printlogo


کد خبر: 141378تاریخ: 1394/4/15 00:00
مسؤولان سکوت هسته‎ای خود را بشکنند!

سیده‌آزاده امامی: مذاکرات هسته‎ای رو به پایان است و عزم طرف‏‎های مذاکره برای تحقق توافق، جزم؛ توافقی که در صورت حصول به سبب تأثیر تعیین‎کننده‎ای که در سرنوشت و آینده انقلاب و نظام دارد، مقطع کنونی را بدل به یکی از مقاطع حساس تاریخ انقلاب خواهد کرد.
توافقی که البته به‎رغم ربط و نسبت وثیقی که با سرنوشت و آینده ملت دارد، مفاد آن هنوز که هنوز است از مردم پنهان داشته شده و آحاد جامعه هنوز آنگونه که باید در جریان چند و چون جزئیات ماجرا نیستند و مونولوگ و تک‎صدایی مطلق دولت تقریبا مجالی برای مواجهه ملت با روایتی غیر از روایت دولتی در این باره باقی نگذاشته است! (البته صرف‎نظر از معدود صداهای منتقدی که در یکی ـ دو ماه اخیر اندکی فرصت انعکاس یافت و تأثیرگذاری قابل توجهی نیز داشت).
لیکن مسلم است که ملت برای تعیین نسبت خود با آن ناگزیر از دانستن مطالبی درباره توافق است و حال که «تدبیر» دولت به محرمانه کردن مذاکرات تعلق گرفته، انتظار روشنگری پیرامون این موضوع اساسی متوجه مسؤولانی است که در نهادها و مناصب عالی حکومتی مسؤولیتی دارند و به جهت وجهه و جایگاه‎شان نزد ملت قابلیت جریان‎سازی و تأثیرگذاری بر مردم را نیز دارند تا با تعیین موضع خود نسبت به این قضیه بر گستره چشم‎انداز ملت افزوده و روایت متقنی از توافقات انجام گرفته برای ملت بازگو کنند. (این نیز مسلم است که مقصود از «مسؤولان» در این جستار مشخصاً آن دسته از مسؤولانی است که تعلق به اردوگاه اصیل «اصولگرا»یی دارند، اگرنه مسؤولان همسو با دولت که تکلیف‎شان معلوم است و در این یکی ـ دو ساله از هیچ کوششی برای تایید تمام‎عیار «مذاکرات»، «محتوا» و «رویکرد» آن همچنین تخطئه منتقدان فروگذار نکرده‎اند!)
در واقع شرایط به گونه‎ای است که متأسفانه به دلیل عدم توفیق دولت در رقم زدن یک «توافق خوب» و وجود فاصله‎های بسیار و گسست عمیق میان «آنچه رقم زده‎اند» و «آنچه مرقوم داشته‎اند»، جریانی بشدت از آگاهی و دانایی مردم نسبت به مفاد توافق انجام گرفته هراس دارد و بر آن است که با بزک کردن اندک دستاوردهای ناچیز، فضا را در نظر ملت وارونه جلوه داده و چه‌بسا فاجعه‎ای را که در حال رقم خوردن است- به اذعان کارشناسان مبنا قرار گرفتن «توافق لوزان» برای توافق نهایی چیزی شبیه «فاجعه» است- به‎مثابه «فتح‎الفتوح»ی به ملت قالب کند، آن هم در شرایطی که دیگر از خطابه‎های آتشین روزهای نخستین مذاکرات و تعابیری نظیر «می‎دانید توافق ژنو یعنی چه؟» خبری نیست و خود آقایان هم به این نتیجه رسیده‎اند این ضریح شایسته دخیل بستن نبود!
این تفاوت نجومی میان واقعیت موجود و آنچه در فضاسازی‎های تبلیغاتی جریان هوادار «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» به جامعه القا می‎شود، ایجاب می‎کند مسؤولان محترم وارد میدان شده و درباره «آنچه شده است» و نه صرفاً «آنچه باید بشود» صریح و شفاف اعلام موضع کنند اما متأسفانه اکثر آقایان گوشه‎ای ایستاده و به یکسری کلی‎گویی‎های ابطال‎ناپذیر بسنده کرده‎اند. سکوت این حضرات دقیقا یادآور سکوت «ساکتین فتنه» است که در روزهای غبارآلود فتنه گوشه‎ای بیرون از معرکه به نظاره ایستاده بودند و آب‎ها که از آسیاب افتاد و پیروزِ قطعیِ غائله که مشخص شد، از پس پرده بیرون آمدند و چفیه انداختند و سفت و سخت‎تر از آنان که وسط میدان بودند مدعی فتنه‎گران شدند!
