printlogo


کد خبر: 148764تاریخ: 1394/8/23 00:00
جهانی شدن فرهنگ‌ها و گرایش زنان به لاغری
هوای «باربی» شدن

فاطمه حمزه‌لوی*: اشاره: حدود یکصد سال پیش، چاقی به‌عنوان الگوی زیبایی زنانه تلقی می‌شد و زن چاق، به‌عنوان شخصی سالم و شاداب که از رفاه نسبی برخوردار است و قدرت باروری دارد، مورد پسند جامعه بود. در عصر حاضر، چاقی، نماینده نازیبایی و عدم تناسب است که ترس و بیزاری از آن ذهن زنان را به خود مشغول کرده؛ و «لاغری» به الگوی رایج زیبایی مبدل شده است. در واقع در چند دهه «چاقی ارزش خود را از دست داد و لاغر بودن ارزشمند شد و بعد از آن تولیدکننده‌ها بر آن شدند به هر طریق ممکن کالاهای خود را با لاغری مرتبط کنند». امروز اکثر لباس‌های موجود در فروشگاه‌ها مطابق با اندام‌های لاغر است.
در این میان نکته قابل تامل، انفعال زنان در پذیرش الگوهای زیبایی و مد است؛ گویا برای کمتر زنی درباره منشأ این الگوها و اجباری که در تبعیت بی‌چون و چرا از آنها وجود دارد، سوال حاصل می‌شود. شاید این انفعال صد سال قبل، تحت لوای سلطه مردانه و محدودیت‌های زن توجیه می‌شد ولی در جامعه امروز که زنان از آگاهی و آزادی بالایی برخوردار‌ند، چه عواملی موجب ادامه این انفعال می‌شود؟ چرا بسیاری از زنان به بهای زیباتر و لاغرتر شدن از هیچ کاری دریغ نمی‌کنند و دست به اعمالی می‌زنند که سلامتی جسم و روح‌شان را به مخاطره می‌اندازد؟ آیا در رقابت نفسگیر هرچه جذاب‌تر شدن، اختیار، خودآگاهی و آزادی زنان از آنها سلب نشده است؟
 تلاش افراد برای دیده شدن در جامعه نمایشی
جامعه‌شناسان معتقدند فرهنگ دوران مدرن، فرهنگی «بصری» و «نمایشی» است. در این فرهنگ هر پدیده‌ای بر حسب ظاهر آن مورد قضاوت قرار می‌گیرد و به بیانی ظاهر هر چیز مساوی معنا و مفهوم آن است. در فرهنگ بصری افراد نهایت دقت و مراقبت را نسبت به ظاهر اعمال و رفتار خود لحاظ می‌کنند. آنها مراقبند چه بپوشند، چه بخورند، چه بگویند، چطور حرف بزنند، چطور راه بروند و به طورکلی چگونه بدن‌شان را مدیریت کنند. ضرب‌المثل «عقل مردم در چشم آنان است» بیش از هر زمان دیگری، در این عصر مصداق پیدا می‌کند. «بودریار» معتقد است در جامعه مصرفی، «بدن» زیباترین شیء قابل سرمایه‌گذاری فردی و اجتماعی است و در واقع «گفتمان بدن» تحت تاثیر اخلاق مصرفی، جایگزین «گفتمان روح» شده است. در جامعه نمایشی امروز، همه افراد باید دیده شوند؛ فرد این تصور را پیدا کرده است که برای حفظ موقعیت اجتماعی‌اش باید حداقل‌ها را که همان «حفظ جذابیت در نگاه دیگران» است، داشته باشد. در عصری که فاصله‌ها زیاد و روابط اجتماعی محدود و محتاطانه شده است، «بدن» یگانه چیزی است که باقی می‌ماند. «در واقع بدن یکی از شاخص‌های نهایی و بیان‌های غایی جهانی است که در آن قرار داریم. داشتن بدن زیبا نشان‌دهنده ارزش‌های اجتماعی و تا حدودی ساز و کار قدرت و کنترل اجتماعی است». بنابراین اگر دنیای مدرن را یک صحنه نمایش بزرگ تصور کنیم، بدن‌ها همان «خودهای نمایشی»ای هستند که در رقابتی تنگاتنگ سعی در جلب توجهات به سمت خویش دارند.
