printlogo


کد خبر: 136228تاریخ: 1394/1/22 00:00
یادداشت ویژه پس‌ از‌ شادی گل طارمی
فوتبال، جای گفتن ناگفتنی‌هاست

مهدی امیرپور: مهدی طارمی شاید نتواند روزی به جایی که در آرزوهای بچگی‌اش می‌دیده، برسد اما با روراستی که چهارشنبه‌شب با خودش و با دل خشمگینش داشت، جایگاه مهمی در دل اجتماعش به دست آورد.
یک- فوتبال، این جادویی‌ترین پدیده مخلوق انسان متمدن، جایی شده برای دوا کردن دردها. برای گفتن‌‌ها و فریاد زدن‌ها. برای خالی کردن توی دل‌مانده‌هایی که نمی‌شود هیچ‌کجا گفت. پروتستان‌های متعصب پایتخت اسکاتلند، کجا می‌توانند آنطور که در داربی جلوی کاتولیک‌ها می‌ایستند، بایستند. اصلا چرا راه دور برویم؟ نجیب‌های افغانستان کی می‌توانند در خاک کشوری که مجبور شده‌اند برای یک لقمه نان، بودن در آن را و جان کندن را به بازگشت ترجیح دهند، خودی نشان دهند آنطور که در مقدماتی المپیک نشان دادند؟ فوتبال مدت‌هاست عرصه صف‌کشی شده. جدایی‌طلب‌ها، ناراضی‌ها، راضی‌ها و هرکسی که دلش با اتفاقی تکان خورده، توی زمین فوتبال می‌تواند حرفش را بزند. می‌تواند پیغامش را به دنیا برساند بدون اینکه چیزی بیشتر از مدتی محرومیت و جریمه در انتظارش باشد که این محرومیت و جریمه قطعا از عواقب رساندن پیغام بیرون از زمین فوتبال به مراتب بهتر خواهد بود.
دو– پسرک اهل جنوب، مثل همه اسلاف سرزمینش اهل جنگیدن تا آخرین نفس برای گرفتن حق است. شاید هرکسی جای او بود برای مهاجم اول پرسپولیس شدن، حتی همین تیم درب و داغون، اینقدر خودش را نمی‌کشت. مهدی اما تلاش می‌کند، جان می‌کند و حقش را هم می‌گیرد. شاید آنقدرها هم خوب نباشد حتی اما تلاشش آنقدر هست که او را به جایی که می‌خواهد می‌رساند. او حالا پیش چشم‌های برانکو خوش‌رقصی کرده؛ کسی چه می‌داند، شاید می‌تواند بهتر از این هم باشد.
سه- آن یکی که قبل از پنالتی به گلر نشان داد چطور می‌خواهد بدبختش کند، چیپ زد و خوشحالی نکرد، چه‌گوارای فوتبال مملکتش بود. از این چریک‌بازی‌ها زیاد درآورده بود. همه می‌دانستند اگر قرار باشد پیغامی از دل یک مسابقه فوتبال صادر شود، او بهترین پیغام‌رسان است. این یکی اما هنوز اول راه است؛ اصلا پشت خط ایستاده اما شروع خوبی داشت. او پیغامی که باید را رساند. پاسخ حرکت بازیکن النصر در بازی رفت، تکرارش توسط هواداران میزبان آن بازی و مهم‌تر، پیغام خشم مردمی که به عفت‌شان توهین شده. پسرک تمام اصالت جنوبی‌اش را پشت پای راستش جمع کرده بود که چیپ بزند؛ آن هم چه چیپی. توپ به خط نرسیده طاقتش طاق شد و تمام؛ دگردیسی روح فوتبال، حریف را بهم ریخت. لگد زدن‌ها، دعوا راه‌انداختن‌ها و حتما فحاشی‌های آنچنانی. او آنطور که می‌خواست و آنطور که دلش می‌گفت، حریف را بهم ریخت. حریفی که باید می‌دانست وقتی به آزادی آمدی وقتی مردم روی سکوهای طبقه دوم نشسته‌اند، باید منتظر انتقام آنها باشد.
چهار و آخر– خواه ناخواه، فوتبال جای گفتن نگفتنی‌هاست. جای گفتن حرف دل اجتماعی که نمی‌تواند حرفش را جای دیگر بگوید. فوتبال قرار است جایی برای سردادن فریاد صلح و آشتی باشد؛ جایی برای خواندن سرودهای خوب اما چطور می‌شود مردمی نجیب را که نجابت‌شان لکه‌دار شده از انتقام‌جویی، از فریاد زدن و از خشمگین بودن منصرف کرد.
مهدی طارمی شاید نتواند روزی به جایی که در آرزوهای بچگی‌اش می‌دیده، برسد اما با روراستی که چهارشنبه‌شب با خودش و با دل خشمگینش داشت جایگاه مهمی در دل اجتماعش به دست آورد.


Page Generated in 0/0051 sec