|
گزارش «وطنامروز» از ادامه روند تورمی کالاهای مختلف در سال 1400
در انتظار تغییر
* صفهای خرید مرغ در ایام عید و در شرایط کرونا همچنان ادامه داشت و قیمت هر کیلوگرم مرغ به ۴۰ هزار تومان هم رسید
گروه اقتصادی: سال 99 یکی از سختترین سالهای معیشتی برای مردم ایران بود. در این سال، رکورد تورم اقلام خوراکی با تورم نقطه به نقطه 6/66 درصدی در اسفندماه شکسته شد. از سوی دیگر، تورم عمومی اعلامی توسط مرکز آمار هم با ثبت رکورد 4/36 درصدی، رتبه دوم میزان تورم پس از انقلاب را پس از دولت مرحوم هاشمیرفسنجانی به خود اختصاص داد. زمانی عمق بحران معیشتی در سال گذشته مشخص میشود که به این موضوع توجه کنیم این شرح مصائب معیشتی گزارش رسمی یک ارگان دولتی از میزان رشد قیمتهاست و در حقیقت تورم بسیار فراتر از رقمهای فوق است، ایضا برخی اقلام هم اساسا در سبد محاسبه میزان تورم حضور ندارند و شوربختانه با وجود به پایان رسیدن سال 99 روند رشد قیمت کالاها به پایان نرسیده و حتی در روزهای اخیر این روند سرعت قابل ملاحظهای به خود گرفته است، به شکلی که گویی اساسا هیچ نظارتی بر بازار و چارچوبی برای قیمتها وجود ندارد. البته استمرار وضعیت سالهای اخیر برای سال 1400 امری عجیب و دور از ذهن نبود و تا مادامی که رویکردهای اقتصادی و سکانداری مدیریت اقتصادی دستخوش تحول نشود، نباید چشم انتظار بهبود شرایط اقتصادی بود؛ شاهد این مدعا هم اینکه دولتیها با وجود بحرانهای اخیر نمیخواهند حتی در ظاهر به شکست سیاستهای خود اعتراف کنند. آنچه در این میان عیان است اینکه هر دو به اصطلاح قلههای تورم ایران در زمان زمامداری دولتهایی با تفکر اقتصادی بروننگر رخ داده است. این یعنی دولتهایی که با وعده تسهیل اقتصاد به وسیله ارتباطات خارجی روی کار آمدند، در عمل هم در ارتباط خارجی و هم در مسائل داخلی مردود بودند. در حال حاضر تمام نگاهها به سمت انتخابات ریاستجمهوری و تغییر رویکرد اقتصادی کشور است. نباید فراموش کرد نابسامانیهای موجود پیش از اینکه نتیجه تحریمها و فشارهای خارجی باشد، نتیجه بیتدبیری و ضعف مدیریت داخلی است و تاسفبار اینکه اساسا انگیزهای هم برای حل این مشکلات از طریق روشهای اقتصادی وجود ندارد و مسؤولان میکوشند آنها را از طریق همان راهی که به مردم وعده داده بودند، یعنی روابط خارجی حل کنند. اگر اقتصاد شرطی شود (آن هم به مذاکره و نگاه به بیرون)، نمیتوان امیدوار به حل مشکلات بود. با توجه به همه آنچه گفته شد، تنها راه رهایی اقتصاد کشور از وضعیت فعلی، تولید است؛ کلید واژهای که در نامگذاری امسال از سوی رهبر انقلاب مورد توجه قرار گرفته است و یکی از مسیرهای رسیدن این به مهم، حمایت از قدرت خرید مردم است. مقام معظم رهبری در این باره فرمودند: یک کمک عمده برای تولید این است که قدرت خرید مردم بالا برود، و الّا اگر تولید شد و تقاضای مردمی وجود نداشت، تولید شکست میخورد. ***
رکوردشکنیهای پیدرپی تورم در دولت روحانی
سال 99 در حالی به پایان رسید که به گواه گزارش مرکز آمار، نرخ تورم به بالاترین سطح در ربع قرن اخیر رسید. طبق گزارش مرکز آمار، در پایان اسفندماه سال 99 نرخ تورم سالانه به 4/36 درصد و نرخ تورم نقطهای به 7/48 درصد افزایش یافت. در این میان تورم اقلام خوراکی با شدت بسیار بیشتری در حال افزایش است به طوری که نرخ تورم نقطه به نقطه اقلام خوراکی در پایان اسفندماه سال گذشته به 6/66 درصد افزایش یافت. نگاهی به وضعیت تورمی سالهای گذشته نشان میدهد مردم در سال 99 پس از سال 74 گرفتار بالاترین نرخ تورم در تاریخ پس از انقلاب شدند. نگاهی به وضعیت تورم سالهای گذشته نشان میدهد دولت سازندگی با ثبت تورم 4/49 درصد در سال 74 بیشترین تورم را به نام خود ثبت کرده است. پس از دولت سازندگی حالا دولت روحانی حائز بالاترین تورم در تاریخ پس از انقلاب است. بویژه طی ۳ سال اخیر نرخ تورم با طی روندی صعودی به بیش از 30 درصد رسید. در حالی که به نظر میرسید پس از فروکش کردن اثر تحریم، تورم در کشور بتدریج روند نزولی را طی کند، از اوایل سال 99 نرخ تورم باز هم به مدار صعودی خود بازگشت و در نهایت بالاترین نرخ تورم در تاریخ پس از انقلاب پس از رکورد تاریخی دولت سازندگی را ثبت کرد.
رشد روزانه قیمتها، باعث تحمیل فشار شدید به معیشت مردم شده است. در این میان پیشتازی اقلام خوراکی در رشد قیمتها باعث تمرکز فشار تورم بر اقشار متوسط و کمدرآمد شده و امرار معاش را برای این بخش از جامعه بسیار سخت کرده است. این شرایط در حالی بر اقتصاد کشور حاکم شده که دولت و بویژه شخص حسن روحانی در تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری بارها از هنر کنترل تورم سخن گفتند و وعده ثبات اقتصادی و حمایت از معیشت مردم را دادند. دولت البته تلاش چندانی هم برای جلوگیری از شکلگیری عوامل بروز تورم نمیکند. نمونه بارز بیتوجهی دولت به عوامل تشدید تورم را میتوان در تدوین بودجهای با کسری 320 هزار میلیارد تومانی در تراز عملیاتی برای سال 1400 دید. بیتوجهی دولت به تبعات تورمی کسری بودجه نشان میدهد معیشت و قدرت خرید مردم، اساسا مساله چندان مهمی برای دولتمردان نبوده و نیست.
***
سرپناه برای مردم آرزو شد
رشد افسارگسیخته قیمتها در سال 99 تقریبا تمام بخشهای اقتصاد کشور را در بر گرفت. با این حال، یکی از بخشهایی که رشد قیمت در آن به طور چشمگیری ملموس بود، بخش مسکن بود. از اوایل سال 99 قیمت مسکن و اجارهبها با شیب تندی افزایش یافت. اخیرا هم بانک مرکزی با انتشار گزارشی از بازار مسکن در شهر تهران اعلام کرد متوسط قیمت هر مترمربع واحد مسکونی در شهر تهران از 30 میلیون تومان فراتر رفت و به 30 میلیون و 270 هزار تومان رسید. گزارش بانک مرکزی نشان میدهد قیمت هر مترمربع واحد مسکونی در اسفندماه سال 99 نسبت به اسفندماه سال 98 (تورم نقطه به نقطه) 7/93 درصد افزایش یافته است. رشد شدید قیمت مسکن در کشور بویژه شهرهای بزرگ تامین سرپناه برای بخش بزرگی از جامعه را تقریبا غیرممکن کرده است. این شرایط حتی اجاره مسکن را هم برای اقشار متوسط و کمدرآمد بسیار سخت کرده است. رشد انفجاری قیمت مسکن در شرایطی رخ داده که دولت روحانی از ابتدای آغاز به کار خود در سال 92 بارها نسبت به تامین مسکن در شأن مردم وعده داد و در مقابل به پروژه عظیم مسکن مهر به عنوان طرح دولت قبل حمله کرد. دولتمردان بویژه حسن روحانی و عباس آخوندی، وزیر پیشین راهوشهرسازی در حالی به سیاست دولت قبل در تامین مسکن مردم حمله میکردند که تقریبا هیچ اقدام خاصی برای ساماندهی بازار مسکن و تسهیل تامین سرپناه مردم بویژه اقشار کمدرآمد انجام ندادند. تنها اقدام دولت به اختصاص وام خلاصه شد که آن هم به دلیل اقساط سنگین با شکست مواجه شد و استقبال چندانی از آن نشد. در نهایت با آشکار شدن شکست سیاست دولت در حوزه مسکن، آخوندی مجبور به استعفا و پس از وی محمد اسلامی عهدهدار این مسؤولیت شد. خلاصه شدن سیاست دولت در حوزه مسکن به انتقاد از مسکن مهر و بیتوجهی به تدوین و اجرای سیاستهای اصولی برای ساماندهی بازار مسکن، نقشی اساسی در جهش قیمت مسکن طی ۳ سال اخیر داشت. کاهش شدید عرضه مسکن از یک سو و بیتوجهی دولت به اجرای سیاستهایی برای تبدیل مسکن از کالایی سرمایهای به کالایی مصرفی از سوی دیگر باعث تشدید بحران مسکن در سالهای اخیر بویژه سال 99 شد. دولت روحانی در تمام این سالها، هیچ اقدامی برای ساماندهی بازار مسکن از قبیل تدوین لایحهای برای تصویب قانون مالیات بر عایدی سرمایه، مالیات بر زمین، مالیات بر خانههای خالی و... نکرد و نتیجه این اهمال، رشد انفجاری قیمت مسکن در سالهای اخیر بود. هر چند در نهایت با آغاز به کار مجلس یازدهم، بخشی از این موارد نظیر مالیات بر خانههای خالی به تصویب رسید تا زمینه برای سامانبخشی به این بازار برای همیشه فراهم شود.
***
مرغ؛ نماد مدیریت بازار!
در بین تمام اقلام خوراکی و غیرخوراکی، نحوه توزیع و تنظیم بازار مرغ را میتوان عصاره مدیریت دولت دانست. 7 ماه از تشکیل صفهای طولانی برای خرید مرغ و روغن میگذرد و تاکنون هیچ درمانی برای این عارضه اقتصادی توسط مسؤولان اقتصادی کشور اندیشیده نشده است! برخی از توزیع وزارت صمت ایراد میگیرند، بعضی به میزان تولید وزارت جهاد کشاورزی خرده میگیرند، گروهی مشکل را در نبود نظارت سازمان تعزیرات و ستاد تنظیم بازار میدانند و در نهایت، برخی کارشناسان معتقدند بدسلیقگی ارزی بانک مرکزی پدیدآورنده چنین شرایطی است. فارغ از دلیل چنین اتفاقی، آنچه در عمل در حال رخ دادن است، فشار به مردم و خدشهدار شدن کرامت آنهاست. تلخی گرانی و کمیابی مرغ در روزهای عید نوروز دوچندان شد. با آنکه نیاز به این کالا افزایش پیدا کرده و این موضوع هم اتفاقی قابل پیشبینی برای مسؤولان بود اما هیچ تدبیری در این رابطه اندیشیده نشد. قیمت مرغ در ایام عید نوروز مانند دلار در روزهای عادی پرنوسان بود و در خردهفروشیهایی که مرغ دولتی عرضه نمیکردند، بین کیلویی 25 تا 40 هزار تومان فروخته میشد. ایضا برای خرید دولتی هم که به صورت محدود به هر شهروند تنها 2 عدد فروخته میشد، باید به طور متوسط یک ساعت در صف میایستادید. بررسی بازار مرغ و تخممرغ در ایام نوروز امسال بیانگر محقق نشدن وعدههای مسؤولان تنظیم بازار برای افزایش عرضه و کاهش یا تثبیت قیمتها و از طرفی رسیدن نرخ خردهفروشی این ماده پروتئینی به هر کیلوگرم 40 هزار تومان است. قیمت مرغ در 3 ماه پایانی سال 99 در حالی سیر صعودی به خود گرفت که از قبل تولیدکنندگان دام و طیور در باره محقق نشدن وعدههای مسؤولان برای رشد عرضه نهادهها و در نتیجه افزایش قیمت هر کیلوگرم مرغ تا مرز 50 هزار تومان و هر شانه تخممرغ تا مرز 40 هزار تومان در ایام نوروز به دلیل رشد هزینه تمام شده و کاهش تولید این محصولات پروتئینی هشدار داده بودند. رشد روزافزون قیمت مرغ در حالی بود که با دستور حسن روحانی، رئیسجمهوری در ایام تعطیلات نوروزی قرارگاه ساماندهی مرغ و تخممرغ کشور به ریاست وزیر جهاد کشاورزی تشکیل شد اما تشکیل این قرارگاه نیز نه تنها تأثیری در بهبود شرایط بازار مرغ و تخممرغ نداشت، بلکه تنها دستاورد آن افزایش قیمت مصوب مرغ از 20 هزار و 400 تومان قبلی به 24 هزار و 900 تومان بود که خود عاملی برای گرانی قیمت خردهفروشی مرغ تازه تا 52 هزار تومان به دلیل رشد نسبی تقاضا در روز سیزدهبدر شد.
