printlogo


کد خبر: 148407تاریخ: 1394/8/16 00:00
بررسی زمینه‌های شکل‌گیری پدیده «ازدواج سفید» در ایران
ازدواج در محضر مدرنیته

فاطمه  حمزه‌لوی*: اشاره: خانواده به منزله مهم‌ترین واحد تشکیل‌دهنده جامعه همواره سهم مهمی در گفتمان‌های فکری و اجتماعی داشته است. تمام ادیان الهی و غیرالهی درباره خانواده احکام و تعالیم مشخصی دارند و همچنین یکی از ارکان اسطوره‌های تاریخی خویشاوندی، خانواده است.
ورود مدرنیته به ایران علاوه بر تاثیرات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی که بر جامعه نهاد، ساختار و روابط درون خانواده را نیز تغییر داد. تاثیر مدرنیته بر خانواده ایرانی در 2 بعد کارکردی و ساختاری قابل توجه است. در بعد ساختاری، تبدیل خانواده گسترده به هسته‌ای و تشکیل الگوهای جدید خانواده همچون خانواده «تک‌والد»، خانوارهای «تک‌نفره»، «هم‌خانگی» و... از جمله تغییرات به وجود آمده است. در بعد کارکردی نیز برخی کارکردهای خانواده به نهادهای اجتماعی واگذار شده است. گرچه مدرنیته تبعات مثبتی نیز داشته است اما تبعات منفی آن از جمله افزایش آسیب‌های اجتماعی همچون طلاق، تاخیر سن ازدواج، روابط خارج از چارچوب و... به حدی است که بر سایر تبعاتش سایه می‌اندازد. به‌طور مثال اگرچه تحت تاثیر مدرنیته، بسیاری از سنت‌های غلط و دست و پاگیر از میان رفته‌اند، در عین حال بازاندیشی متزاید (خصیصه مدرنیته) در سنت‌ها و قوانین به نفی و انکار سازه‌ها و ساختارهای شرعی و عرفی منجر شده است. نتیجه نفی مطلق سنت‌ها، ایجاد شکاف بین 2 نسل و کاهش اقتدار خانواده و نظارت والدین بر زندگی فرزندان شده است. این آزادی، به همراه طیف گسترده انتخاب‌هایی که مدرنیته عرضه می‌کند، موجب انتخاب سبک‌های جدید و متنوع زندگی، بدون توجه به عواقب آن در طولانی‌مدت شده است. یکی از این سبک‌های جدید، «ازدواج سفید» یا «هم‌خانگی» است که اخیرا در کلانشهرهایی چون تهران رواج یافته است.
ازدواج سفید عبارت است از زندگی مشترک زن و مرد بدون عقد رسمی. افرادی که به این نوع ازدواج تن می‌دهند، به دلایل مختلف اعم از اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی تمایلی به ازدواج قانونی و رسمی ندارند و این شیوه را به طور موقت یا دائم برای ارضای نیازهای جنسی و عاطفی انتخاب می‌کنند.
زمینه‌های پیدایش هم‌خانگی در غرب
ازدواج سفید مانند بسیاری از مسائل اجتماعی، مولود تمدن غرب است و درک درست آن، تنها با بررسی زمینه‌ها و خاستگاه شکل‌گیری آن میسر می‌شود. در غرب از حدود قرن هفدهم و هجدهم، ماهیت ازدواج دستخوش دگرگونی شد. به تدریج ازدواج کمتر به عنوان اقدامی مقدس شناخته شد و تبدیل به یک قرارداد شد. این تحول تا حدودی از اصلاح‌طلبی دینی ناشی می‌شد که تصور تقدس ازدواج را انکار می‌کرد. به این ترتیب با آغاز اصلاحات دینی، مفهوم ازدواج به تدریج تغییر یافت. بعد از این دوره که عده‌ای آن  را «مدرنیته دوم» نامیده‌اند، ازدواج تبدیل به وصلت بین
2 نفر- و نه 2 خانواده- شد که هدف و کارکرد اصلی آن ارضای عاطفی و جنسی زوجین بود. به این ترتیب حمایت‌های خویشاوندی و سنتی کمرنگ شد و تصمیم و ترجیح 2 فرد محوریت یافت.
بعد از وقوع انقلاب جنسی در دهه 1960، هنجارها و نگرش‌های مربوط به رفتار جنسی در جامعه غرب، به‌طور کلی متحول شد. این رویداد، با اسطوره‌زدایی از روابط جنسی، آن را به امری عادی و معمولی تبدیل کرد که به راحتی دست‌یافتنی است. این امر زمینه را برای پیدایش الگوهایی همچون هم‌خانگی که پیش از این در همه کشورها، امری نادر،  غیرعادی و حتی مشمول مجازات بود مهیا کرد.
