گروه فرهنگ و هنر: کتاب بینش تمدنی با تقریری از اندیشه متفکر فرزانه روزگار ما حجتالاسلاموالمسلمین سیدمحمدمهدی میرباقری آغاز میشود، متفکری که «وسیع»، «عمیق» و «منظومهوار» میاندیشد و این سه خصلت، محصولات فکری وی را نیازمند وجود دانشپژوهان جوانی کرده است که با حوصله و دقت قلم، نظرات ایشان را جمعآوری و ثبت و ضبط کنند. این کتاب کوچک، آسانترین تقریری است که میتوان از عمومیترین محصولات فکری حجتالاسلاموالمسلمین میرباقری ارائه کرد. گفتار اول و دوم این کتاب با عناوین «جهاننگری توحیدی» و «حقیقت تشیع»، پایه و اساس همه مباحثی است که در اندیشه کلامی استاد وجود دارد و بهتعبیر خود ایشان، باید آن را «اعتقادات پایه» در اندیشه کلامی ایشان نامید. مباحث این دو گفتار از دو جلسه سخنرانی استاد در پردیس قم دانشگاه تهران با عنوان «ولایت معصوم» جلسه 15 دوره 27 جلسهای یادشده حاصل آمده است. این دو فصل توسط نویسنده بازنویسی و با فیشهای پراکندهای از مباحث استاد کاملتر شد. گفتار سوم با عنوان «انسان، جامعه، تمدن، تاریخ»، از مباحث چالشبرانگیز این کتاب برای نویسنده بود چراکه در بررسیهای صورتگرفته، مباحث این فصل هرگز با چنین نظمی و بهصورت یکجا توسط استاد ارائه نشده بود و نظم پیشنهادی در این کتاب، برای اولینبار جمعآوری شده است. ضمن اینکه ایشان در سیر بحث نیز غالباً بحث را از بالا به پایین، یعنی از فلسفه تاریخ بهسمت انسانشناسی ارائه میکنند لذا لازم بود که مباحث این فصل از نو و با فیشبرداری تهیه شود. برای منظم کردن این فصل، نویسنده در فیشبرداری خود از مباحث مرحوم علامه سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی، استاد فقید جناب حجتالاسلاموالمسلمین میرباقری و جناب مهندس عباس معلمی از دوستان و همفکران قدیمی ایشان، بهترتیب در بخش جامعهشناسی و انسانشناسی نیز بهره برده است تا متن تا جای ممکن به ذهن استاد میرباقری نزدیکتر شود. گفتار چهارم با عنوان «کلیاتی پیرامون فلسفه تاریخ شیعی» در اصل مقالهای است که حجتالاسلام یحیی عبداللهی از بحث فلسفه تاریخ استاد آماده کرده بودند که با اضافه کردن فیشها به آن و بازنویسی جزئی به این شکل درآمده است. گفتار پنجم با عنوان «تعالی رحمانی؛ توسعه شیطانی» مبتنی بر فیشبرداری از مقالات و گفتارهای منتشر شده از حجتالاسلاموالمسلمین میرباقری و از نوآوریهای مهم این کتاب در معرفی اندیشه ایشان است چراکه در این گفتار یکی از بهترین مسیرهایی را که کلام نظری استاد برای تولید یک نظریه عینی و کاربردی در حوزه مدیریت اجتماعی طی میکند، ارائه شده است. کسانیکه پیش از این با مباحث رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم آشنایی دارند، بارها دوگانههای «دین حداقلی و حداکثری»، «اقامه و عمل» و «تعالی و توسعه» را در مباحث ایشان دیده و شنیدهاند. از این سه گروه مفاهیم، اولی و دومی مربوط به مباحث نظری دینپژوهی ایشان است و سومی از کاربردیترین مفاهیم مدیریت اجتماعی در اندیشه وی. این فصل توضیح میدهد که چگونه دو مفهوم «عمل» و «اقامه» جلوه فقهی دو مفهوم کلامی «دینداری حداکثری» و «دینداری حداقلی» هستند و اگر دینِ جامعهای «دنیاپرستی» باشد یا «خداپرستی»، چگونه منشأ تعریف دو مفهوم مدیریتی کاملاً متنافر «تعالی رحمانی» و «توسعه شیطانی» میشود. بهنظر میرسد این بهترین و قابل فهمترین میانبری است که میتوان برای انتقال از مباحث پایهای کلام به مباحث مدیریت اجتماعی در اندیشه استاد پیدا کرد که البته اتصالی متین، علمی و کاربردی بین دو طرف اصلی پازل فکری ایشان است. در مباحث این فصل از مقالهای که جناب آقای حسن نوروزی با موضوع «تعالی و توسعه» از سخنرانی استاد میرباقری در همایش گرامیداشت پروفسور نقیب العطاس مالزیایی آماده کرده بودند.