واقعیت این است که طیفی در میان مسؤولان هستند که به «یکی به میخ، یکی به نعل زدن» شهره‌اند؛ طیف فرصت‎طلبی که همواره در پس اظهارات کلی و مبهم پناه می‎گیرند تا نتیجه که معلوم شد بتوانند از این ابهام مواضع‌شان برای توجیه رفتارشان در برابر نتیجه نهایی بهره بگیرند! رفتار برخی مسؤولان در برابر مذاکرات هسته‎ای نیز دقیقا به همین سیاق است؛ گویی برخی منتظرند نتیجه نهایی مشخص شود، بعد بگویند ما هم همین نظر را داشتیم! طیفی که در هر فصل سیاسی به رنگ آب و هوای همان فصل درمی‎آیند.
این سکوت البته دلایلی می‎تواند داشته باشد؛ مثلاً مصون ماندن از تیرهای تهمت و اتهام دولت که 2سال است بی‎وقفه نثار منتقدان شده بی‎آنکه پاسخی به نقدهای مستدل ایشان داده شود تا به این شیوه دهان منتقد را بسته و هزینه‎های انتقاد از این توافق کذایی را بالا ببرند!
یا اینکه نه! مصلحت‎اندیشی‎های مرسوم روحیه آرمان‎گرایانه حضرات را آلوده است و بیم از دست دادن جایگاه فعلی مثلا در جریان انتخابات یا فرآیند عزل و نصب‎های بولدوزری دولت تدبیر! سبب دم فروبستن و خاموشی گزیدن ایشان شده است!
هرچه هست چنین رفتارهای منفعت‎طلبانه‎ای ابداً زیبنده مسؤولان نظام نیست و مردم از ایشان انتظار موضعی شفاف درباره مذاکرات دارند تا در قیاس نگاه‎های متعدد حقیقت ماجرا را دریافته، نسبت به موضوعی که ارتباط بی‌چون و چرایی با سرنوشت و آینده کشور دارد موضع بگیرند.
اما در شرایطی که مسؤولان رده بالا سکوت کرده‎اند، همه‎ بارِ روشنگری پیرامون این موضوع بر دوش سطوح پایین‎تر جریان اصولگرایی و طیف دانشگاهی و رسانه‎ای و مطبوعاتی آن بوده که در این حدود 2 سال تقریباً هر روز به این مطلب پرداخته‎ و مظلومانه رسالت اطلاع‎رسانی و آگاهی‎بخشی به جامعه را زیر آتش‎بار غوغاسالاری و فشار دولت و جریان رسانه‎ای همسو با دولت به انجام رسانده‌اند. رسالتی که اگر نه همه، لااقل بخشی از آن به یقین متوجه مسؤولانی است که جایگاه به مراتب تأثیرگذارتری نزد مردم نسبت به رسانه‎ها دارند.
اینکه آقایان درباره «محتوا» و «رویکرد» مذاکرات موضعی بگیرند، منافاتی با این ندارد که «مذاکره‎کنندگان» را حمایت و تقویت کنند. چونان که رهبری در عین حمایت از مذاکره‎کنندگان، هم بارها صریحاً مؤلفه‎های یک «توافق خوب» و «خطوط قرمز» را بیان فرموده‎اند، هم درباره نحوه مذاکره و مواجهه با طرف‎های مذاکره هشدارهای لازم را داده‎اند، هم شرایطی را که ضمن آن اساساً مذاکره می‎تواند محلی از اعراب داشته باشد مشخص فرموده‎اند. تبیین این موارد وظیفه مسؤولانی است که خود را سرباز ولایت می‎دانند.
در شرایطی که جریانی در مطبوعات و محافل روشنفکری و حتی نهادهای رسمی دولتی مأمور به بزک کردن چهره خبیث دشمن است، بر مسؤولان انقلابی و متعهد فرض است نقاب از چهره کریه دشمن برداشته و خدعه‎ها و حیله‎های او را برای ملت فاش کنند.
در شرایطی که رهبری به صراحت «لغو» همه تحریم‎ها را از مصادیق «خطوط قرمز» دانسته‎اند، تن دادن به چیزی کمتر از «لغو»، یعنی قبول «تعلیق» و «تخفیف» مرحله‎ای تحریم‎ها، نقض صریح «خطوط قرمز» و سکوت در برابر آن ظلم آشکار به رهبری و خیانت به ملت است!
در شرایطی که رهبری صریحا فرمودند «اجازه نمی‎دهیم از «هیچ‌یک» از مراکز نظامی «هیچ» بازرسی‌ای از سوی بیگانگان صورت بگیرد»، فهم این حقیقت ‎که برخی سعی دارند با جعل واژه‎هایی نظیر «دسترسی مدیریت‎شده» به «اطلاق» فرمایش رهبری «قید» زده و به نحو زیرکانه‎ای محور دیگری از «خطوط قرمز» ترسیمی را دور بزنند، نیاز به داشتن قدرت تحلیل و بصیرت فوق‎العاده‎ای ندارد! دیپلمات و اهل سیاست هم که نباشی، می‎توانی بفهمی «هیچ بازرسی‎ای» یعنی چه! بنابراین اگر برخی حتی از درک مقصود صریح رهبری عاجزند پس اساسا صلاحیت قرار داشتن در چنین جایگاه حساسی را ندارند، چرا که این جایگاه شایسته کسانی است که قادر به درک کنایه‎ها و اشاره‎های رهبری هم باشند، نه آنکه از فهم بیان صریح ایشان هم ناتوان باشند! اگر هم می‎دانند مقصود حضرت چیست و تظاهر به ندانستن می‎کنند، بحث دیگری است!