در دوره‌های اولیه پیدایش هم‌خانگی غالبا افراد فقیری که توانایی ازدواج نداشتند وارد اینگونه روابط می‌شدند و مشکلات اقتصادی یکی از مهم‌ترین دلایل شکل‌گیری آن بود. عده‌ای دیگر نیز به سبب مشکلات بعد از جدایی یا مرگ شریک زندگی خود وارد این روابط می‌شدند اما از دهه 1960 به بعد
به تدریج هم‌خانگی در بین بیشتر طبقات و گروه‌های اجتماعی رواج یافت. شیوع روزافزون هم‌خانگی مشروعیت قانونی این روابط را در پی داشت. امروز در 11 کشور اروپایی هم‌خانگی یک رابطه قانونی تلقی و از آن حمایت می‌شود.
به‌طور مثال در آمریکا در دهه 1970، نزدیک به 400 هزار زوج در قالب الگوهای هم‌خانگی زندگی می‌کردند اما این آمار در دهه 1980 به یک‌میلیون و 500 هزار زوج رسید و در اواخر دهه 1990، از مرز
4 میلیون گذشت. سال 2010 نیز بیش از 7 میلیون زوج در آمریکا در قالب هم‌خانگی با هم زندگی می‌کردند.  
 در حال حاضر، در غرب معمولا از 2 نوع عمده هم‌خانگی یاد می‌شود: «هم‌خانگی پیش از ازدواج» و «هم‌خانگی بعد از ازدواج». در الگوی اول، افراد پیش از ازدواج برای رسیدن به شناخت و در راستای ازدواجی بهتر به صورت آزمایشی زندگی مشترک قبل از ازدواج را تجربه می‌کنند. عمر این روابط کوتاه است و معمولا به فرزندآوری منتهی نمی‌شود. امروز در آمریکا، بسیاری از ازدواج‌ها با این نوع از روابط آغاز می‌شود.
در الگوی دوم، هم‌خانگی اساسا ازدواج را به حاشیه رانده و جایگزین آن می‌شود. این نوع از روابط طولانی‌مدت است و فرزندآوری در آنان به وقوع می‌پیوندد. در کشورهای شمال اروپا مانند سوئد، دانمارک و بخشی از آمریکای شمالی مانند کانادا، این نوع از هم‌خانگی رایج است. البته روند تغییرات موجود نشان می‌دهد با گسترش و پذیرش هر چه بیشتر هم‌خانگی در کشورهای مرکز و جنوب اروپا و همچنین آمریکا، الگوهای هم‌خانگی پیش از ازدواج در این کشورها نیز به سرعت به سمت الگوهای هم‌خانگی بدون ازدواج در حال تغییر است.
شکل‌گیری ازدواج سفید در ایران چندمرحله‌ای و ناشی از عوامل مختلف است
جامعه‌شناسان از جامعه ایران به عنوان جامعه‌ای در حال گذار یاد می‌کنند. مطالعه تحولات ایران، از تغییرات اجتماعی گسترده‌ای در سال‌های اخیر خبر می‌دهد. امروز، فاصله  بین «بلوغ جنسی» و «بلوغ اقتصادی» در ایران به بیش از 10 سال رسیده است. فاصله‌ای که روز به روز در حال افزایش است و این در حالی است که ازدواج تنها راه مشروع برقراری رابطه جنسی در ایران است. راهی که موانع و مشکلات بسیاری در پیش دارد. این وضعیت، سبب ایجاد الگوهای جدید روابط جنسی در بین جوانان ایرانی شده است، از جمله روابط پیش از ازدواج، هر چند روابط پیش از ازدواج در ایران با انگیزه‌های گوناگون و در قالب الگوهای متفاوتی صورت می‌پذیرد. در این میان، یکی از افراطی‌ترین شکل‌های روابط پیش از ازدواج، پیدایش الگوی «ازدواج سفید» یا هم‌خانگی است که مطابق بررسی‌های انجام‌شده، در سال‌های اخیر، شاخه‌هایی از آن در کلانشهرهای ایران شکل گرفته است.
