|
اخبار
نوبخت، باهنر، عنابستانی و پورابراهیمی مغلوبان انتخابات مجلس
بر اساس اخبار غیررسمی محمدباقر نوبخت، محمدرضا باهنر، علیاصغر عنابستانی و محمدرضا پورابراهیمی از راهیابی به مجلس دوازدهم شورای اسلامی بازماندند. به گزارش تسنیم، محمدباقر نوبخت، محمدرضا باهنر، علیاصغر عنابستانی و محمدرضا پورابراهیمی از راهیابی به مجلس شورای اسلامی بازماندند. محمدباقر نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه دولت قبل و از یاران شناختهشده روحانی در رشت به رغم حمایت علی لاریجانی نتوانست آرای مردمی را به خود اختصاص دهد. محمدرضا باهنر و محمدرضا پورابراهیمی نمایندگان شناختهشده مجلس در کرمان هم این بار نتوانستند نظر مردم این استان را به خود جلب کنند و مغلوب شدند. گفته میشود علیاصغر عنابستانی هم که با ماجرای سیلی به یک سرباز در سال 99 معروف شده بود، از راهیابی به مجلس یازدهم در این انتخابات بازمانده است.
***
رئیس ستاد انتخابات استان تهران اعلام کرد
احتمال کشیده شدن انتخابات مجلس در تهران به دور دوم
رئیس ستاد انتخابات استان تهران دیروز با بیان اینکه «در حوزه انتخابیه تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس همچنان باید منتظر باشیم، چرا که هنوز شمارش آرا ادامه دارد و ممکن است تا فردا نیز به طول بینجامد» از احتمال کشیده شدن انتخابات مجلس در این حوزه انتخابیه به دور دوم خبر داد. عباس جوهری عصر شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ در گفتوگویی تلویزیونی در پاسخ به پرسشی درباره احتمال دومرحلهای شدن انتخابات در تهران با بیان اینکه «این احتمال وجود داد»، اظهار کرد: بر اساس قانون، منتخب مردم کسی است که حداقل ۲۰ درصد آرای ماخوذه را کسب کند.
وی با اشاره به تعیینتکلیف منتخب ۴ حوزه انتخابیه استان تهران گفت: در ۴ حوزه انتخابیه شهرستانهای استان تهران منتخب مردم تعیین شده است اما در حوزه انتخابیه تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس همچنان باید منتظر باشیم، چرا که هنوز شمارش آرا ادامه دارد و ممکن است تا فردا (امروز یکشنبه) نیز به طول بینجامد. رئیس ستاد انتخابات استان تهران عنوان کرد: در حال حاضر به مرور آمار صندوقهایی که در فرمانداری مستقر میشود، توسط دبیر ستاد انتخابات کشور اطلاعرسانی میشود و تاکنون نیز درباره ۳۰ نفر نخست بر اساس صندوقهای شمارش شده اطلاعرسانی شده است. جوهری ادامه داد: طبیعتا اگر همه این ۳۰ نفر، ۲۰ درصد آرای ماخوذه را کسب کرده باشند به مجلس راه پیدا میکنند ولی بنا به ادوار گذشته معمولا اینچنین نخواهد شد و تعدادی از این ۳۰ نفر به دور دوم رقابت خواهند رفت. وی درباره زمان برگزاری مرحله دوم انتخابات نیز اظهار کرد: در اردیبهشت ۱۴۰۳ با تایید شورای نگهبان و تعیین وقت از سوی وزارت کشور دور دوم انتخابات را برگزار خواهیم کرد.
***
رئیسی در دیدار امیر قطر:
روابط اقتصادی با رژیم صهیونیستی به منزله حمایت مالی از این رژیم است
رئیسجمهور در حاشیه هفتمین نشست مجمع سران کشورهای صادرکننده گاز با امیر قطر دیدار و گفتوگو کرد. حجتالاسلاموالمسلمین سیدابراهیم رئیسی بعد از ظهر شنبه در حاشیه هفتمین نشست مجمع سران کشورهای صادرکننده گاز که به میزبانی الجزایر برگزار شد، در دیدار شیخ «تمیم بن حمد بن خلیفه آلثانی» امیر قطر با خوب توصیف کردن سطح روابط فیمابین، بر اجرایی شدن هر چه سریعتر توافقات صورت گرفته بین 2 کشور تاکید و آن را لازمه توسعه بیش از پیش روابط تهران - دوحه دانست.
رئیسجمهور در ادامه با اشاره به جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، ضمن انتقاد از انفعال و بیعملی برخی کشورهای اسلامی در قبال جنایتگری صهیونیستها گفت: از زمان برگزاری نشست اضطراری سازمان همکاری اسلامی در ریاض تاکنون هیچ اقدام عملی موثری برای توقف جنایات صهیونیستها در غزه انجام نشده و همچنان روابط اقتصادی برخی دولتهای منطقه با رژیم صهیونیستی ادامه دارد.
رئیسی ضمن ابراز تأسف عمیق از دچار شدن دولتهای منطقه به بیعملی و محافظهکاری مفرط در قبال مساله فلسطین، تصریح کرد: در حالی که امروز ملت مسلمان فلسطین چشمانتظار اقدام عملی و موثر دولتهای اسلامی هستند، باید دید برخی دولتهای عربی و اسلامی در برابر بیتفاوتی نسبت به قتلعام مردم مظلوم فلسطین چه پاسخی برای ملتهای خود دارند.
رئیسجمهور روابط اقتصادی با رژیم صهیونیستی را به منزله حمایت مالی از این رژیم دانست و با بیان اینکه سیلی اقدامات این دولتها به صورت خودشان خواهد خورد، افزود: این اتفاقات در جهان اسلام در شرایطی است که آمریکا و رژیم صهیونیستی ضمن تداوم جنایت و نسلکشی در غزه به دنبال وقتکشی و خرید زمان برای ادامه جنایات خود هستند.
شیخ «تمیم بن حمد بن خلیفه آلثانی» امیر قطر نیز در این دیدار با بیان اینکه روابط 2 کشور در بهترین شرایط تاریخ خود قرار دارد، این سطح روابط را موجب افتخار دولت قطر دانست. امیر قطر همچنین در بخش دیگری از سخنان خود در دیدار با رئیسی ضمن بیان و تشریح آخرین تحولات منطقه تصریح کرد: قتلعام مردم بیگناه غزه در صف دریافت کمکهای بشردوستانه هیچگاه از حافظه تاریخی مردم جهان فراموش نخواهد شد.
