printlogo


کد خبر: 159650تاریخ: 1395/4/6 00:00
شاعران شعرهای«موضع‌دار» انقلاب اسلامی-1
دردهای من، دردهای مردم زمانه است

محمدرضا کردلو: در میان همه شاعران این سرزمین در همه دوره‌ها، شاید کمتر عصری، اهل ادبی دغدغه‌مندتر از شاعران پس از انقلاب داشته باشد. شاعر در دوران بعد از انقلاب و در حالی که برخی پس از تثبیت نظام، به دنبال فروکاستن از ایده‌ها و مواجهه‌های انقلابی‌اند، انقلابی‌تر از همیشه ظاهر می‌شود. در هر 4 دهه پس از انقلاب اسلامی، شاعرانی، فرزند زمانه خویشتن، می‌زیسته‌اند که نه بی‌طرف بوده‌اند، نه گوشه انزوا گزیده‌اند که هم طرف‌شان مشخص بوده و هم میان مردم حضور داشته‌اند.  اشاره اخیر رهبر انقلاب به مساله شعر موضع‌مند، ناظر به تقویت همین عناصر شاعر و جریان شعری است که در سال‌های اخیر نیز به واسطه حضور برخی شاعران جوان، از تکاپو نیفتاده است، به روز است و نسبت به مسائل اجتماعی بی‌تفاوت نیست. رهبر انقلاب در دیدار اخیر با شعرا گفتند: اگر چنانچه ما شعری داشته باشیم که نسبت به مسائل جاری کشور هیچ موضعی نداشته باشد، این شعر به کار نیاز کشور نمی‌آید؛ باید موضع داشته باشد... شعرمان را شعر زنده و جاندار و موضع‌دار قرار بدهیم و آن را منعکس بکنیم، یعنی ترویج کنیم؛ افراد ترویج کنند، صداوسیما ترویج کند، دستگاه‌های دولتی و غیردولتی ترویج کنند.در سیر بازشناسی شعر و سرود موضع‌دار پس از انقلاب اسلامی نام‌های فراوانی وجود دارند که هرکدام به سهم خود، حضوری فعال در حوزه تقویت شعر موضع‌دار داشته‌اند. حمید سبزواری، حبیب‌الله معلمی، سلمان هراتی، قیصر امین‌پور و سیدحسن حسینی از چهره‌های تاثیرگذار شعر موضع‌مند پس از انقلاب هستند که در این گزارش کوتاه از آنها یاد می‌شود.
شاعر سرودهای انقلابی
حمید سبزواری با بیش از 800 سرود و ترانه انقلابی نقش مهمی در پیشبرد اهداف انقلاب داشت. اشعار او بیانیه انقلاب بود. حمید سبزواری با قریحه شعری بالا و رویکردی موضع‌دار همواره در تقویت جریان انقلابی حضور فعال داشت. رهبر انقلاب در دیدار اخیر با شعرا با بیان خاطره‌ای از تاثیر سرودهای ایشان گفتند: خدا رحمت کند شهید مجید حدادعادل را -برادر آقای دکتر حدادعادل خودمان- که در اوایل سال ۶۰ این را به من می‌گفت؛ می‌گفت وقتی در سال ۵۹، سنندج از دست ضدانقلاب آزاد شد- دست ضدانقلاب بود، مسلط بودند؛ نیروهای ما فقط در پادگان محصور و محدود بودند- مردم خوشحال شدند و به خیابان‌ها آمده بودند؛ سنندج قبل از اینکه آزاد بشود، خیابان‌ها محصور بود، تهدید بود، دائم صدای گلوله از آنجا می‌آمد، بعد که ضدانقلاب را از آنجا بیرون کردند، سنندج شد یک شهر عادی. خب! سنندج شهر قشنگ و مطلوبی هم هست؛ آنهایی که دیده‌اند، می‌دانند؛ شهر خواستنی و زیبایی است. ایشان می‌گفت که دیدم یکی از این آبمیوه‌گیری‌ها یک بساط آبمیوه‌گیری کنار خیابان راه‌انداخته؛ این جوان‌ها هم آمدند ایستادند و منتظر نوبتند که او آبمیوه بگیرد و بدهد به اینها. او همین‌طور که هویج را می‌گذارد در ماشین آبمیوه‌گیری و دسته را فشار می‌دهد، این را دارد می‌خواند: «این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد»؛ این را تازه حمید گفته بود؛ شاید مثلاً فرض کنید یک ماه بود، 2 ماه بود یا شاید هم کمتر که این شعر گفته شده بود؛ حالا در سنندج یک نفری دارد آب ‌هویج می‌گیرد، کسی هم به او نگفته بخوان که به او گفته باشند این شعر را بخوان؛ نه، همین‌طور خودش به‌طور طبیعی [می‌خواند]. ببینید، سرود این است؛ یعنی سرود مثل هوای تازه، مثل هوای بهاری نفوذ می‌کند.