* تأثیر افزایش نرخ مصوب بر گرانی مرغ
افزایش نرخ مصوب مرغ و تخممرغ از 20 هزار و 400 به 24 هزار و 900 تومان در قرارگاه ساماندهی مرغ و تخممرغ کشور، نه تنها موجب رضایت مرغداران نشد، بلکه زمینه کمبود و گرانی بیشتر این ماده پروتئینی در بازار خردهفروشی را فراهم کرد. این افزایش قیمت در حالی بود که چندی پیش علی ربیعی، سخنگوی دولت تأکید کرد دولت هیچ برنامهای برای افزایش قیمت کالاها بویژه کالاهای اساسی تا پایان کار خود ندارد اما رشد 4 هزار و500 تومانی نرخ مصوب، وضعیت عرضه و قیمت مرغ در بازار آزاد را بدتر کرد و موجب طولانیتر شدن صفهای خرید مرغ در مراکز عرضه دولتی مانند میادین میوه و ترهبار و برخی واحدهای صنفی عرضهکننده مرغ به نرخ مصوب دولتی شد.
* ممنوعیت مجدد عرضه مرغ قطعهبندیشده
برخورد با عرضه مرغ قطعهبندی شده یکی از تدابیری است که قبلا مسؤولان برای مقابله با گرانفروشی مرغ در واحدهای صنفی اتخاذ کرده بودند و مجددا نیز طبق اعلام اتاق اصناف ایران، تا اطلاع ثانوی عرضه هر گونه مرغ قطعهبندی شده بویژه در استان تهران ممنوع است. ابلاغیه اتاق اصناف ایران بر اساس بند ۲ مصوبات نخستین جلسه قرارگاه ساماندهی مرغ کشور به ریاست وزیر جهادکشاورزی درباره ممنوعیت عرضه مرغ قطعهبندی شده یا عرضه مرغ قطعه شده با طعمهای مختلف توسط همه واحدهای صنفی صادر شده است. بر اساس این مصوبه همچنین قیمت مصوب هر کیلوگرم مرغ گرم برای مصرفکننده جهت عرضه در واحدهای صنفی ۲۴ هزار و 900 تومان تعیین شده و علاوه بر آن صرفا واحدهای صنعتی منتخب، مجاز به بستهبندی مرغ قطعه شده بوده و بازرسان سازمان حمایت مصرفکنندگان، واحدهای بستهبندی بزرگ را به طور مستمر پایش و حجم تولید آن را به طور پیوسته رصد خواهند کرد تا از سقف مصوب قرارگاه استانی تجاوز نکند. بر اساس این مصوبه، برخورد با متخلفان این مصوبه تشدید شده و نظارت و بازرسی بر اجرای دقیق این دستورالعمل توسط نمایندگان سازمان تعزیرات حکومتی، بازرسان سازمان حمایت مصرفکنندگان، اتاقهای اصناف و سایر نهادهای مسؤول انجام خواهد شد.
ارسال به دوستان
تعداد شهرهای با وضعیت قرمز کرونا در کشور به 47 و نارنجی به 126 رسید
کرونای شعلهور
رئیسجمهور در حالی هفتم فروردین از پایان پیک کرونا در کشور سخن گفت که نمیدانست موج چهارم این بیماری به دلیل بیتوجهی به ایجاد محدودیت برای مسافرتهای نوروزی اواسط فروردین کشور را فرا میگیرد. به گزارش «وطنامروز»، با وجود هشدارهای پیدرپی مسؤولان وزارت بهداشت و جامعه پزشکی نسبت به رعایت پروتکلهای بهداشتی و فاصلهگذاریهای فیزیکی بویژه ماندن در خانه در ایام نوروز و نرفتن به سفر اما ستاد ملی مقابله با کرونا مجوز رفتن به سفر جز استان خوزستان و چند شهر قرمز و نارنجی در کشور را صادر کرد تا با مسافرتها جابهجایی گسترده نفوس که 15000 هزار نفر از آنها رسما حامل ویروس کرونا بودند انجام شود و کرونای جهشیافته سراسر کشور را فرا گیرد.
هر چند تا قبل از آغاز سال جاری آمار مرگومیرهای ناشی از بیماری «کووید-19» در کشور متوسط بین 60 تا 90 نفر در یک شبانهروز ثبت و شمار مبتلایان روزانه نیز بین 7 تا 8 هزار نفر بود اما اکنون این آمار تغییر یافته و نهتنها آمار قربانیان کرونا در کشور ۳ رقمی شده است، بلکه شمار مبتلایان به این بیماری مرگبار به بیش از 11 هزار نفر در یک شبانهروز رسیده است به طوری که شخص رئیسجمهور دیروز اعلام کرد «مجموع رفتوآمدهای قبل از عید و بعد آن سبب شده احتمالاً ما با یک مشکلی در شیوع کرونا در کشور مواجه شویم. الان هم در ۲ استان طبق بررسیها موج چهارم آغاز شده و اگر رعایت نکنیم این وضعیت میتواند در سایر نقاط کشور هم تکرار شود». حسن روحانی دیروز در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا با اعلام اینکه مراسم مذهبی در ایام ماه رمضان در مناطق آبی و زرد با رعایت پروتکلهای بهداشتی قابل انجام است، تاکید کرد: در مناطق نارنجی و قرمز این امر ممنوع خواهد بود. وی افزود: تنها راه این است که ما در مقابل این بیماری توانمند شویم و جامعه را در برابر آن نیرومند کنیم که یکی از راههای آن همین واکسیناسیون است.
* شروع خیز بلند کرونا در کشور
سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا در حاشیه این جلسه از شروع خیز بلند این بیماری در کشور خبر داد و ضمن هشدار نسبت به این موضوع، گفت: برخی استانها وارد پیک جدید بیماری شدند و در برخی دیگر پیک آغاز شده است و اگر پروتکلها رعایت نشود قطعا شاهد خیز بلندی خواهیم بود. دکتر علیرضا رئیسی گفت: با توجه به پیشبینیهایی که داشتیم با توجه به خریدهای شب عید، میهمانیها، سفرها، عدم رعایت پروتکلها و ازدحامها و... شاهد خیز جدید بیماری در خیلی از استانهای کشور هستیم و به طور کلی روند کشوری بیماری صعودی است. وی افزود: در الگوهایی که از نظر اپیدمیولوژیک بررسی میکنیم نشاندهنده افزایش بیماران مبتلا به ویروس جهشیافته انگلیسی است که در اکثر استانهای کشور وضعیت این است و خیز جدید بیماری در حال اتفاق است. رئیسی گفت: در ایام عید نوروز امسال تردد جادهای نسبت به سال قبل ۱۰۰ درصد افزایش یافته است، حتما به یاد دارید سال قبل ترددها به نزدیک صفر رسیده بود و الان وضعیتی که در کشور با آن مواجه هستیم شروع خیز بلند است.
* روند صعودی بیماری در ۱۱ استان
علیرضا رئیسی افزود: در حال حاصر البرز و ایلام وارد پیک کرونا شدهاند و خیز بلند در آنجاها آغاز شده است، برخی استانها هم در آستانه ورود به پیک جدید هستند. استانهای مازندران، گیلان، چهارمحالوبختیاری، مرکزی و لرستان در آستانه ورود به موج جدید بیماری هستند و سایر استانها هم کموبیش روند صعودی دارند و در استانهای آذربایجان شرقی و غربی، زنجان، فارس، سمنان و خراسان جنوبی روند صعودی آغاز شده است. وی تاکید کرد: اگر این روند ادامهدار شود، در هفته آینده یا ۱۰ روز آینده که تازه اثرات سفرها را مشاهده میکنیم قطعا موج بسیار بلندی خواهیم داشت. رئیسی افزود: الان میزان بستری در بیمارستانها از مرز ۱۳۰۰ نفر گذشته است و این نشان میدهد در ۱۰ روز آینده مرگهای ۳ رقمی ادامهدار میشود.
* ۴۷ شهر قرمز و ۱۲۶ شهر نارنجی
معاون بهداشت وزارت بهداشت درباره آخرین وضعیت رنگبندی شهرها در کشور، گفت: متاسفانه تعداد شهرهای قرمز به عدد ۴۷ رسیده و ۱۲۶ شهر نارنجی، ۲۴۷ شهر زرد هستند. بنابراین حتما مردم باید پروتکلها را رعایت کنند بویژه در این هفته که پس از بازگشت از سفرها است و میتواند خیز بلندی از بیماری در کشور آغاز شود. وی گفت: متاسفانه بیش از ۱۵ هزار کرونا مثبت در این ایام نقض قرنطینه کردند که کد ملی آنها مشخص است و به مراجع قانونی اطلاع دادیم و به ازای هر روز ۲۰۰ هزار تومان جریمه میشوند و برخورد لازم صورت خواهد گرفت.
* پیشبینی افزایش فوتیها در هفتههای آتی
معاون کل وزارت بهداشت با اشاره به افزایش موارد ابتلا به بیماری «کووید-19» در کشور گفت: قطعا وارد موج چهارم کرونا شدهایم و در چند هفته آینده روند موارد سرپایی، بستری و مرگومیر ناشی از بیماری در کشور صعودی خواهد شد. دکتر ایرج حریرچی گفت: با توجه به افزایش بیماران سرپایی و بستری، فعلا پیشبینی میکنیم تا حدود ۴ هفته روند صعودی بویژه در مرگومیر کرونا داشته باشیم. وی در ادامه افزود: تنها یک راهحل مقابل ما قرار دارد که آن هم رعایت دستورالعملهاست. مواجهه با دیگران در دورهمی، رستوران، اداره و... باید کنترل شود. وی گفت: اگر مردم بتوانند از ۲ ماسک متفاوت استفاده کنند بهتر است اما حتی داشتن یک ماسک هم خیلی خوب است و اصل اساسی رعایت فاصله حدود ۲ متری با سایرین است. همچنین سخنگوی وزارت بهداشت با بیان اینکه در حال حاضر ویروس جهشیافته کرونای انگلیسی تقریبا در تمام کشور گسترش پیدا کرده است، گفت: در ایام تعطیلات نوروز بیش از ۱۵ هزار نفر که مبتلا به ویروس کرونا بوده و از بیماری خود آگاهی داشتند، سفر کردهاند. سیماسادات لاری درباره وضعیت گردش ویروس کرونا در کشور بویژه ویروس انگلیسی، گفت: در حال حاضر ویروس جهشیافته انگلیسی تقریبا در تمام کشور گردش پیدا کرده است.
* افزایش ۵۲ درصدی فوتیها و ۷۵ درصدی بستریها در تهران
آمار مبتلایان و جانباختگان ناشی از بیماری «کووید- ۱۹» در تهران نیز بشدت در حال افزایش است. بر این اساس استاندار تهران از افزایش ۵۲ درصدی فوتیها و 5/75 درصدی بستریها از ابتدای سال جدید تا روز 13 فروردین خبر داد. انوشیروان محسنیبندپی گفت: با توجه به ارائه گزارش از سوی معاونت درمان ستاد کرونا در استان تهران، از ابتدای سال تا پایان دیروز (۱۳ فروردین) 6/66 درصد مراجعان سرپایی و 5/75 درصد بستریها افزایش داشته، از سوی دیگر فوتیهای کرونا نیز افزایش 52 درصدی داشته است. وی درباره وضعیت شهرهای استان افزود: در حال حاضر 7 شهرستان استان تهران نارنجی، ۳ شهرستان قرمز و ۶ شهرستان در وضعیت زرد قرار گرفتهاند. استاندار تهران در بخش دیگر صحبتهای خود خطاب به شهروندانی که در ایام نوروز به سفر رفته بودند، از آنها درخواست کرد داوطلبانه جهت اجرای غربالگری و تشخیص بیماری تست بدهند. دستگاههای دولتی نیز کسانی را که در سفر بودهاند باید جهت انجام تست ترغیب کنند.
* ۱۲۳ فوتی جدید کرونا در کشور
سخنگوی وزارت بهداشت دیروز از شناسایی ۱۱هزار و ۴۲۰ مبتلای جدید «کووید-۱۹» در کشور طی ۲۴ ساعت خبر داد. لاری گفت: از ظهر روز جمعه تا ظهر امروز ۱۴ فروردین و بر اساس معیارهای قطعی تشخیصی، ۱۱ هزار و ۴۲۰ بیمار جدید مبتلا به «کووید-۱۹» در کشور شناسایی شدند که یکهزار و ۶۰ نفر از آنها بستری شدند. وی ادامه داد: متاسفانه در این ۲۴ ساعت، ۱۲۳ بیمار «کووید-۱۹» نیز جان خود را از دست دادند و مجموع جانباختگان این بیماری در کشور به ۶۲ هزار و ۹۹۹ نفر رسید. سخنگوی وزارت بهداشت افزود: خوشبختانه تاکنون یک میلیون و ۶۴۲ هزار و ۴۱۸ نفر از بیماران بهبود یافته یا از بیمارستانها ترخیص شدهاند. وی ادامه داد: 4 هزار و ۲۴ نفر از بیماران مبتلا به «کووید-۱۹» در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانها تحت مراقبت قرار دارند. وی افزود: در حال حاضر ۴۷ شهرستان قرمز و ۱۲۶ شهرستان نارنجی هستند و بر اساس مصوبات ستاد ملی مقابله با کرونا مسافرت «از» و «به» شهرهای با وضعیت قرمز و نارنجی، ممنوع است. سخنگوی وزارت بهداشت گفت: همچنین ۲۴۷ شهرستان در وضعیت زرد و ۲۸ شهرستان در وضعیت آبی قرار دارند.
ارسال به دوستان
تمرکز بر خواستههای حزبی و سیاسی در شورای پنجم شهر تهران مانع خدماترسانی مناسب به مردم شده است
شورایی که برای شهر نیست !
