مراسم نکوداشت 4 دهه فعالیت بازیگر پیشکسوت سینمای ایران در خبرگزاری فارس برگزار شد. در این مراسم که بسیاری از اهالی سینما حضور داشتند، ابراهیم حاتمیکیا طی سخنانی گفت: پرویز پرستویی ستاره بزرگی در سینمای ایران است. وقتی با پرستویی همکاری میکنم در حقیقت در حال شنا در عالم هنر هستم و اصلاً حضور ایشان را در کنارم حس نمیکنم اما زمانی که در کنارم حضور ندارند، بسیار زیاد متوجه عدم حضورشان میشوم. در ادامه مراسم پرویز پرستویی به قرائت متنی که خود نوشته بود، پرداخت که در بخشی از آن آمده بود: «سخن از جشنواره فجر است دیگر. از عید صوری سینما! تحلیلهای عجیب و غریب و بیدلیل و مدرک را شنیدید... چیزی که مایه آزار شد، حاشیههای جشنواره بود. و اینک سوال بزرگ این است که چرا جامعه دچار چنین بیماری مهلکی بویژه در بخش فرهنگ شده است؟ چه شده که ما رسالت خود را گم کردهایم و فقط به قلع و قمع کردن یکدیگر میاندیشیم؟! به کدامین دلیل، اصل، گم شده و افترا و انتقاد بیپایه و اساس، جای آن را گرفته است؟ یادم میآید که ما یک شرح وظایف داشتیم؛ کار برای مردم. تلاش برای رضایت آنها. رویای سینمای خوب و باکیفیت... ولی آیا پای این شرح وظایف ایستادهایم؟ آیا تمام هم و غممان را برای حصول به این اهداف صرف کردهایم؟... نه! ما شرح وظایفمان را فراموش کردیم... به کلی...من امسال دوباره که نه... چندباره سیمرغ گرفتم و از این بابت خوشحالم، اما اگر تصور میکنید که حلاوت این برد را زیر دندان احساس میکنم، سخت در اشتباهید! مگر میگذارند؟ مگر گذاشتند؟ تریبونداران، هنوز عرق جبین ما خشک نشده، داد سخن دادند که حاتمیکیا چنین است و چنان. بادیگارد، چنان بود و چنین...و پرستویی را به مصلحت سیمرغ بخشیدند... به من! پرویز پرستویی که در فرآیند ساخت فیلم «بادیگارد» از وجودم مایه گذاشتم و از
3 نقطه جسمم، دچار نقص عضو شدم! که البته منتی بر سر کسی نیست. خودم خواستم که برای لمس روح و روان مخاطبم، از روح و روان و جسمم مایه بگذارم، اما سیمرغ مصلحتی اصطلاحی که امسال آن را اختراع کردند، داستان دیگری است و کمی وجدانم را به عذاب میاندازد. اگر سکوت کنم... محض رضای خدا، بگذارید همه در یک راستا و آن هم خدمت به مردم گام برداریم. دست بردارید از گروکشی و انتقادها و برچسب زدنهای بیپایه و اساس. نیمنگاهی بیندازید به شرح وظیفهتان. شما آمدهاید که متولی فرهنگ و اشاعهدهنده هنر باشید. تریبون وفا ندارد! مردم را دریابید. مخاطبان تشنه سینمای خوب، بازی خوب، فیلمنامه خوب، کارگردان خوب... سیمرغ؟! بارها گفتهام و میگویم که سیمرغ من که نمیتوان روی آن قیمت گذاشت، مهر مردم است. لطفی که به من دارند و کلماتی که گاهی آنقدر داغند که بر دلم مهر میزنند... سیمرغ؟! آن هم از نوع مصلحتیاش؟! مال شما! مال خودتان.... برای من همین کافی است که بدانم مردم مرا در آن نقش، باور کردند یا نه؟ دوست داشتند یا نه؟