printlogo


کد خبر: 130090تاریخ: 1393/9/19 00:00
گفت‌وگوی «وطن امروز» با محمدهادی کریمی، نویسنده «ساکن طبقه وسط» به بهانه اکران فیلم
چالشی با هیاهوی زیست

مرتضی اسماعیل‌دوست: فیلم ساکن طبقه وسط، نمایشگر عریانی ذهنی است که در های‌وهوی فهمی چندگانه از زیستن و یافتن معنای اصالت بسر می‌برد و در این میان شخصیت راوی همچون موجودی حیران از رفتن و ماندن، به چالشی از چرایی آفرینش خود در افتاده است. محمدهادی کریمی، به‌عنوان نویسنده و کارگردانی نسبتا پرکار در سینمای ایران با تازه‌ترین اثرش در مقام فیلمنامه‌نویس فیلم ساکن طبقه وسط، پاسخگوی سوالات ما شد تا از زبان خالق طبقه‌ای معلق از زیستن به فلسفه وجودی اثر بپردازیم.

 فیلمنامه فیلم ساکن طبقه وسط را براساس کدام نگره فکری طرح‌ریزی کرده و نگاشته‌اید؟
نگارش این فیلمنامه، براساس یک روند ناخودآگاه ذهنی و جوششی به دور از هرگونه کوشش عامدانه نگاشته شد و در یک پروسه کاتارسیتیک شکل گرفت. از این رو نمی‌توانم، خیلی صریح و به وضوح بگویم که براساس چه نگره فکری به طرح و فیلمنامه ساکن طبقه وسط رسیدم، بلکه می‌توانم به نگره زیستی خودم به هنگام نوشتن آن اشاره کنم که با توجه به نوعی زیستی پر چالش شکل گرفت. شرایطی که ذهن آدمی را ناخودآگاه انباشته می‌کند و تنها باید یک پرینت گرفت از آنچه در ذهنت بارگذاری شده است.
 به نظرتان چرا مایه‌های فلسفی در آثار ایرانی کمتر نمود دارد؟ و چگونه می‌توان با درونمایه‌ای فلسفی با مخاطب ایرانی ارتباط برقرار کرد؟
چون فلسفه را  یک درس مغلق و سخت و نامفهوم می‌دانند که بعضاً پرداختن به آن می‌تواند مایه تفاخر باشد یا همچون ضعفی تلقی شود. در حالی که منهای توجه اختصاصی به فلسفه آفرینش هنری و زیرشاخه فلسفه اثر سینمایی، باید اشاره داشت که فلسفه در مفهوم اصیل و عمومی‌اش با توجه به جهان خاص فیلم شکل می‌گیرد و علاوه بر چارچوب دراماتیک اثر باید  سپهر تماتیک هم داشته باشد و درونمایه فیلم بدون مزاحمت کانسپت ذهنی باید نگره سازندگانش را بیان کند. این اتفاق فلسفی در اثر بدون هیچ کوشش اضافه‌ای رقم خواهد خورد. ضمن آنکه  گنجینه ادب کهن ایرانی خالی از حکمت نیست و بزرگان این عرصه را با نام حکیم می‌شناسیم. وقتی از حماسی‌ترین اثر پارسی چون شاهنامه تا غنایی و تغزلی‌ترین آن همانند خسرو وشیرین آثاری حکمی تلقی می‌شوند، چگونه بن‌مایه سینمای ایران می‌تواند خالی از حکمت باشد.
 بدون علاقمندی‌های شخصی به جناب کارگردان، از نظر شما فیلم ساکن طبقه وسط توانسته است به اجرای موفقی از فیلمنامه دست یابد؟
بله، فیلم در ارائه جهانی که خود بنا می‌کند، موفق بوده است. به شخصه معتقدم آنقدری که زاویه فکری فیلمساز مهم است، زاویه دوربینش مهم نیست. خارج از تعصبی خاص، به نظرم فیلم با یکدستی تمام از پس بیان حرفی که می خواست بزند، برآمده است.
 در نگارش متن فیلمنامه ساکن طبقه وسط، برداشت یا روایتی از فیلم‌های دیگر را مورد الهام خود قرار داده‌اید؟
نخیر، این فیلمنامه همچنان که در گفت‌وگوها آمده است، در سال ٨١ نوشته شده و به ثبت رسیده است و بعد از آن در سینمای جهان فیلم‌هایی ساخته شد و مطرح گردید که همچون ساکن طبقه وسط، وحدت روایت آن براساس وحدت تماتیک بوده است و نه با توجه به شکلی بوطیقایی و متن، ساکن طبقه وسط متقدم بر ساخت این آثار است اما درباره ساختار ذهنی بنده عرض کنم که خود را به‌عنوان یک شاگرد مقدماتی و در ابتدای این راه می‌بینم و بیشتر تحت تاثیر عرفان اسلامی هستم و شیفته زبان تمثیل در داستان‌های عهد عتیق و عهد جدید و قرآن‌کریم بوده‌ام و تاثیر گرفته‌ام و این چیز پوشیده‌ای نیست.
 به نظرتان چگونه می‌توان فیلمنامه‌ای با موضوعی عرفانی نوشت و اسیر گرداب شعارگرایی نشد؟
باید از منظر و نگاه یک سالک نوشت نه از نقطه دید یک عارف واصل، حتی اگر کسی به یک تجربه ارزشمند در این حیطه رسیده باشد، در هنگام ساخت باید مرحله به مرحله همپای مخاطبی جلو برود که می‌خواهد تازه این مسیر را تجربه کند. نویسنده نباید از ابتدا آب را نشان دهد، چرا که شرح این عطشناکی جذاب‌تر و پذیرفتنی‌تر و همراهی کننده‌تر از آبتنی در دریا یا حتی غواصی در آن خواهد بود. راوی یکی از آن مرغان منطق‌الطیر باید باشد نه خود سیمرغی که در سودای مرغان است و مهم‌تر اینکه این تاثیرگذاری را باید به درون مخاطب بسپارد، نه اینکه به هر ضرب و زوری که هست بخواهد تماشاگر را آنی و دفعتاً متحول سازد و از سالن به بیرون بفرستد. همیشه استحاله تدریجی دیرپاتر از تحول آنی بوده است.
 از نگاه شما آثار سینمای ایران  در چه خط فکری قرار دارد؟
بدون هیچ تواضعی عرض می‌کنم من شایستگی قضاوت درباره آثار دیگران را در این باب ندارم، مصادیق عرایضم را می‌توانید خود در این عرصه به راحتی بیابید. من از مفاهیم ذهنی‌ام، به قدر کافی اشاره کردم و نقد مصادیق آثار دیگران را به شما می‌سپارم.


Page Generated in 0/0158 sec