ساز و کار شکل‌گیری روابط هم‌خانگی پیچیده، دیالکتیکی و چندمرحله‌ای است و عوامل متعددی بر آن تاثیر می‌گذارد. آزاد ارمکی و همکاران(1391)، در پژوهشی به منظور بررسی زمینه‌ها و علل شکل‌گیری همخانگی، با 21 نفر از پسران و دختران ایرانی که روابط هم‌خانگی را تجربه کرده‌اند، مصاحبه کرده‌اند. طبق نتایج این پژوهش، عوامل اقتصادی(سرمایه‌داری و لیبرالیسم اقتصادی)، عوامل فرهنگی و لیبرالیسم اخلاقی، ورود عناصر نوسازی (رسانه‌ها و تکنولوژی‌های جدید) و تغییرات خانواده‌ها از جمله عواملی است که افراد را به سمت زندگی مشترک بدون ازدواج سوق می‌دهد.
عوامل اقتصادی
گسترش الگوهای اقتصاد سرمایه‌داری و لیبرالیسم اقتصادی در ایران، از جمله عوامل بسترساز آسیب‌های اجتماعی اخیر بوده است. روند خصوصی‌سازی، علاوه بر بیکاری سبب ایجاد مساله «ناامنی شغلی» نیز شده است. لازمه ازدواج، داشتن حداقل استقلال اقتصادی و ثبات شغلی است. در حالی که امروز «قراردادهای موقت»، این اختیار را به کارفرمایان می‌دهد که با کمترین هزینه کارمندان خود را از کار بیکار کنند. ناامنی شغلی، مساله‌ای فراتر از بیکاری است و باعث ایجاد احساس اضطراب و عدم امنیت و اطمینان در افراد می‌شود. ناامنی شغلی دوره‌ای موقت در نظام سرمایه‌داری نیست که پس از استقرار و ثبات آن به تدریج برطرف شود، بلکه اساساً گسترش ناامنی یکی از استراتژی‌های همیشگی نظام سرمایه‌داری است که کارکرد کنترل خودکار سیستم را به همراه دارد. به عبارتی اقتصاد سرمایه‌داری مبتنی بر ناامنی فزاینده کارگر و نیروی کار است.  این موضوع به عدم تمایل به ازدواج(به مثابه مسؤولیتی بزرگ) و ترجیح روابط خارج از چارچوب که به هزینه، مسؤولیت و تعهد کمتری نیاز دارد منجر می‌شود. در حقیقت از آنجا که جهانی شدن در ابعاد اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد و گسترش بازارهای فراملی است، مستلزم وجود جامعه‌ای بدون خانواده و در نهایت بدون فرزند است که این خود نسبی شدن روابط خانوادگی و جنسی را می‌‌طلبد.
عوامل فرهنگی
در پی ورود لیبرالیسم اقتصادی از دهه 1370، لیبرالیسم اخلاقی نیز در ایران اشاعه یافت. از جمله ویژگی‌های لیبرالیسم اخلاقی، نسبیت‌گرایی شدید آن است. پیدایش الگوهای متعدد روابط جنسی پیش از ازدواج نیز حاصل این نسبیت‌گرایی اخلاقی است که با تاکید بر میل و ذائقه فردی، ارضای نیازهای افراد را از راه‌های متفاوت و مغایر با شیوه‌های شرعی و قانونی مشروعیت می‌بخشد. نسبیت‌گرایی حاصل از اندیشه‌های لیبرالیستی مفهوم خوب و بد و درست و نادرست را به چالش می‌کشد و انتخاب را به خود فرد واگذار می‌کند. این رویکرد با جدا کردن عرصه عمومی از حوزه خصوصی و منع دخالت دولت در حوزه زندگی شخصی، آزادی بسیاری را برای انتخاب شیوه‌های متفاوت زندگی برای فرد فراهم می‌کند. شاهد مثال اینکه، افرادی که تجربه هم‌خانگی دارند رابطه خود را بسیار متفاوت از الگوهای نابهنجاری همچون روسپیگری می‌پندارند. آنها برای روابطشان احترام قائلند و نه‌تنها رفتار خود را بهنجار که اخلاقی نیز می‌دانند، چراکه هم به شریک خود متعهدند و هم به او عشق می‌ورزند؛ تعهد و عشقی که الزام‌های قانونی در آن دخیل نیست.
