسنجی گزارش داد: «جرج هربرت بوش (جرج بوش پدر) و جیمی کارتر، تنها رؤسایجمهوری مستقری بودند که محبوبیت شغلی آنها در ماه ژوئن و در سال انتخاباتی ۳۰ درصد بود و هر دوی آنها در رقابتشان برای پیروزی در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری شکست خوردند».
ارسال به دوستان
راهکار محمدحسین میثاقی در برابر تاکتیک میهمانانی که پاسخی برای پرسشهای مطرح شده ندارند چیست؟
فرار از تونل فردوسیپور!
محمد رشوند: 1- با توجه به فضای احساسی و پرشوری که دوشنبهشب گذشته در استودیوی شماره 14 سیما به وجود آمد، چند روزی سکوت توأم با آرامش نیاز بود تا آنچه در تنگ پرهیاهوی «فوتبال برتر» ریخته شده بود تهنشین شود. حرفهایی که باید، زده شد، رازهایی که باید برملا اما متاسفانه در انتها عوض نتیجهگیری، مسیر بحث به انحراف محض رفت. انحراف چیست و نطفهاش کی و کجا کاشته شد؟ آدرس دقیقش این است: نود و عادل فردوسیپور بنا به سیاستهای کلان سیما و شبکه 3، جای خود را به فوتبال برتر و محمدحسین میثاقی دادند. فارغ از وزنکشی این دو و قیاس برنامهها و آدمها، باید یک بار برای همیشه از اهالی فوتبال پرسید؛ نگران چه چیزی هستید؟ نور تاباندن و قدعلم کردن برابر فساد در فوتبال یا کوباندن نام مجری نود بر سر مجری جوان؟ محمدحسین میثاقی باید تکلیف خودش را با موضوع روشن کند.
سوال اصلی و مهم اهالی فوتبال ایران این است: وظیفه برنامه «فوتبال برتر» و محمد حسین میثاقی چیست؟ تا کی قرار است عوض فوتبال و هزاران اتفاق مهمی که در دلش رخ میدهد به دوگانه کهنه، تکراری و حالا مشمئزکننده فردوسیپور / میثاقی بپردازیم؟
چرا عدهای که در مسأله فوتبال متهم به سوءمدیریت و خدایی ناکرده مسائل دیگر هستند، به این نتیجه رسیدهاند در بزنگاههایی که در محکمه افکار عمومی قرار میگیرند، با نام بردن از مجری سابق برنامه نود میتوانند از پاسخگویی به مردم فرار کنند؟ گویا مجری سابق برنامه نود، اینجا به تونل فرار متهمان فوتبالی تبدیل شده است؛ همان مجریای که تا بود، از دوستانش دفاع میکرد و هنوز هم دوستانش برای فرار، از او استفاده میکنند.
2- هنوز مصاحبه چالشی و جذاب میثاقی و مهدی تاج در برنامه دوشنبهشب به پایان نرسیده بود که در شبکههای اجتماعی شاهد یارکشی مجازی له و علیه طرفین بودیم. به طوری که عده زیادی نه کاری به قرارداد پرابهام ویلموتس داشتند و نه برایشان مهم بود که واقعا فدراسیون ما برنده این دادگاه ورزشی میشود یا نه. همانهایی که با حرارت خاص از نود حمایت میکردند و مشتاقانه میگفتند نود را دوست داریم چون آب به لانه مورچگان میاندازد، اینک هیچ اهمیتی به اصل ماجرا و فسادهای احتمالی نمیدهند و برایشان تعریف یکی از یک نفر دیگر ارزش بالاتری دارد یا برعکس انتقاد یک نفر از آن دیگری. فوتبال برتر وظیفه ذاتی و مقدمش افشاگری علیه ناراستیها و زیر ذرهبین بردن بسیاری از موضوعاتی است که شاید در نگاه اول کسی متوجه کجیهایش نشود. عادل فردوسیپور 20 سال به صورت تمامقد زیر چتر حمایت سیما بود و به واسطه انحصار بیسابقه و مشکوکی که تلویزیون به او داده بود،
توانست مقبولیتی پیدا کند. همین حمایتها موجب شد او مسائل چالشی را صریحا مطرح کند. اگر قرار است میثاقی با برنامه نوپایش مسیر درست و صحیح را طی کند محتاج حمایت است.
3- هر میهمانی که در برنامه فوتبال برتر، عنان کار را از دست میدهد و میداند جواب قانعکنندهای برای رهایی از مخمصهای که میثاقی برایش ایجاد کرده، ندارد زیرکانه سراغ همان حربه تکراری میرود و بیتوجه به گذشته و چالشهای طرفین، ناگهان فردوسیپور را عین عدالت در تمام فوتبال ایران معرفی میکند! مهدی تاج در نیمهشب دوشنبه گذشته، نه اولین نفری بود که اینچنین محکم نود و فردوسیپور را به رخ میثاقی جوان کشاند و نه آخرینشان است. البته یک جستوجوی ساده در فضای مجازی نشان میدهد در گذشته عینا همین انتقادات متوجه نود و مجریاش از سوی همین افراد بود.
قبل از طعنه تاج، پیشتر هم شاهد چنین متلکهایی از سوی دیگر مدیران فوتبال مثل سعید آذری بودیم؛ همه آنهایی که پاسخی به پرسشهای مطرح شده مجری فوتبال برتر ندارند و برای عوض کردن جهت آرای عمومی، ناگهان پای نود را به میان میکشند. البته میثاقی برای نخستینبار در فوتبال برتر، دیگر بسان گذشته با خنده و تایید صحبت میهمان خود از ماجرا عبور نکرد و بدرستی به رئیس سابق فدراسیون یاد آور شد سالها زیر سپر حمایتی رسانهها بوده است؛ از جمله همان نود. اما این کافی نیست و باید مجری جوان فوتبال برتر یک بار برای همیشه تکلیفش را با میهمانان خود روشن کند. موضوع مهم، حضور یک برنامه چالشی و مثمرثمر برای فوتبال ایران است و این مهم هیچگاه رخ نمیدهد مگر آنکه راه فراری برای میهمانان فوتبال برتر باز نماند با اسم رمز؛ یاد آقای نود بخیر!
4- اسمش میخواهد نود باشد یا فوتبال برتر. مجریاش میخواهد عادل فردوسیپور جوان سال 78 باشد یا محمدحسین میثاقی جوان سال 99. اینها هیچ اهمیتی ندارد و مهم نقشه راه و مسیر صحیح و اقتداری است که باید یک برنامه داشته باشد. میثاقی باید یک بار برای همیشه این دوگانه کاذب و ساختگی را برهم بزند و به میهمانانش اجازه ندهد برای فرار از پاسخ از این حربه استفاده کنند. اگر چنین نشود آن وقت دودش در چشم فوتبال و مردمی میرود که تا سحر سهشنبه هر هفته بیدار میمانند و دست آخر، عوض پی بردن به اصل هر ماجرایی، شاهد تکرار یک موضوع بیثمرند. بر فرض محال اگر مردم ما حافظه کوتاه و بلندمدت ضعیفی هم داشته باشند به لطف آرشیو فضای مجازی براحتی میشود رابطه خیلی از اهالی فوتبال با نود را پیدا کرد و دید!
***
تکلمه: میهمان قبل از شروع برنامه در حضور تهیهکننده و سایر عوامل اجرایی، با اشتیاق از تغییرات ایجاد شده به نیکی یاد میکرد و این جابهجایی را مفید به فایده برای فوتبالمان میدانست اما درست یک ساعت بعد، این بار مقابل دوربین و چشم و گوش میلیونها بیننده حرف دیگری را به زبان آورد تا مشخص شود این روزها هرکسی میهمان فوتبال برتر است به محض گیر افتادن در مخمصه، مجاز است چشمکی به مجری سابق برنامه نود بزند تا برای خویشتن یارکشی کند. این اتفاق نه اولینبار بود و نه آخرین مرتبهاش اما آیا با ادامه این روند و این تاکتیک بشدت غیراخلاقی و منزجرکننده، امیدی به دست یافتن به پاسخ سوالات مهم خواهیم داشت؟
اما یک نکته را یادمان باشد؛ تصور کنید جریان مافیای فوتبال و یک مافیای در حال برچیده شدن تلویزیونی، موفق شوند دوباره مجری سابق برنامه نود را تحت هر عنوانی در هر برنامهای به تلویزیون بازگردانند. آن وقت چه جشنی بگیرند افراد و مدیرانی که اکنون متهم به ناکارآمدی، سوءمدیریت و... در فوتبال هستند. چون اکنون از دوست خود یاد میکنند تا دوستشان در صورت بازگشت، هوایشان را داشته باشد. چه حالی میکنند اینها و چه فلاکتی نصیب فوتبال خواهد شد!
ارسال به دوستان
همزمان با تراکم فروشی شهرداری در پادگان ۰۶ شورای شهر تخلفات ساختمان سازی را قانونی کرد
منوی شهرفروشی!
میکائیل دیانی: سال گذشته وقتی ماجرای ویلاهای لواسان و اعتراضات حجتالاسلام لواسانی، امام جمعه این شهر تیتر یک خبرگزاریها شده بود، گفتوگویی تفصیلی با ایشان داشتیم که محور تخلفات را در این شهر پیرامون امکان قانونی تخلف با استفاده از کمیسیون 100 شهرداری دانست که به موجب آن پس از هر تخلفی که باید باعث تخریب شود، با برگزاری کمیسیون به جای تخریب سازه مذکور، فقط پرداخت جریمه صورت میگیرد اما حالا در روزهایی که ماجرای تراکمفروشی در ۱۵ هکتار پادگان ۰۶ حاشیههای زیادی در شهرداری به وجود آورده و همه رسانهها تمرکزشان را روی آن گذاشتهاند، شورای شهر در صدد تصویب طرحی است که به موجب آن رسیدگی به تخلفات ساختمانی بدون نیاز به تشکیل جلسه کمیسیون ماده ۱۰۰ انجام خواهد شد!
* کمیسیون 100، دوربرگردون قدیمیها!
