printlogo


کد خبر: 163838تاریخ: 1395/6/29 00:00
FATF، ابزاری برای مهار قدرت ایران
این غائله را پیش‌بینی کرده بودیم

محمدمهدی بندرچی: روزنامه «وطن امروز» 21 اردیبهشت سال 93 از صاحب این قلم مطلبی با عنوان «جان کری از کدام تصمیم بسیار دشوار ایران سخن گفت؟» منتشر کرد. آن روز گفتیم تصمیمات دشوار مدنظر آمریکا که در مصاحبه «جان کری» بدان اشاره شده، با هدف مهار قدرت ایران در مسیر رسیدن به «جایگاه هژمونی منطقه‌ای» است. گفتیم آمریکایی‌ها عناصر سه‌گانه‌ای را در ایران هدف گرفته‌اند که در اصطلاح علمی توان تخریب و ایذا
«Heart And Destroy» خوانده می‌شوند و ایران باید درباره آنها «تصمیمات دشوار»  بگیرد. در مقاله اردیبهشت‌ماه 93 اشاره کردیم که این عنصر قدرت، حول مسأله توان حزب‌الله در لبنان می‌چرخد و قطعاً استکبار در مرحله‌ای که پس از کشیدن دندان‌های هسته‌ای ایران باشد مذاکرات را منوط به حذف قدرت‌های ایذایی کشورمان خواهد کرد. امروز می‌بینیم این پیش‌بینی حتی فراتر از حد انتظار به‌وقوع پیوسته است.   مقاله مذکور را پس از انتشار محضر پروفسور «دهقانی‌فیروزآبادی»- تحلیلگر ارشد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران- عرضه داشتم. استاد در کمال سماحت نگاشته‌های این کمترین را مطالعه کرده و هفته بعد در کلاس سیاست خارجی ایران گفتند غیرممکن است مذاکره‌کنندگان برای رسیدن به توافق در حوزه هسته‌ای، توان ایذایی کشور آن هم در حد قدرت حزب‌الله را وجه‌المصالحه قرار دهند. شاید آنها حداکثر قول داده باشند حزب‌الله کمتر تکاپوهای عملیاتی داشته باشد و در عوض، تحریم‌های بیشتری رفع شود اگرنه مذاکره مستقیم بر سر موضوع‌های اینچنین، محال است. مجدداً 8 تیرماه سال 93 مقاله مفصل‌تری با عنوان «عامل موازنه‌ای به اسم «حزب‌الله»؛ نگاهی به مساله حزب‌الله در مذاکرات ایران و غرب» در روزنامه «وطن امروز» به طبع رساندم. در آنجا اشاره کردم «وزارت دفاع آمریکا در خردادماه سال جاری [93] مطلبی از رئیس ستاد مشترک ارتش خود منتشر کرد که حکایت از یک طمع هژمونیک برای بلعیدن و حل مفهومی به اسم «حزب‌الله» در منطقه دارد. این مساله در یک ارتباط وثیق ارگانیک با مجموعه مذاکرات ایران و غرب است و بر مهندسی مجددی که دولت اعتدال برای ارتباطات خارجی کشور تعریف کرده، سایه ناگزیری انداخته است». در انتهای آن مقاله 5 صفحه‌ای نیز استنتاج کردیم «غرب و نیروهای منطقه‌ای (یعنی رقبای ایران)، به مساله ابعاد تهاجمی و جنبه‌های «تهدیدی» قدرت ایران می‌پردازند و هدف نهایی آنان نیز مهار و سرکوب این جنبه‌هاست.... اما در صورتی که توان برون‌مرزی و قدرت تخریبی ایران (با تعریف علمی مکاتب روابط بین‌الملل) از دست برود، باید دانست آمریکایی‌ها برای همیشه از مفهومی به نام قدرت جمهوری اسلامی آسوده می‌شوند و البته برنامه‌های آتی نظام برای هرگونه نیل به قدرت منطقه‌ای از حیز انتفاع ساقط خواهد شد». بیش از یک سال می‌گذرد که هیچ مطلبی از این کمترین