در واقع لیبرالیسم اخلاقی با ترجیح کیفیت زندگی بر کمیت آن، لذت در یک رابطه را بر طولانی بودن آن ترجیح داده و به تدریج و از همین طریق رابطه‌های کوتاه‌مدت از مناسبات بلندمدت پیشی گرفتند.  از طرفی فردگرایی نیز یکی از محصولات لیبرالیسم اخلاقی است. فرد اولین و آخرین حجت لیبرالیسم است. لیبرالیسم زمینه را برای فردگرایی اخلاقی شخص فراهم می‌کند؛ فردگرایی‌ای که بر منفعت‌طلبی شخصی سوژه استوار است. در این رویکرد، افراد حقوق خود را بر همه چیز مقدم می‌دانند و بر استقلال فردی و آزادی شخصی تاکید دارند. یکی از شاخصه‌های احساس آزادی، باز بودن درهای خروج از رابطه در هر لحظه است؛ شاخصی که هرچند ناپایدار بودن رابطه را تشدید می‌کند اما احساس آزادی بالایی برای فرد در مدیریت رابطه به ارمغان می‌آورد.
ورود عناصر نوسازی
طیف مفهومی عناصر نوسازی بسیار گسترده است و انواع گوناگونی از مفاهیم را در بر می‌گیرد. از قبیل ورود رسانه‌های جهانی مانند ماهواره و اینترنت، افزایش امکانات ارتباطات شخصی و پنهان مانند تلفن همراه، چت و اس‌ام‌اس، افزایش دانشگاه‌ها و گسترش آموزش مدرن و شهرنشینی و پیدایش فرصت گمنامی.
در این میان نقش و تاثیر وسایل ارتباط جمعی در مقیاس جهانی، در پیدایش تغییرات اجتماعی از همه بیشتر است. رسانه‌های ارتباطی با سست کردن ارزش‌های پیشین و درونی‌سازی ارزش‌های نوین در فرد، او را آماده انجام رفتارهای جدید می‌کنند. این رسانه‌ها عامل  اصلی ارائه فرهنگ جهانی و نسبیت‌گرایی فرهنگی محسوب می‌شوند. فرهنگی که در آن ماده‌گرایی، مصرف‌گرایی، گسترش نمادهای مصرفی سرگرم‌کننده و عوام‌پسند، سکس و خشونت افراطی عرضه می‌شود که به اعتقاد برخی نظریه‌پردازان، ارزش‌ها، ثبات و همبستگی ارکان خانواده در شکل سنتی آن و مقوله ازدواج رسمی را در معرض تهدید جدی قرار داده است. وسایل ارتباط جمعی، آنچنان به آرامی روابط اجتماعی را تغییر داده‌اند که بسیاری از افراد این تغییرات و منشأ رسانه‌ای آن را درنمی‌یابند و صرفا آن را تغییراتی عادی در زندگی روزمره می‌دانند اما چیزی فراتر از یک تغییر ساده در حال وقوع است؛ «سبک زندگی در حال تغییر است».
ماهواره به عنوان یکی موثرترین رسانه‌های فراملی، به‌رغم ممنوع بودن در کشور ما، از حوزه نفوذ بالایی برخوردار است. این رسانه صوتی- تصویری با تنوع و تعدد شبکه‌هایش، افراد را در دهکده جهانی با فرهنگی واحد تعلیم می‌دهد. نتیجه این نفوذ فرهنگی، تغییر سبک‌های زندگی در جهت ارزش‌های نظام سرمایه‌داری جهانی است.
رواج «کلانشهرنشینی» و «زوال مفهوم محله» از عوامل دیگر تسهیل این روابط بوده‌اند؛ عواملی که با کاهش کنترل‌های غیررسمی بر فرد و افزایش فرصت گمنامی او در میان حجم انبوه جمعیت شهری، زمینه تداوم انواع روابط نامتعارف را برای او فراهم کرده است. در کلانشهرهایی چون تهران به تدریج مفهوم محله به معنای سابق آن از بین رفته و جای خود را به جمع‌های انسانی فاقد هویت گروهی داده است. در چنین اجتماع‌هایی، دیگر نه اثری از آبروی محلی مانده است و نه مفهوم همسایگی و کنترل غیررسمی. از طرفی در کلانشهرهای جدید «بی‌تفاوتی اجتماعی» افزایش می‌یابد و حتی پس از سال‌ها همجواری 2 همسایه یکدیگر را نمی‌شناسند. این نکته به ظاهر ساده با ایجاد فضای گمنامی، یکی از بهترین فرصت‌ها را برای شکل‌گیری و بروز هم‌خانگی در کلانشهرها فراهم کرده است.