بهترین راه برای آنکه در یک زمین ساختمان بیشتری را بسازید و بفروشید چیست؟ این سوال را اگر از هر بساز بفروشی بپرسید میگوید «چارهاش کمیسیون 100 است؛ اول تخلف کن و اضافه بساز، بعد برو کمیسیون 100 و جریمه تخلف را بده، این طوری سود میکنی!» اما کمیسیون 100 چیست و چه کسی در آنجا نشسته است؟ اعضای کمیسیون ماده ۱۰۰ را نمایندگان دادگستری، شورای شهر، فرمانداری با حق رأی و نماینده شهرداری که حق رای ندارد، تشکیل میدهند. در صورتی که تخلفاتی اعم از «احداث بنا بدون پروانه (مجوز) یا احداث بنا خارج از پروانه یا مازاد بر آن»، «عدم احداث پارکینگ یا غیرقابل استفاده بودن پارکینگ»، «تجاوز به معابر شهر»، «استحکام نداشتن بنا یا عدم رعایت ضوابط فنی، بهداشتی و شهرسازی در احداث بنا»، «تغییر کاربری غیرمجاز» انجام شود، کمیسیون 100 تشکیل میشود تا با اخذ جریمه بر تخلفات چشمپوشی کنند. اما همواره کارشناسان نسبت به این قانون منتقد بودهاند و آن را راهکاری برای کنار گذاشتن وظیفه میدانستند. شهرداریها همواره در دوراهی تعارض منافع، یعنی انتخاب بین انجام وظایف خود که پیشگیری از تخلفات ساختمانی و صدور حکم تخریب یا اصلاح است و راه دوم یعنی افزایش درآمد از طریق تبدیل تخلفات به جریمه مالی قرار دارند و همیشه درآمدزایی پیروز این دوگانه است.
* دور زدن جدید قانون با مصوبه شورای شهر!
در حالی که هفته گذشته رسانههای کشور درباره تراکمفروشی شهرداری در مسأله تبدیل پادگان 06 به بوستان ارتش به نقد و تحلیل پرداختند، در صحن شورای شهر اما طرحی در حال تصویب بود که شهرفروشی را کاملا رسمی میکند. شورای شهر شنبه «چارچوب اختیارات و وظایف کمیسیونهای داخلی مناطق» را به شهرداری ابلاغ کرد.
شورای شهر در حقیقت با این لایحه حدود اختیارات کمیسیونهای معماری مناطق بیستودوگانه تهران را افزایش میدهد. محتوای کلی این مصوبه شورای شهر تهران، حلوفصل مالی ۱۲ مورد از تخلفات رخ داده در عملیات ساختمانی در کمیسیونی به نام «کمیسیون داخلی منطقه» است.
شورای شهر در این طرح در همان ماده اول عنوان میکند که «شهرداری تهران میتواند صرفا تخلفات جزئی و خطاهای اجرایی ساختمانهای در دست ساخت یا پایانیافته به شرح مواد این مصوبه» را در کمیسیون داخلی منطقه مطرح کرده و نسبت به صدور گواهی ساختمانی به متخلفان اقدام کند. اما عبارت «تخلفات جزئی» در حالی در این مصوبه طرح شده است که وقتی لیست این تخلفات را میخوانیم که از جمله آن گنجاندن تخلفاتی اساسی همچون «افزایش مساحت بنا» است، میتوانیم جذابیت آن را برای بسازبفروشهای تهرانی درک کنیم؛ فهرستی که چندان به موارد جزیی نمیماند.
* پولی شدن جریمهها، تعارض منافعی که همچنان باقی است!
در گزارش چند روز پیش درباره «تبدیل پادگان به بوستان» هم به این مسأله اشاره کردیم که شهرداری یک نهاد عمومی غیردولتی است که در بودجه دولتها جایی ندارد و باید خودش درآمدزایی داشته باشد و بر اساس درآمدهای کسبشده از خدمات شهری به هزینه برای شهر بپردازد. در این شرایطی که همواره وعدههای دولتی هم با خلف وعده همراه است، منطقی است که کمیسیونهای داخلی مناطق در دوگانه انجام وظیفه قانونی برخورد با تخلفات و تایید تخلفات با پرداخت جریمه مالی که نوعی درآمدزایی به حساب میآید، رو به حالت دوم میآورند. همچنان که در سالهای گذشته و نگارش افزایش بودجه درآمدی از محل جریمههای رانندگی در بودجهریزی سالانه دولت، تنها دلیل توجیهی این اتفاق، افزایش درآمد دولت بوده است نه کم کردن تخلفات رانندگی! در سالهای اخیر یکی از نقدهای همیشگی به دولت آن بود که تاجران را به عنوان دولتمردان گزیده است و طبیعی است در این وضعیت قوانین برای سودآوری تجار طراحی میشود. حال مصوبه شورای شهر نیز شهرداری را از جایگاه ناظر به جایگاه تاجر و درآمدآفرین میبرد و این شؤون نظارتی شهرداری را مختل میکند.
* ترکیبی غیرحقوقی برای یک تصمیم حقوقی!
کمیسیون داخلی منطقه قرار است برای تخلفات ساختمانی تصمیم بگیرد. با آنکه نقدهای بسیاری به کمیسیون 100 شهرداری وارد است اما حداقل تفاوت این کمیسیون را با کمیسیون داخلی منطقه میتوان در وجود یک شخصیت حقوقی و قضایی در آن دانست. یکی از اعضای حق رأیدار در کمیسیون 100 نماینده دادگستری بود و یک نفر دیگر هم نماینده فرمانداری بود که به نوعی نماینده دولت به حساب میآید اما در کمیسیون داخلی همه اعضای فنی و غیرحقوقی از داخل شهرداریها خواهند بود. آنچنان که در این لایحه آمده است، اعضای کمیسیون داخلی منطقه (غیرقابل تفویض به غیر) شامل شهردار منطقه (رئیس کمیسیون)، معاون شهرسازی و معماری منطقه و رئیس نظارت فنی منطقه (دبیر کمیسیون) خواهند بود.
* دامنه رفع و رجوع تخلفات را گسترده کردهاند!
ماده 5 مصوبه شورای شهر اما علاوه بر تخلفات یاد شده، امکان افزایش دامنه تخلفات را هم در نظر میگیرد. شورای شهر در این ماده اشاره میکند که «در صورت نیاز فهرست سایر تخلفات جزئی و میزان رواداری را احصاء و دستورالعمل تکمیلی را تهیه و با تأیید کمیسیون شهرسازی و معماری شورای اسلامی شهر تهران به مناطق بیستودوگانه ابلاغ نماید». هر چند اضافه شدن فهرست تخلفات معاملهپذیر طبق این ماده مشروط به تأیید کمیسیون شهرسازی و معماری شورای اسلامی شهر تهران شده است اما همداستان شدن شورای شهر با شهرداری در این مصوبه برای کسب درآمد از محل تخلفات ساختمانی، موافقت شورای شهر با اضافه شدن سایر تخلفات پیشنهادی شهرداری به فهرست مندرج در این قانون را بسیار محتمل مینمایاند.
ارسال به دوستان
چرا حفظ، ثبت و انتشار آثار مرحوم استاد حمید سبزواری، شاعر انقلاب ارزشمند است
چهار جلد محترم
* گفتوگو با مصطفی محدثی خراسانی به بهانه سالگرد درگذشت حمید سبزواری
محمدرضا کردلو: داشتم مجموعه آثار حمید سبزواری را مرور میکردم که به این بیت از مطلع یک غزل رسیدم:
«گرگ نباید که حافظ گله باشد
دزد نباید رفیق قافله باشد»
دیدم عجب مناسب ماجرای رفیقبازی این روزهاست. بعد در میان دفتر اشعار باز چرخی زدم و بیشتر این را دریافتم که شعر حمید سبزواری چقدر زنده است و در عین پایبندی به سنت شعری قدمای ادبیات فارسی، روبنایی نو دارد و قابل استفاده برای همه دورانهاست. شعر حمید سبزواری ویژگیهای قابل ذکر فراوانی دارد؛ مواردی که در نوشتهها و یادداشتهای دیگر به آنها اشاره شده است. مثلا آیتالله خامنهای در مقدمه دفتر شعر حمید سبزواری در سال 67 مینویسند: «زبان فاخر در شعر حمید با مضمون انقلابی و مکتبی، آمیزهای مطلوب و ارزنده پدید آورده و مجموعه شعر او در دیوان معاصر فارسی، فصل رغبتانگیز و شایستهای گشوده است».
در مقدمه مجموعه آثار نیز که به قلم 3 تن از شعرای معاصر آقایان رضا اسماعیلی، حسین اسرافیلی و مصطفی محدثیخراسانی امضا شده، اینچنین آمده است: او بر بوم شعرهای خویش حماسه مقاومت و پایمردی انسان در برابر ظلم، تجاوز، تبعیض و بیعدالتی را آنگونه زیبا و گویا به تصویر کشیده است که همه مردم جهان میتوانند با اسطورهها و نمادهای شعری او احساس پیوستگی و همذاتپنداری کنند.