ارسال به دوستان
اعلام زمان تشییع مستشار نظامی ایران در سوریه
روابط عمومی کل سپاه در اطلاعیهای زمان آیین تشییع و تدفین پیکر شهید مدافع حرم «رضا زارعی» از مستشاران نظامی ایران در سوریه را اعلام کرد.بنابر این اطلاعیه، آیین تشییع پیکر مطهر این شهید والامقام امروز یکشنبه از ساعت ۹ صبح از میدان حضرت امام خمینی (ره) تا مسجد جامع بندرعباس با حضور اقشار مختلف مردم برگزار میشود. پاسدار شهید رضا زارعی از مستشاران نظامی ایران در سوریه بود که بر اثر شلیک موشک جنگندههای رژیم جنایتکار صهیونیستی صبح روز جمعه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد؛ واکاوی ابعاد مشارکت مردم در انتخابات 11 اسفند 1402
چرا حماسه شد
گروه سیاسی: 1- مهمترین پیام انتخابات 11 اسفند شکست پروژه تحریم و فشار به جمهوری اسلامی بود. میزان مشارکت در این انتخابات نشان داد حتی در اوج فشارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی علیه جمهوری اسلامی، 41 درصد واجدان شرایط ترجیح میدهند کنش سیاسی خود را در ساختار جمهوری اسلامی انجام دهند. 11 اسفند سیاست تحریم انتخابات را مفتضح کرد اما ضربه اساسی را انگارههای ذهنی طیف موسوم به براندازان متحمل شد. اتفاقات تلخ پاییز ۱۴۰۱ باعث شد تصور براندازی جمهوری اسلامی نزد ضدانقلاب و مخالفان جدیتر شود. آنها ادعای سقوط پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی را مطرح کردند؛ میزان مشارکت در انتخابات مجلس یازدهم و ریاستجمهوری سیزدهم را به عنوان نشانهها و شواهد تنزل پایگاه اجتماعی نظام میآوردند و سپس با استناد به اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ مدعی میشدند پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی به ۱۰ تا ۱۵ درصد سقوط کرده است. بر همین اساس در آستانه انتخابات ۱۱ اسفند پیشبینی میکردند میزان مشارکت در انتخابات بین ۱۰ تا ۱۵ درصد است. در واقع این عده که شامل ضدانقلاب خارجی و مخالفان داخلی میشوند، میزان مشارکت در انتخابات را به عنوان ملاکی برای تشخیص پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی میدانستند و بر اساس آن انگاره براندازی را موجه میکردند. بر خلاف پیشبینیهای همه معاندان و مخالفان داخلی و خارجی، 41 درصد واجدان شرایط در انتخابات 11 اسفند شرکت کردند. در سختترین شرایط اقتصادی، 41 درصد واجدان شرایط رای دادن، دعوت جمهوری اسلامی برای مشارکت در انتخابات را پذیرفتند. با این میزان مشارکت همه انگارههای برساخته تحریم و براندازی یکجا فروریخت. این مشارکت نگذاشت هیچکدام از اهداف مخالفان نظام محقق شود. بیانات رهبر انقلاب در ماههای اخیر درباره ضرورت مشارکت در انتخابات را که مرور کنیم، متوجه میشویم جمهوری اسلامی با صندوق رای به مصاف مخالفان و معاندان رفت و با دموکراسی بر حریف پیروز شد. اثرات این پیروزی سالها در حرکت جمعی مردم ایران پدیدار خواهد بود.
۲- بیایید اعداد مربوط به عدم مشارکت در انتخابات و تحلیل مربوط به آن را واقعی کنیم. ۵۹ درصد واجدان شرایط در انتخابات ۱۱ اسفند شرکت نکردند، یعنی حدود ۳۶ میلیون نفر. آیا جمهوری اسلامی در میان این ۳۶ میلیون نفر پایگاهی ندارد؟ آیا مخالفان جمهوری اسلامی میتوانند این ۳۶ میلیون نفر را در سبد خود قرار دهند؟ قطعا خیر! این را بررسی آمار مشارکت در انتخابات ادوار مجلس میگوید. به این آمار دقت کنید:
۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ همهپرسی نظام جمهوری اسلامی برگزار و نتایج آن ۱۲ فروردین اعلام شد. در این همهپرسی 97.5 درصد واجدان شرایط رای دادن، شرکت کردند و نزدیک به ۹۹ درصد شرکتکنندگان به جمهوری اسلامی «آری» گفتند. ۱۱ ماه بعد یعنی ۲۴ اسفند همان سال انتخابات نخستین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار شد. میزان مشارکت در آن انتخابات ۵۲ درصد بود!
این واضحترین برهان خلفی است که میتوان استدلال ترجمه عدم مشارکت در انتخابات به معنی مخالفت با جمهوری اسلامی را به چالش کشید.
نکته دیگر دامنه پرنوسان میزان مشارکت در ادوار مختلف مجلس است. در حالی که میزان مشارکت در انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی ۵۲ درصد بود، ۴ سال بعد میزان مشارکت در انتخابات دوره دوم مجلس شورای اسلامی ۱۲ درصد افزایش یافت و به ۶۴ درصد رسید. این نوسان مشارکت در دوره پنجم به اوج رسید. سال ۱۳۷۴ یعنی در دولت دوم هاشمیرفسنجانی که عدهای از آن زمان به دوران انسداد سیاسی تعبیر میکنند، پنجمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار شد و ۷۱ درصد واجدان شرایط در آن انتخابات شرکت کردند. این بالاترین میزان مشارکت در انتخابات مجلس است. این نوسانات در دورههای بعد هم نمودار و باعث شد میانگین مشارکت در انتخابات ادوار مجلس ۵۸ درصد باشد؛ عددی که در مقایسه با میزان مشارکت عمومی در انتخاباتهای ایران، شاید چندان مطلوب جلوه نکند. اما دلیل این میزان مشارکت چیست؟
در همه این سالها درباره این میزان مشارکت و نیز نوسانات میزان مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی، دیدگاهها و استدلالهای متنوعی مطرح شده است اما پاسخ این سوال را میتوان از مقایسه دلایل و انگیزههای شخصی و عمومی برای مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری و مجلس شورای اسلامی یافت. بر اساس مطالعات انجام شده، انگیزههای مردم برای مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری، فراگیرتر و موثرتر از انگیزههای عمومی برای مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی است.
