printlogo


کد خبر: 133093تاریخ: 1393/11/14 00:00
مردانی از جنس نتیجه محض

مهدی طاهرخانی: نگاه کردن به تیم‌های کی‌روش و مورینیو این حقیقت را به ذهن مخاطب القا می‌کند که رشته افکار این دو مربی هموطن دقیقا یک آبشخور واحد دارد. اگرچه از لحاظ کارنامه این دو قابل قیاس با یکدیگر نیستند اما نمی‌شود از شباهت آنها بی‌تفاوت عبور کرد. برنامه‌ها و به‌طور کل فلسفه مربیگری هر مربی بر سه مبنا استوار است. عده‌ای از مربیان فلسفه کاری خود را براساس تکنیک، عده‌ای بر مبنای تاکتیک و گروهی نیز براساس فیزیک بدنی برنامه‌های خود را پیاده می‌کنند. مسلما همه این موارد مورد توجه هر مربی‌ای است ولی میزان ارزش و توجه به هر آیتم در هر مربی متفاوت از سایرین است. به جرأت می‌توان گفت کی‌روش و مورینیو کمتر تکنیک را وارد بطن مربیگری خود می‌کنند و اساسا تکنیکی که در راستای تاکتیک آنها نباشد جایی در تیم‌های تحت هدایت این دو نخواهد داشت. کی‌روش و مورینیو گرایش به تلفیق دارند، یعنی در تمرینات خود نگاه ویژه‌ای به تمرینات فیزیکی و علاقه خاصی به فوتبال براساس کار گروهی دارند. این نخستین وجه مشترک این دو را می‌سازد و در ادامه نیز زمینه‌ساز شباهت‌های دیگر میان این دو می‌شود. همواره کشمکش زیادی میان ارجحیت ابزار و ایده وجود دارد که هر یک از این موارد در جای خود تعیین‌کننده است. اگر ابزار مورد نظر وجود نداشته باشد قضیه استفاده از ایده مورد علاقه به‌طور کل منتفی است و از سوی مقابل اگر ایده و متعاقب آن تبحر در آن سبک وجود نداشته باشد هر چقدر هم ابزار لازمه برای چینش و پیاده‌سازی آن روش وجود داشته باشد، کافی نخواهد بود و مربی باید در آن سبک تبحر داشته باشد. می‌توان گفت تبحر و علاقه هر دوی این مربیان فوتبال فشرده است. فوتبالی که از ساختار دفاعی فشرده بهره می‌برد و در ادامه سعی در رساندن توپ به
یک سوم هجومی بدون کوچک‌ترین حرکت اضافی را دارد؛ این تعریفی ساده از این سبک فوتبال است که انشعابات زیادی را می‌طلبد و هر دوی این مربیان در آن تبحر دارند اما همیشه نمی‌توان این سبک از بازی را پیاده کرد و گاهی ابزار به‌عنوان عامل محدود کننده ظاهر می‌شود، از طرفی نیز ممکن است آنقدر ابزار‌های موثر برای سبک‌های دیگر در اختیار داشته باشیم که به طور کل از علایق و تبحر فاصله بگیریم که این مورد هم اکنون در چلسیِ
مورینیو دیده می‌شود.
بررسی ساختار تیمی این دو مربی هموطن
از زمانی که فوتبال محتاطانه نتیجه داد مربیان زیادی روی به استفاده از این نوع سبک‌ها آوردند. مورینیو، کی‌روش، سیمئونه، اتوری هاگل و... تنها نمونه‌ای از اینگونه مربیان سرشناس هستند که در این میان شباهت‌های جالب‌توجهی میان مورینیو و کارلوس کی‌روش وجود دارد. سیمئونه تأکید بیشتری روی مسائل فیزیکی دارد اما کی‌روش و مورینیو بیشتر تاکتیک‌گرا هستند و کمتر از سیمئونه روی مسائل بدنی پافشاری دارند. اساسا مورینیو نسخه تکامل یافته کی‌روش است که البته نقش ابزار در این توسعه مورینیو کتمان‌ناپذیر است. تزریق و پیاده کردن ایده‌های تدافعی در فوتبال پروسه‌ای تخصصی‌تر و زمانبرتری نسبت به سازمان تهاجمی دارد و کی‌روش و مورینیو به‌خوبی از این تخصص خود سود می‌برند. بعد دیگر مربیگری مسائل مدیریتی و شخصیتی است. کاریزمای کی‌روش و مورینیو بشدت شبیه به همدیگر است. روح جنگندگی، تنش‌ها، مدیریت بازیکنان و... تنها نمونه‌ای از دریای شباهت‌های این دو است. هر دوی این بزرگان به‌خوبی یک تیم را رهبری می‌کنند، به گونه‌ای که هدفِ تیم سرلوحه اهداف بازیکنان قرار می‌گیرد و از سوی دیگر اگر کسی خلاف جهت حرکت تیم شنا کند به‌راحتی حذف می‌شود. نمونه‌های کاسیاس، راموس، لمپارد و... برای مورینیو و رحمتی، عقیلی، خلعتبری و... برای کی‌روش گواهی بر این ادعاست. یکی از ضلع‌های مثلث شاخصه هر مربی مدیریت وی است و این دو در طرز مدیریت و رهبری شباهت‌های زیادی باهم دارند.همانطور که عنوان شد ابزار نقش تعیین‌کننده‌ای در کیفیت اجرا دارد اما به لحاظ ایده‌ها، علاقه، تبحر و مسائل دیگری که مطرح شد این دو پرتغالی شباهت‌های زیادی به یکدیگر دارند. در روزهایی به سر می‌بریم که بحث ماندن یا رفتن کی‌روش مساله روز فوتبالمان است و شنیده‌ها حاکی از ابقای وی است؛ امیدواریم در صورت ماندن کی‌روش در فوتبال ایران به لحاظ نتیجه‌گیری نیز مورینیویی نتیجه بگیریم. با این روش حداقل یک یادگاری خوب از این پرتغالی برای فوتبال ما باقی می‌ماند.


Page Generated in 0/0298 sec