گفتار ششم با عنوان «جریانهای فعال اجتماعی در جهان اسلام» شامل مواضع اصلی رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم درباره قطبهای فعال اجتماعی جهان اسلام در دورهای است که به نظر وی، عصر «منازعه اسلام و تجدد» است. البته در توضیح منازعه اسلام و تجدد به آنچه در گفتار پنجم آمده، اکتفا شده است و توضیح تفصیلی آن به کتابی دیگر موکول شده است. اما آنچه در این فصل آمده، تلخیص جریانشناسی سهگانه ایشان از وضعیت امروز ایران و جهان اسلام است که بنیان اصلی کتاب معروف ایشان یعنی کالبدشکافی فرهنگی فتنه 88 است. تفصیل این بحث را در کتاب فوق میتوان مطالعه کرد؛ در این کتاب یک دقت ویژه و جدید از ایشان منعکس شده است که همان تفکیک دو موج غربی شدن جهان اسلام است. موج اول موج آغاز مواجهه با تجدد است و موج دوم، موجی است که «تحولخواهان مذهبی» را درنوردیده است. این تفسیر جدید استاد میرباقری در فرصت کوتاهی است که از سوی ایشان برای تدوین همین کتاب در نظر گرفته شده بود لذا شاید برای اولین بار در این کتاب منعکس شده است. گفتار هفتم با عنوان «نظام اجتماعی مبتنی بر ولایت فقیه» مقالهای است که مهندس محمدحسین جزایری به درخواست نویسنده در موضوع ولایت فقیه نوشتهاند. این مقاله حاصل فیشبرداری وی از دو دوره تدریس مبحث ولایت فقیه استاد میرباقری و با استفاده از کتاب ارزشمند نظام معقول حجتالاسلاموالمسلین پیروزمند، دوست، همکار و همفکر استاد میرباقری در دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم و بر پایه تجربه شخصی مهندس جزایری در تدریس مبحث ولایتفقیه بود که در سال 89 بدون هیچ دخلوتصرفی به اولین ویرایش این کتاب اضافه شد. گفتار هشتم با عنوان «مأموریت امروز جبهه حق: تمدن نوین اسلامی» که گفتار پایانی این کتاب است، مبتنی بر فیشبرداری بوده و منبع اصلی آن، کتاب گفتارهایی پیرامون تحول در علوم انسانی استاد و همینطور چند سخنرانی کلیدی ایشان در سالهای 91 و 92 است. این گفتار که در اصل پایانی بر این دوره بینشی است، راهنمایی است کارآمد و مفید برای شناخت دیدگاههای علمی - فرهنگی عمیقی که در جبهه تمدنگرایان اسلامی در حال فعالیت جدی هستند. این فصل از منظومه بینشی استاد میرباقری ارزش زیادی دارد؛ چراکه طی آن، خواننده برای پیوستن به مأموریت علمی- فرهنگی جریان موحدین مجاهد دعوت میشود و بر همیناساس از زبان ایشان با تعدادی از مکاتب همجهت و همدل در مسیر مأموریت فرهنگی انقلاب اسلامی آشنا میشود. بهنظر میرسد اگر کسی با این چینش اعتقادی و بینشی که از سوی حجتالاسلاموالمسلمین میرباقری ارائه شده است، بهخوبی ارتباط برقرار کند، وارد محیط جبهه علمی و فرهنگی انقلاب اسلامی شده و مأموریت عمیقتری از فعالیت جبهه حق را درک کرده است و میتواند با قلب و فکر و عمل خود به آن ملحق شود. کاری که مسیر انسان را بهسمت لایههای فرهنگیتر مأموریت انقلاب اسلامی تغییر خواهد داد و بهتعبیر استاد میرباقری او را با «ضرورت انقلاب فرهنگی» همراه خواهد کرد.