انگیزههایی مانند امنیت ملی، انسجام اجتماعی، تکلیف شرعی و جاذبههای سیاسی در انتخابات ریاستجمهوری بیشتر از انتخابات مجلس مطرح و نمودار میشود. مردم در انتخابات ریاستجمهوری بیشتر از انتخابات مجلس به جذابیتهای سیاسی کاندیداها و اثربخشی این مختصات در حرکت جمعی جامعه و پوشش مطالبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نیز تکلیف شرعی توجه میکنند و این عوامل انگیزشی برای مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری است.
در انتخابات مجلس اما مطالبات پرکشش ملی و اجتماعی تبدیل به عوامل انگیزشی نمیشود و بیشتر، ملاحظات و تمایلات منطقهای و بعضا قومی جلوهگر میشود. این موضوع جاذبه لازم برای شکلگیری زمینههای مشترک برای مشارکت حداکثری را ایجاد نمیکند.
با توجه به این نکات، اکنون میتوان درک دقیقی را درباره تفاوت معنادار میزان مشارکت و رای به جمهوری اسلامی در همهپرسی فروردین ۵۸ و میزان مشارکت در انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی در اسفند همان سال به دست آورد.
۳- جدا از ۲ موضوع پیشگفته، یعنی مختصات استدلالهای معاندان و مخالفان و ماهیت انتخابات مجلس، باید مشارکت مردم در انتخابات ۱۱ اسفند را واقعبینانه ارزیابی کرد. برای درک واقعبینانه از مشارکت ۴۱ درصدی مردم، باید به این ۲ سوال پاسخ داد:
الف: شرایط داخلی ایران در حال حاضر چگونه است؟
ب: ایران اکنون در کجای معادلات جهانی قرار گرفته است؟
وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران ۱۴۰۲ بسیار متفاوت از سالهای گذشته است. ۱۲ سال از اعمال بیسابقهترین تحریمهای اقتصادی علیه مردم ایران میگذرد. ایران از ابتدای انقلاب اسلامی ۵۷ تحت تحریمهای آمریکا و اروپا قرار داشته است اما در ۱۲ سال گذشته یک بسته تحریمی بیسابقه از سوی دولت و کنگره آمریکا، شورای امنیت سازمان ملل و اتحادیه اروپایی علیه ایران به کار گرفته شده است. آمریکا و اتحادیه اروپایی به صورت مشترک حوزههای نفت و انرژی، تجارت بینالمللی، بیمه، کشتیرانی، صنایع دفاعی و موشکی، خدمات بانکی و صنعت هستهای ایران را تحت شدیدترین تحریمها قرار دادهاند. آنها همچنین بانک مرکزی و سپاه پاسداران را تحریم کردهاند. جدا از این تحریمها، آمریکاییها همه فعالیتها و تجارتهای مرتبط با حوزه معادن و فلزات ایران را نیز تحریم کردهاند. آمریکاییها همچنین صدها فرد، نهاد و شرکت خصوصی ایران را نیز به بهانه ارتباط با حوزههای تحریمی، مورد تحریم قرار دادهاند. شدت تحریمهای آمریکا علیه ایران به گونهای است که آنها همه آنچه را از دستشان برمیآمد، تحریم کردهاند. فهرست و دامنه تحریمهای آمریکا علیه ایران آنقدر گسترده است که اصطلاحا حساب آن از دست خودشان نیز در رفته است، به گونهای که بعضا برخی نهادها و اشخاص را ۲ یا چند بار تحریم کردهاند! اگرچه آمریکا و اتحادیه اروپایی این تحریمها را به بهانههای هستهای، حقوقبشر، مبارزه با تروریسم و... علیه ایران وضع کردهاند و مدعی هستند این تحریمها علیه جمهوری اسلامی است اما به اذعان خود تحلیلگران و رسانههای غربی، هدف اصلی این تحریمها فشار به مردم ایران است. در نتیجه تحریم بانک مرکزی و ایجاد محدودیتهای شدید ارزی، ارزش پول ملی ایران در برابر دلار کاهش یافت. تحریمها موجی از تورم و گرانی را در ایران ایجاد کرد و قدرت خرید طبقات مختلف جامعه کاهش یافت. غیر از آسیبهای مالی، آمریکا و به شکلی اتحادیه اروپایی پا را فراتر نهادند و در اقدامی غیرانسانی و ضدبشری، سیستم درمانی ایران را نیز به فهرست تحریمها افزودند به گونهای که تامین داروهای بیماریهای خاص در ایران در مقاطعی دچار اختلال شده است و تعدادی از مردم بویژه کودکان به خاطر تحریمهای دارویی، آسیبهای جسمی دیدند تا مفهوم واقعی «تحریمهای کشنده» که آمریکاییها درباره تحریمهای ایران به کار میبرند، مصادیق مشخصی پیدا کند. این سیاست آمریکاییها مختص یک دولت و یک حزب نبوده است. بیشترین تحریمها در دولت اوباما علیه ایران وضع و در دولت ترامپ و پس از آن در دولت بایدن بر آنها افزوده شد. به عبارتی، تشدید تحریمها علیه مردم ایران سیاست واحد نظام سیاسی آمریکاست. هدف این تحریمها نیز بارها از سوی مقامات و تحلیلگران آمریکایی عنوان شد. آنها میگویند هدف اصلی و نهایی این تحریم قرار دادن مردم ایران در مقابل جمهوری اسلامی است. شاید ابتدا تصور میشد هدف آمریکاییها از اعمال شدیدترین تحریمها علیه مردم ایران و ایجاد تقابل میان مردم و حکومت ایران، تضعیف جمهوری اسلامی و عدول جمهوری اسلامی از مواضع سیاسی و منطقهای خود است اما اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ نشان داد هدف اصلی آنها چیزی بسیار فراتر از این است.