«برایان ترنر» بدن انسان را در دنیای معاصر محل تنظیم اجتماعی می‌داند. از نظر وی، جوامع با حکومت بر بدن‌ها، اعضای جامعه را نظم می‌بخشند. او معتقد است ما به سوی یک جامعه کالبدی(جسمانی) در حرکت هستیم و در دوران جدید برخلاف گذشته که «تولید» محور اصلی فعالیت‌ها بود، «تنظیم بدن» به میدان اصلی فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی بدل شده است.
«بروتون» در کتاب «جامعه‌شناسی بدن» می‌نویسد: در دورانی که با بحران خانواده و زوج و با «انبوه آدم‌های تنها» روبه‌رو هستیم، بدن تبدیل به آینه‌ای برادرگونه شده است؛ «خود دیگری» که می‌توان با آن همزیست بود. بدن مثل شریکی عمل می‌کند که از او خواسته می‌شود به بهترین وجه خود را نشان دهد، اصیل‌ترین احساس‌ها را نمایان کند، مقاومت داشته باشد، جوانی جاودانه را عرضه کند و مهم‌ترین نشانه‌ها را بروز دهد. از دست رفتن «بدن اجتماعی»، فرد را وادار می‌کند به «بدن فردی» خود بپردازد و آن را به محلی برای هستی‌اش مبدل کند؛ محلی که باید جذابش کرد و مرزهایش را عقب راند.
الگوی زن زیبای غربی، به‌ واسطه جهانی شدن همه‌گیر شده است
در هر جامعه‌ای الگوهای خاصی از زیبایی وجود دارد اما جهانی شدن فرهنگی، سبب گسترش و نفوذ الگوها و ایده‌آل‌های نظام سرمایه‌داری در سایر جوامع شده است. در نتیجه این امر، الگوهای زیبایی زنانه در غرب که از جمله آنها «باریک‌اندامی» است، به الگوی رایج و مورد توافق اکثریت جوامع مبدل شده است. امروز زن زیبا، زنی است که میانه‌باریک، برنزه و دارای بدنی کشیده باشد. با نگاهی به زنان و دختران مدرن در جامعه ایرانی، متوجه تلاش‌های آنان برای شباهت هر چه بیشتر به الگوهای نشأت‌گرفته از فرهنگ غرب می‌شویم. این موضوع نشان‌دهنده عمق تاثیر و نفوذ ارزش‌های سرمایه‌داری در جامعه اسلامی است. نهادهای غیررسمی جامعه (از رسانه‌های خارجی همچون ماهواره گرفته تا مجلات زرد و تبلیغات داخلی) این ارزش‌های وارداتی را به صورت هنجار درمی‌آورند؛ فرد تحت فشار این هنجارها و ارزش‌ها و نیز با توجه به اهمیت متزاید عنصر بدن در دنیای مدرن، خواسته یا ناخواسته سعی در کسب این ارزش‌ها دارد. در حقیقت «افراد برای تولید و بازتولید هویت خود و تاثیرگذاری بر دیگران به انحای گوناگون بدن‌هایشان را مورد مراقبت قرار می‌دهند و به مدد ابزارهای گوناگون موجود، آن را طبق ارزش‌ها و هنجارهای درون جامعه می‌آرایند».