با نوای کاروان
حبیب‌الله معلمی، شاعر تاثیرگذارترین سرودها و نوحه‌های دفاع‌مقدس است. نوحه‌ها و سرودهای مطرح در دوران دفاع‌مقدس که با خلق فضایی سرشار از حماسه و شور، حضور رزمندگان در جبهه‌های حق علیه باطل را به زبان شعر تصویر می‌کرده، نتیجه ذوق شاعری است که خود رزمنده‌ای بود که در کنار رزمندگان در جبهه‌ها یا فرماندهان در قرارگاه‌های عملیاتی و در اوج انفجار و اضطراب با آرامش، دل به توکل و ایمان می‌سپرد و شعر می‌سرود. رهبر انقلاب در دیدار رمضانیه امسال با شاعران با تاکید بر تاثیرگذاری نوحه‌ها با فضای انقلابی از معلمی نام برده و گفتند: «مفاهیم سیاسی آن روز را که در مبارزه مطرح بود، در قالب نوحه منتقل کرده بودند. ما شبیه این را در دوره‌ دفاع‌مقدس داشتیم؛ این نوحه‌هایی که آقای آهنگران خواند - و آن شاعر محترمی که خدا رحمتش کند، آقای معلمی که در اهواز برای ایشان شعر می‌گفت- آنها هم همینجور، اینها هم شعرهایی و نوحه‌هایی بود که آموزش‌دهنده بود. ما باید این کار را جدی دنبال بکنیم». معلمی نوحه‌های جاودانه‌ای چون:
شور حسین(ع) است چه‌ها می‌کند
این لشکر حق عازم کرببلاست امشب
سوی دیار عاشقان رو به خدا می‌رویم
بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت
ای لشکر حسینی تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر
کرببلا ‌ای حرم و تربت خونبار حسین(ع) / این همه لشکرآمده عاشق دیدار حسین(ع)
...و صدها نوحه و شعر شنیدنی و خاطره‌انگیز را در کارنامه درخشان ادبی خود دارد.
دردهای مردم زمانه
قیصر امین‌پور یکی از پیشگامان شعر انقلاب اسلامی پس از تشکیل حوزه هنری است. امین‌پور سروده‌های موضع‌دار، انقلابی و جهتداری پیرامون پایمردی‌ها و مقاومت و انقلاب اسلامی دارد. دلنشین‌ترین اشعار اجتماعی امین‌پور در همین فضای مقاومت و پایداری در قالب‌های نیمایی، رباعی و غزل سروده شده‌ است. می‌خواستم/ شعری برای جنگ بگویم/ دیدم نمی‌شود/ دیگر قلم زبان دلم نیست/ گفتم: سلاح سخن کارساز نیست/ باید سلاح تیزتری برداشت/ باید برای جنگ/ از لوله تفنگ بخوانم با واژه فشنگ.
