شهرام خرازیها: دکتر قطبالدین صادقی با نمایش «عزیزشنگال» در هشتمین روزجشنواره تئاتر فجر، همه را شوکه کرد. این نمایش یک غافلگیری بزرگ بود. بازیگران «عزیزشنگال» 90 دقیقه بیوقفه بدون رد و بدل کردن حتی یک دیالوگ و صرفا با اتکا بر حرکت، جنایات داعش و مقاومت ملت کرد را بر صحنه جان بخشیدند. شب نمایش «عزیزشنگال»، کوبانی پیش چشم تماشاگران زنده شد؛ آنها شاهد به خاک و خون کشیده شدن زنان و کودکان به دست نیروهای داعش بودند. دکتر صادقی نمایش خود را به شیرزنان کرد کوبانی تقدیم کرد. «عزیزشنگال» حکایت کودکی است که به واسطه جنایات داعش آواره و نابینا میشود. نمایش با ورود بانویی سبزپوش و پسربچهای معصوم به صحنه آغاز میشود. زن بر خاکی پا میگذارد که بزودی به عرصه نبردی نابرابر، بیفرجام و خونین بین خیر و شر تبدیل خواهد شد. بانوی سبزپوش چوبدستیای دارد که پروانهای زیبا بر سر آن نشسته و کودک نیز گل بزرگی را در دست گرفته است. پروانه مشتاق نشستن بر گل است و کودک سخاوتمندانه گل را در اختیار پروانه قرار میدهد. کودک نماد وطن و نسل فرداست. او در بیشتر بخشهای نمایش حضور دارد؛ گاه شاهد قربانی شدن هموطنانش توسط سیاهپوشان داعش است، گاه خود زخمی و مجروح جنایات آنهاست. زن سبزپوش گویی از دل تاریخ و جهانی دیگر آمده است. حضور متافیزیکی او به واسطه جامه خاصی که بر تن دارد، مویههای بیپایانش و دمیدن روحیه مقاومت در کودک و مردم کرد، در جای جای نمایش محسوس است. بانوی سبزپوش شاهد تاریخی جنایتی است که به خون و نفت آغشته است. بشکههای نفتی که از اواسط نمایش چون بمبهای در حال فرود بالای سر بازیگران ظاهر میشوند و تا پایان به مرور بر تعدادشان افزوده شده و همانطور معلق میمانند از تهدیدی دائمی خبر میدهند که مردم را یک آن رها نمیکند. ای کاش کارگردان و طراح صحنه در طول اجرا، بشکههای نفت معلق دیگری را در دو یا سه نوبت وارد صحنه میکردند تا جلوه نمایشی بشکهها فزونتر و مفهوم نمادین نفت بهعنوان کالایی که ارزشی بیش از خون انسان یافته است، عمیقتر میشد(برای اجرای عمومی میتوان چنین تغییری را مد نظر داشت). دکتر صادقی در «عزیزشنگال» عنایت خاصی به استفاده از ماسک، سیماچه، پرچم، فانوس، عروسک، ماکت و... داشته است. نیمنقابها و سیماچههایی که بر چهره بازیگران نشانده شده، به کاراکترها هویتی جهانی و فراملیتی بخشیدهاند. پرچمهای سیاه منقش به تصویر جمجمه انسان و کلههای قطع شده بر سر چوبدستیها اشارههای نمایشی هستند به سربریدنهای وحشیانه داعش. سرهای بریده که در صحنه نشان داده میشوند، بسیار خوب طراحی و ساخته شدهاند. کاربرد نمایشی فانوس به مثابه کورسوی امید که هرگز نمیمیرد، از نقاط قوت کار است. حمل فانوس توسط بانوی سبزپوش از تلاش وی برای دمیدن روح حیات در سرزمینی رو به ویرانی خبر میدهد. تکمیل ژست به صلیب کشیده شدن مردان کرد با فانوسهای متعددی که بر دستان آنها آویزان شده، از روشن ماندن مشعل مبارزه با شر و تداوم مقاومت خبر میدهد. در بخش حمله نیروهای