واقعیت هم همین است. شعر حمید سبزواری صدای عدالت است. در واقع استثنایی در میان شاعران انقلاب است. در میان شاعران و اندیشهوران حوزه انقلاب شاید کمتر کسی مشابه آقای حمید در ارادت و اعتقاد به اصل و اساس شعارها و آرمانهای انقلابی سراغ داشته باشیم، چرا که شعر حمید برآمده از روزگار پس از انقلاب نیست، بلکه خود با اشعار و سرودههایش یکی از معاصران موثر بر نهضت است. در واقع آقای حمید از «مجاهدان شنبه» نیست که پس از پیروزی با انقلاب وصلت کرده باشد. قابل تامل آنکه او به اندازه کسری از طلبکاری مجاهدان شنبه از انقلاب حس طلبکاری بروز نداد و آنچنان که در اشعارش دارد و در نوشتههایش، خود را مدیون و مرهون امام میداند. غرض آنکه حمید سبزواری در عین نزدیکی به این آرمانها و شعارها و حتی نزدیکی به بزرگان انقلاب، هیچگاه شاعری حکومتی شناخته نشد، چرا که همواره با زبان شعر میان شرایط موجود با شرایط مطلوب تفکیک قائل میشود. مثلا من فیلمی از او دیدم که در اوایل دهه 70 از «حقوق نجومی» برخی مدیران به زبان شعر نقد میکند. در واقع همان که انتظارش را داریم؛ فهم شاعر از این گزاره که عدالت امری مقطعی نیست و باید مطالبهای همیشگی باشد. یعنی در همین دیوان اشعار و 4 جلد مجموعه آثار استاد سبزواری که تامل و توقفی کنیم، متوجه میشویم ظلمستیزی و عدالتخواهی موضوعی دامنهدار در اشعار او است و تقریبا در همه سالهای زندگیاش، ظهور و بروزی از این گزاره به چشم میخورد. مثلا شعری در سال 63 سروده و سالها بعد دوباره در یادداشت کوتاهی آن را مناسب احوال روز دانسته است. حالا به متن و ابیاتی از شعر دقت کنید:
رشته بازار چون پیوست با ارباب میز
رهزنیها در لباس شرع و قانون میشود
این که بر رنگ و ریا سرپوش قانون مینهی
روزی آخر کاسه تزویر وارون میشود
بیش از این ما را تحمل بر فساد و فتنه نیست
دستها از آستین چاره بیرون میشود
صبر ما هرچند از رطل گران سنگینتر است
بشکند خم چون که جوش باده افزون میشود
گر نباشد حرمت خون شهیدان فرض عین
خشم خائنسوز محرومان شبیخون میشود
این چند بیت به تنهایی شاهدی بر این مدعاست که حمید سبزواری بیش و پیش از هر عنوان و لقب دیگری، شاعر «عدالت»، آن هم از نوع انقلابیاش است. و البته همین ابیات به وضوح حاکی از این است که یک شاعر انقلابی، چگونه یک شاعر معترض نیز هست و چقدر حمید سبزواری این ظرافتها را خوب بلد بود. شمشیر شعر او علیه تبعیض آنقدر تیز است که من احتمال میدهم بخشی از این اشعار و ابیات که در بالا آوردم، ممکن است در حین پخش از تلویزیون با سانسور مواجه شود. حالا بگذریم از اینکه همان بیت «رشته بازار چون پیوست با ارباب میز/ رهزنیها در لباس شرع و قانون میشود» چقدر مناسب اخبار این روزهای برخی از دادگاههای در حال برگزاری است.
یکی دیگر از وجوه شعری حمید اخلاص و احسان بیمنت او در خرج ذوق و قریحهاش در خدمت اهداف و آرمانهای انقلابی است. شاید خیلیها باور نکنند مثلا لفظ «جانباز» و مصطلح شدنش برای مجروحان انقلاب و جنگ، محصول ذوق شعری حمید سبزواری در سرودن قطعه «جانباز» باشد که محمد گلریز خواند (نقل از حمیـد شاهنگیــان در بزرگداشت حمید سبزواری). از میان وقایع و اتفاقات انقلاب نیز کمتر حادثهای است که حمید برای آن ترانه یا شعری نسروده باشد. به عبارت دیگر او تاریخ ادبی انقلاب اسلامی است. یعنی با مطالعه مجموعه اشعار و آثار آقای حمید، تاریخ انقلاب هم مرور میشود. مجموعه آثاری که در اقدامی تحسینبرانگیز حالا در دسترس قرار گرفته است. ثبت و انتشار مجموعه آثار استاد حمید سبزواری در 4 جلد، البته اصلیترین بهانه این نوشته است، چرا که یکی از نابلدیهای مدیریت فرهنگی در همه این سالها عدم تثبیت داشتههای خود است؛ کاری که اتفاقا دیگران و دشمنان بیش از مدیران فرهنگی ما بلدند، آنقدر که از نظرگاه حمید سبزواری هم دور نمانده است. او در پایان مقدمهای که بر اشعار خود در سال 67 مینویسد از برخی کجرویها در فهم مناسبات فرهنگ انقلابی مینویسد: «با دریغ احساس میکنم دستهایی برای تاریک وانمودن چهره تابناک انقلاب در کار است. اینان را به عبرت گرفتن از دوچهرگانی که امروز نامی و نشانی از آنان نیست توصیه میکنم. در خاتمه، خواندن این جلد از اشعار را به آنها که منکر هنر انقلاباند سفارش مینمایم، شاید انصاف را فریب عناوین دانشگاهی خود نخورند و خون شهیدان انقلاب را پاس دارند. شگفتا «سیاهکل» ادبیات دارد و انقلاب اسلامی ادبیات ندارد؟!»
حالا اما به همت بسیج هنرمندان و البته یاری شهرستان ادب و وزارت ارشاد، مجموعه 4 جلدی اشعار و آثار استاد حمید سبزواری به چاپ رسیده که از جهات متعدد فرصتی مغتنم برای مطالعه گران سیر شعر انقلاب اسلامی است. چه آنکه به نظرم بسیاری از سرودهها و ترانهها امکان بازآفرینی و خوانده شدن و استفاده برای تنظیم سرودهای تاثیرگذار را نیز دارد. «این بانگ آزادی؛ مجموعه آثار حمید سبزواری» در 4 جلد به کوشش رضا اسماعیلی، مصطفی محدثی خراسانی و حسین اسرافیلی در انتشارات سیمرغ هنر به چاپ رسیده است. در جلد اول این مجموعه غزلها، در جلد دوم قصیدهها و در جلد سوم مثنویها، قطعات، قالبهای ترکیبی، رباعی و دوبیتیهای حمید سبزواری منتشر شده است. جلد چهارم این مجموعه نیز به اشعار نیمایی، شعرهای آزاد و سرودهای انقلابی این شاعر معاصر اختصاص پیدا کرده است.
***
گفتوگوی «وطنامروز» با مصطفی محدثیخراسانی به بهانه سالگرد درگذشت حمید سبزواری
انقلابی معترض
عباس اسماعیلگل: همانطور که در گزارش بالا آمده است، مجموعه آثار استاد حمید سبزواری که به کوشش مصطفی محدثیخراسانی و 2 شاعر مطرح دیگر منتشر شده است یکی از کاملترین و بینقصترین مجموعههای شعر مرحوم سبزواری به شمار میرود. به بهانه ایام سالگرد درگذشت استاد حمید سبزواری با مصطفی محدثیخراسانی درباره برخی اظهارنظرهای جنجالی زندهیاد سبزواری در مقدمه مجموعه شعرش گفتوگو کردهایم.
***
* مرحوم سبزواری در دوران حیات خود از برخی شاعران انقلابی گلایههایی داشت که حتی در مقدمه مجموعه شعرش هم به این موضوع اشارهای دارد، در این باره توضیح میدهید؟
حمید سبزواری به معنای واقعی از شور انقلابی برخوردار بود به طوری که سراسر زندگی خود را وقف انقلاب اسلامی کرد. ایشان به همین خاطر توقع داشت همه شاعرانی که ادعای انقلابیگری دارند و عنوان «شاعر انقلابی» را یدک میکشند با تمام وجود به میدان بیایند.
به عنوان مثال، یکی از انتقادهایی که استاد سبزواری از شاعران مختلف داشت این مسأله بود که توقع نداشت برخی شاعران انقلابی با حضور در انجمنهای مختلف مواردی را مطرح کنند که مؤلفههای انقلاب اسلامی را زیر سوال ببرند.
* حتی ایشان انتقادهای صریحی را نسبت به عملکرد برخی رسانههای انقلابی مطرح میکردند.
بله! ایشان از همان دهه 60 نسبت به عملکرد برخی رسانههای انقلابی که با بودجه بیتالمال اداره میشدند گلایههای شدیدی را مطرح میکرد که چرا این رسانههای انقلابی آنطور که باید مروج ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی نیستند. البته برخیها معتقدند توقعات ایشان از رسانههای انقلابی تا حدی زیاد بود که این مسأله از آرمانگرایی استاد سبزواری نشات میگرفت.
* شاید به خاطر همین ویژگی لقب «پدر شعر انقلاب» برازنده وی بود.
لقب «پدر شعر انقلاب» لقبی هوشمندانه و بحق برای استاد بوده است، زیرا بسیاری از شاعران، مؤلفههای شعر انقلاب را با اشعار وی بازتعریف میکنند. وی نقش مهمی در شکلگیری نسل جدیدی از شاعران انقلابی ایفا کرد و اگر شعر انقلاب را به پازلهای یک تصویر تشبیه کنیم بدون شک مهمترین و اصلیترین بخش این پازل به استاد حمید سبزواری برمیگردد که همه وجوه فرمی و محتوایی شعر انقلاب در اشعار عرفانی و حماسیاش به چشم میخورد.
به جرأت میتوان گفت تسلط بر بیان و شور انقلابی تا روزهای آخر عمر استاد هم به وضوح در اشعارش دیده میشد. از سوی دیگر در ایام انقلاب اسلامی ما شاعران انقلابی کم نداشتیم اما بحق استاد سبزواری تکسوار شاعران انقلابی بود که با شور و شعف تمام شعر انقلابی میسرود.
* یکی از نکاتی که بسیاری از اهالی فرهنگ و ادب با طیفهای مختلف درباره استاد حمید سبزواری میگویند، به شخصیت مستقل استاد برمیگردد، در این باره توضیح میدهید که بهرغم اینکه ایشان به عنوان پدر شعر انقلاب اسلامی مطرح است چطور در نگاه عموم مخاطبان از شخصیتی مستقل برخوردار است؟
در این باره باید به 2 نکته اصلی اشاره کرد، یکی آنکه مرحوم سبزواری قبل از انقلاب اسلامی هم شاعر تثبیتشدهای بود و از اواخر دهه 40 با حضور در انجمنهای شعر و محفلهای ادبی در جمع بزرگان آن زمان شعر معاصر، اشعار اعتراضی خود را میخواند.
نکته دوم آنکه ایشان در دوران پس از انقلاب تا آخرین روزهای عمر خود بدون هیچگونه مصلحتاندیشی به عملکرد ناصحیح دولتهای مختلف اعتراض میکرد و برخی سیاستهای اشتباه دولتها را به بدون رودربایستی به چالش میکشید و به همین خاطر در میان اهالی ادب و هنر به یک شاعر انقلابی معترض مشهور شد که همین روحیات موجب میشد هیچگونه انگ وابستگی به ایشان نچسبد.
