printlogo


کد خبر: 155194تاریخ: 1394/12/25 00:00
نگاهی به آثار ادبی منتشرشده از کیشلوفسکی
همراه با جهان داستانی آقای فیلمساز

کریستف کیشلوفسکی، کارگردان مشهور لهستانی علاوه بر فیلم‌های سینمایی چند داستان نیز در کارنامه دارد که «رمان- فیلمنامه» نامیده شده و بین ژانر داستان و فیلمنامه قرار دارند. با وجودی که کیشلوفسکی را بیشتر به‌عنوان یک فیلمساز می‌شناسیم اما این کارگردان لهستانی، علاقه زیادی به داستان‌نویسی داشته و نوشته‌هایی هم در این زمینه دارد. به گزارش مهر، هانا کرال دوست و به نوعی دراماتورژ کیشلوفسکی ۳ اثر داستانی او را به صورت منسجم در سال ۲۰۰۱ به چاپ رساند و در سال ۲۰۱۱ هم مصاحبه‌ای درباره این کار خود داشت که در آن گفت‌وگو به توضیحات و چگونگی به سرانجام رسیدن این کتاب، یعنی «اتفاق و دو داستان دیگر» پرداخت.
کرال بیشتر اهل داستان و ادبیات بوده و کیشلوفسکی بیشتر اهل سینما. این دو در هر 2 حوزه با یکدیگر دادوستد داشته و به یکدیگر کمک می‌کردند. بنابراین هانا کرال کمک شایانی در به سروسامان رسیدن این داستان‌ها برای چاپ، کرده است. به تازگی ترجمه‌ای از کتاب مذکور که ۳ رمان- فیلمنامه کیشلوفسکی را دربر می‌گیرد، به چاپ رسیده که ۳ داستان چاپ شده در آن، توسط عظیم جابری به فارسی برگردانده شده است. مطالعه این رمان- فیلمنامه‌ها احساس مطالعه یک فیلمنامه یا تماشای یک فیلم را به مخاطب منتقل می‌کند. گویی مشغول خواندن فیلمنامه چند اثر از کیشلوفسکی هستیم یا داریم فیلمشان را تماشا می‌کنیم البته فیلم‌هایی که از این ۳ اثر داستانی توسط کیشلوفسکی ساخته شد، تفاوت‌هایی با نوع داستانی و رمان‌شان دارند. کیشلوفسکی در این داستان‌ها، لهستان پس از کمونیسم یا همان کمونیسم‌زده را به تصویر می‌کشد و  آرزوی داشتن زندگی آرام و بی‌دغدغه را می‌توان از همان ابتدا در داستان «آرامش» مشاهده کرد؛ داستانی که اسمش هم موید مفهوم و روح درونی آن است.  این داستان درباره مردی است که از زندان آزاد می‌شود و برای خود برنامه می‌ریزد تا زندگی‌اش را با ازدواج و داشتن شغل سر و سامان بدهد. داستان دوم کتاب، «آماتور» قصه و شرح حال یک مستندساز آماتور است. هم در این داستان و هم در دوتای دیگر، می‌توان نقش پررنگ سرنوشت را مشاهده کرد. این نقش در داستان آخر کتاب «اتفاق» بسیار پویاتر است که موجب می‌شود در فرازهایی از مطالعه‌اش، کاملا احساس خواندن یک فیلمنامه را داشته باشیم. به هر حال، در داستان «آماتور» که کیشلوفسکی بسیاری از وقایع و شنیده‌ها و دیده‌های زندگی خود را به آن وام داده است، با یک تکنیسین مکانیک روبه‌رو هستیم که روزی رئیسش به دلیل داشتن دوربین فیلمبرداری شخصی، او را مجبور می‌کند برای شرکتی که در آن کار می‌کند، فیلم تبلیغاتی درست کند. راهی که فیلیپ (شخصیت اصلی داستان) می‌رود یا به عبارتی اتفاقاتی که سرنوشت پیش پایش می‌گذارد، از جمله حوادثی است که بسیاری از هنرمندان لهستانی و اروپایی شرقی آن را تجربه کرده‌اند. فیلیپ که یک زندگی آرام با همسر و دختر تازه متولد شده‌اش دارد، با موفق شدن در مستندسازی و بالا گرفتن کارش، خانواده را فراموش کرده و غرق در کار فیلمسازی می‌شود.  