printlogo


کد خبر: 133643تاریخ: 1393/11/25 00:00
آیا تروریست داعشی پوششی برای تروریست صهیونیستی خواهد بود؟

ابراهیم ابراش:  بعید نیست یکی از اهداف شکل‌گیری گروه تروریستی داعش، استفاده از جنایات این گروه به عنوان پوششی برای تروریسم صهیونیستی باشد.
جنایت داعشی‌ها در به آتش کشیدن خلبان اردنی، هشداری است که جهان عرب به سمت شکل‌گیری نوعی بی‌سابقه از ترور و خشونت حرکت کرده و این روند می‌تواند به عنوان پوششی برای اقدامات تروریستی صهیونیست‌ها مورد بهره‌برداری قرار بگیرد. حتی می‌توان گفت گویا یکی از اهداف شکل‌گیری تروریست داعشی همین امر باشد.
منطقه به سمت مرحله جدیدی از رفتار و اعمالی پیش می‌رود که ویژگی آن مخالفت با قوانین بین‌المللی، مخالفت با آموزه‌های دینی و مخالفت با اخلاق بشری است. تحول جدید در نمودار خشونت و ترور بی‌رحمانه تنها در جنایتی چون سوزاندن افراد خلاصه نمی‌شود، زیرا تاکنون هزاران نفر سوزانده شده‌اند و حتی با استفاده از تسلیحات شیمیایی، بمب‌های فسفری و تسلیحات مشابه بلایی بدتر از سوزاندن بر سر آنها رفته است. این تسلیحات در دست گروه‌هایی قرار گرفته است که با نام اسلام آن را بر سر غیر نظامیان فرود می‌آورند.
وقتی تصاویر سوزاندن یک انسان، با افتخار و بدون هیچ خوف و هراسی در رسانه‌ها منتشر می‌شود یعنی خطر بسیار آشکار و شفاف شده است، این اقدام می‌تواند واکنش مشابه دشمنان داعش را در پی داشته باشد. چنانچه شنیده شد کردها در واکنش به سوزاندن خلبان اردنی، چند عضو داعش را به آتش کشیده‌اند.
وقتی چنین اقدامی با توجیه برخی افراد مواجه می‌شود و در توجیه آن گفته می‌شود سوزاندن دشمنان در تاریخ اسلام و مسلمانان وجود داشته و ابوبکر، خلیفه مسلمین هم این روش را به کار می‌گرفته است یا بدتر از آن، برخی مدعی می‌شوند درباره جواز این کار اسناد و احادیثی از پیامبر اسلام وجود دارد، آن وقت باید شاهد ضربات سهمگین‌تر این اقدامات بر پیکره اسلام باشیم.
خطر دیگر چنین اقداماتی به زمان انجام آن مرتبط است، در شرایطی که جامعه بین‌الملل خود را برای محاکمه اسرائیل و مقامات اسرائیل به جرم ارتکاب ترور و اقدامات تروریستی علیه فلسطینیان آماده می‌کند و نگرانی از عملی شدن چنین هدفی در چهره مقامات اسرائیلی مشاهده می‌شود، به آتش کشیدن خلبان اردنی، پای اردن را به جنگ با داعش باز می‌کند و این کشور را نیز به جولانگاه تروریست‌های داعش تبدیل می‌کند، اتفاقی که قطع به یقین به زیان قضیه فلسطین خواهد بود.
جنایتی چون سوزاندن خلبان اردنی، منظومه کاملی از اندیشه و رفتار گروه‌های تندرو تروریستی در سوریه، عراق، یمن، لیبی، مصر، نیجریه، افغانستان و دیگر کشورهاست. اگر سربریدن و به آتش کشیدن را ابتکار و ابداع بخوانیم باید بگوییم این گروه‌ها ابتکارات دیگری نیز داشته‌اند که جهاد نکاح، تحریم تلویزیون، تحریم تعلیم و آموزش به دختران و تکفیر هر فرد مخالف اندیشه‌های تندروانه نمونه‌ای از این ابتکارات است که اساس آن به فهم خاص این گروه‌ها از شریعت اسلامی بازمی‌گردد.
