مهدی طاهرخانی: قبل از بازی با تراکتوسازی، بعضی از هواداران پرسپولیس احساس چندان خوبی نسبت به پیروزی تیمشان نداشتند. خیلیها علت را نمیدانستند اما یک حس مشترک به آنها میگفت احتمال پیروزی کم است. سرانجام همان حس درونی پیراهن واقعیت بر تن کرد اما دلیلش چه بود؟ تنها لازم است پرونده پرسپولیس بعد از تعطیلیهای لیگ را رصد کنید. هرگاه لیگ به هر دلیلی برای یک مدت تعطیل شد، تیم برانکو برای رسیدن به شرایط قبل باید بازیهای اولیه را قربانی میکرد. اینبار هم همان اتفاق افتاد. مهدی طارمی به عنوان مهمترین بازیکن پرسپولیس هیچ شباهتی به آخرینباری که در ترکیب قرمزها قرار گرفت و از قضا گلزنی کرد (بازی با فولاد) نداشت. سایر بازیکنان هم یا از آمادگی سابق به دور بودند یا به نوعی بسیار سنگین و پر اشتباه بازی میکردند. شاید تحقیق، تفحص و آسیبشناسی این موضوع دستآخر آدرس تمرینات برانکو را بدهد و عنوان کند او تایمینگ مناسبی برای آماده کردن تیمش در تعطیلات ندارد. درست همانند نیمه نخست بازی با سپاهان که قرمزها بعد از یک وقفه طولانیمدت، نشان دادند بدنسازیشان سنگینتر از حد ممکن بوده است. پرسپولیس بیش از 2 هفته از میدان مسابقه دور بود و تمرینات پرفشار بدنسازی را پستسر گذاشت. البته موضوع مخرب اعتصاب و حواشیاش هم بیشترین اثر سوء را روی امثال طارمی گذاشت که به آن میشود در مطلبی جداگانه اشاره کرد. از اینرو میتوان تیم برانکو را بزرگترین قربانی لیگی دانست که بیشترین تعطیلی را در همه جهان به خود اختصاص داده است. بازیها بعضا 5 روز یکبار برگزار میشود و سپس برای نبردهای لیگ قهرمانان آسیا 2 هفته لیگ به کما میرود. به راستی نمونه مشابه این نوع برنامهریزی را در کجای جهان میشود پیدا کرد؟ شاید برانکو برای نخستینبار در طول زندگی حرفهایاش به این پدیده نادر برخورد کرده است از اینرو بهرغم تجربه فراوان، برنامه صحیحی برای آماده کردن تیمش ندارد.
ظلمی که بنگر در حق تیمش کرد
سوای موضوع مهم و قابل بحث نوع تمرینات برانکو در تعطیلات لیگ، مسائل دیگری هم در ناکامی پرسپولیس کاملا مشهود بود. نوع فوتبالی که برانکو روی انجام آن اصرار دارد برخلاف خیلی از تیمها، مبتنی بر انجام کارهای ترکیبی است که نخستین شاخصه آن داشتن تمرکز کافی است. اما چرا پرسپولیس در نیمه دوم، همان لحظاتی که باید برای گل پیروزیبخش تلاش میکرد؛ فرم همیشگیاش را نداشت؟ محسن بنگر به عنوان کاپیتان، بزرگترین هدیه را به امیر قلعهنویی داد. در آغاز نیمه دوم و در صحنهای که داور در سوت خود به نفع پرسپولیس دمیده بود، بنگر بیجهت بدترین و خطرناکترین تکل ممکن را روی پای ایرانپوریان رفت که اگر داور آن برخورد را از زاویه مناسب مشاهده میکرد بدون تردید باید کارت قرمزش را به کاپیتان قرمزها نشان میداد. اما این پایان اشتباه او نبود. بنگر تیمش را تا آستانه
10 نفره شدن و به هم ریختن همه برنامهها پیش برد اما نه تنها از گاف بزرگ داور درس عبرت نگرفت که بیجهت یک آشوب بزرگ به راه انداخت که تا لحظات آخر هم درون زمین و هم روی سکوها میشد التهاب این تنش بزرگ را مشاهده کرد. فیزیکی کردن بازی و انجام خطاهای متعدد دقیقا همان چیزی بود که قلعهنویی آرزویش را داشت. تیمی که هنوز در طول یک نبرد مهم به تعداد انگشتان 2 دست روی پرتاب اوت بلند اصرار میکند بدون شک گرفتن خطا در هر کجای زمین پرسپولیس را مهمترین شاخصه تاکتیکش قرار میدهد. روی یکی از همین خطاهای بیمورد بود که دست آخر پرسپولیس گل تساوی را دریافت کرد. اگرچه آن گل در نیمه نخست و قبل از متشنج کردن بازی توسط بنگر بود اما رامین رضاییان که از قضا بهترین بازیکن میدان هم میتوانست لقب بگیرد در صحنهای که بنگر به راحتی قادر بود مهاجم تراکتور را پوشش دهد در بدترین جای ممکن خطا کرد تا اینچنین هدیه خاص خود را به تیم قلعهنویی بدهد. عاقبت آن توپ به صورت غیرمستقیم درون دروازه سوشا مکانی رفت اما اگر برانکو روی خطا ندادن بیجهت در اطراف 18 قدم تیمش بیشتر اصرار میکرد شاید رضاییان در آن لحظه آن خطای بیارزش را انجام نمیداد.