شهر یک موجود زنده است که ماهیت خود را از ساکنان خود و میزان خدماتی که در آن ارائه میشود، به دست میآورد. این کالبد نیازمند مدیریت یکپارچه، خلاق و فارغ از نگاههای سیاسی و حزبی است. با نزدیک شدن به ششمین دوره انتخابات شورای شهر تهران، ضرورت گزینش افراد اصلح برای نشستن بر کرسیهای این شورا بیشتر مورد توجه قرار میگیرد تا در سایه آن خدمات در کلانشهر، تهران بار دیگر به سامان برسد و شورایی که ماهیت آن خدمتگزاری است و از شعارهای سیاسی و بازیهای حزبی دور است روی کار بیاید. برای بررسی این موضوع و در نهایت نگاه به آن چیزی که طی ۳ سال و نیم اخیر بر پایتخت گذشته، «وطنامروز»گفتوگویی با مجتبی شاکری، عضو سابق شورای شهر تهران و کارشناس مسائل شهری انجام داد.
***
فرق انتخابات شورای شهر با دیگر انتخابات چیست؟
شوراهای شهر و روستا یک تفاوت اساسی با سایر ارگانهای دیگر که براساس رای مردم بر روی کار میآیند، دارد و آن اینکه اعضای این شورا ارتباطی رودررو و مستقیم با مردم دارند. نزدیکترین رابطه نامزد با مردم در قالب شورای شهر و روستا شکل میگیرد، چرا که دیگر نمایندگیها یک فاصله ساختاری با مردم دارند. مثلا رئیسجمهور در لایههای مختلف از جمله هیات دولت و ... قرار میگیرد و عملا در ارتباط مستقیم با مردم نیست، همین موضوع برای مجلس شورای اسلامی وجود دارد و آنها به صورت مستقیم در ارائه خدمت به مردم به ایفای نقش نمیپردازند و چند لایه در این ارتباط وجود دارد. اما در شورای شهر موضوع شکل دیگری دارد و کسانی که به آن وارد میشوند، عملا در خط اول خدمت قرار میگیرند و خودشان میبایست پای پروژهها بروند، بازدید از محلات داشته باشند و به گفتوگوی رودررو با مردم بپردازند. در کنار این موارد نقش اعضای شورای شهر در طرحها و لوایح میبایست پررنگ باشد، لذا این یک موقعیت ویژه برای نمایندگان شوراهای شهر و روستا است.
با این توضیح خدمت مهمترین دستاورد شورا است اما آنچه که از شورای پنجم به دست میآید چیزی دیگر است و خدمت را مردم کمتر حس میکنند.
بگذارید موضوع را از این منظر بررسی کنیم. مجلس شورای اسلامی با کمیسیونهای مختلفی که دارد بر روی مسائل کلان سیاسی و بینالمللی متمرکز است اما در شورای شهر تمرکز بر خدمتگزاری است. اگر در مجلس رفتاری سیاسی صورت گیرد دور از تصور نیست اما شورای شهر تخصصی است و نباید در آن زدوبندهای سیاسی جریان پیدا کند، در واقع شورای شهر جایی برای سیاستبازی نیست.
این نکته را باید گفت که سیاستدانی خوب است و همه افراد باید نسبت به آن آگاهی داشته و از چارچوبهای گفتمان انقلاب اسلامی مطلع باشند اما شورای شهر جایی برای فعالیتهای حزبی نیست. افرادی که در این جایگاه قرار میگیرند باید خود را برای خدمترسانی آماده کنند. کسی که وارد شورا میشود باید روحیه جهادی، انقلابی و مردمی داشته باشد. میبایست گوشی شنوا برای حرفهای مردم و دست و پایی برای پیگیری امور مردم داشته باشد. کسی که وارد شورا میشود باید به این نکته توجه کند که خواستههای شخصی باید کنار گذاشته شود و خود را 4 سال وقف مردم کند.
* آیا در شرایط حاضر مردم حضور میدانی و پای کار بودن اعضای شورای شهر را احساس میکنند؟
در شورای پنجم شهر تهران اتفاقاتی افتاد که حائز اهمیت است. افراد با یکسری زد و بندهای جناحی و حزبی در یک لیست وارد شورای شهر شدند و هماکنون میبینیم که در این دوره چه میزان آفت برای مردم تهران ایجاد شد. برای نمونه در انتخاب شهردار، ما شاهد تصمیم درستی نبودیم به طوری که چند شهردار عوض شد و عملا یک سال، شهر در تلاطم انتخاب شهردار به سر برد. یکی از انتخابهای این شورا به عنوان شهردار تا حدی اشتباه بود که دیدیم در نهایت پای وی به ماجرای قتل باز شد.
اختلافات داخلی در شورای پنجم هزینههای بسیاری برای مردم داشت و نمیتوان گفت مردم حضور میدانی اعضای این دوره از شورا را حس کردند. رفتار سیاسی در این دوره قالب بوده و مردم خدمت چندانی را در پنجمین دوره شورای شهر دریافت نکردند.
عملاً رفاقتهای حزبی کار را برای این دوره پیچیده کرد.
بله! توجه به این نکته ضروری است که در اداره شورا، باید روحیه کارشناسی و نقد بین شورا و شهرداری برقرار باشد. اگر ملاحظات و رفاقتهای حزبی جای حسابرسیهای کارشناسی را بگیرد، یقینا کار زمین خورده و آن چیزی رخ میدهد که هماکنون در مدیریت شهری شاهد آن هستیم. کار هر میزان از موازین کارشناسی و فنی فاصله بگیرد، رفاقتهای حزبی جای آن را خواهد گرفت و باعث نادیده گرفته شدن حقیقت و در نهایت ضرر مردم میشود.
متاسفانه چنین رفتاری در شوراهای اول و پنجم اتفاق افتاد. شورای اول در زمان آقای حجاریان به انحلال کشیده شد و در شورای پنجم به دلیل اختلافات حزبی، زمان برای خدمت به مردم از دست رفت و مردم نتوانستند خدمات مناسب دریافت کنند.
* برخی بر این باورند در این دوره، مدیریت شهر از سازهمحوری به سمت مردممحوری حرکت کرده است؛ آیا این تحلیل درست است؟
حرفهای کلی زدن درباره اداره شهر چندان کارساز نیست و باید بر اساس عدد و رقم صحبت کرد. مثلا باید ببینیم در حوزه ترابری شهری چه میزان مترو و اتوبوسرانی پیشرفت داشته یا چه تعداد خودروی فرسوده نوسازی یا چه میزان بافت فرسوده احیا شده است. با حرف کلی زدن نمیتوان گفت ما مدیریت موفقی داشتیم، بلکه باید بر اساس آمار و ارقام پیش رفت و موفقیت شهر را بر اساس آن تعریف کرد.
در این حوزه باید به این نکته نیز اشاره کرد که شورای شهر تهران نتوانست سهم بودجه خود را از دولت بگیرد و دولت در این زمینه کوتاهی کرد.
یکی از افتخاراتی که شورای شهر برای خود مفروض میدارد این است که اعضای آن میگویند ما ساختوسازها را متوقف کرده و شهرفروشی نداشتیم. نوع صحبت آنها ما را یاد دیالوگ آقای آخوندی میاندازد که افتخارش نساختن حتی یک واحد مسکن مهر بود که در سایه آن، تورمی غیرقابل باور در حوزه مسکن به وجود آمد.
این نظر ارائهشده از سوی مسؤولان شهری متناقض است. هماکنون در شهر ما به مدیریت بازار احتیاج داریم، اینکه صرفا میگویند ما ساختوسازها را متوقف کردهایم نمیتواند کارنامه موفقی برای آنان باشد. در حال حاضر که نیاز به مسکن در تهران وجود دارد شما ساختوساز نمیکنید؛ این باعث تعدیل جمعیت نمیشود. گاهی شما سازوکارهایی را به کار میبرید که مهاجرت به تهران کم میشود اما آیا اکنون چنین سازوکاری وجود دارد؟
کاهش جمعیت یا حتی توقف مهاجرت به تهران و متوقف شدن آن، نیازی واقعی است و باید به این نکته توجه داشته باشیم که تمام جذابیتها در تهران وجود دارد و جمعیت به سمت آن سرازیر میشود. با این حجم از استقبال برای حضور در تهران چطور میتوان گفت مسکن تولید نمیکنیم تا جمعیت برود. اگر این سیاست کارایی داشت طی این سالها باید جمعیت از شهر تهران کوچ میکرد. این روش اتخاذشده از سوی شورای پنجم تدبیر نیست بلکه بیتدبیری است.
به نظر میرسد در شورا خلأ تلفیق تجربه و جوانی مشهود است. توصیه شما برای انتخاب فرد شایسته برای نشستن بر کرسی شورای شهر چیست؟
مطلوب ما برای شوراها این است که افراد متخصص و متناسب با نیاز شورا وارد این کارزار شوند و اگر تخصصی در زمینه کمیسیونهای مربوط به شورا ندارند راهی شورا نشوند. در کلانشهر تهران کاندیداها به صورت لیستی رای میآورند. کسانی که معتمد مردم هستند باید لیستها را با تخصصهای مورد نیاز شهر ببندند و مشخص کنند که افراد حاضر در لیست تا چه میزان از لحاظ تئوری و عملی در مدیریت شهر توانمند هستند.
باید به این نکته نیز توجه کرد که به محض اینکه فرد انتخاب میشود باید در شورا حضور یابد و در مقام اجرا قرار گیرد، لذا شورای شهر جایی برای کارورزی و سیاه مشق نوشتن نیست. آنجا جایی برای عرضه ایدههای برتر و خلاقیتهای ذهنی است. نمایندگان در شورا فرصتی ندارند که بخواهند آموزش ببینند و یاد بگیرند که برای شهر چگونه تصمیم گرفته میشود. نقش معتمدین مردم و کسانی که لیست را تنظیم میکنند بسیار مهم است، بنابراین با ترکیب مناسب تجربه، تخصص و جوانی باید مردان و زنانی وارد شورا شوند که مشکلات شهر را میشناسند و فراتر از زدوبندهای حزبی عمل میکنند.
ارسال به دوستان
گزارش «وطنامروز» از وضعیت تجارت ایران و سوریه
ریلگذاری اقتصاد مقاومت
علی زارعی: رابطه تجاری ایران و سوریه با وجود دارا بودن سطح بالای روابط سیاسی- امنیتی، در سطح پایینی قرار دارد. کارشناسان یکی از دلایل این ضعف را نبود زیرساختهای لازم در این رابطه بویژه بسترهای ترانزیتی میدانند؛ از این رو راهاندازی خط ریلی میتواند به حضور پررنگ ایران در بازار سوریه کمک کند.
به گزارش «وطنامروز»، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سوریه از نخستین کشورهایی بود که جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت شناخت و با آغاز جنگ تحمیلی، این کشور علاوه بر حمایتهای نظامی، در ابعاد دیپلماتیک نیز از ایران حمایت کرد.
از سوی دیگر، حمایتهای همهجانبه ایران از سوریه در دوره مبارزه این کشور با تروریستهای تکفیری و حامیان آنها سبب تعمیق بیشتر روابط ۲ کشور شد، به گونهای که درحال حاضر ایران اصلیترین متحد سیاسی- امنیتی سوریه محسوب میشود. همچنین نقش استراتژیک سوریه در محور مقاومت به عنوان کشور عربی فعال در عرصه مبارزه با اسرائیل موجب گسترش روابط ۲ کشور شده است. با وجود این سطح از روابط سیاسی- امنیتی، روابط اقتصادی و تجاری ۲ کشور در سطح قابل قبولی قرار ندارد. بنا بر این گزارش، به دنبال فروکشکردن بحران جنگ در سوریه و آغاز دوره بازسازی، نیازهای اقتصادی این کشور در اولویت قرار گرفته است. در این میان، دولت سوریه برای تامین نیازهای مردم خود، حضور متحدان دوران جنگ را در بازارهایش در اولویت قرار داده است اما آمارها نشان میدهد ایران در تجارت با سوریه ناموفق بوده به طوری که صادرات ایران به سوریه در سال 2019 تنها 99 میلیون دلار بود.
این در حالی است که کشورهایی همچون ترکیه و امارات که در صف حامیان اصلی تروریستها بودهاند، جزو 5 کشور اول در تجارت با سوریه قرار دارند. نمودار زیر میزان صادرات کشورهای ایران، ترکیه و امارات به سوریه را در سال 2019 نشان میدهد.
ایران در حالی بازار سوریه را به رقبا واگذار کرده است که میتواند با صادرات به این کشور، علاوه بر مرتفع کردن نیازمندیهای آن کشور، به بازارهای اتحادیه عرب (که دارای مزیت گمرکی میان خود هستند) و نیز بازارگسترده مدیترانه از جمله بازارهای آفریقا و اروپا نیز دست یابد.
در این راستا محمدمهدی خانوار، کارشناس اقتصاد منطقه بیان میکند: سوریه میتواند دروازه ورود ایران به بازارهای مدیترانه و اتحادیه عرب باشد. سوریه محل تلاقی ۳ قاره بوده و از جایگاه ژئوپلیتیکی خاصی برخوردار است.
بنابراین ما میتوانیم از طریق ورود به عراق و ترانزیت از عراق به سوریه به بازار مدیترانه متصل شده و کالاهای خود را به اروپا و شمال آفریقا و اتحادیه عرب صادر کنیم.
کارشناسان بر این باورند یکی از دلایل این عقبماندگیها، ضعف زیرساختهای حملونقل کالا بویژه راهآهن است. از این رو، اتصال مسیر ریلی ایران- عراق- سوریه برای گسترش حضور ایران در بازار سوریه و سایر بازارهای مدیترانه ضرورت دارد. در این میان، ۲ کشور عراق و سوریه در نوامبر 2020 توافقنامهای با هدف همکاری در عرصه نوسازی خطوط ریلی امضا کردند. با آغاز پروژه بازسازی خطوط ریلی از بغداد تا البوکمال سوریه، فرصت مناسبی برای ایران فراهم شده است تا با اتصال راهآهن 30کیلومتری شلمچه- بصره، از طریق مسیر ریلی به سوریه و دیگر بازارهای منطقه متصل شود.
