printlogo


کد خبر: 131936تاریخ: 1393/10/25 00:00
در خشکسالی تهران از آسمان وقاحت می‌بارد

علی بخشایش:  اتفاقاتی را که این روزها در صفحات پرطمطراق رسانه‌های منتسب به یک جناح خاص رخ می‌دهد می‌توان به حق، بارش وقاحت نام نهاد؛ وقاحتی که نه به‌شکل اتفاقی که گویا بی‌تعارف، برنامه‌مند و فکرشده بر صورت افکار عمومی می‌بارد. جای بسی خشنودی است که این روزها، روزهای پس از دوم خرداد نیست که عنان رسانه تنها در دست «زنجیره‌ای‌ها» باشد، بحمدالله رسانه‌هایی در میدان هستند که پاسخ وقیحان را بدهند. چند روز قبل، یکی از سایت‌های زنجیره‌ای منتسب به این جریان، اقدام به حمله‌ای بی‌سابقه به نهاد انقلابی سپاه پاسداران کرد. این یادداشت در 15 دی ماه به رشته تحریر درآمد و تندترین حملات را به بسیج و سپاه حواله کرد. استفاده از عبارت سلمان و ابوذرهای فاسد، عبارتی بی‌سابقه که کسی تا آن روز به‌کار نبرده بود، در کنار طرح این شبهه که «نکند در سایه فساد سیستمی فراگیر در کشور یک روز همچون ارتش عراق اعلام شود به 50 هزار نظامی بدون آنکه وجود خارجی داشته باشند حقوق پرداخت می‌شده است؟» از جمله مستمسکات حمله به نهاد مردمی و انقلابی سپاه پاسداران بود، نهادی که تمام جرمش این است که هرگز اجازه نداده انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد و صدالبته به‌‌رغم این حملات و به کوری چشمان شور دشمنان، باز هم اجازه نخواهد داد.  در تاریخ 17 دی ماه نیز حساب توئیتری یکی از نشریات زنجیره‌ای وابسته به همین جریان که از سوی توئیتر، با تیک آبی تایید شده است، برای اولین‌بار در تاریخ این مملکت، یکی از کارتون‌های نشریه هتاک «شارلی ابدو» را بازنشر کرد. 23دی نیز یک روزنامه دیگر این قوم،‌تیتر یک خود را به حمایت از شارلی ابدو اختصاص داد. اصلا مهم نیست محتوای کارتونی که حساب توئیتری آن نشریه اصلاح‌طلب آن را منتشر کرد چه بوده است بلکه مهم حمایت از نشریه‌ای است که با اهانت به مقدسات یک و نیم میلیارد مسلمان، عملا عناد خود با اصل اسلام را ثابت کرد. حمایت از شارلی ابدو توسط کسانی که با صحنه‌گردانی فلان سرکرده فلان حزب منحله، رسالتی بزرگ‌تر از بر هم زدن سخنرانی منتقدان در دانشگاه‌ها ندارند، حتی رنگ و بوی حمایت دروغین از آزادی بیان را هم نمی‌تواند به‌خود بگیرد. حمایت از شارلی ابدویی که در راهپیمایی حمایت از آن در پاریس، «بنیامین نتانیاهو» در صف اول است، با انتشار کاریکاتوری که در آن تصویر یک خاخام یهودی – و نه الزاما صهیونیست – در کنار یک روحانی مسلمان – و نه الزاما داعشی – ترسیم شده است، حتی با هزار ترفند و حیله، پشت خوش‌نمایی تضاد با صهیونیسم هم قابل پنهان‌سازی نیست.
شاید با حمایت از شارلی ابدو می‌خواهند بگویند با تروریست‌های تکفیری مخالفند. البته تروریسم تکفیری به هر حال محکوم است، چه در خیابان‌های پاریس و چه در دمشق و حلب و موصل و رقه و دیگر شهرهای بحران‌زده غرب آسیا. اما چطور می‌توان از یک‌سو مدعی مخالفت با تروریسم تکفیری بود – البته آن هم با دفاع از هتاکان به نبی اکرم(ص) – و از سوی دیگر با نهاد انقلابی سپاه که نقش بی‌بدیلی در مقابله با تروریسم تکفیری داشته است، چنان برخورد کرد؟ هنوز تصاویر «سردار سلیمانی» در صفحات سایت‌های غربی در جبهه‌های نبرد با تکفیری‌ها به چشم می‌خورد و کفن «سردار شهید تقوی» که توسط داعش به شهادت رسید خشک نشده است. چطور می‌شود بزرگ‌ترین دشمن تکفیری‌ها به اعتراف دوست و دشمن را به فساد متهم کرد و بعد از تقابل با تروریسم تکفیری سخن گفت؟ اگر مدعی تقابل با جریان تکفیری هستند، چرا به دولت فرانسه نمی‌گویند «این آش شور را خود پخته‌اید که اکنون طعمش آزارتان می‌دهد!» چرا یادآوری نمی‌کنند اینها همان تروریست‌هایی هستند که دولت‌های اروپایی مستقیما یا به‌صورت غیرمستقیم به آنها کمک می‌کردند و اکنون هم می‌کنند؟ اصلا آیا نام این رسانه‌ها را می‌توان در بین آن رسانه‌هایی برشمرد که از مقاومت در برابر تروریست‌ها در سوریه حمایت کرده‌اند؟ آیا این رسانه‌ها احیانا پر از به‌اصطلاح خبرنگارانی نیستند که رئیس دولت قانونی سوریه را دیکتاتور می‌خوانند؟ اینها که سر خود را چون کبک زیر برف کرده‌اند، به خیال آنند که کسی نمی‌داند آن روزنامه‌ها و سایت‌ها محل اجتماع کدام تفکرات سیاسی است؟ شاید اگر سهراب سپهری این روزها در قید حیات بود، دیگر توصیه نمی‌کرد که «زیر باران باید رفت». در زمستان خشک تهران که خبری از بارش باران نیست – و البته مرحوم آیت‌الله خوشوقت هم دیگر در میان ما نیست تا از سر این خشکسالی چیزی بگوید و باز هم مورد حمله هتاکان حامی شارلی ابدو قرار بگیرد – این روزها باران وقاحت می‌بارد. تنها با «چتر بصیرت» می‌توان خود را از گزند چنین باران‌های نفرت‌انگیز و لجن‌سازی مصون داشت.


Page Generated in 0/0235 sec