آنچه در پاییز ۱۴۰۱ اتفاق افتاد، بیسابقهترین عملیات سیاسی، رسانهای و روانی علیه ایران بود. یک اتاق عملیات مشترک شامل سرویسهای امنیتی و تیمهای سیاسی آمریکا، اتحادیه اروپایی، رژیم صهیونیستی و برخی حکام مرتجع منطقه علیه ایران فعال شد. همه رسانههای جریان اصلی غرب به عنوان بال رسانهای این اتاق عملیات فعال شدند. انتشار اخبار کاملا کذب توسط این رسانهها که خلاف بدیهیترین مبانی و استانداردهای رسانهای است، ماهها به صورت مستمر ادامه داشت. رسانههای فارسیزبان خارج از کشور نیز به صورت هماهنگ وارد عمل شدند و موساد با دلارهای بیحساب و کتاب محمد بنسلمان، مدیریت آنتن اینترنشنال را به صورت مستقیم در اختیار گرفت. تلویزیون اینترنشنال روی آنتن زنده خود ساخت سلاح و نحوه حمله به پلیس، سپاه و مراکز دولتی را آموزش میداد. در میدان نیز این اتاق عملیات همه ظرفیتهای بیرونی و داخلی معاندان و مخالفان جمهوری اسلامی را فعال کرد. در ابتدا این هجوم بیسابقه به ایران، به بهانه مرگ یک دختر جوان آغاز شد اما به مرور اعتراض به مرگ مهسا امینی، تبدیل به شورش علیه امنیت ملی و تلاش برای حرکت جمعی مردم ایران علیه ارزشهای نهادینه شده ملی و مذهبی شد.
در کنار تداوم ناآرامیها در داخل ایران، فعالیتهای گروههای معاند و مخالف جمهوری اسلامی در خارج از ایران نیز شدت گرفت. راهاندازی راهپیماییها و تجمعات مختلف در آمریکا، استرالیا و پایتختهای اروپایی در راستای رسوب تصور دارا بودن پشتوانه مردمی اعتراضات در ایران کلید خورد. بلافاصله تشکیلاتی به نام شورای همبستگی شامل باقیمانده رژیم پهلوی، یک خبرنگار بدنام فراری، یک بازیگر دسته چندم هالیوود، پدر یک خانواده کشته شده در حادثه هواپیمای اوکراینی، یک بازیکن لمپن فراری فوتبال و البته سرکرده یک گروهک تجزیهطلب کرد آغاز به کار کرد. تشکیل شورای همبستگی اولا با هدف منسجم کردن مدیریت تجمعات خارج از کشور و ثانیا به دنبال تقویت ذهنیت عبور از جمهوری اسلامی در افکار معترضان داخلی و خارجی بود. در این میان حضور عبدالله مهتدی، سرکرده گروهک تروریست و تجزیهطلب کومله در جمع رهبران شورای به اصطلاح انقلاب مهسا شکبرانگیز بود؛ معمایی که البته به سرعت ماهیت پشتپرده آن فاش شد.
در ایران اما اعتراضات به سرعت سازماندهی شده و تغییر شکل داد. اتاق فکر آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی و ارتجاع عربی عملیاتهای خود را در ۳ گسل مهم متمرکز کرد: موضوع زنان، اختلافات قومی و اختلافات مذهبی. به بهانه مرگ یک دختر سنیمذهب کرد این ۳ محور فعال شد. مطالبات زنان با کلیدواژه حجاب اختیاری به عنوان بستر و زمینه فراگیر شدن شورشها در دستور کار قرار گرفت. به مرور تلاش شد گسلهای قومی و مذهبی نیز فعال شود. از همین رو بود که تمرکز شورشها در استانهای کردنشین با محوریت استان کردستان و غرب آذربایجان غربی و استان سیستان و بلوچستان بیشتر شد.
به مرور و طی یک ماه، اعتراض به مرگ دختر جوان، تبدیل به شورشهای کوچک اما پراکنده در بیشتر مناطق کشور با تمرکز ویژه بر اقدامات خشن و مسلحانه در کردستان و غرب آذربایجان غربی از یک سو و تبدیل مسجد مکی زاهدان به کانون تداوم بحران و زمینهساز ترور نیروهای انتظامی و امنیتی در شرق کشور، از سوی دیگر شد.
همزمان با تشدید شورشها روی گسلهای قومی و مذهبی، پرچمهای گروهکهای تجزیهطلب در تجمعات خارجی بالا رفت و به سرعت عناصر و فعالان این گروهکها در اینترنشنال، بیبیسی، منوتو و تلویزیون صدای آمریکا روبهروی دوربین نشستند. ۲ ماه پس از شروع اعتراضات، مساله این تلویزیونها از ضدیت با جمهوری اسلامی به بهانه مرگ دختر جوان، تبدیل به مبارزه با جمهوری اسلامی ذیل مطالبات تجزیهطلبانه شد. عبدالله مهتدی، سران گروهکهای تجزیهطلب بلوچ و عرب و پانترکها در این شبکههای فارسیزبان صراحتا از مطالبات خود میگفتند و مجریان و کارشناسان این شبکهها نیز در دفاع از این مطالبات، دلیل و برهان میآوردند. حالا دیگر دم خروس بیرون آمده بود و اکثریت مردمی که نظارهگر این اتفاقات بودند، به قضاوت دقیق و درست درباره ماهیت پشتپرده شورشهای خشن رسیده بودند. نظام با به کار بستن صبر استراتژیک، فهم و برآورد عمومی از ماهیت این اتفاقات را در راس اولویتهای خود قرار داد و پس از حاصل شدن این مهم، با برخورد سریع با کانونهای شورش و ناامنی در غرب کشور و مدیریت هوشمندانه بحران در شرق کشور، بحران را مدیریت و بر آن غلبه کرد. مدیریت واقعگرایانه نظام و قضاوت عمومی از این ناآرامیها باعث شد در سالگرد حادثه تلخ مرگ دختر جوان، حتی یک اتفاق مهم نیز از سوی کانونهای شورشی در کشور رخ ندهد. تجمعات خارج از ایران نیز به واسطه افشای فساد و تباهی سرکردگان شورای همبستگی، رو به کسادی رفت. شورشها و ناآرامیهای خیابانی جمع شد اما رد خون شهدای مدافع امنیت همچنان بر خیابانهای شهر باقی است. مردمی که سالها زیر فشار شدیدترین تحریمهای اقتصادی آمریکا و اروپا هستند، چند ماه نیز آماج فتنهای قرار گرفتند که امنیت آنها را نیز مخدوش کرده بود؛ فتنهای که بزرگترین و بیسابقهترین عملیات روانی علیه مردم یک کشور بود.
اگر چه بساط این فتنه از خیابانهای شهرهای کشور جمع شد اما بازوهای رسانهای آن در خارج از ایران و عوامل داخلی آنها، خط امتداد آن را در مسائل داخلی دنبال کردند. کارویژه جدید فتنه ۱۴۰۱ از چند ماه قبل روی انتخابات ۱۱ اسفند متمرکز شد.