***
حملونقل؛ بایسته تجارت ایران و سوریه
کیوان کاشفی، رئیس اتاق مشترک بازرگانی ایران و سوریه از تراز تجاری ۱۷۰ میلیون دلاری ایران با سوریه در سال ۹۹ و برنامهریزی برای رساندن آن به نیم میلیارد دلار در سال ۱۴۰۰ خبر داد. رئیس اتاق مشترک بازرگانی ایران و سوریه، در روزهای ابتدایی سال جاری، تراز تجاری بین ۲ کشور را در سال ۱۳۹۹ «بین ۱۷۰ تا ۱۸۰ میلیون دلار» اعلام کرد و گفت: میزان حجم مبادلات ایران و سوریه در سال ۱۴۰۰ قطعا افزایش مییابد اما برنامهریزی و هدف ما برای رسیدن این عدد به ۵۰۰ میلیون دلار است. رئیس اتاق مشترک بازرگانی ایران و سوریه همچنین با اشاره به راهاندازی «مرکز تجارت ایرانیان» در دمشق و استقرار بیش از ۳۰ شرکت در این مرکز، آن را شتابدهندهای برای وضعیت صادرات ایران به سوریه دانست. کاشفی با اشاره به راهاندازی برنامه کشتیرانی ماهانه میان ایران و سوریه، همچنان مهمترین چالش پیش روی تجارت ۲ کشور را «حملونقل» عنوان کرد و گفت: تا زمانی که «ارتباط زمینی» برقرار نشود، نمیتوان در این باره مطمئن بود. به گفته او، راه زمینی «نزدیکترین، ارزانترین و مطمئنترین» راه است. پیشتر رئیس اتاق مشترک بازرگانی ایران و سوریه اواخر بهمنماه، از ایجاد برنامه کشتیرانی منظم بین بندرعباس و بندر لاذقیه سوریه خبر داده بود. وی تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپایی و مشکل تبادلات بانکی و مالی را از دیگر چالشها در راه گسترش تبادل تجاری با سوریه دانست.
ارسال به دوستان
پشت پرده شیطنتهای اخیر درباره مذاکرات هستهای چیست؟
گاندو3 وین ؟
وین بارانداز گاندوبازها
گروه سیاسی: دولت روحانی با قرار گرفتن در مسیر یک خطای راهبردی دیپلماتیک دیگر، دوباره در تکاپوی تحمیل هزینهای گزاف به منافع ملی افتاده است؛ خطایی که میتواند تمام تلاشهای ماههای اخیر کشور جهت رفع موثر تحریمهای ضدایرانی را بر باد داده و خنثی کند.
به گزارش «وطنامروز»، سهشنبه هفته جاری قرار است نشست کمیسیون مشترک برجام تحت عنوان گفتوگوهای کارشناسی و فنی در وین برگزار شود. اتفاق ویژه این رویداد دیپلماتیک اما حضور هیات آمریکایی در این مذاکرات است. رسانههای غربی طی روزهای گذشته صحبتهایی مبنی بر مذاکرات غیرمستقیم تهران- واشنگتن در این نشست به میان آوردهاند اما در مقابل محمدجواد ظریف و معاون سیاسیاش عباس عراقچی، گفتوگوی ایران و آمریکا را رد کرده و غیرضروری دانستند تا اینکه علیاکبر صالحی جمعهشب در جریان حضور در شبکه اجتماعی «کلاب هاوس» خبر داد بنبست در حال شکسته شدن است.
رئیس سازمان انرژی اتمی با بیان اینکه فعلا چند قدمی جلو رفتیم، عنوان کرد: بحث غیرقابل توجیه که آنها اول شروع کنند یا ما اول شروع کنیم و اینکه از آن عبور کردیم، نویدبخش است. صالحی افزود: ظاهرا بنبست اولیه شکسته شده و این همانطور که عرض کردم نویدبخش است. این عضو دخیل در مذاکرات پیش رو در ادامه اضافه کرد: به نظر میرسد این بنبست شکسته شده؛ ما داریم در یک مسیر هموار قرار میگیریم؛ امیدواریم!
صالحی تایید کرد: وقتی وارد مرحله فنی میشویم، یعنی مساله دارد به گونهای مدیریت میشود که آن بحث اول تو، اول تو، دارد دور زده میشود. رئیس سازمان انرژی اتمی در ادامه مجددا تاکید کرد: در مسیر گفتوگو برای احیای برجام هستیم؛ رو به جلو داریم حرکت میکنیم؛ قبل از این با بنبست مواجه بودیم اما الان دارند متوجه میشوند که حفظ این بنبست هیچ عایدیای برای هیچکس ندارد.
جمعه 13 فروردین جلسه رسمی کمیسیون مشترک برجام با حضور ایران و 1+4 و نماینده جوزپ بورل، مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی درباره بازگشت آمریکا به برجام به صورت مجازی برگزار شد. این نشست در شرایطی برگزار شد که روزنامه والاستریتژورنال قبل از آن در گزارشی از حضور آمریکا در نشست آتی یعنی روز سهشنبه هفته جاری خبر داد. این روزنامه آمریکایی به نقل از دیپلماتهای غربی افزود: «مقامات ارشد از همه کشورهای شرکتکننده در توافق؛ ایران، فرانسه، آلمان، انگلیس، روسیه، چین و مقامات ارشد آمریکایی در پایتخت اتریش جمع خواهند شد اما مذاکرات مستقیمی در حال حاضر بین مقامات ایرانی و طرف آمریکایی برگزار نخواهد شد». اما عباس عراقچی درباره انتشار خبری مبنی بر حضور هیات آمریکا در نشست آتی وین به سیاق روش همیشگیاش در اینگونه موارد اعلام کرد: آمریکا در هیچ نشستی که ایران در آن حضور داشته باشد، از جمله نشست کمیسیون مشترک برجام حضور نخواهد داشت و این قطعی است. عراقچی گفت: اینکه سایر طرفهای برجام بخواهند در ارتباط با اقداماتی که آمریکا باید انجام دهد، به صورت دوجانبه یا چندجانبه با آمریکا رایزنیهایی داشته باشند، چه در وین و چه در هر جای دیگر، به خودشان مربوط است و البته مسبوق به سابقه است. البته رمزگشایی دقیقتر این اظهارنظر عراقچی را رسانه آمریکایی اکسیوس آمریکا انجام داد، جایی که نوشت مقامات ایران و آمریکا از اتاقهای جداگانه در وین برای «نزدیک شدن» مذاکره میکنند! و طرف ایرانی در چرخه مذاکرات جدیدی با عنوان «گروههای کارشناسی» فرو خواهد رفت که از قضا آمریکا نیز در آن حضور دارد. با این تفاوت که طبق گفته عراقچی، آمریکا در اتاق مذاکرات ایران حضور ندارد و جوزپ بورل وظیفه هماهنگی اتاقهای مختلف مذاکرات را برعهده دارد.
این نکته به وضوح در بیانیه انتهایی نشست کمیسیون برجام ذکر شده است: «طرفها توافق کردند این جلسه کمیسیون مشترک را هفته آینده در وین از سر بگیرند تا اقدامات اجرایی مربوط به برداشتن تحریمها و [اقدامات] هستهای [ایران] را از جمله با تشکیل جلسات گروههای کارشناسی مربوط به وضوح مشخص کنند. در این چارچوب، هماهنگکننده (بورل) همچنین تماسهای جداگانهای را با طرفهای برجام و ایالاتمتحده در وین افزایش میدهد».
در این باره نکات قابل تأملی وجود دارد که دولت روحانی دوباره در تلاش برای دور زدن آنهاست؛ اول اینکه سیاست قطعی نظام که تاکنون ۳ مرتبه از سوی رهبر انقلاب بیان شده، بازگشت بدون پیششرط آمریکا به برجام با لغو همه تحریمها و راستیآزمایی آن توسط جمهوری اسلامی است. این در حالی است که هم نشست جمعه و هم نشست سهشنبه هفته جاری بر آغاز مذاکراتی درباره برداشته شدن تحریمها و بازگشت «گام به گام» دو طرف به برجام اشاره دارد که به وضوح برخلاف سیاست قطعی نظام است. بنابراین اصل پذیرش گفتوگو درباره مقدمات مربوط به برداشتن تحریمها و اقدامات هستهای ایران، معنایی جز عدول از سیاست قطعی نظام درباره بازگشت بدون پیششرط آمریکا با لغو همه تحریمها و راستیآزمایی آن ندارد.
* ماجرا از کجا شروع شد؟
حسن روحانی 11 فروردین با زمینهسازی برای اتفاقات پیش رو اظهار داشت: اخیرا نگرانیای پیدا کردم. وزارت امور خارجه، صداوسیما و دیگران همه دست به دست هم دهند، شاید هم نگرانیام خیلی جا نداشته باشد، به هر حال یک جوری آن را حل کنیم. دولت جدید آمده است. دولت جدید که آمده، شیوهاش را عوض کرده است. اگر حواسمان جمع نباشد، ممکن است اینها با تبلیغات بیایند و بتدریج به مردم ما بگویند که ما آماده هستیم و این ایران است که امروز و فردا میکند. بیاییم بنشینیم مذاکره کنیم. ما آمدیم پشت در 1+5 و ایران یک قفل پشت در انداخته و ما را راه نمیدهد. هی در میزنیم اما ایران راهمان نمیدهد. نباید بگذاریم این بهانه دست مردم و افکار عمومی بیفتد.
رئیسجمهور در ادامه اضافه کرد: میترسم دستگاه تبلیغات غرب و خود آمریکاییها بیایند بدمند در بوقها و بلندگوها و بگویند ما گفتیم آن راه غلط بوده، ما گفتیم دیپلماسی، ما که کفش و کلاه کردیم آمدیم پشت در، ایران راهمان نمیدهد. نباید بگذاریم این جا بیفتد؛ این حرف غلط و دروغ را نباید بگذاریم جا بیفتد. راهش فعال شدن ما است. باید بیش از این فعال شویم. روزانه باید دنبال مذاکره و رفع تحریم باشیم. همانطور که رهبری فرمودند ما عجله نداریم. 2 ماه هم گذشته است ولی الان کسی ما را متهم به عجله نمیکند. روز اول اسفند اگر میرفتیم ممکن بود بگویند چرا عجله؟ روز دهم اسفند میرفتیم ممکن بود بگویند عجله؟ دیگر در فروردین عجله تمام شد. هیچکس نمیتواند بگوید بعد از یک ماه عجله، دیگر میشود فرصتسوزی. از اول فروردین به بعد دیگر فرصتسوزی است. همه باید به صحنه بیاییم و تلاش کنیم. زمینهسازیهای حسن روحانی برای گفتوگو با طرف آمریکایی در شرایطی رخ میدهد که طی ۷ سال گذشته آن هم پس از کسب بالاترین مجوزهای حاکمیتی و نادیده گرفتن خطوط قرمز نظام، با اعتماد و اطمینان به دولت دموکرات سابق آمریکا نهتنها نتوانست تحریمها را رفع کرده که باعث بیشتر شدن و گستردگی آنها شد؛ چیزی که شخص حسن روحانی خود با عنوان جنگ اقتصادی به آن اذعان کرده است.
در چنین شرایطی از قضا باز هم رئیسجمهور با فرستادن آدرس غلط مشابه سال 92 - نظیر اینکه خزانه خالی است- هم تلاشهای موثر اخیر کشور در اهرمسازی در برابر فشار طرف مقابل را خنثی کرده و هم برآورد طرف بدعهد آمریکایی را در اجماع داخلی در ایران بر سر رفع تحریمها تغییر میدهد. ضمن اینکه روحانی و ظریف دوباره همان مسیر خطا و تکراری را میپیمایند که اتفاقا تنها نتیجهای که به همراه ندارد همان رفع تحریمها خواهد بود. این روزها این محمدجواد ظریف است که فریاد میزند دولت بایدن سیاستهای ترامپ را ادامه میدهد.
* همان مسیر شکست خورده
در این راستا «وطنامروز» 17 اسفندماه 99 با پیشبینی راهی که دولت بایدن در پیش خواهد گرفت، طی گزارشی با عنوان «حقه قدیمی دموکراتها» نوشت: آنچه مشخص است کشورهای غربی همچنان برگزاری نشست غیررسمی 1+5 را به عنوان یک راهبرد اصلی دنبال میکنند؛ راهبردی که میتوانند از طریق آن وعده نقد لغو تحریمها را تبدیل به نسیهای کنند که در نهایت محقق شدن آن نیز مشخص نباشد. بنابراین کشورهای غربی علاوه بر اینکه از کاهش بیشتر تعهدات نظارتی ایران در آینده نزدیک هراس دارند، از افزایش ذخایر اورانیوم 20 درصد و 5 درصد یا گسترش تاسیسات هستهای ایران نیز بیمناکند و به دنبال یافتن راهی هستند که هر چه زودتر شرایط را به زمان برجام بازگردانند، البته به گونهای که تحریمها همچنان علیه ایران باقی بماند!