ارسال به دوستان
حمیدرضا مقدمفر با اشاره به تحریف شخصیت بنیانگذار جمهوری اسلامی توسط برخی جریانات:
امام نوفللوشاتو همان امام جماران است
گروه سیاسی: کارشناس ارشد مسائل سیاسی با اشاره به نظراتی که این روزها پیرامون تغییر نظرات امام خمینی(ره) مطرح میشود، گفت: امام این زمان و آن زمان، امام نوفللوشاتو با امام قم و جماران یک امام است. باید مراقبت این باشیم. اینها یک منظومه است. منظومه فکری امام، مبانی امام، مبانی متکی بر قرآن و اهل بیت و آموزههای دینی است. اینها که در ظرف زمان تغییر نمیکند. به گزارش «وطن امروز»، دکتر حمیدرضا مقدمفر در گفتوگو با پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در تحلیل سخنان رهبر حکیم انقلاب اسلامی در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سیویکمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) گفت: یک بار دیگر هم ایشان در یکی از سالگردهای رحلت امام درباره انحراف از مکتب ایشان نکاتی را اشاره کردند و فرمودند این انحراف باعث میشود ملت سیلی بخورد. اما چرا باید به این نکته توجه کرد و خیلی مراقب بود؟ مراقبت نه فقط از اینکه تعالی و حرکت رو به جلوی ما متوقف نشود، بلکه سیلی نخوریم. چند نکته اینجا مطرح است. اولین نکته فراموشی امام و دورشدن از خط و مکتب امام است. جدا از عظمت امام، ایشان نماد آرمانهاست. یعنی امام شخصا نماد عدالتخواهی، دینمداری، آزادی، استقلالخواهی و تمام ارزشهایی است که ما به عنوان آرمانهای این ملت در دست داریم و اینها در آموزههای امام و مکتب امام بوده است. کارشناس مسائل سیاسی با اشاره به قرائتهای جدیدی که از شخصیت امام خمینی(ره) میشود، گفت: مدتی است عدهای قرائتها و تعاریف دیگری از امام ارائه میدهند؛ قرائتهای انحرافی و التقاطی و ارتجاعی که در واقع خودشان دچار این مشکلات هستند. یعنی این تعاریفی که از امام ارائه میدهند و میخواهند ایشان را در این فضا بیاورند، اینها خودشان دچار انحراف و التقاط و ارتجاع شدند و تلاش میکنند امام را آنگونهای که خودشان تغییر کردند تعریف کنند. این مشکل را ما در جامعه داریم و سعی میکنند امام را در بستر زمان تجزیه کنند. اینها امامهای خیالی برای خودشان تعریف میکنند. امام قبل از انقلاب و امام بعد از انقلاب که همه اینها انحراف است. رهبر انقلاب در بیاناتشان فرمودند در سن جوانی امام فرمایشهایی داشتند و در سن پیری هم همان خط تحولخواهی را داشتند. چرا جوانی تا پیری امام تغییر نکرده است؟ به این دلیل که امام در مبانی و مسائل اساسی از دوران جوانی تا پیری مبانی واحدی دارند که اینها تغییر نمیکند. امام در اصول و مبانی ثابت و استوار بودند. تعاریفی این روزها دیده میشود که مدعیاند امام اینجا و آنجا نظراتش فرق دارد. امام این زمان و آن زمان، امام نوفللوشاتو با امام قم و جماران یک امام است. باید مراقب این باشیم. اینها یک منظومه است. منظومه فکری امام، مبانی امام، مبانی متکی بر قرآن و اهل بیت و آموزههای دینی است. اینها که در ظرف زمان تغییر نمیکند. مقدمفر در بخشی از این گفتوگو با اشاره به لزوم پیشگیری از استحاله انقلاب اسلامی که در سخنان رهبر انقلاب بر آن تاکید شد، گفت: استحالهای که حضرت آقا اشاره کردند، در اینجا باید توجه داشت به استحاله با پیشرفت تلقی نشود. در تحول گاهی اوقات نگاه ما به بعضی چیزهای دهان پرکن هست و تصور میکنیم اگر به اینها به عنوان عناصر تجدد و به زیباییهایی که در ظاهر این ادبیات و مفاهیم هست توجه کنیم، حتما این تحولخواهی است، بلکه ایشان فرمودند این تحول نیست. اینکه شما به غرب نگاه کنید که یک اندیشمند غربی یک چیزی را مطرح میکند که این وحی منزل بشود، نشانه تجدد و پیشرفت نیست. اما چه کار باید کرد که دچار استحاله نشویم؟ مهمترین نکته این است که اگر ما مراقب آرمانها و مکتب امام باشیم و کار را به مردم و جوانان واگذار بکنیم و روحیه انقلابی و انقلابی عمل کردن را در دستور کار داشته باشیم، حرکت ما یک حرکت پیشرونده متناسب با مکتب امام و منطبق با مکتب امام خواهد بود. اینجا دیگر ما دچار استحاله نخواهیم شد. اما اگر از مکتب و آرمانهای امام فاصله بگیریم و دور شویم و فراموش کنیم و توجهمان به غرب برود، سیلی خواهیم خورد. ارسال به دوستان
«وطنامروز» در هفتمین سالگرد انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری از شکست ایدههای وی و بازگشت دولت او به ایدههای گذشته گزارش میدهد
7-
مرکز آمار: رشد اقتصادی سال98 معادل منفی 7 درصد بوده است
گروه سیاسی: امروز 24 خردادماه هفتمین سالگرد انتخابات ریاستجمهوری سال 92 است؛ انتخاباتی که در آن، حسن روحانی با کسب 7/50 درصد آرا بر رقبای خود پیروز شد و سنگ بنای تحولات جدیدی را در کشور گذاشت. حداقلی بودن آرای او از یک سو و بیسابقه بودن پروژههای سیاسی او از سوی دیگر باعث شد از دولت روحانی با عنوان مصداقی خاص در راستای عبور از وضعیت موجود یاد شود. روحانی که تلاش میکرد با طرح ایده مذاکراتی، کلید عبور از بحرانها را در سیاست خارجی بیابد، بخش عمده تلاش خود را صرف ایجاد تصویری ذهنی از ایدههای خود کرد. حالا دولت او در شرایطی آخرین سال زمامداریاش را تجربه میکند که به عقیده سرسختترین حامیان سیاسی وی هم، میان پروژه دولت در سیاست خارجی، اقتصاد و فرهنگ شکاف عمیقی وجود داشته است؛ شکافی که این روزها او و دولتش را مجبور به تکرار رویکردهایی کرده است که روزی خود در خط مقدم منتقدان آن قرار داشت. «وطن امروز» در پرونده پیشرو با بازخوانی موقعیت آغاز به کار دولت، ایدهها و سرانجام آنها، به بررسی درسهایی میپردازد که واقعیتهای موجود به دولت روحانی تحمیل کرد. *** دولت اضطراری؛ ایدههای هیجانی انتخاب روحانی به عنوان هفتمین رئیسجمهور تاریخ جمهوری اسلامی معلول مجموعه عوامل و گزارههایی بود که او را تبدیل به منتخب یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری کرد. شاید نخستین و در عین حال مهمترین عامل در این زمینه را بتوان موقعیت اضطراری انتخابات در سال 92 ارزیابی کرد. تجربه تلاطمهای بیسابقه اقتصادی در بازه زمانی 2 ساله از سال 90 تا 92، متغیر اقتصادی را بیش از هر زمان دیگری وارد معادلات انتخاباتی مردم کرد. تجربه بیسابقهترین نظام تحریمی علیه کشورمان و تاثیر مستقیم آن بر معیشت عمومی مردم باعث شد تا روحانی بتواند با معرفی خود به عنوان یک گزینه اضطراری که توانایی بالایی در کنترل و مهار وضعیت موجود دارد، تبدیل به گزینه اول مردم برای آغاز دولتی جدید شود. روحانی با برجستهسازی راهکار سیاست خارجی و منحصر کردن راههای برونرفت از وضعیت موجود به این گزینه و طرح ایده مذاکره با دولت ایالات متحده توانست از خود چهرهای مناسب برای گذار از این دوره اضطرار تعریف کرده و در سایه این چهره نجاتبخش ایدههای اجرایی خود را بدون آنکه چندان مورد محک افکار عمومی قرار بگیرد به عنوان یک فرمول نجاتبخش به جامعه بقبولاند.
زمانی که او راهکار 100روزه خودش از وضعیت موجود اقتصادی را ارائه کرد، زمانی که در مناظره انتخاباتی با کنایهای روشن از زیبا بودن چرخش سانتریفیوژها مشروط به چرخش چرخ کارخانهها سخن گفت تا از دل آن با بیرون کشیدن دو قطبی هستهای- صنعتی، مردم را نسبت به همراهی با دولت خود قانع کند، زمانی که در گفتوگوی ویژه خبری از نماد کلید برای خود استفاده کرد و... در تمام این فضاها مهمترین عاملی که به او کمک میکرد تا از خود به عنوان گزینهای در جهت گشایشهای اقتصادی تصویرسازی کند، موقعیت اضطراری جامعه بود. پس بیراه نیست اگر انتخاب روحانی را قبل از هر چیز معلول اضطرار اجتماعی و توانایی او برای بهرهگیری از این فضای اضطراری دانست.
اضطرار اجتماعی به روحانی کمک کرد ایدههای خود را در فضایی هیجانی بهعنوان ایدههایی مطلوب و در عین حال انحصاری معرفی کرده و خود را به عنوان گزینهای که توانایی و سابقه پیگیری آنها را دارد به جامعه معرفی کند و در سایه این موقعیت اضطراری با ترتیب دادن دوگانههایی همچون مذاکره که خود را نماد آن معرفی کرده بود و تحریم که نماد آن را در رقبایش تعریف میکرد، رای عمومی را به سمت خود بکشاند. در چنین فضایی مهمترین موهبتی که نصیب روحانی میشد عدم ارزیابی و میزان کارآمدی ایدههای تعریف شده از سوی او بود.
انتخاب در موقعیتی اضطراری به روحانی این توانایی را میداد تا هر قدر در تشریح موقعیت کنونی فضای رعبآور بیشتری را ترسیم کند، وزن سیاسی خود را نیز به موازات آن ارتقا بخشد. با خلق و فزونبخشی به این ترس، ضعف و شکست سابق آن ایدهها در ادوار گذشته دیگر به چشم نمیآمد و عبور از این اضطرار با گزینهای که خود را استاد گفتوگو توصیف میکرد تبدیل به یک نقطه مرکزی توجهات میشد؛ امری که بعدها با چینش کابینه او که متشکل از مجموعهای از وزرای اسبق دولتها با کارنامههای عمدتا نامطلوب بود بار دیگر به اثبات رسید.