البته الگوهای زیبایی مردانه، شامل بدن‌های حجیم، عضلانی و بدون مو  نیز به طرق مختلف بر مردان تحمیل می‌شود. این در حالی است که در گذشته، مردان بیشتر بر مبنای اعمالشان مورد قضاوت قرار می‌گرفتند و دغدغه چندانی درباره جذابیت ظاهری خود نداشتند اما امروز مردها و پسرها نیز به‌واسطه تبلیغات مختلف و انتشار تصاویر آرمانی و خارج از عرف در رسانه‌ها با نوعی اضطراب و نگرانی مواجه شده‌اند که آنان را به سمت افزایش فعالیت‌های جسمانی، رژیم‌ها و ورزش‌های مربوط به تناسب اندام سوق می‌دهد.
با این وجود این موضوع در زنان جلوه بیشتری دارد و هدف اصلی فنون تغییر شکل، آنها هستند. «این زن‌ها هستند که تحقیر می‌شوند و ترغیب می‌شوند بدن خود را تغییر دهند. آنها بی‌هیچ دغدغه‌ای به جراحی زیبایی روی می‌آورند تا شکل چهره، سینه و ... را تغیر دهند و چربی‌های اضافی را حذف کنند». در این زمینه «گیدنز» نیز معتقد است زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض اختلالات تغذیه‌ای قرار می‌گیرند. این امر ناشی از این است که اولا، هنجارهای اجتماعی درباره زنان بیشتر بر جذابیت جسمانی تاکید دارند. ثانیا، تصویر مطلوب زنانه تصویری لاغر است نه حجیم و عضلانی و ثالثا، به‌رغم فعال‌تر شدن زنان در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی، آنها همانقدر براساس پیشرفت‌ها و موفقیت‌هایشان ارزیابی می‌شوند که بر مبنای وضعیت ظاهری‌شان. در این زمینه می‌توان به آگهی‌های استخدام روزنامه‌های دولتی در ایران اشاره کرد. بسیاری از آژانس‌های مسافرتی، فروشگاه‌ها، دفاتر وکالت و موسسه‌های بازرگانی از انتشار آگهی‌هایی که در آنها از دوشیزگان «خوش‌برخورد» و «مجرد» دعوت به همکاری شده است ابایی ندارند. «مک‌کینون» درباره وضعیت زن غربی مثال می‌زند: یک پیشخدمت زن مسؤول آوردن کوکتل است و انعام‌هایی دریافت می‌کند که بخش مهمی از درآمد او را شکل می‌دهد. در نتیجه ناچار است مشتریان را راضی نگه دارد. او باید یاد بگیرد که از نظر جنسی جذاب و در عین حال دسترس‌ناپذیر باشد؛ این موضوع در کشور ما درباره بسیاری از دختران شاغل به‌عنوان منشی، فروشنده، کارمند آژانس مسافرتی خصوصی یا هنرپیشگان آماتور زیبا مصداق پیدا می‌کند.
 زمینه‌های شکل‌گیری الگوی زن زیبا و باریک‌اندام در جامعه ایران
عوامل بسیاری وجود دارند که در شکل‌گیری الگوهای خاص زیبایی زنانه در جامعه منشأ اثرند. از آن جمله می‌توان به خانواده، اسباب‌بازی، کارتون‌ها و قصه‌ها، رسانه‌ها و گروه دوستان و... اشاره کرد.
خانواده
 خانواده به‌عنوان نخستین نهادی که انسان در آن وارد می‌شود، نقش بسزایی در نهادینه کردن ارزش‌ها و هنجارهای اولیه دارد. «زبانی که خانواده به کار می‌گیرد دریافت‌های ما را خلق می‌کند و در ما و نحوه عمل ما تاثیر می‌گذارد».
وقتی در یک خانواده از زیبایی، شیرین بودن و ارزش‌های جسمانی به‌عنوان خصوصیات یک دختر ایده‌آل صحبت می‌شود این ایده‌ها در ناخودآگاه دختران ثبت می‌شود. در این باره بویژه مادران در شکل‌گیری ایده‌های ذهنی دختران بیشترین تاثیر را دارند.