آنان که در خیابان راه به جایی نبردند و پروژهشان برای جنگ داخلی در ایران و در نهایت تجزیه به بنبست رسیده بود، در تلاش برای احیای ناآرامیهای ۱۴۰۱ در شکلی جدید، وارد فاز سیاسی شدند و عملیات «تحریم انتخابات» را کلید زدند. در ماههای منتهی به انتخابات و در هفتهها و روزهای اخیر همه عناصر دخیل در پروژه شورشهای پاییز ۱۴۰۱ این بار با کلیدواژه «تحریم انتخابات» دست به کار شدند. چند روز مانده به ۱۱ اسفند یک فایل صوتی از عبدالله مهتدی منتشر شد که او در جلسهای خصوصی میگوید استراتژی جدید آنها تحریم انتخابات است، چرا که با مشارکت پایین، آنها مجددا از میان جوانان تیمهایی برای عملیات مسلحانه در ایران جذب خواهند کرد. همزمان ۶ حزب کرد تجزیهطلب نیز با محوریت کومله و مهتدی بیانیهای در ضرورت تحریم انتخابات منتشر کردند.
در واقع فایل صوتی مهتدی به وضوح نشان میداد اتاق فکر و اتاق عملیات فتنه پاییز ۱۴۰۱ این بار تلاش دارد با تحریم انتخابات و ایجاد مشارکت پایین در انتخابات، زمینه را برای احیای آشوبها و ناامنی در ایران فراهم کند. پروژه تحریم انتخابات البته در یک فاز دیگر هم دنبال میشد. رسانههای فارسیزبانی که آتشبیار معرکه پاییز ۱۴۰۱ بودند در هفتههای اخیر این انگاره را مطرح میکردند که پس از وقایع پاییز ۱۴۰۱ پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی به کمترین میزان خود رسیده است و به جز ۱۰ تا ۱۵ درصد حامیان نظام، کسی در انتخابات شرکت نمیکند. در واقع آنان با تصور نارضایتی گسترده مردم از وضعیت اقتصادی و محتمل بودن مشارکت ۱۰ تا ۱۵ درصدی در انتخابات، تلاش میکردند این میزان مشارکت را به معنای تعیین میزان پایگاه اجتماعی نظام تفسیر کنند و با استناد به آن، زمینههای احیای شورشها با هدف براندازی را ایجاد کنند. متاسفانه در میان جریانهای سیاسی داخلی نیز بخشی از رهبران سیاسی اصلاحطلب در راستای منافع شخصی و جناحی خود بر طبل تحریم انتخابات کوبیدند و عناصر اصلی جبهه اصلاحات نیز رسما اعلام کردند سیاست آنها در انتخابات، عدم مشارکت است. همزمان برخی رسانههای جریان اصلی غرب نیز مطالب متعددی درباره کاهش مشارکت در انتخابات ایران منتشر کردند و همسو با اتاق عملیات فتنه پاییز ۱۴۰۱، مشارکت پایین تخمینی خود را به معنای فقدان پایگاه اجتماعی نظام قلمداد کردند. در این شرایط، در حالی که فشارهای اقتصادی ناشی از بیسابقهترین تحریمها همچنان معیشت مردم را مورد هدف قرار داده است و در حالی که بیسابقهترین فشارهای سیاسی و رسانهای ناشی از شورشهای پاییز ۱۴۰۱ همچنان افکار عمومی را در ایران آماج قرار میدهد، ۴۱ درصد واجدان شرایط در انتخابات ۱۱ اسفند شرکت کردند؛ مشارکتی همانند مشارکت انتخابات ۴ سال قبل! مشارکتی که سریعترین پیام آن، نادیده گرفتن اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ بود. وقتی گفته میشود مشارکت مردم در انتخابات ۱۱ اسفند یک حماسه ماندگار است، منظور و مقصود، صرفا خلق مشارکتی با اعداد شبیه ۴ سال قبل نیست. بلکه مراد از این حماسه، شکست همه نقشهها و پروژههایی است که قرار بود با استناد به مشارکت پایین در انتخابات، در ماههای آینده با شدت بیشتر رقم بخورد؛ نقشهها و فتنههایی که حتی اگر همچنان در دستور کار معاندان و مخالفان باشد اما قطعا رمق گذشته را نخواهد داشت.
مشارکت مردم در معادلات منطقهای و جهانی چگونه تاثیر میگذارد؟
از مدتها قبل موضوع تشدید فشارهای غرب علیه ایران از سوی رسانههای فارسیزبان معاند مطرح شد. این رسانهها با تاکید بر ضرورت عدم مشارکت مردم در انتخابات، این اقدام را به عنوان زمینهسازی برای تشدید فشارهای اقتصادی علیه ایران و افزایش احتمال برخورد سخت میان غرب و ایران مطرح کردند. همانگونه که گفته شد، اظهارات صریح عبدالله مهتدی، سرکرده گروهک تروریست کومله به وضوح نشان میدهد آنان با پیگیری کاهش مشارکت در انتخابات دنبال از سرگیری فعالیتهای تروریستی در ایران هستند. کارشناسان اینترنشنال نیز از مدتها قبل و به بهانه جنگ غزه، حمله نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران را مطرح کرده و آن را یک تهدید کاملا معتبر برای ایران میدانستند. در تلآویو نیز از ماهها قبل موضوع حمله نظامی به ایران به عنوان یکی از راهکارهای نتانیاهو برای خروج از مخمصه جنگ غزه طرح و درباره آن بحث شد. مقامات رژیم صهیونیستی بارها درباره ضرورت حمله نظامی به ایران حرف زدند و البته در مقاطعی با برخی اقدامات رادیکال تلاش کردند رویارویی نظامی آمریکا با ایران را محقق کنند. در کنگره آمریکا نیز بحثهای جدی درباره لزوم درگیری نظامی آمریکا با ایران ولو به صورت مقطعی و محدود صورت گرفت. انتخابات دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی و دوره ششم مجلس خبرگان رهبری از همین رو به عنوان یکی از موضوعات اثرگذار در نتیجه تلاشها برای ایجاد درگیری نظامی مستقیم میان ایران و آمریکا مطرح شد. آنها معتقد بودند با مشارکت زیر 20 درصد در انتخابات 11 اسفند، ادعای فاقد پشتوانه بودن نظام ایران در جامعه ایران تقویت شده و تلاشها برای حمله نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران به نتیجه خواهد نشست.