در چنین شرایطی باید این سوال را مطرح کرد که در صورت پیروزی گروه‌های تندرو و موفقیت‌شان در تشکیل کشور مستقل، شرایط آن کشور چگونه خواهد بود؟ نظام آموزشی داعش در چنین قلمرویی چیست؟ نظام اقتصادی و مالی آنان چیست؟ روابط گروه‌های مختلف در چنین جامعه‌ای چگونه خواهد بود؟ روابط خارجی آنان چگونه خواهد بود؟ تعامل آنان با فناوری‌های نوین بر چه اساسی است؟
اندیشه‌ای که ما را به روند شکل‌گیری این گروه‌ها و اهداف فعالیت آنان رهنمون می‌کند می‌تواند براساس یکی از 2 فرضیه زیر باشد:
1- این گروه‌ها برنامه و دیدگاه کاملی برای توجیه رفتار و حرکت به سمت تشکیل دولت خلافت اسلامی دارند و بر این اساس همه اموری را که در بلاد مسلمین جریان دارد مخالف شریعت اسلامی و بلاد مسلمین را بلاد کفر می‌دانند و خود را مامور به اصلاح چنین اموری می‌دانند.
آنان براساس این ایده اصلاح امور بلاد مسلمین و دیگر بلاد را با حربه جنگ و تا زمان رسیدن به دولت خلافت اسلامی پیگیری می‌کنند و این کار را از بلاد شام آغاز کرده‌اند.
با این ایده، جنگی که در بلاد شام آغاز شد در همین محدوده خلاصه نخواهد شد، زیرا دامنه این جنگ به مناطق دیگر نیز خواهد رسید تا اسلام مورد نظر گروه‌های تندرو عمومیت پیدا کند.
بسیاری از اعضای داعش و گروه‌هایی مثل داعش باوری اینگونه دارند و حاضرند در راه باور خود کشته شوند. آنان خشونت و تندروی رفتارشان را فقط برداشت دیگران می‌دانند در شرایطی که خود معتقدند کردارشان راه درست معرفی اسلام اصیل است.
آنان با همین استدلال کشته شدن حتی صدها میلیون انسان و خرابی شهرها و آبادی‌ها را اتفاقی طبیعی و عادی و بهایی اندک برای رسیدن به هدف متعالی خود می‌دانند. این گروه‌ها کاملا بر این اصل باور دارند که اسلام جز با شمشیر و فتوحات ایجاد نخواهد شد.
براساس این باورها رفتاری چون به آتش کشیدن دیگران در تاریخ مسلمین بدعت به شمار نمی‌آید، زیرا افرادی که به آتش کشیده می‌شوند از نگاه تندروها، مرتد و دشمن اسلامند اما تفاوت در زمان انجام این کار است، زیرا امروز دوربین‌های فیلمبرداری وجود دارد و آن را به تصویر می‌کشد اما در گذشته همین اعمال وجود داشت اما دوربینی برای به تصویر کشیدن آن اعمال وجود نداشت.
گروه‌هایی چون داعش برای رد قضاوت دیگران درباره هولناک بودن تصویر به آتش کشیده شدن معاذ الکساسبه، مدعی‌اند اگر در گذشته هم دوربین فیلمبرداری وجود داشت و حوادث مشابهی را که گروه‌های اسلامی دیگر در تاریخ اسلام مرتکب شده‌اند به تصویر می‌کشید مشخص می‌شد قضاوت درباره اعدام معاذ الکساسبه نادرست است.
یکی از این موارد حمله به عثمان بن عفان خلیفه سوم است، مهاجمان پس از چند روز محاصره محل اقامت خلیفه و ممانعت از ارسال آب و غذا به خانه خلیفه، با شمشیر و نیزه به او تاختند و او را از پای در آوردند.