*** جهانبینی در نظام اعتدالی
«اعتدال» از مهمترین کلیدواژههایی بود که روحانی با بهرهگیری از آن تلاش میکرد فقدان و ضعف نظریههای سیاسی دولت خود را پوشش دهد. از یکسو تعریف اعتدال به میانهروی به او این امکان را میداد تا فارغ از ارزش یا ضدارزش بودن شعار دولت فراجناحی، دولت خود را واجد چنین صفتی بخواند، از سوی دیگر تعریف اعتدال به عقلانیت به او این امکان را میداد تا با افراطی توصیف کردن سایر گزینهها و راهحلها از پاسخگویی به ابهامات ایدههایش طفره رود.
با همه این اوصاف اما دولت روحانی در عمده سطوح خود یک کپی نهچندان کامل از دولت سازندگی به شمار میرفت، اندیشههای تکنوکراتیک این دولت در حول چند مفهوم تعریف میشد و برای رسیدن به توسعه اقتصاد مبدا و مقصدی تثبیت شده داشت. دولت روحانی که خود را محصول فضای اضطراری میدانست با تبدیل کردن سیاست خارجی و مقوله توافق با غرب سعی داشت تا باقی ایدههای اجرایی خود را در ذیل این مفهوم تعریف کند.
«توسعه برونگرا» نخستین گزاره مطلوب دولت روحانی به شمار میرفت، گزارهای که تحقق آن تنها در سایه یک توافق با دولتهای غربی و کشورهای مرکزی امکانپذیر بود، از این رو او از آغاز به کار دولت نخست خود به دنبال یک توافق زودهنگام رفت و با تثبیت استراتژی «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» پیش رفت و در نهایت در چهارمین ماه زمامداری دولت تدبیر و امید، توافق ژنو با فضایی تبلیغاتی گستردهای صورت گرفت.
«سیاست تعدیل اقتصادی» از دیگر گزارههای مطلوب دولت روحانی در تمام 7 سال گذشته بود. قرابت نظری حداکثری دولت روحانی با دولت سازندگی باعث شد وی نیز با تاسی به منظومه اقتصادی دولت مرحوم رفسنجانی و چینش کابینهای مشابه کابینه دولت سازندگی سیاستهای تعدیل اقتصادی، کاهش نقش دولت در عرصههای مختلف از جمله مسکن و آموزش و همچنین واگذاری صنایع دولت را در دستور کار خود قرار دهد و استراتژی خود را به سمت نابازیگری دولت در عرصه اقتصاد پیش ببرد. هر چند که در این زمینه رویکرد کلی دولت تک خطی نبوده و در عرصههایی نیز دولت را تبدیل به بازیگر و متغیر اصلی اقتصاد میکرد اما در مجموع «مسؤولیتزدایی از دولت» رویکردی بود که روحانی با قاطعیت تمام آن را پیگیری میکرد.
«بازاری کردن عرصه فرهنگ» از دیگر سیاستهای دولت روحانی به شمار میرفت که نمونه مشابه آن را میتوان باز هم در 2 دوره سازندگی و اصلاحات مشاهده کرد. بر این اساس روحانی از همان نخستین ماههای آغاز به کار دولت خود، با طرح این بحث که دولت مسؤولیتی برای بهشت و جهنم رفتن مردم ندارد، خبر از مسؤولیتزدایی دولت در این عرصه نیز داد. در این چارچوب دولت به جای آنکه متولی فرهنگ عمومی جامعه باشد تبدیل به ناظم آن شده و عرصه بازیگری به گرایشهای استیلایافته واگذار میشد.
با این اوصاف «توسعه برونگرا» و پیش بردن خط مذاکرات حداکثری در عرصه سیاست خارجی، «سیاست تعدیل اقتصادی» و مسؤولیتزدایی از دولت در عرصه نیازهای پایهای جامعه و «بازاری کردن عرصه فرهنگ» و تبدیل آن به کارزاری ارزشزدایی شده را میتوان مهمترین بخشهای منظومه دولتداری روحانی دانست که انعکاسی از الگوهای دولتهای سازندگی و اصلاحات بود.
*** افسانه برجامی و واقعبینی در سیاست خارجی
«فهمیدن زبان دنیا» از مهمترین صفاتی بود که روحانی چه در انتخابات سال92 و چه در انتخابات سال96 بارها بر آن تاکید کرد. تلاش روحانی برای تقسیم عرصه رقابتهای سیاسی به 2 بخشی که در یک سوی آن خود و یارانش با فهمیدن زبان دنیا به دنبال توافقات بینالمللی و منتفع ساختن مردم از مزایای آن بودند و در سوی دیگر رقبای او بدون داشتن فهمی از زبان دنیا به دنبال بالا بردن فشارهای بینالمللی بودند، از مهمترین رویکردهایی بود که در تمام 7 سال گذشته پیگیری شد.
روحانی کار خود را با تحقیر پیشینیان و محکوم کردن رقبای خود به نفهمیدن زبان دنیا آغاز کرد اما در نهایت به نقطه تکرار حرفهای منتقدان خود رسید. روند تناقضگویی روحانی و ظریف در باب جهان پیرامونی خود و نقشی که برای متغیرهای آن قائل بودند، حکایت از آن دارد که گذر زمان چهره عریان واقعیت غلط بودن پیشفرضهای آنان را بارها به رخشان کشیده است. آغاز مذاکرات هستهای با توافق ژنو همراه بود؛ توافقی که متن آن از نخستین روزهای انتشارش مورد انتقادات کارشناسی و حقوقی عمده متخصصان قرار گرفت اما این نقدها در منظومه سیاسی روحانی مترادف با تمایل به انزوا و فشار بینالمللی خوانده میشد. توقف در ایستگاه دوم و توافق لوزان نیز با چنین فضایی همراه بود تا در نهایت امر توافق هستهای میان ایران و 1+5 بر مدار فهمی که روحانی و دولت او از زبان دنیا داشتند، منعقد شود.
در چنین فضایی شکاف موجود آرزوهایی که دولت از توافق هستهای ساخته بود، با آوردههای اندک آن تبدیل به مهمترین چالش سیاسی روحانی شد. او از سویی میخواست این توافق را بهعنوان الگویی موفق برای همه عرصهها تجویز کند و از سوی دیگر میخواست عدم کامیابی آن را به عبارتی همچون «عهدشکنی طرف مقابل» تقلیل دهد. در این زمینه خروج آمریکا از توافق هستهای و عیان شدن ضعف ایران برای احقاق حقوق خود در چارچوب مکانیسم ماشهای که در برجام قید شده بود، باعث شد تفاوت زبانی روحانی و دنیا حتی برای حامیان پروپاقرص او نیز عیان شود. او که روزی در پاسخ به علت شکست مذاکرات سعدآباد، عدم مذاکره با آمریکا بهمثابه کدخدای جهان را مطرح میکرد، حالا از آمریکا به عنوان مزاحمی یاد میکرد که با خروج از برجام و پشت پا زدن به تعهداتی که در این زمینه داده بود، شر خود را کم کرده است.
روحانی که با کلیدواژه «حقوقدان» تصویر انتخاباتی خود را تثبیت کرده بود و سعی میکرد با تکرار این گزاره که او و دولتش بهترین فهم را از مناسبات جهانی دارند(!) از اهمیت حقوق و قواعد مرسوم بینالمللی یاد کند، در مواجهه با رفتار آمریکا که موید غلبه داشتن قاعده «زور» در مناسبات بینالمللی بود، تفاسیر خود را به سمت ادبیات هنجاری پیش برد و با تکرار این عبارت که «آمریکا مرتکب اقدامی غیراخلاقی شده است» سعی میکرد واکنش خود را در این زمینه تا حدودی ترمیم کند. در این زمینه میتوان به جلسه تیم مذاکرهکننده هستهای با استادان علوم سیاسی و روابط بینالملل پس از عقد توافق هستهای (برجام) اشاره داشت؛ در آن جلسه زمانی که یکی از منتقدان برجام به ظریف بابت امکان خروج رئیسجمهور بعدی آمریکا از برجام (اتفاقی که قریب به 2 سال بعد از جلسه مذکور رخ داد) هشدار داد، ظریف در پاسخ او گفت: «میگویند رئیسجمهور بعدی میخواهد با یک امضا تحریمها را برگرداند؛ خب برگرداند؛ چه کسی در دنیا آن را اجرا میکند؟ [رئیسجمهور بعدی آمریکا] نمیتواند این کار را بکند، قاعده حقوقی دارد! من به شما اطمینان میدهم، تام کاتن این را گفت، جوابش را که دادم، همه زیر توئیتش نوشتند، برو پولت را از هاروارد پس بگیر، خوب حقوق یادت ندادند». هرچند از این جلسه پرسش و پاسخ و تصویری که ظریف از جهان پسابرجامی ترسیم میکند، میتوان فراتر رفت و به انبوه تناقضهای اینچنینی اشاره کرد اما میتوان آن را بهمثابه مشتی نمونه از خروار مواضعی به شمار آورد که گویای تفاوت منطق و زبان جهان با آرزوهای برجامی دولت بوده است.
به عبارت صریحتر، میتوان اینگونه گفت که شکاف موجود میان تصویرسازی ذهنی دولت از واقعیتهای بینالمللی با آنچه در عالم واقع وجود داشت، ناشی از اصالتبخشی دولتمردان به قواعد مکتوب حقوق بینالمللی و چشمپوشی از رویکرد رئالیستی قواعد جهانی که معطوف به قدرت بازیگران است، میباشد.