در گزارش «وطنامروز» همچنین آمده بود: در چنین شرایطی احتمال دارد کشورهای غربی از برگه تکراری خود استفاده کنند؛ پیشنهاد آبنبات به ایران و ستاندن دُر غلتان. برگهای که غربیها بارها در مواجهه با ایران از آن بهره بردند و در سالهای اخیر نیز نتایج حداکثری از این سیاست به نفع خود به دست آوردند. وعدهها و امتیازات کوچک در قبال تعطیلی صنعت هستهای ایران در نتیجه توافق برجام نمونه بارز و مشهود به کارگیری این سیاست توسط کشورهای غربی است.
تحولات ماههای اخیر به روشنی ثابت کرده است راه درست وادار کردن طرف مقابل به برداشتن تحریمها اقداماتی نظیر قانون هستهای مجلس- اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران- است که علاوه بر آنکه روند منفی زمان علیه ایران را معکوس کرده و دست کشور را در هر مذاکرهای پر میکند، موجب عقبنشینی طرف مقابل از صدور قطعنامه ضدایرانی در شورای حکام شد. این مسالهای است که رابرت مالی، نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران به آن اعتراف کرد. این مقام آمریکایی در گفتوگو با شبکه پیبیاس اذعان کرد: آنها (ایران) امروز ۱۰ برابر بیشتر از زمان مشابه در سال ۲۰۱۷ اورانیوم را غنیسازی میکنند. بنابراین، با آزمایشهای ساده میتوان دریافت که امروز وضعیت ما بهتر از آنچه بودهایم، نیست و شرایط ما بدتر است.
در چنین فضایی خطای فاحش دیپلماتیک تیم روحانی، ظریف و عراقچی میتواند این معادله را به ضرر کشورمان کند و به جای گشودن گره از تحریمها، آن را کورتر کند. در این میان عجله دولت برای یک توافق احتمالی و دادن امتیازهای بزرگ در مقابل آبنبات چوبیهای پیشنهادی آمریکا که مسلما بیربط به انتخابات پیش رو نیست، توپ دیپلماسی را در زمین ایران قرار میدهد و فشار را از روی طرف ناقض برجام برمیدارد. آنتونی بلینکن، وزیر خارجه دولت بایدن با توجه به همین گزاره است که 4 فروردین اظهار کرد: «همانطور که گفتهایم اکنون توپ در زمین آنها (ایرانیها) است. باید ببینیم آیا آنها میخواهند راه دیپلماسی را در پیش گیرند و به پایبندی به توافق بازگردند».این روندی است که رهبر انقلاب اسلامی نسبت به آن هشدار دادهاند. ایشان با تأکید بر عجله نداشتن ایران درباره راهحل ارائهشده برای برجام، گفتند: برخی میگویند نباید فرصتسوزی کرد. این حرف درست است اما عجله هم نباید کرد. به عنوان نمونه، در قضیه برجام عجله شد و در حالی که ما همه تعهدات خود را انجام دادیم، طرفهای مقابل، تعهدات روی کاغذ خود را انجام ندادند.
ظریف و روحانی به عنوان رکوردداران فرصتسوزی دیپلماتیک پیش از اعلام نگرانی باید پاسخگوی مسیر شکستخورده خود باشند. دیگر فرصتی برای قمار مؤلفههای قدرت ملی بر سر میز مذاکرات توسط دولت دوازدهم باقی نمانده است.
* آیا منافع ملی قربانی رقابتهای انتخاباتی میشود؟
تجربه سیاسی دولت یازدهم و دوازدهم نشاندهنده تلاش حداکثری برای بهرهبرداری از فضای مذاکرات خارجی جهت کامیابی در میدان رقابتهای داخلی است؛ چه از زمانی که روحانی با شعار مذاکره وارد میدان انتخابات سال 92 شد و چه پس از آن که ظریف در جریان مذاکراتش با طرفهای خارجی با اشاره به نقش تعیینکننده مذاکرات در سرنوشت جریان غربگرا، از آنها درخواست کمک و یاری کرده بود. با چنین پیشینهای بیم سوءاستفاده از مذاکرات خارجی برای پیگیری اهداف داخلی بیش از هر زمان دیگر احساس میشود. اصلاحطلبان در ماههای گذشته بارها اعلام کرده بودند آینده سیاسیشان پیوند جداییناپذیری با سرنوشت مذاکرات و توافق با غرب دارد، از همین رو چندان دور از نظر نیست که برای به دست آوردن این امتیاز انتخاباتی، اندوختههای کشورمان در ماههای گذشته برای کسب موقعیت برتر در مقابل آمریکا - که بر اساس قانون مجلس به دست آمده است- با بهایی اندک به طرف مقابل ارزانی شود.
***
وین بارانداز گاندوبازها
یکی از حواشی مهم هجدهمین نشست کمیسیون مشترک برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را میتوان در مکان برگزاری آن جستوجو کرد؛ حاشیهای که هر چند در شرایط معمول کمتر میتوانست حساسیتبرانگیز باشد اما انتخاب شهر وین برای انجام این گفتوگوها آن هم در شرایطی که به علت شیوع ویروس کرونا مهمترین نشستها و جلسههای بینالمللی نیز به صورت مجازی برگزار میشود، نکتهای نیست که براحتی بتوان از آن چشمپوشی کرد.
برخی گمانهزنیها پیرامون مذاکره طرفهای ایرانی و آمریکایی در حالی در روزهای گذشته در فضای رسانهای مطرح شد که روز جمعه عباس عراقچی، نماینده کشورمان در این نشست آن را تکذیب کرد و گفت: آمریکا در هیچ نشستی که ایران در آن حضور داشته باشد، از جمله نشست کمیسیون مشترک برجام، حضور نخواهد داشت و این قطعی است. وی در ادامه با اشاره به اینکه اگر سایر طرفهای برجام بخواهند در ارتباط با اقداماتی که آمریکا باید انجام دهد با آمریکا رایزنیهایی داشته باشند به خودشان مربوط است، اظهار داشت: هیات ایرانی هیچگونه مذاکرهای با هیات آمریکایی در هیچ سطحی نخواهد داشت. اما این احتمال همه حکایت نگرانیها از انتخاب وین به عنوان میزبان این نشست نیست. علاقه طرفهای غربی برای انتخاب وین به عنوان مکان مذاکرات با ایران را نمیتوان جدا از موقعیت استراتژیک اتریش برای سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی غربی دانست، تا جایی که بسیاری از کارشناسان عملا وین را به عنوان «بارانداز سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی» توصیف میکنند؛ مسالهای که پیش از این در جریان انتشار اخبار جاسوسیهای گسترده سرویس اطلاعات برونمرزی آلمان در این کشور خبرساز شد. انتخاب وین با این مختصات برای آغاز دور جدید گفتوگوها حول محور برجام آن هم در روزهایی که مهمترین نشستهای بینالمللی از جمله نشست شورای امنیت سازمان ملل به صورت مجازی برگزار میشود نکتهای نیست که براحتی بتوان از آن چشمپوشی کرد. دولتمردان و در رأس آنها تیم سیاست خارجی دولت این روزها بخش زیادی از اهتمام خود را به مقابله با سریال تلویزیونی «گاندو 2» گذاشته بودند؛ سریالی که در سری جدید خود پرونده «محمدعلی شعبانی» به عنوان یکی از جاسوسهای دوتابعیتی نزدیک به تیم مذاکرهکننده هستهای را مورد اشاره قرار داد. اشاره به فعالیتهای این جاسوس دوتابعیتی در شرایطی با عصبانیت ظریف و چهرههای دولتی دیگر مواجه شد. که مقامات دولتی پس از افشای جاسوسیهای «عبدالرسول دریاصفهانی» تلاش کرده بودند نسبت به این مساله حیثیتی واکنش هجومی از خود نشان دهند. مرداد سال 95 بود که دستگیری این عضو تیم مذاکرهکننده هستهای در رسانهها خبرساز شد. وی یک سال قبل از بازداشتش در گفتوگویی درباره نحوه ورود به تیم مذاکرهکننده گفته بود: «ورود من به مذاکرات ۲ مقطع دارد. بار اول در حدود یک سال و اندی پیش کمیتهای در نهاد ریاستجمهوری به سرپرستی آقای دکتر نهاوندیان تشکیل شد که هدف آن انتقال تجارب متخصصان مختلف و مشورت به دولت درباره این پرونده بود. از من نیز برای حضور در این جلسات دعوت به عمل آمد. متاسفانه در آن مقطع به دلیل سفرهای کاری متعددی که داشتم جلسات کمی را توانستم حاضر شوم. بعد از این جلسات تصمیم بر این شد که علاوه بر کسانی که دارای تخصص و تجربه در زمینه مسائل سیاسی و دیپلماسی هستند، از متخصصان امور بانکی و مالی هم استفاده شود. جناب آقای دکتر سیف هم از من خواستند در این حوزه به مذاکرهکنندگان کشورمان کمک شود؛ من هم با کمال میل پذیرفتم». مقاومت مقامات دولتی در برابر پذیرش جاسوسی دریاصفهانی تا جایی پیش رفت که حتی پس از انتشار گزارش هیات تحقیق و تفحص مجلس از دوتابعیتیها در سال 97 درباره این جاسوس دوتابعیتی نیز آنها از موضع خود عقبنشینی نکنند. اما دریاصفهانی تنها عضو تیم هستهای در لیست 100 نفره دوتابعیتیهای مجلس نبود و در کنار او نام محمدعلی شعبانی به چشم میخورد؛ فردی که در گزارش کمیته تحقیق و تفحص، مشاور وزیر امور خارجه معرفی و تابعیت دوم او نیز سوئد عنوان شده است. در این گزارش آمده است: «نامبرده تحصیلات خود را در لندن به اتمام رساند و سابقه فعالیت در شبکه پرستیوی و مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت نظام را دارد. تا مهر ۹۳ به عنوان مسؤول رسانهای هیات مذاکرهکننده هستهای حضور داشته و پس از آن از کشور خارج شده است».
خبرگزاری مهر در گزارشی که اخیرا پیرامون محمدعلی شعبانی منتشر کرده، آورده است: «شعبانی در سال ۱۳۸۶ به عنوان کارآموز در شورای ملی ایرانیان آمریکا یا نایاک فعالیت میکرد و همان سال نیز سفری به اسرائیل داشت و با نهادها و افراد بسیاری از جمله «مئیر جاودانفر» دیدار کرد. او با وجود اینکه به اسرائیل سفر کرد و عضو نایاک هم بود اما به استخدام پرستیوی درآمد. سال ۱۳۹۰ محمدعلی شعبانی سردبیر نشریه انگلیسی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام که فصلنامه شورای روابط خارجی (Iranian Review of Foreign Affairs) نام داشت، شد؛ فصلنامهای که پیش از شعبانی، سیدحسین موسویان سردبیری آن را برعهده داشت. پس از انتخاب حسن روحانی در سال ۹۲ بهعنوان رئیسجمهور، شعبانی به حلقه اطرافیان رئیسجمهور از جمله اسماعیل سماوی، خواهرزاده روحانی نزدیک شد و توانست جایی در تیم هستهای برای خود باز کند. شعبانی به دلیل همکاریهای گستردهای که با رسانههای مطرح جهان از جمله «نیویورک تایمز، گاردین، بلومبرگ، کریستین ساینس مانیتور، اکونومیست، الجزیره، خبرگزاری فرانسه، سیانان، لوبلاگ، نشنال اینترست و بیبیسی» داشته است، در تیم هستهای مسؤولیت اطلاعرسانی و روابط عمومی را بر عهده گرفت و اعتماد اعضای اصلی تیم مذاکره، بویژه محمدجواد ظریف را جلب کرد».هر چند شعبانی این روزها در لندن زندگی میکند اما کماکان دسترسی قابل توجهی به اخبار داخلی ایران دارد و در بسیاری از مواقع اخباری را از فعل و انفعالات مقامات داخلی ایران و دیدارهای خارجیشان منتشر میکند که خبرنگاران داخلی نیز با تاخیر در جریان این اخبار قرار میگیرند و این نشان از ارتباطات این فرد با منابعی درون دستگاه سیاست خارجی کشورمان دارد. برای نمونه، چندی قبل، پیش از آنکه وزارت امور خارجه از سفر وانگ یی، وزیر خارجه چین به کشورمان خبر بدهد شعبانی در صفحه توئیتر خود خبر این سفر و حتی دیدار وانگ یی با علی لاریجانی را منتشر کرد. این جاسوس دوتابعیتی همچنین پیش از آنکه وزارت امور خارجه خبر از سفر ظریف به کشورهای آسیای مرکزی دهد، با انتشار توئیتی ضمن اعلام این خبر اعلام کرد وزیر امور خارجه به علت این سفرها در مذاکرات وین حضور نخواهد داشت. این میزان ارتباط میان این عنصر دوتابعیتی با منابع داخلی وزارت امور خارجه مسالهای نیست که براحتی بتوان از آن چشمپوشی کرد. با وجود تمام این سوابق اما نهتنها ظریف نظر نامساعدی پیرامون این چهره دوتابعیتی که مسؤول امور رسانهای مذاکرات نیز شده بود نداشت که حتی در مجلس شورای اسلامی از وی به عنوان «وطنپرست» یاد کرد و زمانی که شهریور سال 97 در پاسخ به پرسش یکی از نمایندگان که از وی درباره چرایی حضور ۴ فرد دوتابعیتی شامل عبدالرضا دریاصفهانی، سیروس ناصری، مشکان مشکور و محمدعلی شعبانی پرسیده بود، گفت: در وطنپرستی و توجه به منافع ملی این افراد تردید نداریم. وزیر امور خارجه همچنین درباره شعبانی گفت: آقای شعبانی نیز هیچگاه در مذاکرات حضور نداشتند و از وی به عنوان کمک در روابط عمومی استفاده میشد؛ کمک بسیار خوبی هم کردند.