در کنار پیگیری جدی درگیری نظامی، موضوع تشدید تحریمها نیز به صورت ویژه در دستور کار آمریکا و اتحادیه اروپایی قرار گرفت. در دور تازه دورهگردیهای عناصر فارسیزبان وابسته به سیا، تحریم سپاه پاسداران در اتحادیه اروپایی و نیز تشدید تحریمهای جدید به بهانههای حقوق بشری پیگیری شد. در این میان 2 اتفاق نشان داد غرب به صورت همزمان دنبال تشدید فشار بر ایران پس از انتخابات 11 اسفند است. ابتدا دعوت از مسیح علینژاد و تعدادی دیگر از عناصر بدنام ضدایرانی به اجلاس امنیتی مونیخ بود. آنها که خود را نمایندگان زنان و مردان ایرانی میدانستند، در این اجلاس تاکید کردند غرب تلاشهای خود را برای افزایش فشار بر ایران تشدید کند.
از سوی دیگر 2 هفته مانده به برگزاری انتخابات 11 اسفند، روزنامه واشنگتنتایمز در مطلبی عجیب مدعی شد ایران دارای چند کلاهک اتمی است و شمار آنها بهزودی به بیش از 40 عدد میرسد. همزمان یک فشار گسترده از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای بازدیدهای جدید از مراکز هستهای ایران صورت گرفت. همزمان با این اقدامات بار دیگر پروژه امنیتی کردن مواجهه با ایران در دستور کار قرار گرفت. به اعتقاد کارشناسان این رویکرد نشان داد آمریکاییها در حال طراحی یک مواجهه جدید علیه ایران برای پس از انتخابات 11 اسفند بودند. زمینه این طراحی نیز تصور و برآورد مشارکت پایین در انتخابات و تلقی نداشتن پشتوانه اجتماعی نظام جمهوری اسلامی بود که البته میزان مشارکت در انتخابات 11 اسفند خط بطلانی بر این ذهنیت بود. موضوع دیگر درباره تاثیرگذاری میزان مشارکت 11 اسفند در تحولات منطقهای، مساله فلسطین و نسلکشی بیسابقه مردم مظلوم غزه است. ایران حامی اصلی مردم فلسطین در دنیاست و همچنین کانون و منبع مقاومت اسلامی است. حتما هر نوع تضعیف جمهوری اسلامی باعث تشدید جنایات صهیونیستها در غزه میشود. در واقع یکی از اهداف تلآویو برای کشاندن پای آمریکا به جنگ مستقیم با ایران، کم کردن فشار روی خود و تشدید جنایات در غزه بود. تلآویو کاهش مشارکت در انتخابات ایران را به معنای مجوز حمله نظامی به ایران میدانست؛ هدفی که 11 اسفند با مشارکت 25 میلیون ایرانی ناکام ماند و حتما ثمرات این پشتوانه 25 میلیونی بهزودی در جبهههای نبرد مقاومت علیه رژیم صهیونیستی آشکار خواهد شد.
***
مواردی که مورد اشاره قرار گرفت، صرفا برخی وجوه اثرگذار مشارکت مردم در انتخابات 11 اسفند بود. قطعا در نظامی که مردم مشارکتهای بیشتر از 80 درصد را تجربه کردهاند، این میزان مشارکت مطلوب نیست اما همانگونه که شرح داده شد، این مشارکت در سختترین شرایط اقتصادی و در بحبوحه شدیدترین فشارهای سیاسی و امنیتی خارجی علیه ایران، رخ داد. از این حیث حقیقتا انتخابات 11 اسفند تبدیل به یک حماسه بزرگ شد.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
مکافات یک گناه سیاسی
علیمحمد هنرمند: با برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و ششمین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری، یکی دیگر از صفحات کتاب مشارکت سیاسی در تاریخ ایران ورق زده شد؛ صفحهای که البته اگر در روزگاران بعد کسی قصد مطالعهاش را داشته باشد باید به حواشی زیادی در کنار متن انتخابات توجه کند. شاید یکی از مهمترین این حواشی شکلگیری یک میل سازمانیافته برای تبلیغ ایده تحریم و وادار کردن مردم به قهر با صندوقهای رای باشد؛ حاشیهای که البته برای سازندگانش آن هم با هزینهای سنگین به شکست انجامید.
به گزارش «وطن امروز»، انتخابات 11 اسفند در شرایطی با مشارکت 41 درصدی واجدان شرایط به پایان رسید که سناریوی تحریم آن از یک سال قبل و پس از شکست آشوبهای خیابانی سال 1401 نوشته شده بود. در یک سال گذشته ضدانقلاب خارجنشین که در خیابان خود را شکستخورده یافته بود، برای دیدن یک انتخابات با مشارکت زیر 20 درصد سرمایهگذاری فراوانی کرده بود. به همین خاطر تبلیغ تحریم انتخابات از خطوط ثابت رسانههای فارسیزبان خارج از کشور در یک سال گذشته بود.
با این حال در این مسیر ضدانقلاب تنها گروهی نبود که به کاهش مشارکت در انتخابات و خالی یافتن حوزههای انتخاباتی چشم دوخته بود. در حالی که ضدانقلاب با چشماندازی که برای براندازی و حتی تجزیه سرزمین ایران دارد طبیعی بود که مثل تمام سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی با برگزاری انتخابات مخالفت کند؛ مساله اما جایی عجیبتر شد که اصلاحطلبان به عنوان جریانی که خود را درون سیستم سیاسی کشور تعریف میکنند و دهههاست شعار صندوق رای را میدهند، روی اسب بازنده تحریم انتخابات قمار کردند. اصلاحطلبان که پس از انتخابات 96 و عیان شدن شکست دولت روحانی در اداره کشور، اعتبار سیاسی و پایگاه اجتماعی خود را از دست رفته یافتند، در 3 انتخابات اخیر کم و بیش سیاست تحریم را در پیش گرفتند. با این حال پس از وقایع سال 1401 بخشی از نیروهای رادیکال اصلاحطلب عزم خود را جزم کردند تا با همصدایی با براندازان بار دیگر خود را احیا کنند. این همصدایی جایی خود را نمایان کرد که جبهه اصلاحات متشکل از احزاب و گروههای اصلاحطلب با انتشار بیانیهای از عدم انتشار لیست انتخاباتی برای 11 اسفند خبر داد. هرچند این اقدام زمینه یک انشعاب غیررسمی را به وجود آورد و بخشی از اصلاحطلبان با بیانیه «روزنهگشایی» از مردم برای شرکت در انتخابات دعوت کردند اما در میدان عمل موضع و سیاست رسمی اصلاحات به سمت ایده تحریم انتخابات رفت. این مساله تا جایی پیش رفت که حتی محمد خاتمی نیز که همواره با حضور در انتخاباتها تلاش میکرد ژست تعهد اصلاحطلبان به صندوق رای را اثبات کند، این بار با عدم حضور در پای صندوقهای رای همراهی خود را با سیاست تحریم انتخابات نشان داد.