روی جلد و در معرفی این کتاب در صفحات اولیه آن از تعبیری با عنوان کلام اجتماعی استفاده شده است. این تعبیر اگرچه مبتنی بر یک تلقی خاص از ماهیت حکمت کلامی استاد میرباقری است اما شاید این اصطلاح خود ایشان نباشد؛ این کتاب سعی کرده است آن را بهصورت یک اصطلاح درآورد. تاجاییکه در منابع موجود قابل تتبع است، استاد این عبارت را بهصورت مستقل و در قالب یک اصطلاح مشخص علمی در جایی بهکار نبردهاند.
کلام، دانشی است قدیمی، مضاف به ادیان که محتوای آن اصول و بنیانهای اعتقادی آن دین است و با روشهای درون دینی و- یا حداقل- مورد تایید آن دین، در پی «تبیین»، «توضیح» و «دفاع» از آن دین است. تاریخ علم کلام در جهان اسلام، فراز و نشیب بسیاری داشته است. از نیمه دوم قرن اول اسلامی که اختلافات فکری در اصول و فروع دین رنگ و بوی پرسشگری و حتی منازعات فرهنگی پیدا کرد، مکاتب مهم فقهی- که به شرایع و فروع دینی مربوط شده و در ابتدا فقه اصغر نامیده میشدند- و همچنین کلامی- که به مباحث مبنایی و اصولی دین اسلام میپرداختند و در ابتدا فقه اکبر نامیده میشدند- کمکم شکل گرفتند و در اندک زمانی در جهان اسلام ریشه دواندند. در اینکه وجه تسمیه این علم به کلام چیست، نظریات مختلفی وجود دارد؛ این وجه تسمیه هرچه که باشد، گوهر اصلی این دانش را در قالب سه اصل ذیل میتوان دید:
مربوط به اصول و بنیانهای اعتقادی دین بودن، کارکرد «تبیینی» تا «توضیحی» و «دفاعی» داشتن برای آن دین، روش تجزیه و تحلیل علمی در آن هرچه که باشد، روی منابع تولیدشده توسط اولیای آن دین کار میکند. اگر سه اصل فوق را گوهر علم کلام- حداقل در هزار و اندی سال که در جهان اسلام در حال تطور بوده است- بدانیم، باور خواهیم کرد که این علم در این مدت، برای حفظ کارکرد و غایت خود که تبیین و توضیح و دفاع از دین بوده است، طبق نیازها و شرایط، تغییرات و تحولات کمی و کیفی در خود شاهد بوده و بارها تجدید و نو شده است. اگر این فرض را بپذیریم، درصورتیکه تبیین و توضیح و دفاع از دین، باز هم نیاز به ورود به عرصههای جدید داشته باشد، لاجرم باید حرکت علم کلام را نیز بهسوی این عرصههای جدید، بپذیریم. ورود علم کلام شیعی به عرصههای جدید حداقل - و بهنحو استقراء - به دو نحو ممکن است:
با حفظ بنیانهای اصلی علم کلام شیعی، موضوعات جدیدی که پیش از این، جواب کلامی آنها مورد تحلیل قرار نگرفته بود، وارد این علم شود. این نحو از تغییرات، نوعی از تغییرات «کمّی» است. این تحولات علمی تا آنجا پیش رفتهاند که در برخی موارد سعی شده است کلامهای مضافی از دل کلام اولی جمعبندی و استخراج شود. مثل اینکه با تکیه بر اصول کلام موجود، موضوعات سیاسی یا اقتصادی یا اجتماعی را بهصورت مجزا و نظاممند، اما مضاف به کلام اولی، دستهبندی کرده و توسعه دهیم. عنوان «کلام اجتماعی» در این کتاب، اگرچه نقاط اشتراک و مشابهتهایی با مسائل کلامی مضاف به دانش اجتماع دارد اما منظورش آن نیست.