اما فراتر از مصداق ملموس برجام که آن را میتوان بهمثابه ماحصل و هدف اصلی دولت روحانی به شمار آورد و سرانجام پرعبرت آن، جهتگیری دولت روحانی و گرایش آن به سمت غرب به عنوان قطب اصلی قدرت بود. نگاهی به حوادث ماههای اخیر و دستاوردهایی که دولت در حوزه بینالملل برای خود میشمارد، گویای دیگر درسهایی است که روحانی در طول سالهای اخیر از واقعیت جهان گرفته است. اگر روزی جناح اصلاحطلب- که مهمترین حامیان روحانی در تمام 7 سال اخیر بودهاند- از روابط نزدیک جمهوری اسلامی با کشورهای آمریکای لاتین به عنوان روابطی غیرمعقول، تنشزا و بدون صرفه اقتصادی یاد میکرد، این روزها موفقیت ایران در ارسال 5 محموله سوختی حامل بنزین به ونزوئلا را به عنوان دستاورد برجامی به شمار میآورند که از اساس برای تسهیل شدن صادراتمان به شکل مستقیم به کشورهای غیرتحریمی بوده است. در مورد مشابه دیگری، میتوان به تلاش این روزهای دولت آمریکا برای ممانعت از منقضی شدن تحریمهای تسلیحاتی ایران در مهرماه سال جاری اشاره کرد؛ اتفاقی که باید به طور طبیعی و طبق متن برجام رخ دهد اما در سایه اصالت قدرت، آمریکا به دنبال نفی آن و جا انداختن بدعتی جدید برای ممانعت از آن است. در چنین فضایی و در سایه تعهدات پرشماری که دولت روحانی با نیت همراه کردن اروپا با خود پیش برده است، او عمده تمرکز خود را به 2 بازیگر دیگر یعنی چین و روسیه برای جلوگیری از این اقدام آمریکا معطوف ساخته است. اگر روزی روحانی برای تهییج عمومی به نفع تثبیت رویکرد غربگرایانه خود مدعی میشد که «دولت سابق برای کارگران چینی تولید اشتغال کرده است»، در سخنان اخیر خود در حاشیه جلسه هیأت دولت در چهارشنبه گذشته، گفت: توقع ما از ۴ کشور دیگر دائم شورای امنیت این است که در برابر این توطئه به خاطر منافع و ثبات جهان ایستادگی کنند. به خاطر منافعی که در توافق هستهای مدنظر منطقه و جهان بود؛ مخصوصا از 2 کشور دوستمان روسیه و چین، توقع داریم در برابر این توطئه ایستادگی کنند.
شکست تصویر کدخدامحور آمریکا و رویکرد هدایت امور به سمت همراه ساختن غرب با ایران، مهمترین نقشه راه دولت روحانی به شمار میرفت و حالا در آخرین سال ریاست جمهوری او میتوان بیاعتبار بودن این نقشه راه را مهمترین درسی دانست که تاریخ به دولت او داده است. او که روزی از گفتوگو با آمریکا به عنوان برگ برنده خود یاد میکرد، این روزها با هشدار دادن به سایر دولتها، تکرار تجربه خود را نشان از دیوانگی دولتها میداند.
*** بازگشت به عقب پیرمردها
در شرایطی که روحانی با انتخاب شعار «به عقب برنمیگردیم» در ایام تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری سال96 تمام تلاش خود را بر نفی گذشتهای که شامل دولتهای نهم و دهم میشد گذاشت، بررسی عملکرد کابینه وی در هر دو دوره ریاستجمهوری گویای بیشترین تعهد و دلبستگیاش نسبت به گذشتهای است که تجارب آن نشان از تغییر رویههای کلان نسبت به آن نیز میداد.
انتخاب بدنه دولت از از میان وزرای پیشین دولتهای سازندگی و اصلاحات و همچنین تلاش همهجانبه او برای پاک کردن هرگونه ردپایی از دستاوردهای دولت پیشین باعث شد او در سال آخر ریاستجمهوری بازگشت به بخش قابل توجهی از طرحهای پیشین را در دستور کار قرار دهد. سیاست مذموم شمردن دولت سابق و تعریف هویتی دولت تدبیر و امید به عنوان دولتی در تضاد حداکثری با هر آنچه در دولتهای پیشین بوده است، باعث شد بخش قابل توجهی از اهتمام دولت صرف نفی و از بین بردن هر آنچه در سالهای پیشین اتفاق افتاده بود شود.
نوع مواجهه دولت با طرحهایی همچون مسکن مهر، کارت سوخت، هدفمندی یارانهها، سهام عدالت، طرح شبنم و... همگی گویای یک سیاست یکدست برای از بین بردن تمام اقدامات پیشین با نیت شکل دادن به یک هویت جدید و سلبی بود که در نهایت امر نیز در تمام مصادیق اشاره شده دولتمردان تلاش کردند با بازگشت به گذشته و اهمیت انکارناپذیر هر کدام از آنها وضعیت موجود را اصلاح کنند. نتیجه مزخرف و پوپولیستی خواندن طرح مسکن مهر، توقف آن و تاخیر در ساخت واحدهای باقیمانده در شرایطی که هزینه هنگفتی صرف خرید هواپیما با نیت امیدوار کردن طرفهای برجامی شد را میتوان در افزایش بیسابقه نرخ مسکن در سالهای اخیر پیدا کرد. یا در مصداقی دیگر به رغم علاقه انکارناپذیر مقامات دولتی در استفاده از کلیدواژه «کاسب تحریم»، امروز میتوان نتایج سیاستهایی همچون ارز 4200 تومانی و حجم انبوه فسادی را که در پشت پرده آن رخ داد به وضوح مشاهده کرد.
رشد افسارگسیخته نقدینگی و عدم مدیریت صحیح آن، به گونهای که باعث سرازیر شدن در بازارهای دلالی شد از مهمترین عوامل بحرانهای اقتصادی سالهای اخیر به شمار میرود که در صورت داشتن نگاهی جامع به امکانهای موجود، دولت توانایی مدیریت آن را داشت. شکست طرح پرسروصدا و پرهزینه تحول سلامت که روحانی از آن به عنوان مهمترین دستاورد دولت خود در عرصه اجتماعی یاد میکرد از دیگر مصادیقی است که در این زمینه میتوان به آن اشاره کرد.
مجموعا الگوی مدیریتی دولت روحانی به گونهای دور از واقعیتهای کشور بود که حتی محمدعلی وکیلی، سخنگوی ستاد تبلیغاتی وی در توصیف آن گفت: «بزرگترین اشکال دولت روحانی این است که نگاه کلان به مسائل کشور ندارد و پروژهای کار میکند، این دولت پیر، سیر، کند و پروژهای است و تنها حسنش این است که دولت رئیسی نیست!»
پیوند زدن تمام امور اقتصادی و مدیریتی کشور به نتایج اقدامات دولتهای غربی کشور را با رکود بیسابقهای مواجه کرد که هرگونه اظهارنظر طرفهای خارجی قادر به ایجاد تلاطم در آن بود. این مسأله تا جایی پیش رفت که مقام معظم رهبری نیز لب به گلایه گشودند و از «شرطی شدن» اقتصاد ایران در جریان تحولات خارجی سخن گفتند. ایشان در دیدار خود با جمعی از تولیدکنندگان، کارآفرینان و فعالان اقتصادی در آبانماه سال گذشته توجه به تولید داخل را موجب دور شدن کشور از حالت شرطی شدن دانستند و گفتند: گره زدن روند حل مشکلات به تصمیمات دیگران موجب بروز بدترین مشکلات برای کشور میشود. رهبر انقلاب با ابراز تأسف از بروز این حالت در چند سال اخیر افزودند: در این سالها بیان مسائلی از قبیل اینکه «ببینیم 6 ماه دیگر چه میشود» یا «برجام چه میشود» و حالا نیز «به امید ابتکار رئیسجمهور فرانسه ماندن»، هیچ مشکلی را حل نکرده و نخواهد کرد و این نگاه باید کنار گذاشته شود. ایشان تأکید کردند: البته ایراد ندارد کاری که عبور از خط قرمز نیست، انجام دهند اما نباید حل مسائل اقتصادی را به این کارها گره زد و افکار عمومی را شرطی کرد.
این روزها در حالی دولت روحانی در آستانه آغاز آخرین سال زمامداری خود قرار دارد که کارنامه آن گویای وجود شکاف عمیقی میان ایدههای طرح شده و واقعیتهای موجود است.
****** حمید کمار*: چهارشنبه هفته گذشته مرکز آمار گزارش رشد بخشهای مختلف اقتصاد ایران را منتشر کرد تا بدترین آمار از عملکرد مدیریتی دولت در حوزه اقتصاد ثبت شود. بر اساس نتایج حسابهای ملی فصلی مرکز آمار ایران بر مبنای سال پایه ۱۳۹۰، نرخ رشد محصول ناخالص داخلی (به قیمت بازار) در سال ۱۳۹۸، بدون نفت منفی ۶/۰ درصد و با نفت منفی ۷ درصد بوده است. این بدترین آمار از رشد اقتصادی کشور از سال 92 به این سو بوده است. مقایسه آمار رشد اقتصادی سال 98 با سال 92 نشان میدهد نرخ رشد تولید ناخالص داخلی از 2 درصد در سال 92 به منفی 7 درصد در سال 98 سقوط کرده است. بررسی جزئیات آمارهای رشد اقتصادی نکات جالبی را نشان میدهد.
***
کشاورزی؛ مثبتترین بخش اقتصاد
سقوط 7 درصدی اقتصاد ایران در سال 98 در غیاب بخش کشاورزی میتوانست به مراتب بدتر باشد. با این حال بخش کشاورزی در مجموع با رشد 3 درصدی از سقوط بیشتر شاخص رشد اقتصادی سال 98 جلوگیری کرد. البته در همین حوزه، زیربخش ماهیگیری از سقوط اقتصادی در امان نمانده تا جایی که این زیربخش در سال 98 با منفی 5/5 درصد سقوط مواجه شد. با این حال به دلیل سهم کم این زیربخش از کل بخش کشاورزی، تاثیر چندانی در کاهش شاخص رشد این بخش نداشت. نکته جالب درباره بخش کشاورزی آنکه از سال 91 تا 98 که 2 دوره تحریم را در خود جای داده است، بخش کشاورزی تنها در سال 97 رشد منفی را تجربه کرده و در تمام سالهای دیگر، روند رو به رشد داشته است.
***
صنعت؛ منفیترین بخش، نفت منفیترین زیربخش
شدیدترین سقوط اقتصادی سال 98 اما در بخش صنایع و معادن رخ داد. گزارش مرکز آمار نشان میدهد بخش صنایع و معادن در سال 98 با سقوط 7/14 درصدی مواجه شده است. 2 زیربخش اصلی این حوزه شامل بخش صنعت و بخش معدن هم به ترتیب با منفی 8/1 درصد و منفی 8/32 درصد سقوط مواجه شدند. نکته قابل توجه آنکه عمیقترین سقوط شاخص رشد در زیرشاخه «استخراج نفت و گاز طبیعی» مربوط به زیربخش معدن با منفی 35 درصد ثبت شد. این همان بخشی است که حسن روحانی و کابینه وی تمام وقت و انرژی دولت و کشور را برای رشد آن صرف کردند و از سامانبخشی به سایر بخشهای اقتصاد و اصلاحات اساسی در اقتصاد روی گرداندند. اکنون و در دوران بازگشت تحریمهایی که روحانی از غیرممکن بودن آن سخن گفته بود، نهتنها بخش نفت بلکه بسیاری از بخشهای دیگر اقتصاد هم روند سقوط را طی میکنند. آمار سقوط 7 واحدی نرخ رشد اقتصادی 7 سال پس از وعدههای روحانی برای ایجاد رونق آنچنانی منتشر شد؛ رونقی که اکنون تنها در حرفهای رئیس دولت تدبیر دیده میشود.