اما تحریم با چه هدفی انجام شد؟ اساسا تحریم انتخابات سیاستی است که نه برای تاثیر بر نتیجه نهایی خارج شده از صندوق رای که برای بیاعتبار کردن صندوق رای اتخاذ میشود. از آنجا که جمهوری اسلامی همواره روی میزان مشارکت مردم در انتخابات حساسیت ویژهای دارد و صندوق رای را نماد و خاستگاه جمهوریت میداند، اصلاحطلبان همیشه از تحریم به عنوان ابزاری برای رعبآفرینی استفاده میکنند تا بتوانند از نظام امتیاز بگیرند. در چنین فضایی مختصات ذهنی اصلاحطلبان ایده تحریم انتخابات را اینگونه ترسیم میکرد که در صورت قهر با صندوق رای، میزان مشارکت در انتخابات به شکل بیسابقهای کاهش مییابد و نظام برای ارتقای جمهوریت به آنها رو میآورد. به همین خاطر بارها از مشارکت 20 درصد و حتی کمتر از آن صحبت به میان آمد اما آنچه در صحنه عمل رخ داد مشارکت 41 درصدی مردم در انتخابات 11 اسفند بود. هرچند این نرخ مشارکت را نمیتوان مشارکتی مطلوب تلقی کرد اما با توجه به شرایط سالهای گذشته کشور و نارضایتیهای موجود، مشارکت معناداری بود که خشم ضدانقلاب را نیز با خود به همراه داشت. ضدانقلاب میداند مشارکت 41 درصدی در شرایط فعلی معنایی جز بیاعتبار شدن آرزوی براندازی آنها ندارد اما اصلاحطلبان که چشمانداز سیاسی خود را در مسیر کسب قدرت تعریف میکردند، در پس این مشارکت پیامهای دیگری را دریافت کردند که نشان از یک شکست سنگین و چندوجهی برای آنها دارد.
1- نخستین پیامی که با مشارکت مردم در 11 اسفند مخابره شد این بود که اصلاحطلبان با بایکوت انتخابات نیز توانایی شکست صندوق رای را ندارند.
مشارکت 41 درصدی مردم پس از 2 شکست سنگین انتخاباتی اصلاحطلبان در سالهای 98 و 1400، نشان داد این جریان اساسا بنیه اجتماعی و سیاسی لازم برای آنکه بخواهد با تحریم یک انتخابات باعث مشروعیتزدایی از آن بشود را ندارد. این مساله زمانی اهمیت مضاعف خود را نشان میدهد که به علت استمرار این رویه عملا پایگاه رای اصلاحطلبان از بین رفته است. آنها در حالی در این سالها فرصت داشتند با حضور فعال در انتخابات هم بخشی از کرسیهای قدرت را برای خود کسب کنند و هم وزانت سیاسی خود را در میدان انتخابات تثبیت کنند که با قمار روی تحریم انتخابات، باعث به حاشیه رفتن خود در معادلات سیاسی کشور شدند. در نهایت بیانیه تند جبهه اصلاحات در انتخابات اخیر و شکست پروژه تحریم، باعث شد اصلاحطلبان بازی دوسرباختی را برای اکنون و آینده سیاسی خود در این انتخابات تجربه کنند.
2- تحریمکنندگان انتخابات فراتر از آنکه در وارد کردن ضربه به مشارکت سیاسی مردم ناکام ماندند، بدترین نتایج ممکن را برای خود در خروجیهای صندوقهای رای یافتند. آنها حالا نهتنها دولت را در اختیار ندارند که سهم خود را در مجلس نیز کوچکتر از هر زمان دیگری میبینند. یقینا مشارکت فعال میتوانست باعث نجات آنها در برخی حوزهها شود. از سوی دیگر عمده منتخبان مردم در این انتخابات بیشترین زاویه سیاسی را با این جناح دارند تا جایی که اگر به سران اصلاحات گفته میشد نامطلوبترین ترکیب پارلمانی را برای خود تعریف کنند شاید باز هم به ترکیب منتخبان فعلی نمیرسیدند. از همین رو شکست اصلاحات تنها به عدم کاهش مشارکت محدود نمیشود و نتیجه این انتخابات ضربه دیگری را به گیجگاه جریان تحریمخواه انتخابات زد.
3- شکست منطق تحریم و امکانناپذیریاش بهمثابه یک شکست برای حیثیت سیاسی اصلاحطلبان بود. آنها در این شکست حیثیتی هم ننگ همراهی با براندازان را برای خود به جان خریدند و هم نشان دادند چقدر در فهم وضعیت سیاسی کشور لنگ میزنند. به همین خاطر سوای شکست عملیات کاهش مشارکت و نتایج به دست آمده برای منتخبان مجلس دوازدهم، اصلاحطلبان یک بهای گزاف را نیز با وارد کردن این ضربه سنگین به اعتبار خود پرداخت کردند.
ارسال به دوستان
یادداشت
تصورها در برابر تصویرها
عباد محمدی: نتایج رسمی انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی و ششمین دوره خبرگان رهبری به مرور در حال اعلام است. خروجی صندوقهای رای نشان میدهد بسیاری از کارشناسان از نحوه کنشگری سیاسی مردم غافلگیر شدهاند. نوع واکنشها گویای آن است که دستگاههای تحلیلی اغلب کارشناسها «عدم اعتماد مردم به برخی چهرههای مطرح سیاسی» و «اعتماد به برخی چهرههای جدید و جوان» در این سطح را کمتر پیشبینی میکرد و حتی میتوان گفت اصلا انتظار چنین واکنشهایی را نداشت. به نظر میرسد در انتخابات جمعه مردم رفتار معناداری را از خود بروز دادند و لازم است نوع انتخابگری آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
بر اساس گزارشهای منتشر شده از درگاههای رسمی، تاکنون «محمدباقر نوبخت» دبیرکل حزب اعتدال و توسعه که از رشت کاندیدا شده بود؛ با سابقه ۴ دوره نمایندگی مجلس از حوزه انتخابیه رشت و رئیس سازمان برنامه و بودجه در دولت یازدهم و دوازدهم که مورد حمایت علی لاریجانی نیز قرار گرفت، از راهیابی به مجلس دوازدهم بازمانده است. همچنین «حسن نوروزی» که سابقه حضور در دورههای هشتم، دهم و یازدهم مجلس شورای اسلامی را در کارنامه دارد، نتوانسته نظر مردم را به خود جلب کند. «محمدرضا باهنر» نیز که سابقه حضور در دورههای دوم، سوم، چهارم، پنجم، هفتم، هشتم و نهم مجلس را داشته و «محمدرضا پورابراهیمی» نماینده دورههای نهم، دهم و یازدهم هم از دیگر چهرههایی هستند که مردم آنها را واجد شرایط برای نشستن بر کرسی مجلس ندانستهاند. این چهرهها را میتوان از شناختهشدهترین چهرههایی دانست که برای ورود به مجلس بعدی انتخاب نشدند، با این حال این همه ماجرا نیست و اخبار غیررسمی تعداد نمایندگان فعلی را که در مجلس آینده حضور نخواهند داشت، چشمگیر تخمین زده است. همچنین آیتالله صادق آملیلاریجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز با عدم اعتماد مردم استان مازندران مواجه شد و از حضور مجدد در مجلس خبرگان باز ماند. البته ماجرا صرفا به رای نیاوردن برخی چهرهها منتهی نمیشود و رویداد مهمتر در انتخابات، توجه بیشتر و ملموستر به برخی گزینههای جدید و جوان است.