با تمام این اوصاف انتخاب وین به عنوان شهری که مرکز عملیاتهای سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی به حساب میآید برای نشست کمیسیون مشترک برجام تردیدهای زیادی را ایجاد کرده است. شاید در روزهایی که وزیر امور خارجه حتی نه در پشت پردهها که به صورت علنی علیه یک سریال تلویزیونی به خاطر نشان دادن چهره یک جاسوس دوتابعیتی حمله میکند و تلاش خود را معطوف به توقف پخش این سریال میکند پیگیری مذاکرات در چنین بستری بتواند ظن افکار عمومی را بیشتر برانگیزد؛ ظنی که البته پشتوانه زیادی دارد و برای آن میتوان به لیست بلندی از نفوذ جاسوسهای دوتابعیتی در بدنه تیم مذاکرهکننده در سالهای اخیر اشاره کرد. آیا موقعیت وین برای مذاکرات حضوری در شرایط کرونایی جهان نشان از کلید خوردن پروژهای دیگر دارد؟
ارسال به دوستان
گفتو گوی«وطنامروز» با محمدتقی فهیم درباره فصل دوم سریال«گاندو»
نفوذ ممنوع!
عباس اسماعیلگل: فصل دوم سریال «گاندو» به کارگردانی جواد افشار و تهیهکنندگی مجتبی امینی در حالی به عنوان گزینه نوروزی شبکه سوم سیما انتخاب شد و روی آنتن رفت که تا روزهای آخر اسفندماه، بنا بر تبلیغات رسانهای، قرار بود سریال طنز «بوتیمار» از این شبکه پخش شود ولی در همان روزهای پایانی سال، مدیرگروه فیلم و سریال شبکه ۳ به صورت رسمی اعلام کرد سریال «لوتی» یا همان «گاندو 2» قرار است به عنوان سریال نوروزی این شبکه پخش شود. آذرپندار تغییر نام سریال را به دلیل فشارهای سیاسی پیش آمده در پخش فصل اول این سریال عنوان کرد و در نهایت این سریال با همان نام «گاندو 2» راهی آنتن شد. در حالی در آخرین روز تعطیلات نوروزی قسمت سیزدهم به عنوان قسمت آخر این مجموعه پخش شد که توقف 15 دقیقهای این سریال در میانه پخش و توضیحات آخر سریال که «این داستان ادامه دارد...» واکنشهایی را در فضای مجازی به همراه داشت. به هر حال اینکه شبکه سوم سیما برای سریال نوروزی خود یک سریال امنیتی- جاسوسی را روی آنتن برد، یک ریسک محسوب میشد زیرا مخاطبان نوروزی سالهاست به تماشای مجموعههای طنز در ایام نوروز عادت کردهاند اما به هر حال «گاندو 2» روی آنتن رفت بسیار پربیننده شد و در ایام نوروز توانست نظر مساعد مخاطبان را به خود جلب کند. در ادامه در گفتوگو با محمدتقی فهیم، منتقد سینما و تلویزیون به بررسی فصل دوم مجموعه «گاندو» پرداختهایم.
محمدتقی فهیم ابتدا درباره «فصل دوم» سریال گاندو گفت: سالهاست مخاطبان سریالها عادت کردهاند در فصل دوم سریالهای پرطرفدار به نسبت فصل نخست با یک افت محسوسی مواجه شوند اما به جرأت میتوان گفت برخلاف رویه، فصل دوم سریال «گاندو» نسبت به فصل نخست از کیفیت بهتری در همه بخشها برخوردار بود و از نظر موضوع، مضمون، مؤلفههای فنی و حتی رویکردهای پژوهشی یک سر و گردن از فصل نخست جلوتر بود.
وی ادامه داد: بدون شک بخش عمدهای از این موفقیت رو به جلو در فصل جدید سریال «گاندو» به تواناییهای جواد افشار در مسند کارگردان بازمیگردد، کارگردانی که در کارنامه کاریاش ضعف هم به چشم میخورد اما انگار در فصل جدید سریال «گاندو» جواد افشار از همه نظر به پختگی کامل رسیده است و به نظر من «گاندو 2» بهترین اثر جواد افشار در کارنامه کاریاش محسوب میشود.
این منتقد درباره بازیگران مجموعه «گاندو» گفت: طی سالیان گذشته فیلمهای سینمایی و سریالهای مختلف امنیتی- جاسوسی ساخته شده است که در اغلب این آثار کاراکتر ماموران امنیتی برای مخاطبان ایرانی غیرقابل باور بوده است اما سریال «گاندو» در هر ۲ فصل، تمام این معادلات را بهم زده است و مردم در این سریال با ماموران امنیتی که تیپ شدهاند مواجه هستند و در خیلی از سکانسها با این ماموران همزادپنداری میکنند. وی تصریح کرد: البته در این میان نباید از ایفای نقش تاثیرگذار و متمرکز بازیگران نقشهای ماموران امنیتی به سادگی بگذریم، بازیگرانی که با هدایت صحیح کارگردان کار بخوبی توانستهاند از پس نقشهایشان برآیند به طوری که ما در این مجموعه شاهد هستیم بازیگران جوانی چون پندار اکبری به یک بلوغ بازیگری رسیدهاند که در این میان باید گفت سرآمد بازیگران «گاندو» وحید رهبانی است. این بازیگر حوزه تئاتر بخوبی توانسته است با بهرهگیری از تکنیکهای بازیگری، یک مامور امنیتی باورپذیر و دوستداشتنی را به تصویر بکشد؛ مامور امنیتیای که علاوه بر جدی بودن شخصیت خود، رابطه عاطفی و خوبی با زیردستانش برقرار کرده است.
فهیم در بخش دیگری از سخنانش به ترکیب بازیگران فصل دوم مجموعه «گاندو» اشاره کرد و افزود: اگر به آثار شاخص سریالها و فیلمهای امنیتی- جاسوسی دنیا نگاه کنید میبینید آثاری موفقاند که در فصلهای آتی خود به بازیگران اصلی دست نزنند و اینکه جواد افشار شاکله اصلی بازیگران نیروهای امنیتی فصل نخست «گاندو» را در فصل دوم هم حفظ کرده بود، از مهمترین نقاط قوت فصل دوم محسوب میشود، زیرا مخاطبان در فصل دوم «گاندو» بخوبی با کاراکترهای امنیتی سریال ارتباط برقرار کردهاند.
* هیچچیزی دردناکتر از سانسورهای دولتی سلیقهای نیست
منتقد پیشکسوت سینما و تلویزیون درباره توقف پخش سریال «گاندو 2» گفت: هیچ رخدادی برای ما منتقدان دردناکتر از سانسورهای دولتی سلیقهای نیست. دولت آشنا به رکن چهارم دموکراسی و مدعی فضای معتدل، طاقتش به اندازه بچهدموکراتها هم نیست. وی تاکید کرد: البته پیش از این برخی از ما کیسه منتقد و مخالف دولت بودن به تنمان کشیده شده بود. سالهاست از ساخت و نمایش فیلمهای آمریکاییای که به قلب سنا میزنند و رئیسجمهورها را به صلابه میکشند تعریف و تمجید کردهایم تا شاید خودمان به نقطهای برسیم که در نقد درون ساختار سیاسی ارتقا یابیم. وی ادامه داد: گاندو به عنوان مدلی از نمایش که درون سیستم به پاکسازی میپردازد، امیدواریهایی را برای افزایش اعتماد به نفس برنامهسازان و سینماییها ایجاد کرد؛ سریالی که در راستای تقویت اعتماد عمومی خوش درخشید و بالاخره جسارت و شهامت در ورود به زوایای تاریک گعده نفوذیها، قدرت آقازادهها، وادادهها و رویزیونیستها را به نمایش گذاشت. فهیم تصریح کرد: گاندو در عین اهمیت در حوزه سیاست و ریاست و وطنفروشی، ارزشهای دراماتیک عامهپسندی هم داشت و این میتوانست برای جلب تودهها و خواص مردد در مشارکتها موثر واقع شود اما کوتهبینی و فقدان درک از کار رسانه و نمایش منتقدانه و نه براندازانه در سالهای گذشته مانع از کارکرد درست و نهادینه رسانه و سینما شده است و حالا با توقف پخش گاندو، تیر بدفهمی و تحمل ضعیف آقایان به حد اعلا خودنمایی کرد. وی در پایان گفت: اینان نمیدانند که در درجه نخست دارند به خودشان ضربه اصلی را میزنند، یعنی فراموش کردهاند که در یک کشتی سفر میکنند ولی بعید است که ندانند و شاید عمدی در کار است اما هر گزینهای درست باشد، چیزی جز مردمستیزی و دادن فرصت به دشمن نیست.
***
بهجامانده از حواشی «گاندو»
هنگام پخش «گاندو 2» به موضوع نفوذ عوامل اطلاعاتی سرویس جاسوسی انگلیس در تیم ایرانی مذاکرات برجام نیز پرداخته شد که این مساله واکنش وزیر امور خارجه را در پی داشت؛ ظریف در فضای مجازی به این سریال واکنش نشان داد و با حضور در کلاب هاوس بیان داشت: «گاندو از اول تا آخر دروغ است!». پس از اظهارات محمدجواد ظریف در کلاب هاوس درباره سریال گاندو و دروغ خواندن محتوای این سریال، مجتبی امینی، تهیهکننده سریال گاندو در واکنش به اظهارات ظریف طی توئیتی نوشت: «سریال گاندو «دروغ» نبوده و نیست. «گاندو» صدای در گلو مانده مردم است؛ نمایش «خیانت» و «فریبکاری» آمریکا و انگلیس است. دروغ، تضمین امضای جان کری بود. دروغ، وعدههای آمریکا و انگلیس برای برداشته شدن همه تحریمها بود. دروغ، وعده رونق اقتصادی است، که نتیجه آن کوچک شدن سفره مردم بوده است. گاندو بر اساس اسناد واقعی ساخته شده... اسناد و مدارکی که پشتوانه پژوهشی نگارش فیلمنامه بوده را در فیلم مستندی در اختیار مردم قرار خواهیم داد».
ارسال به دوستان
حمله مرگبار مجدد به کنگره بعد از ۳ ماه
خواب آشفته آمریکای بایدن
* در حمله خودرویی به کنگره آمریکا فرد مهاجم و یک پلیس کشته شدند
حمله سوم آوریل به کنگره خواب جو بایدن، رئیسجمهور سالخورده آمریکا را آشفته کرد و نشان داد ریشههای ترامپیسم در جامعه یانکیها چقدر عمیق است. ظهر جمعه گذشته ساختمان مجلسین آمریکا بر فراز تپه کپیتال در قلب واشنگتن بار دیگر شاهد یک حمله مرگبار بود. برخلاف حمله جمعی انقلابی ۳ ماه پیش حامیان ترامپ به کنگره در ششم ژانویه 2021، این بار حمله به شکل یک عملیات اعتراضی نمادین و به وسیله یک خودرو به موانع امنیتی در 90 متری ضلع شمالی این ساختمان انجام شد.
یک جوان سیاهپوست 25 ساله به نام نواح گرین، ساعت 13 ابتدا با خودرو به ۲ مامور امنیتی حصار بیرونی کنگره کوبید و سپس از ماشین خارج شده و با چاقو به ماموران حملهور شد که توسط آنها هدف قرار گرفت و کشته شد. یکی از ۲ مامور زیر گرفته شده نیز جان باخت و دیگری شرایط وخیمی دارد. برخی گزارشها وقوع تیراندازی در اطراف تپه کپیتال پیش از وقوع این حمله را ثبت کردهاند. این واقعه همچنین یک ماه پس از کشف طرح حمله احتمالی یک گروه شبهنظامی حامی ترامپ توسط تیم حفاظت از کنگره رخ میدهد.
پلیس واشنگتن گفته بود این گروه با گروههای راست افراطی از جمله اعضای «کیو انان» مرتبط بوده که معتقد به تئوری توطئه علیه ترامپ هستند و قصد نفوذ به داخل ساختمان مجلسین آمریکا و احتمالا انفجار آن را داشتهاند.
شبکه سیانان، پیشرو رسانههای جریان اصلی آمریکا که حامی دموکراتها و دشمن ترامپیهاست، در گزارش خود از واقعه جمعه پیش آن را نهتنها شوکی برای ساکنان واشنگتن، بلکه شوکی بزرگتر به فضای خوشبینی حاکم شده بر ایالاتمتحده در دوران استقرار بایدن در کاخ سفید برشمرد. گزارشگر سیانان اعتراف کرد این حمله مرگبار تنها ۳ ماه پس از حمله تاریخی حامیان ترامپ به کنگره، آرامش آمریکاییها در آستانه تعطیلات عید پاک را به هم ریخت و ناامنی بار دیگر از زیر سایه مصیبت واگیر کرونا درآمد.
نمایندگان و سناتورها دوران تعطیلات عید پاک را سپری میکنند اما برخی دستیارانشان و کارمندان و خبرنگاران در زمان حادثه روز جمعه در ساختمان حضور داشتند. پس از این حمله ساختمان کنگره با وجود برخورداری از چند لایه محافظتی از پستهای امنیتی و دیوارها و موانع سنگین، تعطیل شد. تدابیر امنیتی در اطراف ساختمان کنگره پس از یورش هواداران ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا در روز 6 ژانویه (17 دی) به شکل بیسابقهای افزایش یافته و در مقطعی به استقرار 5هزار نیروی پلیس و گارد ملی در حوالی تپه مرکزی واشنگتن انجامید. در هفتههای اخیر حجم تمهیدات امنیتی کاهش یافته و حتی صحبت از برداشتن حصارهای امنیتی مطرح شده بود اما فرمانده پلیس حفاظت از کنگره حدود ۳ هفته پیش هشدار داد که همچنان خطر حملات تروریستی به مهمترین مرکز سیاسی آمریکا وجود دارد.
