printlogo


کد خبر: 153211تاریخ: 1394/11/17 00:00
نگاهی به فیلم «آبنبات چوبی» ساخته محمدحسین فرح‌بخش در جشنواره فیلم فجر
اندیشه فیلمفارسی در جشن سیمرغ!

سعید قاسمی: «آبنبات چوبی» نام فیلم ساخته شده جدیدی از محمدحسین فرح‌بخش بوده که در جشنواره سی‌و‌چهارم فیلم فجر حضور دارد و روز سه‌شنبه در سینماهای مردمی جشنواره به نمایش درآمد. البته این بار هم فرح‌بخش مانند فیلم «زندگی خصوصی» به روابط عاشقانه پنهانی و عواقب آن می‌پردازد. اگرچه او طبق گفته خودش اصلی‌ترین رسالت سینما را سرگرمی برای مخاطب می‌داند اما انگار سرگرمی نزد او به مواردی چون نمایش مواردی از خیانت و بی‌بندوباری در سینما برای بیننده خلاصه می‌شود! و هیچ واهمه‌ای برای نمایش هر نگاه سخیفی آن هم با بدترین روش ساختاری و در مسیر فیلمفارسی ندارد؛ همانطور که نام فیلم منعکس‌کننده ساخته‌ای در سینمای پیش از انقلاب است! و متاسفانه طی سال‌های مختلف محصولات فرح‌بخشی! به‌عنوان نشانه‌هایی از سینمای غیرقابل پیشنهاد برای خانواده‌های معتقد و متدین ایرانی تبدیل شده است.  به هر حال ندیده هم می‌توان از محصولات کمپانی این تهیه‌کننده سابق و به ظاهر کارگردان فعلی به سینمای وی پی‌برد و حالا جشنواره فیلم فجر و مسابقه «سودای سیمرغ» ارائه‌دهنده جدیدترین محصول غبارآلود وی شده است. طبیعی است که ماحصل چنین نگرش سطحی به سینما، فیلمی مشابه محصولات بالیوود خواهد شد.   «آبنبات چوبی» از همان آغاز، خود را به‌عنوان فیلمی معمایی یا جنایی مطرح می‌کند. حال در کنار این داستان معمایی، حرفی که فرح‌بخش قصد دارد بزند، درباره معضلاتی است که در جامعه ما وجود دارد.  فیلم روایتگر سرنوشت دو دختر جوان با نام‌های مارال (هنگامه حمیدزاده) و نگین (سحر قریشی) است که هر دو از سوی مردهای پیرامون خود، یا مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌اند‌ یا در حال فرار از آنها هستند. جامعه‌ای که در آبنبات چوبی ترسیم می‌شود، اساسا یک جامعه مردسالار با تفکرات ارتجاعی است.  در طول مدت زمان فیلم، حتی یک شخصیت مرد نرمال به چشم نمی‌خورد، به همین دلیل با فیلمی مردستیز مواجه خواهیم بود. فیلمساز برای پرداختن به معضلات و مناسبات قدرت، میان جنسیت‌های مخالف، از زنانی استفاده می‌کند که تماما منفعلند.  از نکات جالب توجه، سکانسی است که نگین در حال تماشای فیلم «تلما و لوییز» است؛ فیلمی که درونمایه‌ای فمینیستی دارد و به مسائل و مشکلات زنان آمریکایی در دهه 90 می‌پردازد. این سکانس یا به این معناست که فیلمساز ادعای احقاق حق یا آسیب‌شناسی مشکلات زنان در جامعه ایرانی را دارد یا به معنای الگوپذیری کاراکتر نگین از لوییز است اما در هر دو صورت فیلم دچار ضعف و ایراد می‌شود.  در مورد اول، نحوه پرداخت به مشکلات و زاویه دید فیلمساز کاملا متناقض به نظر می‌رسد و بحث آسیب‌شناسی درباره معضل فقر و ارتباط آن با انحراف یک دختر جوان کاملا منتفی است.  