مسؤولان وظیفه دارند برای مردم تشریح کنند چه اتفاقاتی در فرآیند مذاکرات افتاد که رهبر انقلاب تنها ظرف چند روز از این بیان که «مسؤولان نظامی کشور به‌هیچ‌وجه «مأذون نیستند» به بهانه‌ نظارت و بازرسی و مانند این حرف‎ها، بیگانگان را به حریم و حصار امنیتی و دفاعی کشور راه بدهند» به این اتمام حجت صریح می‎رسند که «من اجازه نمی‎دهم بیگانگان بیایند با دانشمندان ما، با فرزندان برجسته و عزیز ملت ایران که این دانش گسترده را به اینجا رسانده‌اند، بخواهند بنشینند حرف بزنند»؟ متأسفانه برخی آقایان انگار حتی از تشریح و تکرار مواضع رهبری هم ابا و رودربایستی دارند!
از قرار معلوم برخی مسؤولان منتظرند نخست رهبری موضع بگیرند، بعد این حضرات فرمایشات ایشان را تایید کنند! لیکن ولایتمداری منحصر در سر دادن تکبیر حین فرمایشات رهبری نیست، ولایتمداری به درک دغدغه‎های ایشان و فهم اشارات حضرت و به مقتضای آن عمل کردن است. ولایتمداری به این نیست که «سربازان» عقب ایستاده و «فرمانده» را برای پاکسازی خط به میدان بفرستند! چیزی که متأسفانه امروز در مرام برخی مسؤولان دیده می‎شود! اگر بخواهیم بدون تعارف سخن بگوییم واقعیت این است که متأسفانه برخی رهبری را برای خود هزینه می‎کنند، حال آنکه اقتضای ولایتمداری به آن است که خود را هزینه کنیم تا لازم نباشد از رهبری هزینه شود. این سوال به طور جدی در برابر عملکرد برخی مسؤولان هست که اگر آقایان به وظیفه خود عمل کرده بودند و در شرایط لازم با موضع‎گیری‎های صریح و شفاف، جامعه را از آنچه در جریان است آگاه کرده بودند به آنجا می‎رسیدیم که رهبری با استناد به مقام ولایت‎شان صریحاً بگویند «من اجازه نمی‎دهم»؟!
متأسفانه ظاهراً برای برخی حضرات ملاحظه خوشایند و ناخوشایند دولت بیش از تحقق منویات رهبری و رعایت «خطوط قرمز» موضوعیت دارد، که اگر این نبود در برابر نقض مکرر «خطوط قرمز» و هشدارهای پیاپی رهبری این‎همه ساکت نمی‎بودند!
سخن ما این است که در این شرایط، سکوت در برابر بی‎توجهی عمدی یا سهوی نسبت به دغدغه‎ها و مواضع رهبری بدون تعارف خیانت به ملت و رهبری و نابخشودنی است.
ضمن آنکه گذشته از این موارد، وظیفه مسؤولان متعهد اصولگرا همچنین ناکام گذاشتن نقشه جریانی است که موذیانه تلاش دارد حمایت رهبری از «مذاکره‎کنندگان» را حمایت از «رویکرد» و «محتوا»ی مذاکرات تعبیر کرده و با این ادعا که مسیر مذاکرات گام به گام با نظر ایشان طی شده، هم دهان منتقدان را ببندد، هم هزینه‎های «توافق احتمالی» یا «احتمالاً عدم توافق» را متوجه رهبری کند! حال آنکه ایشان ضمن رد صریح هرگونه دخالت در جزئیات مذاکرات، بارها «نگران»ی‎های خویش را ابراز داشته‌اند و متذکر شده‎اند توافقی را مطلوب می‎دانند که ضمن آن «همه خطوط قرمز» نظام و نیز «عزت و عظمت» ملت حفظ شده باشد.
فراموش نکنیم چنانچه به واسطه این فرآیند خدای‎ناکرده خسارتی متوجه ملت و نظام شود، تنها آنها که چنین شرایطی را رقم زده‎اند مقصر نخواهند بود و مسؤولیت آنان که به واسطه سکوت معنادار خویش راه را برای فعلیت یافتن چنین خسارتی باز گذاشتند نیز کم از عاملان این فاجعه نخواهد بود!


Page Generated in 0/0146 sec