***
سقوط خدمات پس از 4 سال
بخش خدمات طبق گزارش اخیر مرکز آمار، با منفی 3/0 درصد سقوط دومین سقوط پس از سال 9۲ را تجربه کرد. سقوط منفی 3/0 درصدی بخش خدمات در سال 98 در حالی اتفاق افتاد که در سالهای 91 و 92 که اوج تحریم در دولت پیشین بود، این بخش به ترتیب 4/2 و 2/7 درصد رشد اقتصادی را تجربه کرد. بررسی جزئیات آمارهای منتشر شده نشان میدهد در سال 98 از 6 زیربخش خدمات تنها 2 زیربخش، شاهد رشد اقتصادی بودند. زیربخشهای «حملونقل، انبارداری، پست، اطلاعات و ارتباطات» با 9/0 درصد و همچنین «مستغلات، کرایه و خدمات کسبوکار و دامپزشکی» با 4 درصد تنها 2 زیربخش خدمات با رشد مثبت بودند.
***
ایران به یک کارگاه بزرگ تبدیل شده است!
درست یک روز پس از انتشار گزارش مرکز آمار از رشد اقتصادی ایران در سال 98، حسن روحانی در مراسم آغاز بهرهبرداری از طرحهای ملی استانهای خراسان رضوی و اصفهان که به شکل تصویری برگزار شد، از تبدیل ایران به یک کارگاه بزرگ سخن گفت. رئیس دولت تدبیر با اشاره به گزارش سرپرست وزارت صنعت، معدن و تجارت مبنی بر اینکه تولید فولاد کشور در دولت یازدهم و دوازدهم 2 برابر میزان تولید فولاد تا قبل از آن بوده است، گفت: این بدان معناست که همه سرمایهگذاران، کارآفرینان و مهندسان برای آبادانی کشور در حال تلاش هستند. وی با بیان اینکه بسیار حائز اهمیت است که در تولید فولاد از رتبه دهم در حال حرکت به سمت رتبه هشتم و ظرفیت تولید سالانه 55 میلیون تن هستیم، اظهار داشت: خوشبختانه در تمام بخشهای فولاد اعم از کنسانتره، آهن اسفنجی و گندله، زنجیرهها به طور منظم و کامل در حال شکل گرفتن است و باید تلاش کنیم در این بخش از معدن تا تولید فرآورده به همین شکل زنجیرهها منظم به انجام برسد. روحانی تاکید کرد: امروز تمام ایران به یک کارگاه عظیم و بزرگ تبدیل شده و همه در حال تلاش در بخشهای گوناگون در راستای توسعه و آبادانی کشور هستند. رئیسجمهور با بیان اینکه امروز در تمام بخشها شاهد تحول و روند موفق هستیم که میتوانیم هر هفته افتتاحهای گوناگونی را در زمینههای مختلف داشته باشیم، خاطرنشان کرد: بهرهبرداری از 4 هزار و 826 میلیارد تومان پروژه امروز پاسخ خوبی برای آنهایی است که میخواستند کشور را در فشار قرار دهند. روحانی همچنین تصریح کرد: معادن بزرگترین سرمایه برای کشور به شمار میرود و در دولت یازدهم و دوازدهم در زمینه اکتشاف اقدام بزرگی صورت گرفت. رئیس دولت ادامه داد: در زمینه فناوری گامهای بسیار خوبی طی سالهای اخیر برداشته شده و در زمینه صنایع تا 70 درصد به خودکفایی رسیدهایم و با تلاش بیشتر این مسیر ادامه پیدا خواهد کرد. وی افزود: مردم باید توجه داشته باشند که این افتتاحها در شرایط عادی انجام نمیشود، بلکه در شرایط تحریم و مواجهه کشور با کرونا در حال انجام است.
***
همدستی کرونا و بیتدبیری
رها شدن اقتصاد در دولت روحانی به امید برجام و گشایش در خامفروشی نفت و فراموش کردن سایر بخشهای اقتصادی، اقتصاد کشور را به ورطه رکود عمیق کشاند. دولت با توهم حل همه مشکلات اقتصادی با اجرای برجام، ساماندهی اقتصاد و اجرای اصلاحات اساسی را از دستور کار خارج کرد. اصلاح ساختار مالیاتی، اصلاح ساختار بودجه، اصلاح نظام بانکی، مقابله اصولی با مسأله قاچاق، پیگیری سیاستهای صادراتمحور، اصلاح و ادامه سیاست هدفمندی یارانهها و بسیاری دیگر، مواردی است که خواب برجامی دولت، مانع اجرای آنها شد. در نهایت در اردیبهشت سال 97 دونالد ترامپ با عملی کردن وعده خود برای خروج از برجام و بازگرداندن تحریمها، رویای دولت را بر باد داد. پس از این بود که بافتههای برجامی اقتصاد یک به یک فروپاشید. در همین راستا صادرات نفت وضعیت به مراتب بدتری نسبت به سالهای 91 و 92 داشت تا جایی که طبق آمارهای غیررسمی، میزان صادرات نفت کشور به کمتر از 500 هزار بشکه در روز کاهش یافت. این وضعیت ادامه یافت تا در اسفند سال 98 و شیوع کرونا در ایران، برخی واحدهای اقتصادی به دلیل وضع قوانین قرنطینه فعالیت خود را متوقف کردند. این موضوع باعث تشدید رکود اقتصادی در سال 98 و ابتدای سال جاری شد. دقت در جزئیات گزارش مرکز آمار نشان میدهد مسیر شاخص رشد اقتصادی برای بسیاری از بخشهای اقتصادی در فصل زمستان سال 98 دگرگون شده است. طبق این گزارش شاخص رشد هر سه بخش اقتصاد شامل کشاورزی، صنعت و خدمات در فصل زمستان نسبت به پاییز روند نزولی داشته است. همچنین از مجموع 14 زیربخش اشاره شده در گزارش مرکز آمار، 10 زیربخش در حد فاصل پاییز 98 تا زمستان 98 روند نزولی به خود گرفتهاند. شیوع کرونا در ایران و تعطیلی اجباری برای مقابله با شدت یافتن این ویروس، زخم رکود به جا مانده از مدیریت غلط دولت را عمیقتر کرد.
***
با رکود تا 1400
گزارش اخیر مرکز آمار از وضعیت اقتصاد ایران در سال 98 و تداوم امید دولت به احیای برجام با تغییر دولت در انتخابات سال جاری آمریکا، افق روشنی را از تاثیر مدیریت دولت بر اقتصاد کشور نشان نمیدهد. به نظر میرسد این وضعیت با ادامه کرونا تشدید هم میشود. با این حال تغییر آرایش مجلس و رویکرد متفاوت آن در مواجهه با موضوعات اقتصادی، روزنههای امید تغییر مثبت در اقتصاد کشور را زنده نگه داشته است. همچنین فراهم شدن فرصتهای دیگری نظیر استقبال مردم از بورس و منتقل شدن بخشی از نقدینگی به بازار سرمایه، این فرصت را در اختیار دولت قرار داده است تا بخشی از کسری بودجه خود را از این محل جبران کند. با این حال دولت و بویژه حسن روحانی نشان داده رویکرد دولت همچون سالهای ابتدایی، امید بستن به مذاکره و گشایش در فروش نفت خام برای تامین منابع بودجه است؛ واقعیتی که میتوان آن را در لابهلای موضعگیری روحانی نسبت به دولت آمریکا و اشاره وی به انتخابات پیش رو دید. این وضعیت، امیدها به عبرت گرفتن دولت از شکست رویکرد خود و اصلاح آن را به صفر میرساند. از همین رو به نظر میرسد کار مجلس یازدهم برای ایجاد تحول در اقتصاد و اجرا کردن اصلاحات اساسی در حوزههای مختلف بسیار سخت باشد.
* روزنامهنگار ارسال به دوستان
7 سال از عمر یک ملت
کمیل نقیپور: امروز هفتمین سالگرد انتخاباتی است که در نتیجه آن حسن روحانی به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد. روحانی پدیده انتخابات سال 92 به حساب میآمد؛ کسی که به عنوان یار پوششی اکبر هاشمیرفسنجانی در انتخابات حاضر شده بود، پس از رد صلاحیت او، پا در کارزار انتخاباتی سال 92 گذاشت. خردادماه گرم سال 1392 اما پرخاطرهترین ماه زندگی این سیاستمدار آن زمان 65 ساله بود؛ خردادی که در واپسین روزهای آن، روحانی به عنوان رئیسجمهور ایران انتخاب شد و اینگونه شخصی که حضورش در انتخابات «اشتباهی» بود، کلید ساختمان پاستور را در دست گرفت. اما آنچه از یک کاندیدای غیرجدی، یک رئیسجمهور ساخت، اظهارات، شعارها و وعدههای حسن روحانی بود. حسن روحانی زمانی پا در عرصه انتخابات گذاشت که دلار 3 هزار تومانی سر و صدای زیادی در مطبوعات و بازار به راه انداخته بود، سکه با افزایش چند ده هزار تومانی نسبت به سال 91 به کمی بیشتر از یک میلیون تومان رسیده بود و همین موضوع یک نقطه ضعف جدی برای دولت دهم و حتی جریان اصولگرایی به حساب میآمد، از سویی نزاع میان رئیسجمهور و رئیس مجلس و... وضع آشفتهای را در عرصه سیاسی به بار آورده بود که بر نوسانات اقتصادی نیز بیتاثیر نبود، مذاکرات هستهای ایران و کشورهای 1+5 مانند 10 سال گذشته بدون آنکه به توافق جامعی ختم شود، همچنان ادامه داشت. حسن روحانی دقیقا دست خود را بر نبض همین موضوعات گذاشت، به عنوان مثال وی در نطقهای انتخاباتیاش با انتقاد از سیاستهای هستهای کشور این سیاستها را منجر به وارد آمدن فشارهای اقتصادی بر مردم عنوان کرد و این اظهارنظر را مطرح کرد که همزمان با چرخ سانتریفیوژها باید چرخ کارخانهها نیز بچرخد. او وعده داد بزودی با کشورهای غربی به یک توافق هستهای دست مییابد که در نتیجه آن تمام تحریمهای اقتصادی و غیراقتصادی برداشته میشود. او وعده داد 100 روزه مشکلات و معضلات اقتصادی را برطرف و در ماههای اول معضل اشتغال را حل میکند! یا اینکه آنچنان مردم را از درآمد سرشار میکند که اصلا به یارانه ۴۵ هزار تومانی نیازی نداشته باشند. شعارها و وعدههایی که بیانگر آن بود در آینده کوتاهمدت زندگی ایرانیان متحول میشود، فیلم تبلیغاتی خوب، بهرهگیری از فرصت مناظرات تلویزیونی و بهرهگیری از برخی گروههای مرجع مثل بازیگران و ورزشکاران در نهایت او را به ریاستجمهوری رساند.