داعش به کودک نیز شاهدیم که فانوسهای روشن بر کف صحنه میمانند تا بار دیگر بر مفهوم تداوم مبارزه تأکید شود. «عزیزشنگال» به تئاتر «فیزیکال» تعلق دارد. استراکچر «عزیز شنگال» بر پایه حرکات گروهی بازیگران که بهتر است آنها را «پرفورمر» یا «اجراگر» بنامیم، شکل گرفته است. این عنوان کاملا برازنده نقشآفرینان «عزیز شنگال» است؛ آنها بسیار چالاک هستند، از مهارتهای قابل توجهی در حوزههای آکروبات، ژیمناستیک و ورزشهای رزمی برخوردارند و مشخص است که در سایه تلاشهای مستمر و بیوقفه توانستهاند به سطح بالایی از آمادگی جسمی و روانی دست یابند. اجراگرها بسیار خوب با هم هماهنگ شدهاند، این هماهنگی را میتوان در بسیاری از لحظات که آنها در تماس یا مجاورت با یکدیگر برای القای معنی و مفهومی قرار میگیرند به وضوح دریافت مثل زمانی که همگی کف صحنه را به حالت درازکش طی میکنند. حرکات و ژستهای دستهجمعی و انفرادی اجراگرها هرگز به تکرار کشیده نمیشود. در این راستا دکتر صادقی از تمهیدات و تکنیکهای مختلف از پانتومیم گرفته تا اسلوموشن سود جسته است. موسیقی در «عزیز شنگال» به عنوان یک چراغ راهنما برای هماهنگ کردن حرکات و کورئوگرافی (حرکتنگاری) عمل میکند. اجراگرها همگام با نتهای موسیقی «فیگور» میگیرند و حرکات خود را تنظیم میکنند. موسیقی در بسیاری از لحظات نقش زبانی نمادین برای برقراری ارتباط بین کاراکترها را بر عهده میگیرد. اوج و فرودهای ماجرا بهخوبی با موسیقی همراهی میشوند. هماهنگی نورپردازی با موسیقی و حرکات اجراگرها بر این مبنا نیز شایان توجه و تحسینبرانگیز است. نمایش دکتر صادقی هرگز حتی برای یک لحظه از ریتم سریع خود نمیافتد. این ریتم منتج از موسیقی بسیار حسابشده، تحرک بیش از حد و دور از انتظار هنرپیشهها و «دینامیسم» (پویایی) موضوع است. تماشاگر در پایان نمایش اصلا متوجه نمیشود که چگونه 90 دقیقه سپری شده است. «عزیزشنگال» از معدود نمایشهای ایرانی این سالهاست که میتوان در آن پیوند درست، دقیق، هماهنگ و برنامهریزیشده طراحی صحنه، طراحی لباس، کورئوگرافی، موسیقی، نورپردازی، طراحی چهره و ظاهرآرایی بازیگران را یافت. دکتر صادقی ساختار بصری «عزیزشنگال» را بهگونهای پیریزی کرده تا پیام نمایش یعنی تقابل خیر با شر را هویتی فرازمانی و فرامکانی بخشد. او در«عزیزشنگال» تنها به داعش نپرداخته است بلکه ردپای طالبان، بوکوحرام و... هم در این نمایش دیده میشود. «عزیزشنگال» فقط حرف امروز را نمیزند، آنچه که در این نمایش مطرح میشود به گذشته و آینده نیز تعلق دارد. در روزگاری که اسلامهراسی در بوق و کرنا میشود نمایشهایی چون «عزیزشنگال» حکم یک اسلحه هنری را دارد. «عزیزشنگال» در واقع مرور تاریخ است. این نمایش را میتوان در همه کشورها اجرا کرد بیآنکه ذرهای نگران آن بود که مخاطب متوجه موضوع و پیام نهفته در آن نشود. هر فرد با هر ملیتی میتواند تماشاگر«عزیزشنگال» باشد. نمایش بینالمللی یعنی آنچه دکتر صادقی در فجر سیوسوم بر صحنه برد و همه را حیرتزده کرد.