فارغ از این موضوع، پرسپولیس تمام نیمه دوم را عصبی بازی کرد. بنگر التهاب را از زمین به روی سکوها برد و در ادامه این تنش سکوها بود که به ساق بازیکنان تزریق شد. تیم برانکو محتاج آرامش بود تا مثل همیشه، گام به گام تیم میهمان را به عقب ببرد و سپس با خلق موقعیتهای
پر تعداد به خواستهاش برسد. اما اینچنین نشد و پرسپولیس در بهترین حالت شاید تنها یکی، دو موقعیت خوب نصیبش شد که آن هم با درایت اخباری و بیدقتی مهاجمان پرسپولیس از دست رفت. خلأ یک بزرگتر و یک کاپیتان که با فریادهایش تیم را تهییج یا به آرامش دعوت کند به آزاردهندهترین شکل ممکن در پرسپولیس دیده میشود. بنگر برای بار چندم نشان داد لایق این بازوبند نیست و خودش بیش از هر فرد دیگری محتاج مدیریت است. او بار دیگر فیلم بازی را ببیند و بفهمد چرا تمرکز لازم را برای زدن ضربات سر نداشت؟ بازیکنی که در طول هر لیگ دستکم چندین گل با ضربه سر برای سپاهان به ثمر میرساند این روزها در پرسپولیس عملا ضربات سرش راهی به دروازه حریف ندارد. دلیل هم فقط یک چیز است؛ او آرامش ندارد و حتی به واسطه آن بازوبند، تلاطم ذهنیاش را به سکوها و سایر بازیکنان منتقل میکند. از این بدتر دیگر چه میخواهید؟
کامیابی زیر سایه کمال
و دست آخر میرسیم به میانه میدان. همه بودند به جز یک بازیکن خاص. کمال کامیابینیا در لیگ پانزدهم یکی از شاخصترین بازیکنان برانکو در میانه میدان به شمار میرود که همواره از زوج او و احمد نوراللهی به عنوان نقطه قوت قرمزها در میانه میدان یاد میکنند. اما غیبت کمال در بازی مقابل تراکتور نشان داد نوراللهی زیر سایه بازی مفید و صد درصد درگیرانه او توانسته تا این حد پیشرفت کند. نوراللهی در غیاب این بازیکن به پست سابقش یعنی هافبک دفاعی بازگشت اما نتوانست جای کمال را پر کند. برانکو هیچ ژنرالی را در میانه میدان نداشت که ناگهان توپ را از حریف بگیرد و با پخش کردن صحیحش ضدحملات پرسپولیس را طراحی کند. این غیبت آنقدر محسوس بود که سرمربی پرسپولیس هم در انتهای نبرد مجبور به اعترافش شد. شاید مقصر خود برانکو است که با نیمکتنشین کردن محض کفشگری، هیچ آلترناتیو مناسبی برای کامیابینیا برای چنین روزهایی کنار نگذاشته است و با عقبآوردن نوراللهی موجب شد پرسپولیس در جناج چپ دچار خلأ عجیبی شود. اینچنین بود که محمد انصاری یکی از ضعیفترین بازیهایش را به نمایش گذاشت. پرسپولیس در آخرین دقایق بازی صاحب یک پرتاب اوت در جناح چپ شد که پرس تراکتورسازی موجب شد آنها اوت را به راحتی از دست بدهند و طی برگشت همان توپ ساده، بختیار رحمانی با سوشا مکانی تک به تک شود. در آن صحنه پرسپولیس گل را خورد اما این تراکتور بود که گل را نزد. برانکو بار دیگر این بازی را تماشا کند؛ از غیب شدن طارمی که قطعا دلایل غیر فنی داشت تا زحمتی که کاپیتان پرخاشگر به تیم وارد کرد. حالا قهرمانی بسیار بیشتر از قبل سختتر شده و این را سرمربی بهتر از همه فهمیده است. راستی یک خبر بد برای هواداران پرسپولیس؛ بعد از بازی این هفته مقابل صبا در قم باز هم لیگ 3-2 هفته تعطیل میشود و باز هم همان قصه تکراری.