در «وطن امروز» منتشر نمی‌شود. از آن روی که «الخَیرُ فِی ما وَقَع»، فلذا گذشت زمان صحت پیش‌بینی‌های مبتنی بر مطالعات علمی را اثبات می‌کند. علومی که نشان از جریان نظم پولادین در سنن الهیه دارند. سنتی که در جوار بلندای «وَ السّماءَ رَفَعها»، عمق «وَضَعَ المِیزانَ» را نیز در کالبد خویش دارد. همان‌طور که تابستان 93 پیش‌بینی کردیم 3 عنصر «توان موشکی- سپاه قدس- حزب‌الله لبنان» در پس مذاکرات هسته‌ای طعمه استیلاجویی غرب خواهند شد، امروز در تابستان 95 شاهدیم از هزار مأذنه صدای واویلا در اجرایFATF  برپاست و اکنون آنچه البته به جایی نرسد، فریاد است!  اکنون فریاد مطبوعات بر سر هاشمی یا قوه مجریه، مصداق همان جیغ‌های بنفشی است که خودشان مدام درباره دیگران به‌کار می‌بردند. امروز این چاقوکشیدن‌ها در کوچه بن‌بست رنگی ندارد، چون دیگر ‌کار از کار گذشته و رفسنجانی از واقعه‌ای تمام‌شده حکایت می‌کند. اصولاً غوغاسالاری‌های همین روزنامه‌نگاران بوده که همواره بر دلسوزی‌های محقـقان سایه می‌افکند تا فجایع بموقع بر آفتاب نیفتد فلذا اکنون دیگر ژست غیرتمداری، ارزشی نخواهد داشت. در حقیقت اشارات هاشمی بر مفهوم امکان پیشرفت کشور بدون داشتن یال و کوپال نظامی، دقیقا برای به مرگ گرفتن است تا ملت به تب راضی شود. هاشمی به عنوان یک رئالیست موقعیت‌گرا خوب می‌داند نه خاورمیانه مثل آسیای جنوب شرقی است نه ایران همانند اروپای غربی است که بدون توان نظامی بتواند تحقیرهای بین‌المللی را با ساخت بنز و دارو، درمان کند. او به هیچ وجه نمی‌خواهد در بطن منطقه‌ای که بر سر نفت آن هر روز ده‌ها انسان ذبح می‌شوند، برای قلب تپنده خاورمیانه، عمل باز تجویز و اجرا کند. پس امروز این تفکر همیشه حاکم در پی چیست؟ آیا حاضریم پویش‌های منطقه‌ای و تحولات علمی را به‌درستی تحلیل کنیم تا جواب این سوال را بدانیم؟ من که بعید می‌دانم چنین همتی در فعالان رسانه‌ای و سیاسی کُلهم اجمعین باشد.  دکتر «ابراهیم متقی» در همایش دیپلماسی هسته‌ای که در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد، همراستا با سایر اساتیدی که میانه چندانی با سیاست‌های «جلیلی» و «احمدی‌نژاد» نداشتند، سخن مهمی گفت و به‌رغم میل دانشجویان 2 ستاره و 3 ستاره حاضر در همایش، حقیقت امروز را پیش‌بینی کرد. استاد دانشگاه تهران که بحق یکی از آمریکاشناسان زبردست کشور ماست ضمن تبیین شواهدی مبنی بر اینکه ظریف دانشی در سیاست بین‌الملل ندارد، رفتار غربی‌ها را برخلاف رفتار غوغاسالار ما دانست که به هم فحش می‌دهیم و به هم می‌پریم و بخوبی یادآور شد غربی‌ها رفتارشان کاملاً «حقوقی» و در عین حال «بسیار بی‌رحمانه» است. امروز با اجرای طلیعه FATF بخوبی آن بی‌رحمی حقوقی آشکار شده است. هاشمی و متولیان خودخوانده نظام و انقلاب البته از این بی‌رحمی بخوبی مطلعند و مقاومت را بیهوده می‌دانند همانطور که در تصویب قراردادهای الجزایر با امضای یک طرفه بهزاد نبوی بر دیدگاه خویش صحه نهادند و