در مورد دوم، شخصیت نگین به صورت تیپیکال پردازش می‌شود و صرفا جز چند دیالوگ که به طرز منزجرکننده‌ای از طرف نگین بیان می‌شود چیز دیگری از او دستگیر مخاطب نمی‌شود تا نقطه میانی فیلم که باز هم از زبان یک شخصیت دیگر درباره او اطلاعات کسب می‌کند.  مشکلات ساختاری در روایت به طرز عجیبی مشهود است. در پاره‌ای از اوقات، فیلمساز برای قصه‌گویی به‌زعم خود از یک روایت غیرخطی استفاده کرده است اما چیزی که مخاطب با آن روبه‌رو می‌شود نه یک روایت غیرخطی، بلکه نوعی روایتگری آشفته و بی‌نظم است که او را سردرگم کرده و دچار ابهامات و سوالات زیادی می‌کند که هرگز پاسخش را نمی‌یابد. کارگردان تمام این  تمهیدات را برای غافلگیری یا ایجاد تعلیق در روایت اعمال کرده است که به هیچ‌وجه موثر واقع نمی‌شود. نحوه ارائه اطلاعات به مخاطب نادرست و بی‌منطق است. فیلمنامه در شخصیت‌پردازی هم دستاوردی ندارد. تمام افراد خانواده مارال عملا تیپ هستند خصوصا برادر او که بیشتر یک کاریکاتور است تا یک شخصیت یا تیپ. هر چه وضعیت بحرانی‌تر و ناپایدارتر می‌شود، واکنش‌های برادر مارال منفعلانه و متناقض با کنش‌های ابتدایی او قرار می‌گیرد. این مورد در قبال مادر مارال و شخصیت مریم هم کاملا محسوس است.  در پایان فیلم، خانواده‌ای که دخترش را از دست داده است خیلی ریلکس‌تر از چیزی که باید باشد به نظر می‌رسد. پس از خروج مارال از خانه بزرگ‌ترین مساله‌ای که مخاطب را آزار می‌دهد مساله زمان است. زمانی که مشخص نیست چقدر از آن گذشته است. رفت و برگشت‌های بی‌جهت در زمان داستان وضع بحرانی مارال و خانواده او را بسط نمی‌دهد بلکه از شدت آن به مرور کاسته می‌شود. گره‌افکنی‌ها و گره‌گشایی‌ها بعد از وقوع قتل در فیلم، بسیار سطحی‌تر از چیزی هستند که در پارادایم‌های سینمای معمایی مرسوم و اثرگذار است. اتفاقات و کشمکش‌های بین کاراکتر‌ها از روابط علت و معلولی بهره نمی‌برد. اصلا مساله خروج از کشور توسط مارال چه بود و چرا در داستان رها شد؟ نظیر این سوال به وفور در فیلم یافت می‌شود.  فیلمساز تکلیف خودش را با قصه‌اش و زاویه دید خود نمی‌داند. ایرادات یادشده به جایی ختم می‌شود که بعد از گره‌گشایی و افشای راز مارال مخاطب با یک فیلمفارسی روبه‌رو می‌شود. نحوه باج‌گیری نگین از فرهاد و آن انتقام پایانی در حضور مادر مارال و همسر فرهاد کاملا برگرفته از فیلمفارسی‌های دهه 40 سینمای ایران است.  مساله دیگر درباره نحوه انتخاب بازیگران است. انتخاب رضا عطاران برای ایفای نقش فرهاد، نادرست‌ترین تصمیم در این زمینه است. شقایق فراهانی با گریم نامطلوبش، در نقش مادر نگین قابل قبول نیست. در مجموع، همانطور که انتظار می‌رفت «آبنبات چوبی» فیلمی کم‌ارزش است که ارزش دیدن ندارد. اگر چه باید پیش‌بینی کرد طبق اتفاقات گذشته با جنجال‌های این تهیه‌کننده باز هم باید «آبنبات چوبی» را یکی از گزینه‌های بهترین فصل اکران در بهار دانست!


Page Generated in 0/0069 sec