متعاقب حمله جمعه نیز گارد ملی بار دیگر ۲۳۰۰ نیروی واکنش سریع را برای حمایت از پلیس کنگره در برقراری نظم و امنیت مستقر کرد. سخنگوی گارد ملی آمریکا به سیانان گفت: «به دلیل امنیت عملیاتی، نمیتوانیم درباره جزئیات مربوط به استقرار نیروی واکنش سریع صحبت کنیم. در حادثه اخیر در ساختمان کنگره، هیچ یک از اعضای گارد ملی آمریکا زخمی نشده است». یوگانادا پیتمن، سرپرست نیروهای پلیس کنگره در یک کنفرانس خبری به توصیف جزئیات این حمله پرداخت. پلیس کنگره هویت افسر کشته شده را ویلیام اوانس با ۱۸ سال سابقه خدمت عنوان کرد. در 24 ساعت گذشته هویت عامل حمله در شبکههای اجتماعی محل بحث بسیار بوده است. برخی او را دچار مشکل ذهنی و توهم دانستهاند اما نباید فراموش کرد این برچسبی است که حکومت آمریکا همواره به معترضان به آخر خط رسیده میزند. پستهای گرین در شبکههای اجتماعی نشان میدهد او یکی از قربانیان ساختار اجتماعی نابرابر آمریکاست که بشدت به بلاهایی که در زندگی بر سرش آمده معترض بوده است. گرین همچنین پستهای مربوط به سخنان لوئیس فراخان، رهبر جماعت اسلامی آمریکا و یکی از رهبران با نفوذ سیاهان در این کشور را دنبال میکرده است. او همچنین پستی منتشر کرده که در آن دولت آمریکا دشمن شماره یک مردم آفریقاییتبار این کشور معرفی شده و به سازمان سیا، افبیآی و موسسات دولتی مشکوک بوده است.
با این حال رابرت کانتی، سرپرست اداره پلیس کلانشهر واشنگتن نیز بدون اشاره به هویت مهاجم گفت: «به نظر نمیآید حمله تروریستی بوده باشد ولی روشن است که ما به تحقیقات خود ادامه میدهیم».
شامگاه جمعه نیز کاخ سفید اطلاعیه جو بایدن را منتشر کرد که ضمن ابراز تاسف از مرگ ویلیام اوانس دستور داد پرچم آمریکا در کاخ سفید به حالت نیمهافراشته دربیاید. رئیسجمهور آمریکا از این رخداد به عنوان حملهای خشونتآمیز نام برد و گفت مشاور امنیت ملی کاخ سفید او را در جریان تحقیقات قرار خواهد داد. این در حالی است که بایدن چند هفته پیش در جریان نخستین کنفرانس خبری خود در مقام رئیسجمهور ایالات متحده مشخصا از تفرقه شدید اجتماعی نالیده بود.
***
تحقیق اندیشکده بروکینگز درباره ریشههای نژادپرستانه سیاست مهاجرتی ایالات متحده
آمریکای بایدن رکورد ضدمهاجرتی ترامپ را شکست!
با وجود نمایش تبلیغاتی دموکراتها درباره متوقف کردن ساخت دیوار ترامپ در مرز با مکزیک و گشودن درهای ایالاتمتحده به روی مهاجران، این کشور در ماههای پس از روی کار آمدن بایدن شاهد رکورد بیسابقه بازداشت مهاجران لاتینتبار در مرزهای جنوبیاش بوده است.
این در حالی است که رائول اورتیس، معاون گشت مرزی پلیس فدرال آمریکا پیشبینی کرده بیش از یک میلیون مهاجر در سال 2021 میلادی به مرز این کشور با مکزیک خواهند رسید. این روند مشابه رشد فزاینده مهاجران به آمریکا در سال 2019 در دوره ریاستجمهوری ترامپ است، یعنی زمانی که حدود 978 هزار مهاجر به بازداشتگاههای فدرال منتقل شدند.
در نتیجه طی ماههای آتی باید منتظر یک بحران انسانی بزرگ در ایالتهای جنوبی آمریکا باشیم؛ جایی که لشکر مهاجران لاتین به سد ترامپیسم که همچنان در دوره بایدن پابرجاست برخورد میکنند.
گشت مرزی آمریکا تنها در ماه فوریه 2021 یعنی از نخستین روزهای روی کار آمدن بایدن، بیش از 100 هزار مهاجر را بازداشت کرد که این بالاترین رکورد بازداشت ماهانه در قرن بیست و یکم از اواسط 2019 به شمار میرفت.
ماه گذشته میلادی یعنی مارس این رکورد هم شکسته شد و آمارهای اولیه حکایت از بازداشت بیش از ۱۷۱ هزار مهاجر در مرز مشترک با مکزیک دارد.
بالاترین رکورد بازداشت مهاجران خارجی در مرز مکزیک به آوریل 2000 زمان دولت جورج بوش [پسر] مربوط میشود، یعنی وقتی بیش از 180 هزار مهاجر بازداشت شدند.
به گزارش رویترز، در ماه مارس بیش از 19 هزار کودک مهاجر بدون همراه و 53 هزار عضو خانواده که با یکدیگر مسافرت میکردند، بازداشت شدند. بزرگسالان تنها نیز 99 هزار نفر از این آمار را تشکیل دادهاند. در شرایط شیوع کرونا این میتواند به یک فاجعه انسانی منجر شود.
آلخاندرو مایورکاس، وزیر امنیت داخلی آمریکا نیز با انتشار توئیتی بر این بحران صحه گذاشت و نوشت مقامات فدرال هر لحظه تلاش میکنند هر چه سریعتر کودکان مهاجر را از بازداشتگاههای دستهجمعی مهاجران که وضعیت اسفناک انسانی دارند خارج کنند. با این وجود اسکار اسکامیلا، از مقامات گشت مرزی آمریکا در این باره به خبرگزاری رویترز گفته است: «بیش از ۲ هزار کودک بدون همراه بیشتر از مهلت قانونی 72 ساعته در بازداشتگاههای مرزی تگزاس نگهداری شدهاند. از این تعداد 39 کودک بیش از 15 روز است در تاسیساتی نگهداری میشوند که تنها چادر دارد و منتظر انتقال به سایر مراکز نگهداری مهاجران هستند».
در واکنش به این بحران انسانی در مرزهای جنوبی، اندیشکده آمریکایی بروکینگز، هفته گذشته مقالهای تحقیقی را به قلم کاماساکی منتشر کرد. این مقاله به ریشههای سیاست مهاجرتی دولتهای ایالات متحده در 70 سال اخیر پرداخته و نشان میدهد که چگونه مهاجرت تبدیل به میدان جنگی تمدنی بین نژادپرستی ساختار سفیدپوستان حاکم بر آمریکا و مهاجران فقیر آمریکای لاتین یا آسیایی شده است.
ارسال به دوستان
پایان نژادپرستی در فوتبال؟
مرتضی یعقوبی: فوتبال پر از افرادی است که از نژادپرستی آسیب دیدهاند و همچنین افرادی که چه خواسته و چه ناخواسته آسیب رساندهاند. همیشه افرادی بودهاند که با ابزار و روشهای مختلف با انواع گوناگون نژادپرستی مبارزه کردهاند اما این تلاشها چقدر تاثیر داشته است؟ هر گاه از زشتیهای فوتبال صحبت میکنیم، یکی از مسائلی که به ذهن میرسد نژادپرستی است. شدت گرفتن نژادپرستی در فوتبال باعث شده نهادهای نظارتی فدراسیونهای فوتبال با حساسیت بیشتری این مساله را پیگیری کنند. در سالهای دور نژادپرستی آنقدر در فوتبال پررنگ بود که کارلوس آلبرتوی برزیلی وقتی سال 1961 به تیم فوتبال فلومیننزه پیوست مجبور بود برای سفید کردن رنگ پوستش از پودر استفاده کند تا بتواند فوتبال بازی کند اما وقتی پودرها از صورتش پاک میشد مورد تمسخر هواداران قرار میگرفت. سالها بعد هواداران فوتبال در برزیل اشیای مختلفی به سوی یکی از اعضای سیاهپوست کادر پزشکی پرتاب کردند تا مشخص شود حتی فعالیتهای افرادی مثل «مارتین لوترکینگ» هم نتوانسته تفکرات نژادپرستانه را از ذهن برخی افراد خارج کند. درست است که امروز از شدت این اتفاقات کاسته شده و دیگر بازیکنی مجبور نیست برای حضور در زمین فوتبال از پودر برای سفید کردن پوستش استفاده کند اما همچنان شاهد حرفها و حرکات نژادپرستانه در فوتبال هستیم. در سالهای اخیر موارد زیادی از توهینهای نژادپرستانه را دیدهایم اما حتی جریمههای سنگین نهادهای نظارتی هم نتوانسته به طور کامل این پدیده را متوقف کند که نشان از ریشهدار بودن نژادپرستی در ذهن هواداران، بازیکنان و به طور کلی اعضای جامعه دارد. افراد زیادی در فوتبال از نژادپرستی آسیب دیدهاند که برای مثال میتوانیم به «مسوت اوزیل» اشاره کنیم که در نهایت مجبور به کنارهگیری از تیم ملی آلمان شد. او در این باره میگوید: «از دید رئیس فدراسیون و هواداران آلمان وقتی میبریم من آلمانی هستم اما وقتی میبازیم میگویند مهاجر هستی». بسیاری از افراد هم شاید قصد توهین نژادی نداشته باشند اما به هر حال حرکات نژادپرستانه توهین است و با جریمههای سنگین مواجه میشود. مثل «ادینسون کاوانی» که به خاطر استفاده از لفظ «کاکاسیاه» 3 جلسه از همراهی تیمش محروم و 100 هزار پوند جریمه نقدی شد یا عیسی آلکثیر که به خاطر خوشحالی بعد از گلش برابر پاختاکور ازبکستان ۶ ماه از فعالیت فوتبالی محروم شد، البته او قصد توهین نداشت اما به هر حال انجام آن خوشحالی در برابر تیمی که بازیکنان چشمبادامی دارد، حساسیتبرانگیز بود. شاید خوشبینانه به نظر برسد که انتظار داشته باشیم در کوتاهمدت به طور کامل نژادپرستی از بین برود اما میتوانیم امیدوار باشیم در سالهای پیش رو و با فرهنگسازیهای بیشتر، شاهد کمتر شدن این پدیده در فوتبال و جامعه باشیم.
ارسال به دوستان
به مناسبت ایام سالروز «فتحالمبین»
عملیات لو رفتهای که پیروز شد
محمدعلی صمدی*: یکم فروردین 1361 خورشیدی، در قرارگاه تاکتیکی سپاه چهارم نیروی زمینی ارتش عراق، بر فراز ارتفاع «برقازه» (واقع در بلندیهای غرب رودخانه کرخه، موسوم به «رقابیه») غوغایی برپا بود؛ منطقهای که 18 ماه پیش به اشغال ارتش صدام درآمد و دفاع از آن به لشکر 10 زرهی و لشکر یک مکانیزه (زیرمجموعه سپاه چهارم) سپرده شد. چند هفتهای میشد فرمانده سپاه چهارم عراق «هشام صباح الفخری» برزخی دردناک را در این قرارگاه تا بن دندان مجهز تجربه میکرد. صدر تا ذیل ماشین جنگی عراق، برای حمله احتمالی رزمندگان ایرانی لحظه شماری میکردند؛ حملهای که حتی فلشهای هجومی آن هم تا حد زیادی مشخص بود.
80 روز قبل، آخرین هجوم نیروهای مسلح ایران به خطوط مقدم عراق، باعث از دست رفتن 650 کیلومترمربع از متصرفات ارتش بعث شده بود؛ عملیاتی که مناطق تحت کنترل عراق در خوزستان را ۲ نیمه کرد و اتصال جبهه شمالی را با جبهه جنوبی از بین برد. ژنرالهای کارکشته بعثی بخوبی میدانستند پس از آن عملیات، زمان دیگر به نفع آنان نخواهد بود. ارتش عراق حالا به نیروهای مسلح ایران، ۲ جناح وسیع داده بود و هجوم قریبالوقوع رزمندگان ایرانی به یکی از این ۲ جناح، قطعی بود. مساله چنان وضوحی داشت که حتی پیشبینی اینکه ابتدا کدام جناح مورد هدف ایرانیان قرار خواهد گرفت، کار دشواری نبود. آرزوی ایرانیان، بازپسگیری خرمشهر بود که در جناح جنوبی قرار داشت (غرب رودخانه کارون) اما این جناح 5400 کیلومترمربع مساحت داشت، در حالی که وسعت جناح شمالی (غرب رودخانه کرخه) تنها 2500 کیلومترمربع بود. جناح شمالی، زمینی ناهموار و پر از تپهها و بلندیهای مناسب برای تشکیل خطوط دفاعی داشت اما جناح جنوبی، دشتی هموار و مسطح بود که به عراق امکان میداد نیروهای مهاجم به سوی خرمشهر را براحتی قلع و قمع کند. هر ذهن نظامی نه چندان مجرب هم به راحتی درک میکرد نیروهای مسلح ایران، با توجه به محدودیت شدید نیروی انسانی و تجهیزات، از میان این دو گزینه، نخست منطقهای را انتخاب خواهد کرد که توان کمتری را به خود اختصاص دهد. ضمن اینکه اگر ایرانیان موفق به عقب راندن ارتش عراق در جناح شمالی میشدند، مقدار زیادی از نیروها و امکاناتی که در آن منطقه متمرکز شده بود، آزاد شده و به توان هجومی ایران برای حمله به خرمشهر در جناح جنوبی اضافه میشد. نقل و انتقالات وسیع نیروها و تجهیزات به غرب رودخانه کرخه که با دقت از طرف سپاه چهارم عراق رصد میشد، خیلی زود نشان داد افسران جوان و تازهکار ارتش و سپاه ایران هم مانند ژنرالهای کارکشته عراقی فکر میکنند. حتی صدام هم که برخلاف ژنرالهای تحت امرش، هیچ آموزش نظامی ندیده بود، به موقعیت شکننده و حساس ارتش عراق در آن زمان کاملا واقف بود، به حدی که طاقت از کف داده و اواخر اسفند 1360، بغداد را رها کرده و به «العماره» آمد که نزدیکترین شهر به «جناح شمالی» بود و شخصا نظارت و حتی هدایت عملیات را برعهده گرفت.
