سیدرضا جبلعاملی: به شهادت تاریخ و عکسهای یادگاری عالم سیاست، قریب به اتفاق رهبران سیاسی در دنیا اراده خود را بر اراده مردم مقدم میکنند. رفتارهای سیاسی و تحرکات مسؤولان کشورهای مختلف و در پی آن اعتراض گروههای گسترده مردمی و در نهایت عمل رهبر سیاسی به رفتاری خلاف خواسته مردم بارها و بارها تکرار شده است. حاصل این اتفاق در موارد زیادی کشتارها و جنگها، ویرانیها و از هم پاشیدن
دولت - ملتها و شکلگیری حکومتهای بیهویتی بوده است که در همین سده اخیر شاهد ظهور بسیاری از آنها بودهایم. بسیاری از رهبران سیاسی به مردم قول اتفاقات خوشایند را میدهند اما آنها را در تصمیمگیریها دخالت نمیدهند. حتی لیبرال - دموکراسی مستقر در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز تضمینکننده دخالت و ارجحیت آرای مردم نیست. در این میان تفاوت برخی رهبران تاثیرگذار در تاریخ جهان همین رویکرد و همین نوع نگاه به تاثیر مردم، قدرت مردم و اراده مردم در تصمیمگیریهاست. امام خمینی(ره) در دوران غلبه بلوک غرب و شرق که کمونیسم و سرمایهداری در جدال برای اثبات خویش بودند با نهضتی که از سال 42 و به عبارتی دیگر از همان دوران جوانی آغاز کرده بودند پایهگذار روندی شدند که پس از انقلاب 57 در ایران، سالها بعد در انقلابهای منطقه غرب آسیا و حضور گسترده مردم برای ایفای نقش، ارزش خود را بیشتر نمایان کرد.
«مردم» یکی از کلیدیترین مفاهیمی بود که امام خمینی به آن اعتقاد عمیق داشتند. امام با اینکه کاریزماتیکترین شخصیت قرن بیستم بودند هیچوقت در تصمیمگیریهای سیاسی نظر خود را بر مردم مقدم نکردند. چون معتقد بودند مردم خودشان باید به تصمیم برسند. امام بشدت به بلوغ سیاسی مردم اعتقاد داشتند. ریشه اتفاق مدرن مردمسالاری دینی همان مبنای امام در طول دوران نهضت و مدیریت ۱۰ سالهشان بر جمهوری اسلامی است: «والله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم.» اینها را امام در نامهشان به منتظری نوشتند. امام به او هم گفتند: «والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم». با این همه اما امام صبر کردند تا مردم به تصمیم برسند. مردم که به تصمیم برسند کار برای رهبری نیز راحتتر میشود.
شاید بتوان گفت مبناییترین نقطه تفاوت نگاه امام با دیگران همین «اعتماد به مردم» بود. مجادله معروف میان امام و آیتالله حکیم در نجف را شاید شنیده باشید. آیتالله حکیم پس از تبعید امام به نجف در دیداری که امام با ایشان دارد نسبت به تحرکات انقلابی امام در 15خرداد و پس از آن اعتراض میکند و میگوید: راه ایستادگی و مقاومت با آنها آن طور که شما اقدام کردید درست نبود، چون ما که سلاح و قدرت نداریم. سلاح و قدرت ما همین مردم هستند. اینها هم حرکتشان از طرف باد است (یعنی با باد میآیند و با باد میروند.)... وانگهی! چه میشود کرد؟ چه اثر دارد؟
امام خمینی(ره) در جواب میگویند: قطعا اثر دارد. ما با همین قیام تصمیمات خطرناک دولت را متوقف کردیم، چطور اثر ندارد؟ اگر علما اتحاد داشته باشند قطعا موثر است. آیتالله حکیم(ره) ادامه میدهد: اقدام حاد کنیم مردم از ما تبعیت نمیکنند، آنها برای دین سینه چاک نمیکنند.
امام خمینی(ره) با تاکید بر نقش مردم میگویند: چطور مردم دروغ میگویند، این مردم جان دادند، زجر دیدند، حبس کشیدند، تبعید شدند، اموالشان به غارت رفت. چطور مردم بقال و عطار سرمحل که سینه جلو گلوله دادند، دروغ میگویند؟
آیتالله حکیم(ره): تبعیت نمیکنند، مرید اغراض مادیه هستند.
امام خمینی(ره): عرض کردم که مردم در 15خرداد جوانمردی و صداقت خود را نشان دادند.
آیتالله حکیم(ره): اگر قیام کنیم و خونی از بینی کسی بریزد، سر و صدایی بشود مردم به ما ناسزا میگویند و سر و صدا راه میاندازند.
امام خمینی(ره): ما که قیام کردیم از احدی به جز مزید احترام و سلام ندیدیم و هر که کوتاهی کرد، حرف سرد شنید و مورد بیارادتی مردم واقع شد.
امام از تلاش اهل سنت در نجات اسلام در ترکیه میگویند و اشاره میکنند ما اگر سکوت کنیم جای خجالت است.
نوشته شده آیتالله حکیم لبخند میزند و سکوت میکند. امام بلند شده و از منزل آیتالله حکیم خارج میشوند. نمونه این مباحثات و مجادلهها را از امام با شخصیتهای برجسته دیگر در تاریخ معاصر شاهد بودهایم. امام پس از کنارهگیری آیتالله خوانساری از مبارزات در پیامی میگویند: ما به فتوای شما قیام کردیم، چرا عقب کشیدید؟! همچنین ایشان پس از تاسیس دارالتبلیغ توسط آیتالله شریعتمداری با ایشان مجادله کرده و نقل به مضمون گفته بودند اگر این دارالتبلیغ با انقلاب و فعالیت انقلابی مردم مخالفت و طلاب را جذب امور بیفایده کند به طور جدی برخورد خواهم کرد.
نقطه اتکای امام بعد از خدا حضور مردم در صحنه بود. این را هم متوقف به شعار نکردند. امام جنگ را، اقتصاد زمان جنگ را و مسائل مختلف را متکی به مردم میدانستند. تئوری امام به سرعت اثربخشی خود را در مدیریت جنگ نشان داد. در سازندگی هم همینطور. در حضورهای سیاسی برخلاف مدعیترین کشورهای لیبرال - دموکراسی، مردم ایران حضور خود را نشان دادهاند. در 36 سال گذشته تفکرات مختلفی در ایران مدیریت را در دست گرفتهاند. در ایران مردم نقش محوری را ایفا کردهاند. برخلاف بسیاری از کشورها که حکومت میان احزاب دست به دست میشود مردم در ایران با انتخابهای خود فراتر از نگاه احزاب و گروههای معدود سیاسی انتخاب کردهاند. انتخابهای آنان همیشه برخلاف پیشبینیها بوده است و خودشان مدیریت را دست به دست کردهاند. در آمریکا 200 سال است 2 حزب جمهوریخواه و دموکرات با هم تعویض میشوند. در انگلیس مجادله میان حزب کارگر و محافظهکار است. در فرانسه نیز همینطور میآیند و میروند و مردم در دایره انتخابهای محدودتری قرار میگیرند.
واقعیت آن است که نظام مردمسالاری فعلی نتیجه تلاش امامی است که همیشه میخواستند مردم تصمیم بگیرند. حتی اگر اشتباه کنند. حالا هم هیچکس حتی یک نفر هم نمیداند در جمعههای انتخابات، رهبر جمهوری اسلامی نام چه کسی را به صندوق میاندازند چرا که در جمهوری اسلامی مردم خودشان برای خودشان تصمیم میگیرند.