تنها سودی که از واقعه لانه جاسوسی کسب کردند حذف و سرکوب تمام مخالفان خویش از صالح و طالح بود. امروز هم اگر هیلاری کلینتون پیروز رقابت آمریکا شود- که ظاهراً هم می‌شود- فشارهای بی‌رحمانه تشدید می‌شود و کشور باید همان 3 عنصر قدرت‌خیز حزب‌الله، توان موشکی و سپاه پاسداران را بدهد یا به نوع دیگری از حکومت تن دردهد. البته برای تفکر عملگرای هاشمی ساختار امنیتی لازم برای بقا در قدرت یک امر ضروری است تا بدان وسیله بتواند رندانه هر توان سازماندهی مردمی را در ایران پهناور خرد کند. تفکر مزبور راهی برای اصلاح اقتصاد و تدبیر امور مملکت جز پیوستن به آغوش نظم جهانی «World Order» نمی‌شناسد و می‌داند بدون آن ادامه اداره مملکت ناممکن است؛ وانگهی! به طور مبنایی اعتقادی هم به آزادی به عنوان چتری بر فراز مؤلفه‌های دین‌داری، هنرورزی و علم‌محوری برای ساختن تمدن دینی- ملی ندارد هرچند بدبختی اینجاست که آن دسته از مخالفان این جریان که مجال بیان نظر دارند، نیز به طریق اُولی با آزادی‌های مدنی میانه‌ای ندارند فلذا در هر زمینی که وارد می‌شوند بازی را 30 بر هیچ واگذار می‌کنند.  پس راهی نمی‌ماند جز اینکه پیش از آغاز فشارهای «کلینتونی» بر ایران و توسعه تفکرات منظم کسانی همچون «آنا ماری اسلاتر»- که وزیر خارجه محتمل دموکرات‌ها باشد- خودمان- یعنی پدرخوانده‌های مُلک و ملت- سیگنال‌های لازم  را به کدخدا ارسال کنیم. ساختار انقلابی و توان ایذایی را بدهیم و در عوض در داخل هرچه خواستیم انجام دهیم. این برنامه از ابتدای مذاکرات در نظر اربابان سیاست- از هر دو طرف میز- وجود داشته است. در چنین صورتی است که آمریکا با آسودگی خاطر می‌تواند به استراتژی امنیت ملی خویش درباره چین و پاسیفیک مشغول شود. آمریکا برخلاف تصور غالب، در پی پایان خونریزی‌ها و اجرای امنیت کامل در خاورمیانه نیست تا آنگاه به سراغ پکن برود بلکه با استفاده از تئوری‌های نافذ «مرشایمر» و اشارات دقیق «کیسینجر» معلوم است تنها هدف غرب، برقراری موازنه قوای منطقه‌ای در مناطق ژئواستراتژیک است تا با اطمینان از نبودن انگیزه‌های هژمونی‌جویانه بویژه در خاورمیانه، بر استیلای خویش و امنیت اسرائیل اعتماد دوچندان کند.  اربابان داخلی نیز می‌پسندند بدون راه افتادن مجدد شعارهای 8 ساله برای کسب و نگهداری «حق مسلم ما»، یکضرب دعوا را تمام‌شده اعلام کنند. بی‌آنکه نیاز باشد یک وفاق ملی به‌ نحوی راستین در کشور پدید آید همان حاکمان برج عاج، کرسی قدرت را بچسبند و خودشان دست ایران را از تکاپو برای احراز جایگاه برتری منطقه‌ای عقب بکشند. شاید «گورباچف» هم همینطور می‌اندیشید و صادقانه گلاسنوست را نیم‌بندانه اجرا کرد و در نهایت بی‌آنکه اداره مملکت را به خود ملت بسپارد، دست به اصلاحاتی پدرسالارانه زد اما در نهایت نه فقط استقلال بلکه تمامیت ارضی کشورش را نیز منطبق با خواست رقیب، به دست باد سپرد. کیست که نداند آزادی و استقلال دو روی یک سکه‌اند؟
 


Page Generated in 0/0149 sec