دغدغه اقتصادی و معیشتی شخصیت‌های داستانی کیشلوفسکی از جمله مسائلی است که در فکر آنها خوانده می‌شود و به‌عنوان نیروی پیشران و جلوبرنده آنها کار می‌کند. اگر بخواهیم از منظر نظریه‌های ساختگرایی یا پساساختگرایی به این ۳ رمان- فیلمنامه نگاه کنیم، باید بگوییم از نظر ساخت و فرم، هم رمان هستند هم فیلمنامه البته کفه داستان بودنشان (به دلیل توصیف و تشریح جزئیات) سنگین‌تر است. به طور خلاصه از منظر پساساختگرایی هم می‌توانیم به وجود گفتمان قدرت در شمایل شخصیت مدیر و در افق وسیع‌تر، جبری که سایه‌اش بر سر شخصیت‌های داستان‌ها سنگینی می‌کند، اشاره کنیم. البته این بحث، سطور و جملات زیادی می‌طلبد که از حوصله این مطلب بیرون است. رمان- فیلمنامه «اتفاق» که سومین اثر چاپ‌شده در این کتاب است، از نظر طرح داستانی و ساختاری، پیشروتر از 2 داستان پیشین است.  از همان ابتدای داستان، لحن تردیددار راوی دانای کل، جلب توجه می‌کند. «آیا قبل از آنکه ویتک دلوگوش را ببینیم که با ساکی زیر بغل در ایستگاه قطار ووچ می‌دود، باید چیزی راجع به او بدانیم؟ یا بزودی هرچه را که تا آن روز (3 سال قبل) برایش اتفاق افتاده بود خواهیم فهمید؛ زمانی که در پرواز، هواپیمایش دچار تکان‌های شدید می‌شود و او چند اتفاق زندگی را می‌بیند که از میان تکه‌های خاطرات به تدریج رو به زوالش رژه می‌روند؟»  اتفاق، در ایستگاه قطار می‌افتد و سرنوشت و تقدیر شخصیت ویتک را رقم می‌زند اما کیشلوفسکی با عدم قطعیت، چند اتفاق را روایت می‌کند که اگر هرکدامشان رخ می‌داد، بازه زمانی ۳ ساله قصه به چه شکل متفاوتی رخ می‌داد.  یکی از جملات ابتدایی داستان هم که در معرفی شخصیت ویتک آمده، به این ترتیب است: «گیریم که او در ژوئن ۱۹۵۶ در پوزنان متولد شده است...» اوضاع و شرایط لهستان در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به خوبی در این رمان- فیلمنامه به تصویر کشیده شده است و از خلال حالت‌های مختلفی که در صورت رسیدن یا نرسیدن ویتک به قطار رخ می‌دهد، می‌توان شرایط اجتماعی، سیاسی این کشور را در بازه زمانی یادشده دید. یکی از معانی داستان «اتفاق» و هم 2 داستان دیگر این کتاب، در جامعه‌ای که داستان‌ها در بسترش رخ می‌دهد، معنی «اتفاق» یا تقدیری است که پیش روی انسان گذاشته می‌شود. شخصیت‌های ۳ قصه، علاوه بر نقش فعالانه و کنشگری‌ای که دارند، گویی نقشی انفعالی هم دارند که باعث می‌شود حوادث و اتفاقاتی آنها را به سمت و سویی پیش ببرد. در مجموع مطالعه کتاب «اتفاق و 2 داستان دیگر» از کیشلوفسکی برای طرفداران و علاقه‌مندان سینمای این کارگردان، لذتبخش خواهد بود چون همان طور که اشاره شد با خواندن این داستان‌ها‌ گویی مشغول تماشای فیلم‌های کیشلوفسکی یا فیلمنامه آنها هستند. این لذت بعد از دیدن فیلم‌هایی که بر پایه همین داستان‌ها ساخته شده‌اند، مضاعف خواهد شد.


Page Generated in 0/0049 sec