اگر تغییرات علم کلام بهنحوی باشد که مبانی و حتی روش تحقیق این علم تغییرکند بهوسیله آن، دانش کلام دستخوش تغییرات «کیفی» میشود؛ در اینصورت قطعاً عرصههایی که دانش کلام میتواند به آنها ورود کند و در آنها کارآمد باشد نیز دستخوش تحولات کیفی خواهد شد و عرصههای جدیدی از تبیین و توضیح و دفاع از دین را تجربه خواهد کرد. منظور از اصطلاح «کلام اجتماعی» در اندیشه رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم، رسیدن به تغییری چنین کیفی در دانش کلام است. بهنظر میرسد استاد میرباقری بهدنبال تحولی کیفی در کلام اولی است، نه یک تحول کمّی و تولید کلامی مضاف. بهتعبیر دیگر، ایشان میخواهند مضافالیه «اجتماعی» را پسوند کلام اولی کنند، نه اینکه آن را بهعنوان یک بخش خاص از علم کلام، بهصورت مجزا تنظیم و تبویب نمایند. بهنظر ایشان، مأموریت تبیین و توضیح و دفاع از دین، در زمانی که شیعه حکومت تشکیل داده است، میتواند رنگوبویی غیر از معنای معهود از تبیین و توضیح و دفاع داشته باشد. بهنظر ایشان، در زمانهای که مأموریت محوری انسان شیعه، تشکیل و ساماندهی یک حکومت دینی است، علم کلام نیز باید از ابتدا بهنحوی بازخوانی شود که گزارههایش بر این مدار جدید به تبیین و دفاع از شیعه بپردازد؛ بنابراین همه مسائل و گزارههای آن: اولا باید در مقیاس «حادثهسازی» اجتماعی تحقیق شده باشند، نه در مقیاس پاسخگویی منفعلانه به پرسشها؛ کلام شیعه باید بهنحوی باشد که بتواند فضای اعتقادی رقیبانش را به پاسخگویی وادار کند. ثانیاً به یک منظومه منسجم و «بینشساز» اعتقادی تبدیل شود که برای شیعیان و مأموریت جدیدشان لازم است وگرنه هیچ کسی را بدون داشتن بینشی نافذ و با بیان کلیاتی از امور اخلاقی و التزامات عملی، نمیتوان متوجه مأموریت خطیرش کرد. ثالثاً حداکثری و راهبردساز باشند یعنی در این علم باید رابطه اعتقادات دینی با همه عرصههای زندگی بشر موضوع تحقیق باشد، نه فقط رابطه انسان با پرستش خدا در دایرهای محدود که این دومی مخالف مأموریت انقلاب اسلامی در تنظیم نظام اجتماعی حداکثری است. رابعاً و از همه مهمتر اینکه واحد مطالعه علم کلام باید از مطالعه اعتقادات فرد، به مطالعه اعتقادات اجتماعی ارتقا یابد. اگر جامعه را محصول جمع جبری انسانها بدانیم، نظام اجتماعی، اعتباری خواهد بود و اساساً علوم کمک شایانی به مأموریت جدید شیعه در انقلاب اسلامی نخواهند کرد و این مأموریت نیز به امری اعتباری تعلق گرفته است! اما اگر جامعه را یک امر حقیقی و اصیل بدانیم، نظام اعتقادات میتواند از ابتدا برای موضوع جامعه حقیقی، مجزا و مستقل از فرد حقیقی صورتبندی شود و به این معنا دانش کلام، در موضوع مبنایی خود، دستخوش تحولی کیفی شود.