printlogo


کد خبر: 139803تاریخ: 1394/3/20 00:00
نقدی بر نمایش «آواز پر جبرئیل» نوشته و اجرای محسن معینی
سفری به خلوتکده راز

مرتضی اسماعیل‌دوست: «آواز پر جبرئیل» نمایشی الهام‌یافته از معراج پیامبر اعظم(ص) بوده که در قالبی متمایز از فرم و متکی به عناصر تصویری و جلوه‌های بصری بنا شده است و کارگردان سعی داشته ضمن حفظ تعلق خاطری معنوی به والاترین موجود هستی، نگاهی فرم‌گرایانه به واقعه عظیم عروج داشته باشد. سفری به انتهایی‌ترین نقطه رسیدن، آنجا که ماموری از جانب خدا راه به ملکوت اعلی یافته تا نشانی حق را برای رسالتی ارزنده پیشکش مومنان فردا کند. در این میان، دراماتیزه کردن متنی چنین عارفانه باید با خلق موقعیتی گره خورده از زمین تا آسمان باشد و اینجاست که وجود هنر نقش برجسته خود را در نمایش زیبایی‌های پرواز به رخ کشیده تا با تلفیق متنی راهگشا در ترسیم فضا و پرداخت روایتی آشنا اما پیچیده، ترسیم‌گر ابعاد برجسته رسالت پیامبری برگزیده بر صحنه باشد. اگرچه در نمایش «آواز پر جبرئیل» هدایت بازیگران در مسیری پویامند از طریق میزانسنی خوش‌طرح و حرکاتی حساب‌شده روی می‌دهد، اما موضوعیت مورد پرداخت و دامنه رخدادی چنین بیکران از عبودیت نیاز به تامل بیشتری در متن نگارش و خلق جهانی معرفتی داشته که در نمایش «آواز پر جبرئیل» به‌طور کامل صورت نیافته است و با توجه به تمرکز محسن معینی بر اجرای نمایشی متفاوت، از پویامندی منحصر به‌فرد این رویداد عظیم چندان بهره‌ای نمی‌توان برد. اگرچه باید به همین گام‌های کوتاه هم در جهان محافظه‌کارانه تئاتر آیینی به دیده خوش‌بینی نگریست، چرا که فاصله‌ای میان موضوعات دینی با فرمی مناسب در اجرا وجود داشته و به دلیل فقر دانش‌مندی و فقدان خلق فضایی هنرمندانه به اجراهایی کم‌رمق از نبوغ هنری انجامیده است. این در صورتی است که گزینش منطقی عناصر بیان و اجرا می‌تواند قالبی بیرونی برای دغدغه درونی یک اثر مطلوب بیافریند و روابط طراحی‌شده میان عناصر روایی و حرکتی با یکدیگر و نقش آنها در وحدت اثر می‌تواند هماهنگی، نظم، ریتم، تناسب، تعادل و ... را سبب‌ساز شود. تناسب فرم با ابعاد انسان و توانایی‌ها و ویژگی‌های زیستی وی و بازنمایی واقعیت از طریق نشانه‌های نمادین، موید تاثیر متقابل فرم و محتوا و همپوشانی هنرمندانه آنها با یکدیگر است که معمولا در آثار نمایشی نادیده انگاشته می‌شود، اما در «آواز پر جبرئیل»، کارگردان با ارائه فضایی پست‌مدرن، روایتی شناور پیش روی مخاطب می‌گذارد و سعی دارد با طراحی عناصری زیبایی‌شناسانه به خلق بخشی از موقعیت نورانی عبودیت و پژواک عروج دست یابد. البته این مساله گاه تنها در شمایلی ظاهرپردازانه نمودار شده و تبدیل به جهانی درونی از موقعیت خاص سیر و سلوک معرفتی نمی‌شود، چرا که پیمایش از حرکتی افقى و هستى‌شناختى به حرکت و سیر عمودى و خداشناسی محض باید در متن روایی اثر خود را در لایه‌هایی ظریف نمایان کند. همان طور که آندره مالرو، نویسنده و متفکر فرانسوی بیان می‌کند: «انسان چیزی است که پنهان می‌کند» و این هنرمند است که به افشای درونگاه پرسوناژها از طریق ترسیم هویتی روشن دست خواهد زد. البته ابعاد و زاویه نگاه به رویداد عظیمی چون واقعه معراج چنان بوده که نمی‌توان در یک اثر هنری به همه دریچه‌های آن ورود یافت و از این رو هنرمندان و ادیبان بسیاری در طول تاریخ به ظرف توان خود به بخشی از این گستره اشاره داشتند. در بررسی تئاتر رجعت بخش «آواز پر جبرئیل» می‌توان شاهد خلاقیت‌هایی در اجرا بود، جایی که کنترل حساب‌شده‌ای از صدا، نور و واژه‌هایی به اندازه بر صحنه تماشا صورت می‌گیرد و کارگردان سعی دارد به اجرایی تجربه‌گرایانه در بک آرت تئاتر و خلق تصاویری 3 بعدی دست زند،  تجربه‌ای که اگرچه پیش از این هم در نمایش‌هایی متفاوت به اجرا درآمده، اما در تلفیقی دلنشین با اثری معرفت‌شناختی چون معراج پیامبر مهربانی جای اشاره‌ای محسوس دارد. استفاده از مولتی مدیا و تصاویر قرینه به همراه ریتم ارائه و نورپردازی‌های ارزنده از جمله موارد قابل اشاره در طراحی نمایش «آواز پر جبرئیل» است که توسط گروه تئاتر شرنگ با حمایت سازمان قرآن و عترت بسیج تهران روی صحنه رفته است. البته همنشینی قواعد متنی ادبی در ظرفیتی پست‌مدرن در این اثر نیاز به خلاقیتی بیشتر در مواجهه با صحنه و دیداری‌تر کردن رویداد برای بیننده داشته تا منجر به تاثیر پیمایشی اعتقادی شود. از سویی محدودسازی عنصر گفت‌وگو و تاکید بیش از حد به تصویرنمایی نمی‌تواند فرآیند انتقال مفاهیم را به طور کامل برای تماشاگر عادی تئاتر صورت دهد. با این حال تلاش راویان در ارائه اثری با درونمایه مذهبی و خلق فضایی از تلاقی نور و عشق می‌تواند حرکتی ارزنده در بسط و گسترش اجرای نمایش‌های مذهبی باشد تا از طریق هنری معنایی به جهانی سفر کنیم که تنها آفتاب بر آن می‌تابد.
 


Page Generated in 0/0066 sec