printlogo


کد خبر: 138073تاریخ: 1394/2/21 00:00
به بهانه قهرمانی چلسی و مورینیو در لیگ برتر
دفاع، ضد فوتبال نیست

وقتی تیمی با 13 امتیاز برتری در صدر جدول لیگ قرار دارد و بی‌تردید بهترین تیم لیگ در آن فصل ‏بوده، چندان عجیب نیست که سایرین بخواهند به هر ترتیب ممکن آنها را بنوازند.  درباره چلسی، بعضی‌‏ها نمایش‌های این تیم را خسته‌کننده توصیف کرده‌اند؛ موضوعی که هواداران آرسنال در تساوی بدون ‏گل تیم‌شان با آبی‌ها صریحا به آن اشاره کردند. ‏ اما پاسخ ژوزه مورینیو به این ادعاها هم جالب توجه بود: «مردم درباره سبک و استیل صحبت می‌کنند ‏اما اینها چه هستند؟ گاهی اوقات از خودم درباره آینده فوتبال سوال می‌کنم و اینکه ممکن است در آینده، ‏فوتبال در جایی زیبا، با چمنی سبز و بدون دروازه انجام شود و تیمی که بیشتر مالک توپ است، به ‏پیروزی برسد. شیوه‌ای که مردم درباره استیل و سبک صحبت می‌کنند، به معنی برداشتن دروازه‌‏هاست.» اما هستند کسانی که فوتبال مالکانه را خسته‌کننده می‌دانند و به همین دلیل، از قهرمانی‌های ‏اسپانیا در جام‌جهانی و یورو اظهار نارضایتی کردند. ‏ با در نظر گرفتن اینکه خیلی‌ها حمله را به دفاع کردن ترجیح می‌دهند، در حالی که باید توازنی بین ‏این دو وجود داشته باشد، خسته‌کننده بودن به سلیقه بیننده بستگی دارد. برای مثال، کسی واقعا نمی‌تواند ‏بگوید  نمایش چلسی در نیمه‌نهایی چمپیونزلیگ در سال 2012، خسته‌کننده بود. در هر 2 دیدار، آنها ‏عقب نشستند و در یک‌سوم دفاعی‌شان فضایی در اختیار بارسا قرار ندادند؛ همان کاری که یک هفته مانده ‏به پایان فصل مقابل منچستریونایتد انجام دادند. ‏ در واقع در اینجا بار دیگر به بحث قدیمی شیوه «درست» بازی کردن می‌رسیم. چه کسی در این باره ‏تصمیم می‌گیرد؟ بعضی‌ها دادن پاس‌های خوب و بی‌نقص را دوست دارند، بعضی‌ها نبردهای مدافعان ‏میانی و مهاجمان نوک روی ارسال‌ها را می‌پسندند، بعضی‌ها ضد حملات تند را دوست دارند و بعضی‌‏ها حتی دفاع کردن‌های سازمان‌یافته را تحسین می‌کنند. اصطلاح «آنتی‌فوتبال» به شیوه‌ای از بازی ‏اشاره دارد که با آن شیوه «درست» بازی فاصله دارد و آنتی‌تز آن در واقع در دهه 1950 در آرژانتین، ‏با تیم ولز سارسفیلد ویتوریو اسپینتو شکل گرفت. آنها یکی از 5 تیم بزرگ آرژانتین بودند اما به خاطر ‏شیوه جنگجویانه‌شان مشهور شدند. آنها تیمی منظم و سازمان‌یافته بودند که به سختی می‌جنگیدند و این ‏مساله در کشوری که فوتبالیست‌ها را با هنرمندان مقایسه می‌کردند، پذیرفتنی نبود. ‏ در اواخر دهه 1960، اصطلاح آنتی فوتبال، به لطف نمایش‌های استودیانتس اوسوالدو زوبالدیا، معنای ‏ضمنی بدتری هم پیدا کرد. آنها که ابتدا تیمی با سازمان دفاعی بودند، رفته‌رفته به استفاده از حربه‌های ‏زشت رو آوردند؛ با ضربه زدن به بازیکنان حریف، پرتاب آب دهان به سوی آنها یا مشت زدن به حریف، ‏وقتی داور به سمت دیگری نگاه می‌کرد، حتی گزارش‌هایی درباره استفاده آنها از پونز برای صدمه ‏زدن به بازیکن حریف منتشر شد. خشونت آنها در زمین بازی به حدی رسید که بعد از دیدار فینال جام بین ‏قاره‌ای در سال 1969 مقابل میلان، 3 بازیکن آنها دستگیر شدند. ‏ در واقع، آن نمایش‌ها «آنتی فوتبال» بود؛ یک تلاش سیستماتیک برای متوقف کردن حریف به هر شکل ‏ممکن. وقتی درباره کدهای اخلاقی در فوتبال بحث می‌شود، اشاره به این نکته کلیدی است که بین ‏فریبکاری و فوتبال دفاعی تفاوت زیادی وجود دارد البته گاهی مشخص کردن دقیق فریبکاری هم دشوار ‏است. تقریبا همه تیم‌های بریتانیایی که پیش از جنگ جهانی دوم برای بازی با تیم‌های آمریکای جنوبی به ‏این کشورها سفر می‌کردند، روی یک موضوع انگشت می‌گذاشتند؛ تکل‌های خشن و شارژ کردن با تنه ‏زدن. ‏ در هر دو سمت ماجراها هم دیدگاه‌های رادیکال وجود دارد؛ از کسانی که معتقدند بازیکنان برای ‏پیروزی، باید هر کاری می‌توانند انجام بدهند تا افرادی مانند پل تیسدیل، مربی تیم کوچک اکسترسیتی که ‏اجازه نمی‌دهد بازیکنانش در دقایق پایانی برای وقت‌کشی توپ را به کناره‌های زمین ببرند. به هر حال، ‏در بین این دو حد سیاه و سفید، یک محدوده خاکستری هم هست که وجدان شخصی باید درباره آن ‏تصمیم‌گیری کند. ‏ اما وقتی درباره این دو جنبه کاملا متفاوت صحبت می‌کنیم، اصطلاح آنتی فوتبال چندان کمکی نمی‌‏کند؛ در یک سو فوتبال سازمان یافته و تلاش زیاد و در سمت دیگر، فوتبال ماکیاولیستی و پیروزی به هر ‏شکل ممکن. هر دو نتیجه‌گرایانه هستند اما تنها یکی از آنها اخلاقی است. پورتوی مورینیو تیمی بود که ‏بازیکنانش در محوطه جریمه حریف شیرجه می‌زدند، وقت تلف می‌کردند و خودشان را بی‌دلیل روی ‏زمین می‌انداختند اما تیم چلسی او، هرچند تیمی کامل نیست اما از هیچ یک از تیم‌های دیگر لیگ برتر ‏هم بدتر نیست. تفاوت آنها در توانایی‌شان برای دفاع کردن، بازی بدون توپ و مدیریت بازی است؛ البته ‏همان طور که مورینیو گفت آنها از ژانویه و زمانی که تعداد زیاد بازی‌ها، باعث خسته شدن تیم‌ها می‌‏شد، شروع به ارائه چنین نمایش‌هایی کردند. ‏ تنها سوالی که وجود دارد این است که بعد از سرمایه‌گذاری هنگفتی که چلسی در یک دهه گذشته انجام ‏داد، آیا آنها نباید نمایش‌های هیجان‌انگیزتری ارائه بدهند؟ البته این موضوعی است که رومن آبراموویچ و ‏هواداران چلسی باید درباره آن تصمیم بگیرند؛ مساله‌ای که به نظر می‌رسد تا زمانی که آنها به اندازه ‏کافی جام نگیرند، به فکر آن نخواهند افتاد، بقیه تنها باید بپذیرند که دفاع کردن بخشی از فوتبال است و ‏فوتبال، برخلاف آنچه خیلی‌ها می‌گویند، تنها سرگرمی نیست که اگر اینطور بود، باید صدها هزار نفر ‏برای دیدن کسانی که در خیابان‌ها روپایی می‌زنند، جمع می‌شدند. ‏ اینکه می‌توان فوتبال را به شکل‌های مختلف بازی کرد، غنای این ورزش را نشان می‌دهد. هرچند بسیاری ‏سبک مالکانه «آژاکس- بارسا» را می‌پسندند اما مربیانی مانند یورگن کلوپ، دیگو سیمئونه و ژوزه ‏مورینیو ثابت کرده‌اند که حفظ توپ و پرس کردن تنها شکل بازی نیست. اگر هواداران چلسی از لقب ‏‏«خسته کننده» ناراحت شده‌اند، باید به یاد داشته باشند هیچ کسی به تیمی که دروازه‌اش به راحتی باز می‌‏شود، چنین لقبی نمی‌دهد. ‏


Page Generated in 0/0052 sec