حسن روحانی هشتمین سال ریاستجمهوری خود را آغاز میکند اما نهتنها مشکل بیکاری حل نشده، بلکه بار بیکاری بیش از هر زمان دیگری بر دوش کشور سنگینی میکند. تورم در تاریخ ایران رکورد زده و قیمت خانه در ایران هم مانند تورم رکورددار شده است. مشکل اجارهبها و مسکن به صورت تصاعدی بیشتر شده است. مردم باک ماشین خود را با بنزین 3 هزار تومانی پر میکنند و همانند زمان ریاستجمهوری هاشمی برای خرید خودرو باید حواله بخرند و در صف باشند و در یک جمله اگر بخواهیم وضعیت اقتصادی را در این مدت خلاصه بیان کنیم باید گفت رشد اقتصادی در سال گذشته منفی 7 بوده است. میراث حسن روحانی در سیاست خارجی نیز دست کمی از اوضاع و احوال اقتصادی ندارد. گشایش اوضاع کشور پس از توافق هستهای سرابی بیش نبود، روحانی به رغم آنکه صنعت هستهای را تعطیل کرد و به یک برنامه کوچک شده هستهای تن داد اما گستردهترین تحریمها در تاریخ علیه جمهوری اسلامی به اجرا درآمد. دولتی که کشور را به امید دستیابی به توافق هستهای و حل مشکلات اقتصادی در نتیجه بستن با کدخدا تعطیل کرده بود، به نظر میرسد در این روزها و پس از 7 سال متوجه شده مسیر را اشتباه رفته است. 7 سال عمر یک ملت زمان کوتاهی نیست. 7 سال زمان برای پی بردن به اشتباه زمان زیادی است. با این حال همچنان یک روزنه امید وجود دارد؛ فقط یک سال تا پایان این جماعت مانده است.
ارسال به دوستان
صندوق بینالمللی پول؛ چالشها و فرصتهای آن برای ایران ـ 2
میلاد کیایی: در قسمت اول این سری یادداشتها به پیشینه تاسیس صندوق بینالمللی پول و اهداف تاسیس آن پرداختیم. در این قسمت قصد داریم به برنامهها و دستورکار صندوق بینالمللی پول و روند اعطای تسهیلات صندوق بپردازیم.
صندوق بینالمللی پول برای دستیابی به اهداف خود 3 برنامه تحقیق و نظارت موسوم به نظارت مستمر اقتصادی و توصیههای سیاستی (Economic Monitoring and Policy Advice)، مساعدت مالی (Financial Assistance) و مساعدت فنی (Technical Assistance) را به اجرا میگذارد. هدف اصلی برنامه نظارت، کمک به سلامت اقتصاد جهانی، ارزیابی ثبات بازارهای مالی بینالمللی و تدوین گزارش ثبات مالی جهان و البته آمادهسازی کتاب و مرجع مهم چشمانداز اقتصادی جهان (World Economic Outlook) است که 2 بار در سال در ماههای آوریل و سپتامبر منتشر میشود. نظارت صندوق در 3 سطح کشوری، منطقهای و جهانی انجام میشود. گزارش تهیهشده توسط کارشناسان صندوق از آمار و اطلاعات و عملکرد، تصویری کلی از اوضاع کلان اقتصادی کشورهای عضو ارائه میکند و با هدف حفظ یا اعاده تعادل حسابهای مالی داخلی و خارجی تدوین میشود.
* نظارت و ارزیابی
هیأت اعزامی صندوق معمولا 2 مرحله کاری را در کشور مورد بررسی طی میکند، نخست دریافت آمار و اطلاعات، بررسی متدلوژی مورد استفاده در تنظیم جداول و حوزه شمول و سطح پوشش در سنجش متغیرها و البته سازگاری درونی ارقام و اطلاعات با یکدیگر و با استانداردهای شناخته شده و دستورالعملهای بینالمللی؛ دوم گفتوگو با کارشناسان و مقامات اقتصادی و بانک مرکزی کشور مذکور درباره آخرین تحولات سیاستی، مقرراتی و قانونی به منظور درک بیشتر روند تحولات گذشته و ارائه پیشبینیهای کوتاه و میانمدت از تغییرات پیش رو. مشاورههای صندوق بینالمللی پول عموما در 3 طبقه قرار میگیرد: منظم و ادواری، خاص و مورد آخر تکمیلی. انجام همه مشاورههای مذکور تحت ماده ۴ اساسنامه صندوق الزامی است. در واقع مشاوره ماده ۴ شامل بررسیهای مرتب و به لحاظ فواصل زمانی قاعدهمندی است که مقامات کشورهای عضو و کارشناسان صندوق در همه جنبههای سیاستی و عملکردی به عمل میآورند و در نهایت اطلاعات حاصله مبنای مباحثات مدیران اجرایی صندوق درباره سیاستهای اعضا قرار میگیرد.
برنامه دیگر صندوق، کمکهای فنی ـ آموزشی کارشناسان بانکهای مرکزی و دیگر سازمانهای کشورهای عضو در زمینههای تخصصی است. شاید بتوان گفت مهمترین راهکار اثرگذاری و نفوذ برنامههای صندوق همان ارائه آموزشهای منظم و ادواری به کارکنان دستگاههای سیاستی کشورهای عضو و طرح توصیههای راهبردی برای آنان است. حوزههای تحت پوشش آموزش دامنه وسیعی از وظایف سیاستگذاری، بانکداری مرکزی، سیاستهای پولی و ارزی، سیاست مالیاتی و اداری و بویژه مجموعه آمار رسمی را در برمیگیرد. بدین منظور صندوق دورههای آموزشی، همایشها و کارگاههای تحقیقاتی متعددی در همه سطوح تخصصی و اجرایی برای کارکنان و مدیران سازمانها و نهادهای مربوط در کشورها برگزار میکند. بخش عمده دورهها در مقر این سازمان در واشنگتن دیسی و تعدادی از آنها در دفاتر منطقهای نظیر وین، سنگاپور و برازیلیا برگزار میشود.
* روند اعطای تسهیلات
بخش عمده مساعدتهای مالی صندوق را برنامههای اعطای وام به کشورهای دچار عدم توازن تراز پرداختها تشکیل میدهد. منظور از مشکلات تراز پرداختها مشکلاتی نظیر کسری بودجه، تراز تجاری منفی و کاهش شدید ارزش پول ملی است. کمکهای صندوق محدود به تامین مالی موقت جهت خروج از بحران نمیشود، بلکه حمایت از سیاستهای تعدیلی و اصلاحی جهت مقابله با علت اصلی را نیز در بر میگیرد. برای آنکه یک کشور بتواند از صندوق وام دریافت کند، لازم است ارزیابیهای صندوق نشان دهد کشور به لحاظ شرایط اقتصادی در وضعیت بحرانی یا نزدیک بحران است. پول ملی در معرض حملات سفتهبازان بینالمللی قرار دارد، ذخایر آن خالی شده و اقتصاد در وضعیت رکود یا سقوط است. صندوق بینالمللی پول طیفی از تسهیلات را برای کمکرسانی مالی به اقتصادهای دچار بحران طراحی کرده و در فواصل معین، کیفیت یا متناسب بودن ابزار مربوط را با شرایط نوین اقتصاد جهانی مورد ارزیابی نقادانه قرار میدهد. ترتیبات احتیاطی (SBA) هسته و کانون سیاست اعطای تسهیلات صندوق را تشکیل میدهد و برای رفع بحرانهای کوتاهمدت تراز پرداختها طراحی شده است. در حال حاضر تنها متقاضی استفاده از تسهیلات صندوق را کشورهای در حال توسعه، اقتصادهای نوظهور دچار بحران یا اقتصادهای در حال گذار تشکیل میدهند. غالب این کشورها به دلیل مشکلات داخلی خود دسترسی محدودی به بازارهای بینالمللی سرمایه و پول دارند، لذا استفاده از منابع صندوق برای این دسته از کشورها اولویت خاصی دارد.
از سال ۱۹۹۵ صندوق بینالمللی پول کشورها را مجبور به گذاشتن یک سری قوانین داخلی کرد که به طور عمده مبتنی بر کاهش نقش دولت در اقتصاد است. رهنمود صریح صندوق و اصرار در خصوصیسازی صنایع دولتی، آموزش و پرورش، خدمات اجتماعی، شرکتهای مخابراتی، حملونقل و ترابری، سیستم راهآهن، بهداری و بهداشت، در خدمت به شرکتهای چند ملیتی است. یکی از مواردی که همواره در صدر شرایط دریافت وام از صندوق بینالمللی پول قرار داشته، مسأله خصوصیسازی منابع آب است که به کنترل قیمتهای محصولات کشاورزی در کشورهای آسیایی و آفریقایی و همچنین گران شدن آب آشامیدنی در سراسر جهان منجر شده است. صندوق بینالمللی پول دولتها را تشویق میکند تا با واگذاری امور اقتصادی خود به بخش خصوصی از سوبسیدها و هزینههای دولتی خود بکاهند و فضای هر چه بیشتری در اختیار بخش خصوصی و در واقع کمپانیهای جهانی بگذارند. عموما برآیند واقعی این شیوههای اقتصادی همانطور که در ایران دیده شد چیزی جز ازدیاد تورم و تشدید فقر و بیکاری نبوده است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|