یا در قالب رباعی:
گفتم که: چرا دشمنت افکند به مرگ؟
گفتا که: چو دوست بود خرسند به مرگ
گفتم که: وصیتی نداری؟ خندید
یعنی که همین بس است: لبخند به مرگ
***
 گامی به تولا زده بودم ‌ای کاش
جامی ز می ‌لا زده بودم ‌ای کاش
آن شب که قراولان توفان رفتند
چون موج به دریا زده بودم ‌ای کاش
***
موسیقی شهر بانگ رودارود است
خنیاگری آتش و رقص دود است
بر خاک خرابه‌ها بخوان قصه جنگ
از چشم عروسکی که خون‌آلود است
فرزند مظلوم توام، بدون‌پاپیون، بدون  پیپ
سلمان هراتی با آنکه در جوانی رهسپار دیار ابدیت شد اما در دوران حضور خود در عرصه شاعری به خوبی به عنوان یک شاعر موضع‌دار آرمانگرا شناختی موقعیت‌شناسانه از جبهه خودی و بیگانه و مفهوم دشمن داشت. در بخشی از شعر «وطن» سلمان هراتی، اینطور می‌خوانیم:
ای ایستاده در چمن آفتابی معلوم/ وطن من!/ ‌ای توانا‌ترین مظلوم/ تو را دوست می‌دارم!/ ‌ای آفتاب شمایل دریا دل/ و مرگ در کنار تو زندگی است/ ‌ای منظومه نفیس غم و لبخند/ ‌ای فروتن نیرومند!/کی می‌توان از سادگی تو گفت/ و هم/ به دریافت خرمهره «نوبل» نایل آمد/ من فرزند مظلوم توام/ نه پاپیون می‌زنم/ و نه پیپ می‌کشم/ مثل تو ساده/ که هیچ کنفرانس رسمی او را نمی‌پذیرد/ و شعر من/ عربده جانوری نیست/ که از کثرت استعمال «ماری‌جوآنا» / دهان باز کرده باشد/ بلکه زمزمه‌ای است/ که مظلومیت تو مرا آموخته/ تو مظلوم سترگی/ و نه ضعیفه‌ای که/ پیراهنش را دریده باشند/ ‌ای شکیبای شکوهمند چندین تابستان است/ که در خون و آفتاب می‌رقصی/ کجای زمین از تو عاشق‌تر است/ ‌ای چشم‌انداز روشن خدا/ در کجای جهان/ این همه پنجره برای تنفس باز شده است؟
یا در سروده‌ای درباره جبهه می‌نویسد:  دلم برای جبهه تنگ شده است/ از یکنواختی دیوارها دلم می‌گیرد/ می‌خواهم بر اوج بلندترین صخره بنشینم/ آن بالا به آسمان نزدیک/ و می‌دانم لحظه‌های تولد باران را/ پیش‌بینی کن...
شاعری که شعرش آرام نگرفت
سیدحسن حسینی، شاید بی‌محاباترین نقد‌ها را به جریان خمود و عافیت‌طلب یا به اصطلاح روشنفکری کرده باشد. در سکانس کلمات که بخشی از روایات، مقالات و خاطرات اوست می‌خوانیم: «شگفتا! بزدل‌ترین انسان نیز دوست دارد حلاج را تا حوالی میدان اعدام بدرقه کند و برایش در دل هورا بکشد! تا از زمره حق‌طلبان به حساب آید!»
«وقتی که روشنفکر در کوچه‌های شهر پر آشوب/ دور از هیاهوها عرق می‌خورد/ با جانفشانی‌های حزب‌الله / تاریخ آن ملت ورق می‌خورد» سروده اوست در نقد همین جریان. جریانی که او از آنها به کولر در زمستان و بخاری در تابستان هم تعبیر می‌کرد. موضع‌مندی شعر سیدحسن حسینی، موجب شده بود برخی محافل او را طرد کنند اما او برایش مهم نبود، شاعری نبود که به قول خودش، وام بگیرد، شعرش آرام بگیرد!
دیده از نگاه و لب ز گفت‌وگو
بسته‌اند اگرچه
باز
بر لب خموش‌شان ترانه است:
اشک را مجال‌ های‌وهوی مده
گوش کن به چشم خود
در مسیر بادهای نوحه‌گر
بی امان به سوی جبهه می‌وزد
 پرچم مزارشان
گفت و بغض من شکفت.
 


Page Generated in 0/0316 sec