اسباب بازی‌ها
اسباب‌بازی‌ها در خلق تصویر بدنی مطلوب و نامطلوب موثرند و نقش تربیتی بالایی در شکل‌دهی شخصیت دختران دارند. با توجه به مقطع سنی حساسی که دختران در آن قرار دارند عروسک‌ها نقش بسیار موثری در الگوسازی ذهنی دختربچه‌ها دارند. به طور مثال عروسک باربی، به‌عنوان یکی از پرفروش‌ترین عروسک‌های تاریخ شامل ویژگی‌های فیزیکی خاص از جمله گردن باریک و کشیده، گونه‌های برآمده، دماغ و دهان کوچک، چشمانی درشت و رنگی، لبانی پرگوشت، چهره شاداب، پیشانی و سری متناسب و... است که حتی به زور تیغ جراحی نیز، همزمان در یک فرد جمع نمی‌شود. اندام باربی در هر حالتی، ظریف و شکننده و به طور اغراق‌آمیزی لاغر است. دختران کوچکی که با این عروسک بازی می‌کنند، ناخواسته در نقش آن فرومی‌روند و این امر باعث می‌شود وقتی بزرگ شدند بخواهند شبیه باربی شوند. این امر در پسربچه‌هایی که با عروسک‌های بت‌من، مرد عنکبوتی و  سایر چهره‌هایی که اندام ورزیده و عضلانی دارند، بازی می‌کنند نیز مصداق پیدا می‌کند.
 انیمیشن‌ها و داستان‌ها
این ویژگی‌ها و ایده‌آل‌های ظاهری در انیمیشن‌های «والت‌ دیزنی» نیز به وفور دیده می‌شود. قهرمانان دیزنی مثل سیندرلا، سفیدبرفی، راپونزل و... دخترکانی جذاب، لاغر و کمرباریک هستند. در بسیاری از داستان‌های کودکان نیز قهرمان، صورت و اندامی جذاب و آرمانی دارد و ضدقهرمان معمولا زشت، بدقواره و غیرجذاب معرفی می‌شود.
این داستان‌ها و اسباب‌بازی‌ها به همراه آموزه‌های خانوادگی مجموعه‌ای از گرایش‌ها، ارزش‌ها و معیارهای ظاهری و جسمانی مطلوب را به پسران و دختران عرضه می‌کنند.
 دوستان
گروه دوستان ارزش‌ها و ویژگی‌های برتر را تثبیت می‌کنند. در این باره دوستی با جنس مخالف از اهمیت خاصی برخوردار است. مطابق پژوهش‌ها در هر دو جنس، گرایش به کسب ویژگی‌های بدنی که ایده‌آل جنس مخالف است وجود دارد. «باورهای دختران درباره اهمیت لاغری در جذب پسرها می‌تواند نوعی فشار فرهنگی اجتماعی ادراک‌شده باشد؛ لاغری به‌عنوان کلید جذب پسرها به طور گسترده‌ای در رسانه‌ها تبلیغ می‌شود».
 رسانه‌ها
رسانه اعم از روزنامه‌ها، مجلات، تلویزیون، ماهواره، سینما، اینترنت و... پر از تصاویر اغراق‌شده از مدل‌های زیبایی و تبلیغات محصولاتی است که با زیبایی مرتبط هستند. در همه رسانه‌ها زنانی با ویژگی‌های ظاهری خاص می‌بینیم. مردها با بدن‌های عضلانی و ورزیده بر صحنه نمایش حاضر می‌شوند. «سوال اینجاست که آیا این تصاویری که در رسانه منعکس می‌شود، انعکاس‌دهنده آن چیزی است که در زندگی روزمره وجود دارد؟ به هیچ‌وجه! در واقع تعداد کمی از زنان استعداد دستیابی به معیارهای بدنی زنانی را دارند که در رسانه‌ها تبلیغ می‌شود. در واقع ژنتیک، افراد را در دستیابی به ویژگی‌های مشخص، محدود می‌کند».