شاهد دیگر بلایی بود که برخی مسلمانان بر سر عبدالله بن زبیر فرزند اسماء دختر ابی‌بکر - خلیفه اول - آوردند، او را کشتند و برای چند روز بر درختی به صلیب کشیدند. مصیبتی که بر سر حسین بن‌علی بن ابیطالب (علیهم‌السلام) رفت نمونه مشابه دیگر است که در تاریخ اسلام دیده شده است.
2- دومین فرضیه این است که بسیاری از این گروه‌ها ساخته و پرداخته غرب و رژیم صهیونیستی هستند و هدف از تشکیل چنین گروه‌هایی ضربه زدن به اسلام، امت اسلام و اعراب است.
این گروه‌ها تشکیل شده‌اند تا مانعی در مسیر ثبات کشورهای اسلامی و مانعی در مسیر ترقی این کشورها و ورود آنان به جهان مدرن، پیشرو و دموکراتیک باشند، زیرا پیشرفت کشورهای اسلامی می‌تواند این کشورها را به رقبای قدرتمند اسرائیل و تهدیدی برای منافع غربی‌ها تبدیل کند.
آنان که به این فرضیه باور دارند برای اثبات نظریه خود شرایط امت عرب و اسلام را در 4 دهه گذشته که در واقع زمان قدرت گرفتن چنین گروه‌هایی در جهان اسلام بوده است یادآوری می‌کنند.
در هر حال این گروه‌ها سبب مخدوش شدن چهره دین، بی‌ثباتی کشورهای مختلف عربی و درگیر شدن برخی کشورها در جنگ‌های داخلی شده‌اند تا این اتفاقات به مانعی بزرگ در برابر توسعه اقتصادی و سیاسی این کشورها تبدیل شود و در مقابل تسلط غرب به ویژه آمریکا بر مقدرات این کشورها بیشتر و بیشتر شود تا جایی که این روزها کمتر کشوری است که شاهد پایگاه نظامی آمریکا در خاک خود یا توافقنامه امنیتی با آمریکا نباشد.
با تقویت این گروه‌ها محوریت درگیری با اسرائیل رنگ باخته است، زیرا کشورهایی که باید در برابر  اسرائیل قرار می‌گرفتند با موجودیت چنین گروه‌هایی درگیر مشکلات داخلی شده‌اند تا مجبور شوند مبارزه با دشمن داخلی را در اولویت قرار دهند و پس از آن به مبارزه با دشمن خارجی بیندیشند.
با وجود این گروه‌ها، اسرائیل در دوران طلایی خود به سر می‌برد و منافع آمریکا در منطقه نیز بیش از گذشته تامین می‌شود.
شاید خالی از لطف نباشد که در آخر به پیام تسلیت محمود عباس به اردن اشاره کنیم. رئیس تشکیلات خودگردان در پیام خود سوزاندن معاذ الکساسبه را اقدام بی‌سابقه‌ای خواند ولی به این نکته اشاره کرد که این جنایت، با یک جنایت که چند ماه پیش رخ داده است برابری می‌کند.
مقصود محمود عباس به آتش کشیده شدن محمد ابوخضیر، از جوانان اهل قدس به دست صهیونیست‌هاست، گویا محمود عباس خواست به جهان بفهماند اسرائیل همچنان مرکز اصلی ترور و خشونت در جهان است و جنایات صهیونیست‌هاست که می‌تواند بهانه‌ای برای دیگر جنایات در منطقه باشد. واقعیت این است که جنایت سوزاندن ابوخضیر بدتر از جنایت سوزاندن الکساسبه است، زیرا ابوخضیر یک غیرنظامی و الکساسبه یک نظامی بود که در میدان‌های نبرد با دشمن حضور داشت.
میدل ایست آنلاین


Page Generated in 0/0061 sec