مرتضی اسماعیلدوست: فیلم «بدون مرز» اولین ساخته بلند امیرحسین عسگری، یکی از شانسهای مسلم سیمرغ بهترین فیلم نگاه نو از جشنواره فجر است و این رهیافت نه از بابت تقسیمبندیهای جناحی بلکه از زاویه نگاهی برآمده از مولفههای ساختاری سینما و پس از تماشای فیلم حاصل شد. نگرهای کارشناسانه که بخشی از دلایل آن در ادامه به رشته تحریر درمیآید. فیلم بشدت فضایی هنرمندانه از قابهایی بصری میسازد. نورهایی سایه روشن که منطبق با حسی دوگانه از احوال کودکانه و امیدبخش پسرک درون کشتی است و نگاهی نیز به تاریکی رویایی دارد که در آن لوکیشن کوچک و متروک به گل نشسته است. حس خلاقانه منعکس در نماهایی متنوع، منطبق با جهان اثری است که به دنبال پویایی و تلاش برای زنده بودن بسر میبرد. پسرکی سیهچرده از جنوب که رزق هر روزهاش را از داخل کشتی به گل نشسته در مکانی دورافتاده جستوجو میکند و صید ماهی و مهرههایی از دریا را برای روزهایی متوالی از آن خود میداند تا اینکه در دقیقه 20 از فیلم با ورود عاملی بیرونی به درون دهلیز تنهاییاش، موجودیت زیست خود را در خطر میبیند و در همین نقطه عطف اول از فیلم به دنیای کشمکش سرسختانه و گاه کودکانه دو موجود با هویتهایی دور از هم میرسیم که هیچ دستاویزی برای فهم احوال هم ندارند و عدم وجود زبانی مشترک بهعنوان فهمی قاعدهمند از ارتباط، خطی فاصله میانشان میسازد. لوکیشن غالب در فیلم بدون مرز کشتی بوده که همچون عنصری هویتبخش از شخصیتپردازی غریب و بیروزن پسر عمل میکند. در این فیلم، نماها هستند که در کمبود دیالوگ، حکم راوی را در قابهایی هدفمند بازی میکنند و مسیر نور در فضایی کاملا منحصرشده از زیستگاه به درستی هدایت میشود. در ادامه، ورود میهمانی ناخوانده در جزیره تنهایی پسر در کشتی، فیلم را به فضایی مبتنی بر تقابل در پرده دوم از فیلمنامه میبرد که ابتدا با جهتگیریهای سرسختانهای از هر دو طرف به پیش رفته و تدوین با شتاب نماها به این عامل محرک، تاثیری مضاعف میبخشد. فیلم بدون مرز، دریچهای در آن سوی مرزهای غریبگی میآفریند که برخوردی معنادار از حق حیات را در سختترین محدوده زیست در داخل کشتی جستوجو میکنند و دنیای پیرامون از زیستن برایشان چنان دست نیافتنی است که به همان اندک کاشانه عریان هم چنگ میاندازند و حتی برای تصاحب جایگاه زندگی و شاید سهمی از دست رفته، به روی هم اسلحه میکشند. گذاشتن نخهایی حائل توسط آنها در محوطهای از کشتی تداعیگر قرار گرفتن در خطکشیهای مرسوم مرزی است که موجب قراردادهایی قانونمند میشود اما در برزخ تهاجمی ناخواسته از سوی دشمنی که گامهای ظلم را در سایه زیستن برمیدارد، قاعدهای دیگر را باید جست و این پیمایشی است که پسر در پیش دارد. جهان انتزاعی موجود در جغرافیای فیلم بدون مرز در ادامه به شخصیت دو نوجوان فیلم نیز سرایت میکند. آنجا که در نقطه عطف دوم درمییابیم که نوجوان عرب برای درامان ماندن از مخاطرات احتمالی، خود را به هویتی دیگر از موجودیت پوشش داده بود. اگرچه فیلم هنگامی که به سمت دیالوگ میرود، اندکی از فرم مهندسیشده ابتدایی دور شده و در ادامه کمبود بافت داستانی، کشمکش لازم برای درگیری ذهنی مخاطب را ندارد اما فرمهای تمثیلی و گاه غیرطبیعی چنان در ذات داستانی قرار میگیرد که موجب توجه بیننده میشود. از طرفی عنصر صدا بهعنوان ذاتی هویتمند در فضای بسته لوکیشن بهخوبی الهامبخش حسی متضاد با دنیای خلوت محصور در کشتی است. فیلم بدون مرز با استفاده از نماهای قابل ارجاعی به لایههای درونی شخصیتها و مضمون روایی فیلم نزدیک میشود، بدین نحو که از منظری نشانهشناسانه میتوان به تصویری از گهواره آویزان پسر و برملاشدن چهره پیدا و ناپیدای هستی و نیستی نگره کاراکتر رسید و به مفهوم عشق انسانی نهفته در چهره پسرک بعد از درک حقیقت رنج دختر رسید که دیگر وجودی حمایتکننده را برای خود تصور میکند و این سرآغاز تکاملی است که با مرتب کردن وسایل در مکان زیستن آغاز میشود. در واقع فضای محصور و بیقید و بند از تمایلات دنیای مدرن برای پسر مانند غاری تحولساز در جهت پیمایش به اصالت وجود میشود و در این استحاله رخ داده، مرزها