«لورا ماری» در یک تحلیل نظری با عنوان «لذت بصری و سینمای روایی» به موضوع چشم‌چرانی مردانه و حاکمیت نگاه مردانه در سینما می‌پردازد. او با تحلیل سینمای عامه‌پسند به این نتیجه می‌رسد که چهره‌های افسانه‌ای زن در سینما، چیزی جز حاملان افراطی بُت‌واره‌ها و جایگزینی برای کمبودها نیستند. به این سبب میل تماشای مردانه را ارضا می‌کنند، زیرا مرد در آنها چیزی را می‌یابد که معمولا به چشم نمی‌خورد.
گیدنز معتقد است میل به تغییر بدن را باید در قالب «بحران هویت» انسان مدرن بررسی کرد. از نظر وی کوتاه‌بینانه است اگر این تمایل را فقط به‌عنوان تغییر الگوهای آرمانی ظاهر (مثلا رواج باریک‌اندامی یا جوان‌نمایی) یا فقط تحت تاثیر رسانه‌ها و تبلیغات مورد تفسیر قرار دهیم. بدن ما عمیقا تحت تاثیر بازاندیشی مدرنیته قرار گرفته است. بدن که سابقا به‌عنوان جایگاهی معین و غیرقابل تغییر در نظر گرفته می‌شد، حالا با هجوم فزاینده نظام‌های مجرد به آن، به موضوعی قابل تغییر و دستکاری تبدیل شده است.
 رواج الگوهای زیبایی همچون باریک‌اندامی، تبعات فردی و اجتماعی دارد
پرواضح است این مقاله در پی رد اهمیت مراقبت از بدن نیست. کما اینکه در آموزه‌های دینی توصیه‌های فراوانی در زمینه تغذیه، ورزش و مراقبت از جسم شده است. آنچه مذموم است توجه و گرایش افراطی، ارزش‌گذاری‌های نادرست و ترویج کلیشه‌های جنسیتی است. این موضوع که زنان مخاطبان اصلی تبلیغات زیبایی و مشتریان عمده اعمال جراحی زیبایی هستند؛ معلول القای پیام «ناقص بودن بدن زنان» به وسیله نظام سرمایه‌داری است. تاتو، لیپوساکشن، پیرسینگ، عمل بینی و پلک، تزریق ژل به لب‌ها و گونه‌ها، سوراخ کردن بدن، رژیم‌ها، ورزش‌ها و... برای زیبایی و تناسب اندام به زن مدرن عرضه می‌شوند. گویی زن موجودی است که با جسمی ناقص آفریده شده و باید به دنبال تغییر بدن خویش، در راستای انطباق با بدن‌های آرمانی و استاندارد جهانی باشد. غالب زنان، هنگامی که جسم خود را با این ایده‌آل‌های تحمیل‌شده مقایسه می‌کنند، دچار حس سرخوردگی و نارضایتی نسبت به اندام (مساله‌ای که نارضایتی از تصویر بدنی نامیده می‌شود) می‌شوند. این موضوع منجر به اختلالات تغذیه‌ای، خجالت و گوشه‌گیری، افسردگی، خدشه‌دار شدن عزت نفس و گرایش به اعمال جراحی غیرضروری، رژیم‌ها و داروهای مختلف می‌شود. این مساله به مشغولیت مداوم ذهنی به جسم می‌انجامد و مصرف‌گرایی را در جامعه گسترش می‌دهد.
