printlogo


کد خبر: 130755تاریخ: 1393/10/4 00:00
روایت لگدهای ارتش سرخ بر تن رنجور افغانستان

انتشارات سپیده‌باوران بتازگی اثری با عنوان «دشت قابیل» را از سپوژمی زریاب، نویسنده افغانستانی، منتشر کرد. این اثر روایت داستانی حماسی و در عین حال تاریخی از وضعیت افغانستان در دهه ۶۰ است. به گزارش تسنیم، «دشت قابیل»، اثر سپوژمی زریاب، نویسنده افغانستانی، بتازگی از سوی انتشارات سپیده‌باوران روانه بازار کتاب شد. این اثر داستان کوتاهی است که زریاب در آن رشادت‌های مردم کشورش را در عین سختی و تلخی روزگار، در مقابله با نیروهای مهاجم روس بیان می‌کند. زمان در «دشت قابیل» به دهه 60، زمانی که ارتش سرخ کشور روسیه به خاک افغانستان قدم گذاشت، بازمی‌گردد؛ به طوری که مخاطب علاوه بر همراه شدن با روایت داستان، با بخش کوچکی از وقایع تاریخی آن زمان در افغانستان نیز آشنا می‌شود. یکی از نکات مهم در شیوه نگارش زریاب، حفظ روحیه ملی‌گرایانه و میهن‌پرستانه وی است که در قالب جملات و واژگانی که بار حماسی دارد، روایت می‌شود. وی در این بخش از داستان‌ها، افغانستان را کشوری با کوه‌های بلند و تسخیرناپذیر معرفی می‌کند. در بخشی از داستان «دشت قابیل» می‌خوانیم: خانه‌ها روی هم خوابیده بودند، بی‌حالت و نیمه‌ویران. هنوز صبح بود، صبح عید. پیرمرد به‌تنهایی عرق می‌ریخت و نفس نفس می‌زد. اسپک‌های چوبی‌اش را در وسط میدان شهر نصب می‌کرد. مثل هر عید. عیدهای گذشته عیدهای شاد. اسپک‌ها در وسط میدان شهر نصب شدند. اسپک زرد، اسپک سرخ، اسپک آبی، اسپک سبز، اسپک نارنجی و اسپک سیاه. اسپک‌ها آماده دورخوردن بودند. پیرمرد اسپک زرد را با شدت به حرکت درآورد و اسپک‌ها همه به جنبش درآمدند و دنبال همدیگر به حرکت افتادند. دور خوردند و دور خوردند مثل اینکه می‌خواستند با عجله خودشان را به همدیگر برسانند و بعد مثل اینکه به هم نرسیدند آرام آرام، خسته از دور خوردن، بازماندند. آفتاب آرام آرام بلند می‌شد و مذبوحانه تلاش می‌کرد شهر خشک و سرد را گرم کند. سعی می‌کرد. شهر خشک سرد بود. پیرمرد ناباور، این خشکی و سردی را در خود احساس کرد. پیرمرد متعجب بود. شهر مثل هر عید نبود. شهر عوض شده بود. زیرورو شده بود. پیرمرد دستان پیرش را سایه‌بان چشمانش ساخت، اطرافش را، دورها را دید. هنوز کودکان از خانه‌های خوابیده بیرون نشده بودند. پیرمرد متعجب بود و خانه‌ها خواب‌آلود و نیمه‌ویران بودند. دستانش را در آستین‌های بزرگ کرتیش مخفی کرد. بی‌تاب منتظر نشست. به یادش آمد که عیدهای گذشته، شهر زیرورو نبود. خان‌ها خواب‌آلود و غمناک نبودند....». سپوژمی زریاب، نویسنده افغانستانی در سال 1949 میلادی در کابل به دنیا آمد. وی از دانش‌آموختگان در فرانسه است. به اعتقاد کارشناسان داستان‌های وی در تنوع درونمایه داستانی، زبان، توجه به شگردهای داستانی و انسجام مضمون شاخص‌اند.


Page Generated in 0/0051 sec