اما این رفتار بر اساس چه معیاری قابل تحلیل است؟ بر اساس نظرسنجی یک مرکز شناختی که مرداد سال جاری انجام شد، نتایج درخورتوجهی به دست آمده که برخی شاخصهای آن در تحلیل نوع انتخابگری جامعه قابل بهرهبرداری است.
در این نظرسنجی 71 درصد مردم تهران عنوان کردهاند «تغییر نمایندگان مجلس در حل مشکلات کشور تأثیر خواهد گذاشت». این گزاره به این معناست که شاخص تحولخواهی به منظور عبور از مشکلات فعلی کشور و گذر از وضع موجود در بین مردم بشدت فعال است. هرچند رفتارشناسی مردم به وضوح مشخص نمیکند آنها به کدام سو میروند ولی از آنجا که اغلب مردم معتقدند مجلس اقتدار کافی برای برخورد با مشکلات را ندارد، احتمالا از گزینههایی که از جدیت رفتار و قاطعیت عمل بیشتری برخوردار باشند، حمایت خواهند کرد، چنانکه بر اساس این پیمایش، ۸۴ درصد مردم تهران اعلام کردهاند «مجلس برای حل مشکلات کشور اقتدار و قاطعیت لازم را ندارد». این گزاره از آن جهت حائز اهمیت است که چرایی توجه مردم به سمت گزینههای بعضا رادیکال را شرح میدهد. این نشاندهنده این مساله است که مشارکتکنندهها از طریق صندوق رای به ایجاد تحول از طریق نمایندگان قاطع و مقتدر میاندیشند و به حل مسائل کشور امید دارند. همچنین میتوان گفت مردم دیگر چندان سیاسی به معنای مرسوم حزبی آن نمیاندیشند و تابع لیستهای حزبی عمل نمیکنند، بلکه هر کنشگری که بتواند مطالبات آنها را به صورت شفاف و بدون لکنت مطرح کند، مورد توجه آنها قرار خواهد گرفت.
نکته بعد در تحلیل رفتار جامعه پای صندوقهای رای، مساله جوانگرایی و عدم اعتماد به گزینههای تکراری است. بر اساس نظرسنجی مورد اشاره، 75 درصد مردم تهران گفتهاند حضور نمایندگان جوان هرچند بیتجربه بهتر از نمایندگان مسن و باتجربه است. این بخش از جامعه بر این باور است گزینههای موجود یا نفرات باتجربه که تاکنون نتوانستهاند بر مشکلات کشور فائق آیند، از این پس نیز نخواهند توانست مسائل را حل کنند، لذا حضور گزینههای جوان و تحولخواه را در جایگاه مسؤولیت و تصمیمگیری ترجیح میدهند. چنانکه این گزاره در بین دیگر مردم مراکز استانها نیز صادق است و اعتماد دوباره مردم شیراز به جوانترین نماینده مجلس یازدهم نشانه پررنگ بودن این موضوع در ذهن همه مردم است.
نکته سوم مساله تاثیر «ارتباط مستمر نمایندگان و کارگزاران با عموم مردم» است. مشهود است برخی چهرهها با نادیده گرفتن تاثیر ارتباط مستقیم و مستمر با مردم پس از رای گرفتن از آنها در طی سالهای اخیر تصویر خود نزد افکار عمومی را مخدوش کردهاند و از این جهت مفاهمه «نمایندگان - مردم» از دست رفته به نظر میرسد. همواره این اشکال که نماینده بعد از رای گرفتن، جامعه خود را فراموش و رها میکند برآمده از همین رفتار نمایندگان است، نمایندهای که حضور مستمر در بین مردم نداشته باشد و از مطالبات و خواستههای آنها آگاه نباشد، هرچند بسیار پرکار باشد اما چون بر اساس خواست جامعه نبوده است، ناکام میماند. باید گفت چهرههایی که کارکرد «رسانه» را نادیده گرفته و تصور میکردند ارتباط رسانه با جامعه «صرفا اعلامی است و نه دریافتی»، در برابر چهرههایی که رسانه را عنصر «پیگیری مطالبات مردم میدانستند» مغلوب شدند.
در نهایت باید گفت تصویر مجلس شورای اسلامی در 4 سال اخیر بشدت مخدوش شده است. در حالی که نمایندگان بر بازنشر طرحها و لوایح از طریق رسانههای رسمی به عنوان دستاورد مجلس متمرکز بودند، یک جریان غیررسمی در فضای مجازی تصویر نمایندگان را بر اساس رفتار شخصی شکل داد و ماهیت مجلس را با رفتارهای نمایندگان گره زد. این جریان که موفق نیز عمل کرد، توانست به جامعه اینگونه القا که میزان عمل یک نماینده در مجلس با تصویب طرحها و لوایح مختلف برای جامعه چندان اهمیتی ندارد، مادامی که نمایندگان رفتارهای غیرقابل قبولی از منظر عرف اجتماعی از خود بروز دهند. به عنوان مثل در حالی که مجلس تلاش میکند وضعیت سربازان را سامان ببخشد و حقوق آنها را استیفا کند، تصویر توهین به سرباز از طریق عبور از خط ویژه توسط یک نماینده در ذهن جامعه گنجانده شده و اتفاقا در بزنگاههای انتخابات نیز کارکرد بیشتری دارد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|