در این راستا می‌توان به مفهوم «خودشیفتگی» نیز اشاره کرد. البته منظور از خودشیفتگی،  مفهوم رایج آن یعنی تحسین خود نیست، از نظر
«سی نت» خودشیفتگی نوعی دلمشغولی به خود است که موجب می‌شود شخص از تعیین مرزهایی بین خود و دنیاهای بیرونی عاجز بماند. افراد خودشیفته نیازمند آن هستند که تایید و تحسین دیگران را به دست بیاورند تا بتوانند احساس برتری کاذب خود را تثبیت کنند. همچنین همانگونه که «ولف» مطرح می‌کند فشارهای رسانه‌ای برای تطابق با معیارهای زیبایی‌شناختی، زنان مدرن را از پیشرفت‌های سیاسی و اجتماعی بازمی‌دارد. در حقیقت اهمیت متزاید به جسم و مدیریت آن، وقت زیادی برای تفکر و تامل در مسائل مهم‌تر باقی نمی‌گذارد.  از طرفی بسیاری از دختران اذعان داشته‌اند هدفشان از لاغری، مصرف لباس‌ها و مدهایی است که در ویترین مغازه‌ها و تبلیغات گوناگون می‌بینند. این مدهای وارداتی که غالبا با هنجارها و عرف جامعه همخوانی ندارند، منجر به بروز تنش‌هایی برای فرد در سطح جامعه و خانواده می‌شوند. در نهایت می‌توان گفت «جهانی شدن فرهنگی» به «جهانی شدن اندام ایده‌آل غربی» و «غربی شدن اندام‌ها» منجر شده است. غربی شدن اندام‌ها، به بی‌اعتنایی یا مقابله با معیارهای فرهنگ بومی بویژه از سوی جوانان منجر می‌شود. به این ترتیب با توجه به همگرایی نسل جوان(که بخش عظیمی از ساختار جمعیتی ایران را تشکیل می‌دهند) با تحولات جهانی و تبعیت از ساز و کارهای تنظیم بدن متناسب با معیارهای جهانی، به‌تدریج افراد جامعه بویژه زنان از طریق بدن‌های خویش ناخواسته تحت سیطره و کنترل نظام سرمایه‌داری جهانی قرار می‌گیرند.
*دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات زنان
منابع:
- لو بروتون، داوید(1392). جامعه‌شناسی بدن. ترجمه ناصر فکوهی. نشر ثالث. چاپ اول
- رستگار خالد، امیر و باقریان، معصومه (1391). بدن و ارزش‌ها: اهمیت باریک‌اندامی در زنان و دختران و رابطه آن با جهت‌گیری ارزشی آنها. مطالعات اجتماعی  و روانشناختی زنان، سال 11، شماره1
- خواجه‌نوری، بیژن؛ روحانی، علی و هاشمی، سمیه(1390). سبک زندگی و مدیریت بدن، فصلنامه علمی- پژوهشی جامعه‌شناسی زنان، سال2، شماره4
- غراب، ناصرالدین(1384). بدن و دین. مجله «نامه پژوهش فرهنگی»، سال 9، شماره2
- جواهری، فاطمه(1387). بدن و دلالت‌های فرهنگی- اجتماعی آن. مجله «نامه پژوهش فرهنگی»، سال 9، شماره1
- نیازی، محسن و شفایی‌مقدم، الهام (1390). رابطه مصرف رسانه‌ای و نگرش به طرحواره جنسیتی زنان. فصلنامه انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، شماره 26
- پروبلماتیک جامعه‌شناختی«سکس»- حامد حاجی‌حیدری- کتاب نقد، شماره 43
- مقصودی، سوده؛ آراسته، مژده و تندولی، سمیرا (1392). بررسی عوامل موثر بر گرایش زنان و دختران دانشجو به آرایش چهره (مورد مطالعه: دانشگاه‌های شهر کرمان). مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، دوره 2، شماره2
- آزاد ارمکی، تقی و چاووشیان، حسن (1381). بدن به مثابه رسانه هویت. مجله جامعه‌شناسی ایران، دوره چهارم، شماره4
- در آرزوی بدن‌هایی با عضلات آرمانی، سیاحت غرب، شماره 32.
 


Page Generated in 0/0060 sec