در این موقعیت، عراق واکنشی نشان داد که هر ماشین جنگی کارآزمودهای از خود بروز میداد: حمله پیشگیرانه به خطوط مهاجمان برای بر هم زدن آرایش جنگی آنان و به تأخیر انداختن یا در صورت امکان، منتفی کردن عملیات آتی؛ حملهای که در ادبیات نظامی از آن با عنوان «تَکِ مختلکننده» یاد میشود.
در این مقطع، ایران و عراق هیچ اصراری به پنهانکاری نداشتند و اساسا در شرایط موجود، چنین چیزی غیرممکن بود. دو طرف، زیر چشمان تیزبین هم، به تدارک حمله مشغول بودند و دستهایشان برای هم رو بود. مطابق انتظار، ارتش صدام با محاسباتی دقیق، 37 روز پس از آخرین عملیات ایرانیان (کربلای یک، موسوم به «طریقالقدس»)، دست به ضدحملهای سنگین زد. جنگ خونین از 17 بهمن درگرفت و 20 روز طول کشید تا شاید عراق بتواند مناطق آزاد شده توسط ایران را پس بگیرد و حتیالامکان، توان نیروهای مسلح ایران را تحلیل ببرد. بیش از یک میلیون گلوله توپ عراق، منطقهای به وسعت 7 در 2 کیلومتر را شخم زدند اما مدافعان ایرانی به قیمت شهادت 1000 نفر، یک قدم عقب نرفتند تا ارتش عراق ناامید شد و عقب نشست.
مقاومت خیرهکننده 20 روزه پاسداران و ارتشیان در چذابه، به ماشین جنگی عراق ثابت کرد اگر تعلل کند، ایرانیان با چنین سرسختی خیرهکنندهای، در عملیات بعدی، پیروزی جدیدی به دست خواهند آورد. فرماندهان ایرانی هم بخوبی واقف بودند هرگونه تاخیر در عملیات آتی، برای ارتش صدام، مجالی مناسب برای اصلاح آرایش نظامی و تجدید قوا فراهم خواهد آورد. به این ترتیب حجم تحرکات در هر 2 جبهه، دوچندان شد. مدت زیادی طول نکشید که عراق با رصد تحولات جبهه، محورهای اصلی حمله آتی ایران و حتی زمان احتمالی آن را به دست آورده و دومین «تک مختلکننده» خود را علیه محورهای مذکور، در 28 اسفند آغاز کند. این حمله به قدری برای صدام اهمیت داشت که نمیتوانست سرنوشت آن را تنها به ژنرال «هشام صباح الفخری» بسپارد. بنابراین، از «العماره» خارج شد و خود را به قرارگاه تاکتیکی سپاه چهارم در «برقازه» رساند. این حمله نیز هولناک و خردکننده بود و از قضا، نظامیان ایرانی را که برای آغاز عملیات در روز 29 اسفند آماده میشدند، مردد کرد. محسن رضایی و صیادشیرازی، میدانستند اگر دست نجنبانند، حمله بعدی عراق، بسیار خردکننده خواهد بود. از طرفی، 2 حمله قبلی، فرسایش و اختلالی جدی در ساختار رزمی ایران ایجاد کرده بود و این نگرانی وجود داشت که با توان فعلی نتوان بر ارتش صدام غلبه کرد. شکست در این مرحله، تاوانی سنگین داشت و میتوانست نیروهای باانگیزه و پرشور ایرانی را تا مدتها زمینگیر و منفعل کرده و اشغالگران را در موقعیت تاریخی جدیدی قرار دهد. این گونه بود که فرماندهان سپاه و نیروی زمینی ارتش، توافق کردند تاخیری چند ساعته داشته و از فرمانده کل قوا کسب تکلیف کنند. لازم بود صحنه نبرد برای «حضرت امام خمینی» تشریح و تردید ایجادشده بر اثر حملات سنگین عراق، به تصمیمی قاطع و تعیینکننده برسد؛ تصمیمی که هیچ یک از فرماندهان ایرانی، توان پذیرش مسؤولیت آن را نداشت. کوتاهترین راه ممکن برای رسیدن به تهران و بازگشت در حداقل زمان، سفر با هواپیمای جنگی بود. فرمانده کل سپاه، در اقدامی بیسابقه، سوار بر کابین عقب یک جنگنده اف-5، در عرض نیم ساعت خود را به تهران رساند و پس از جلسه با فرمانده کل قوا، در عرض چند ساعت به قرارگاه نبرد بازگشت. با دلگرمی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، مقرر شد عملیات «کربلای 2» بدون وقفهای دیگر، آغاز شود.
30 دقیقه بامداد روز دوم فروردین 1361، برزخ کشنده «هشام صباح الفخری» و فرماندهاش «صدام حسین المجید» با طنین انداختن رمز «یا زهرا» توسط محسن رضایی و صیاد شیرازی در بیسیمها، به پایان رسید. 143 گردان ارتشی و سپاهی، خطوط مقدم عراق در غرب رودخانه کرخه (جناح شمالی جبهه خوزستان) را مورد حمله قرار دادند. سکانداران کشتی جنگی اشغالگران باور داشتند ایرانیان، حتی در صورت حمله، توان کافی برای نفوذ به عمق مواضع عراق را ندارند اما روز 7 فروردین، وقتی صدام و ژنرالهایش در قرارگاه مقدم سپاه چهارم، رزمندگان پیشرو ایرانی را به چشم دیدند، تنها چند دقیقه با مرگ یا اسارت فاصله داشتند. بیشک صدام تا پایان عمرش، لحظات پرتشویش فرار از «برقازه» را فراموش نکرد. او دیگر در هیچ مقطعی از جنگ 8 ساله، تا این حد به ایرانیان نزدیک نشد.
عملیات «کربلای 2» که دیگر «فتحالمبین» نام گرفته بود، تنها 5 روز طول کشید و 2500 کیلومتر مربع از خاک میهن اسلامی، با شهادت 2700 رزمنده ایرانی آزاد شد. ارتش صدام تا غرب رودخانه «دویرج» عقبنشینی کرد و بیش از 16 هزار نظامی اشغالگر، به اسارت درآمدند. حالا محل عملیات بعدی هم برای هر دو طرف مانند روز روشن بود: «مناطق اشغالی غرب رودخانه کارون» و نگین درخشان آن «خرمشهر». هر دو طرف میدانستند این بار، تنها عامل برتری، «زمان» است. در این دوئل، هر کس زودتر حمله میکرد، پیروز میدان بود.
*پژوهشگر دفاع مقدس
ارسال به دوستان
بازی «دموکراتهای خوب» در حال تکرار است!
نوید مؤمن: درست در خردادماه سال 1394، زمانی که طرفین (ایران و اعضای 1+5) در حال طی کردن آخرین مراحل انعقاد برجام بودند، رسانههای آمریکایی تفکیک معناداری میان اعضای تیم سیاست خارجی و امنیتی دولت اوباما انجام دادند! رسانههای غربی معتقد بودند در یک سوی اتاق فکر سیاست خارجی دولت اوباما، «جان کری» و «رابرت مالی» قرار دارند که با رویکردی عادلانه(!) و منطقی(!) بیصبرانه در انتظار انعقاد توافق هستهای با ایران به سر میبرند و در مقابل، افرادی مانند «سوزان رایس» مشاور امنیت ملی دولت اوباما خواستار اتخاذ رویکردی سختگیرانهتر در تنظیم سند برجام هستند. آن زمان، عملا شاهد خلق دوگانه «دموکراتهای خوب- دموکراتهای بد» از سوی رسانههای آمریکایی بودیم. زمان اندکی سپری شد تا همگان دریافتند کمترین تمایزی میان جان کری و سوزان رایس در این آوردگاه وجود نداشته است! جان کری بهسادگی زیر تعهدات خود و دولت متبوعش در برجام زد و به همراه «جک لو» وزیر خزانهداری دولت اوباما زمینه را جهت «حفظ پوسته برجام در عین عدم رفع تحریمهای ایران» فراهم کرد. فراتر از آن، جان کری و همراهانش با اصرار روی «گنجاندن مکانیسم ماشه در سند برجام» و «لزوم تایید تعلیق تحریمهای ایران در بازههای 120 روزه توسط رئیسجمهور مستقر در کاخ سفید»، زمین بازی را برای دولت ترامپ در مواجهه با کشورمان آماده کردند. نباید فراموش کرد که ترامپ در سال 2018 میلادی، با استفاده از همان ظرفیتهایی که دموکراتها برای وی و تیم سیاست خارجی کاخ سفید (اعم از جان بولتون و مایک پمپئو) فراهم آوردند رسما از توافق هستهای خارج شد.
اکنون که در سال 2021 میلادی قرار داریم، رسانههای آمریکایی بار دیگر همان دوگانهسازی معروف را آغاز کردهاند: تفکیک «دموکراتهای خوب» از «دموکراتهای بد»! پایگاه «جویش اینسایدر» که مقر آن در نیویورک بوده و توسط صهیونیستها اداره میشود، در یکی از تازهترین گزارشهای خود در این باره مینویسد: «در حال حاضر این سوال که چگونه باید به ایران نزدیک شد، به یک موضوع داغ در تیم امنیت ملی رئیسجمهور[بایدن] تبدیل شده است. افراد زیادی که با آنها صحبت کردم، از شکافی شدید بین ۲ جناح در دولت صحبت به میان میآورند؛ رابرت مالی، نماینده ویژه بایدن در امور ایران که قبلا با انتقادات قابل توجهی از جناح مقابل روبهرو شده است، در مقابل جناح دیگر دولت است که افرادی مثل زد مکگورک- یکی از اعضای شورای امنیت ملی که قبلاً در دولتهای جورج دبلیو بوش، اوباما و ترامپ خدمت میکرد- عضو آن هستند».
در جریان برگزاری انتخابات ریاستجمهوری نوامبر 2020 در آمریکا، شاهد ایجاد دوگانه «جمهوریخواهان بد- دموکراتهای خوب» توسط رسانههای وابسته به حزب دموکرات آمریکا، اکثر رسانههای اروپایی و متأسفانه رسانههای طرفدار بزک چهره غرب در داخل کشورمان بودیم. نگاه ایجابی دولت و وزارت امور خارجه کشورمان نسبت به حزب دموکرات آمریکا نیز در شکلگیری و تسریع این روند موثر بود. اما در حال حاضر، رسانههای غربی که «ارسال سیگنالهای هدفمند به جامعه ایرانی» را در دستور کار قرار دادهاند، یک قدم پا را فراتر گذاشته و در حال شکلدهی دوگانه «دموکراتهای بد- دموکراتهای خوب» با هدف فریب افکار عمومی کشورمان هستند. مصدر این بازی هدفمند و خطرناک کاملا مشخص است! لابیهای صهیونیستی در ایالاتمتحده آمریکا در صدد پنهانسازی «خصومت ذاتی سیاستمداران آمریکایی با نظام و ملت ایران» هستند. این عملیات پیچیده روانی و تبلیغاتی، صرفا با ایجاد «دوگانههای کاذب و در ظاهر هیجانآمیز» صورت میگیرد! در این منازعه صوری و هیجانی، افرادی مانند «رابرت مالی» قرار است نقش «فرشته نجات»(!) را ایفا کرده و حق ملت ایران را از جمهوریخواهان و حتی دموکراتهای زیادهخواه بگیرند!
بهتر است مقامات حزب دموکرات آمریکا و رسانههای وابسته به آنها، به جای ترویج این دوگانهسازی، به ملت ایران درباره نقش حزب متبوع خود در ایجاد گرههای کور (آن هم به صورت کاملا هدفمند) در سند برجام و متعاقبا قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد توضیح دهند! بهتر است افرادی مانند «ریچارد نفیو» معمار تحریمهای ایران در دولت اوباما که در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ به منتقد خروج وی از برجام تبدیل شده بود، درباره هندسه تحریمهای همیشگی آمریکا علیه ایران برای مردم کشورمان و دیگر کشورهای دنیا توضیحاتی دهد تا مشخص شود دموکراتها دقیقا چه رویکردی در قبال برجام و تعلیق تحریمهای ایران دارند! «جان کری»، «سوزان رایس» «رابرت مالی»، «ریچارد نفیو»، «وندی شرمن»، «ویلیام برنز» و «جیک سالیوان» سال 2015 میلادی در مذاکرات منتهی به انعقاد برجام، جملگی یک «پازل مشترک» را تکمیل کردند. در این میان اساسا اهمیتی ندارد کدام یک از این دیپلماتهای دروغگو و بیتعهد، با چهره خندان و کدام یک با چهره درهم رفته و خشمگین پشت میز مذاکرات مینشستند! هشدار به دستگاه دیپلماسی! همان بازی اکنون در حال تکرار است... .
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|