از میان برداشته میشود و رازهایی نهان از جنگ و تنهایی بهانهای برای پنداری واحد از میان زبانی غایب میشود. جایی که جنگ، هویت را از آدمی گرفته است و شخصیتها را در محاصره دنیایی مصیبتزده قرار میدهد. حضور سرباز آمریکایی برای ماموریتی ناخواسته در نقطه صفر مرزی میان ایران و عراق که به مانند نزدیکترین نقطه در مدار همآوایی است، به مثلثی از رنجهایی واحد از 3 نوع نگره ذهنی و فرهنگی بدل میشود و در ادامه با به بند درآمدن سرباز آمریکایی توسط دختر عرب، به چالشی فلسفی مبنی بر تغییر ماهیت در قدرت میرسیم. فیلم بدون مرز همانند دیگر فیلمهای فرمگرا با استفاده از غیبت دیالوگ به سمت امتداد صوت و تصویر میرود و از طریق نقش عناصری دیگر به هارمونی مورد نظر دست مییابد. از طرفی با وجود تدوینی مناسب از افتادن ریتم فیلم به سمت سراشیبی جلوگیری میشود. این فیلم با قابی برآمده از واژه گسترده انسانیت، مرزهای محدود جغرافیایی را درمینوردد و به چهره آدمیان از زاویهای بینقاب و بیتراز از صورتبندیهای نژادی و قومی نگاه میکند. فیلم در پی جهانی صلحآمیز بسر میبرد البته این نگره، متفاوت از تقسیمبندیهای رایجی است که از سینمایی موسوم به ضدجنگ سخن دارد. به طور حتم جنگافروزی برای ایرانی مسلمان، امری دور و بدون پذیرش خواهد بود و تنها زمانی مبارزه هدف میشود که در برابر تهاجمی از سوی دشمن بتوان دفاعی شرافتمندانه داشت. همان میدان عاشقانهای که 8 سال بر روح و جان مردمان ایران شکفت و نسیم شهادتی مومنانه را در راه مسیری عارفانه وزیدن ساخت اما فیلم بدون مرز نه در پی نفی آرمان دیروز است و نه سر بر گریبان دشمنی آتشافروز دارد. در واقع نمایش گریههای سربازی آمریکایی نه تثبیت همدردی از نوع حقانیت حضور آنها در خط مرز کشورها، بلکه بابت شکست از زیستی است که بابت جنگطلبی صاحبانی مستکبر حادث میشود. سرباز آمریکایی با تماشای عکسی در جیبش، اشکهای دردآلودی را بر پیکر سیاست مرگبار کشورش به جا میگذارد. جایی که خانواده، عشق و دوستیها در پشت مرزهای جنگطلبی آمریکاییها در منطقه جا مانده و اجازه ورود به مرز انسانیت را نمییابد. فیلم بدون مرز، حدیث آرزومندیهای خالصانهای است که در زیر فاجعه مصیبت و جنگ به گوشهای افتاده است و حال در لوکیشنی سرد و غریب به دنبال رسیدن به مرز بلوغ انسانی است. جایی که مرزها نه از پی جغرافیایی طبیعی بلکه از خاستگاه قلبهایی خسته تعریف میشود. آنجا که به جای جنگ در جهت تصاحب میتوان به همدردی با ظلمی نشست که منجر به تباهی شده است. جایی که بچه بهعنوان زایش از جنگی سیاه به آغوش مهاجم آمریکایی درمیآید تا پرچم صلحخواهی از پس انسانیت برافراشته شود. این فیلم درصدد ساختاری صلحطلبانه و در واقع نقدگرایانه از ماهیت جنگافروزانه آمریکایی است که از دریچه قساوت و با نگاهی غارتگر وارد قلمروی جسمی و روحی مرزهای انسانی میشود. بدون مرز به لحاظ فرم روایی، ساختاری همچون فیلم جزیره آهنی دارد و به لحاظ تفکر سینمایی به جهانبینی فیلمهای ابوالفضل جلیلی تمایل مییابد و این نزدیکی بیراه نیست که در تیتراژ پایانی، نامی از این فیلمساز کارکشته بهعنوان مشاور اثر به چشم میخورد. «بدون مرز» جهانی بیمکانی و بیزمانی را ارائه میدهد که تاثیر موجود بر وجود به سمت سیری مطلوب و ارزنده در حرکت است. ساختار روایی این فیلم همراستا با روح صلحطلب دین اسلام بوده که با تصورات جنگطلبانه غربیها در تعارض است و این نگره در کشوری که خود قربانی بخشی از این درندهخوییهاست به شکلی ارزنده بازتاب یافته و موجب دیده شدن فیلم در جشنواره فیلم توکیو در سال 2014 شده است. سوغاتی ارزنده در بیست و هفتمین دوره از برگزاری آن برای سینمای ایران و فیلم ارزنده بدون مرز که با عنوان بهترین فیلم بلند آسیایی به دست آمد. فیلمی که نشان دهنده دنیایی به تاراج رفته از شلیک گلولههای سیاه ظلم بر پیکر آرزوهایی سپید از زندگی است. فیلم بدون مرز با کمک ساختاری هویتمند از مولفههای سینمایی باورپذیر به پیش میرود تا جهان را در سیری از تطور همگام با شخصیتها قرار دهد و به جهانی آرامشبخش و بیجنگ و غارتگری دعوت کند.