تغییرات خانواده
افزایش تحصیلات دختران و ورود آنها به عرصه‌های اجتماعی، به تدریج رابطه دختر و پسر را آسان‌تر کرده است. از طرفی بالا رفتن سن ازدواج در سال‌های اخیر و  در پی آن، افزایش طلاق در خانواده‌های ایرانی ریسک ازدواج در ایران را بشدت بالا برده است؛ جامعه‌ای با ساختار سنتی که در تبلیغاتش خود را از طلاق بیزار می‌داند اما در سطح توده‌ها شاهد طلاق روزافزون جوانانش است. این تعارض بین واقعیت‌ها و ارزش‌ها، فشار روزافزونی به افراد وارد می‌کند. دوگانگی‌ای میان ذهنیت و عینیت شکل گرفته که به تدریج زمینه‌های پذیرش الگوهای جایگزینی چون هم‌خانگی را در جامعه فراهم کرده است.
از طرفی شکاف نسلی میان والدین و فرزندان ناشی از تغییرات ارزشی روی داده در سال‌های اخیر، سبب شده است کنترل خانواده‌ها بر ذهنیت و رفتار فرزندان مشکل شود.
اگرچه اندیشمندان معتقدند خانواده در عصر جهانی شدن، به حیات خود ادامه خواهد داد و از بین نخواهد رفت اما در عین حال اذعان دارند در کنار خانواده سنتی، الگوهای جدید و در عین حال متنوع‌تری از روابط خانوادگی شکل خواهد گرفت. پر واضح است در صورت ادامه روند فعلی در کشور و عدم اقدامات همه‌جانبه و اساسی در راستای حل مشکلات فرهنگی از جمله مشکل ازدواج جوانان، با گسترش متزاید ازدواج سفید و جایگزین شدن آن با ازدواج سنتی در بین جوانان مواجه خواهیم بود که این موضوع تبعات سنگین و بازگشت‌ناپذیری برای جامعه و خانواده در برخواهد داشت.
ناپایداری ذاتی این روابط به جای احساس رضایت، تنش را در افراد افزایش می‌دهد. ترس از شناخته شدن و برچسب خوردن همواره موجی از احساس «عدم امنیت» را برای اینگونه افراد به ارمغان می‌آورد و نامشروع بودن این ازدواج‌ها، به محدودیت و کمرنگ شدن روابط اجتماعی و خانوادگی اکثریت این افراد منجر می‌شود. همچنین فشارها و پیامدهای  این نوع از روابط، به دلایل متعدد برای دختران بیش از پسران است. علاوه بر این فشارها و تنش‌های روانی که عموما افراد را درگیر می‌کند؛ مسائلی همچون تاخیر سن ازدواج، کاهش روزافزون نرخ ازدواج و کاهش تمایل به فرزندآوری تبعاتی است که در سطح اجتماعی رخ می‌دهد. از سوی دیگر، بارداری‌های احتمالی حاصل از این روابط به میزان تولد فرزندان نامشروع و بی‌شناسنامه، سقط جنین‌های غیرقانونی و مرگ و میر ناشی از آن می‌افزاید. به این ترتیب مسائلی که امروز در جوامع غربی به یک بحران حل‌نشدنی تبدیل شده‌اند، جامعه ایرانی را به چالش خواهند کشید.
* دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات زنان
منابع:
- آزاد ارمکی، تقی؛ شریفی‌ساعی، محمدحسین؛ ایثاری، مریم و طالبی، سحر(1391). هم‌خانگی؛ پیدایش شکل‌های جدید خانواده در تهران. جامعه‌پژوهی فرهنگی، سال3، شماره1، صص 77-43
 - آزاد ارمکی، تقی؛ شریفی‌ساعی، محمدحسین؛ ایثاری، مریم و طالبی، سحر(1390). سنخ‌شناسی الگوهای روابط جنسی پیش از ازدواج در ایران. جامعه پژوهی فرهنگی، سال 2، شماره 2،
صص34-1
 - سگالن، مارتین(1370). جامعه‌شناسی تاریخی خانواده، نشر مرکز، چاپ اول،
ص 128
- عنایت، حلیمه و موحد، مجید(1383). زنان و تحولات ساختاری در عصر جهانی شدن. پژوهش زنان، دوره 2، شماره 2،
صص 166-153
 - فاضلی، نعمت‌الله(1383). پیامدهای مدرنیته: تحلیلی بر تحولات خانواده و رفتار جنسی در بریتانیا- فصلنامه مطالعات جوانان، بهار1383، شماره 6،
صص 171-145
 - جوکار، محبوبه. گذری کوتاه بر مدرنیسم. کتاب اندیشه‌های راهبردی زن و خانواده. ص 898-897


Page Generated in 0/0138 sec