printlogo


کد خبر: 1649تاریخ: 1392/12/18 00:00
بحران اوکراین

مأموریت مسکو برای دفاع از روس‌ها در مقابل فاشیسم اوکراینی
پای پوتین در پوتین تزار
کریمه همان شبه‌جزیره‌ای است که در آن نیروی دریایی تزار نیکولای پهلو گرفت و ترکان عثمانی را مجبور به عقب‌نشینی کرد. در همین دوران بود که کشتی‌سازی هم در روسیه با باز شدن پنجره پتروگراد رونق گرفت. تزار جدید کشتی‌سازی را از آلمان‌ها آموخته بود و صنعتی نو را برای پاروزن‌های دریای شمال به یادگار گذاشت. زمستان‌ها و تابستان‌های بسیاری گذشت تا تزاری جدید از میان آوارهای به جای مانده از شوروی برآید و به سوی سرزمین مادری که به قول خودش فاشیسم برای چیره شدن بر خاک مقدس آن نقشه‌هایی در سر دارد، لشکرکشی کند. تصور جنگی دیگر در شرق و اروپای باختری آن هم در همسایگی ناتو و اتحادیه اروپایی کمی دشوار است اما آنچه میان پاکستان و هند در کشمیر رخ داد، در اوکراین می‌تواند منجر به شعله‌ور شدن نزاعی بزرگ باشد اما آیا سرنوشتی که اوستیای جنوبی و آبخازیا در سال 2008 آن را تجربه کردند برای «کریمه» تکرار می‌شود؟ جواب به این سوال کمی دشوار است اما با عینک بدبینانه و خوشبینانه می‌توان با اطمینان بیشتری گفت «خیر». نیروهای روس به احتمال اندک از این شبه‌جزیره عقب‌نشینی خواهند کرد و البته تحریم‌های اتحادیه اروپا نیز گزندی به تزار پوتین و یارانش در کاخ زمستانی وارد نخواهند کرد. سال 2009 روس‌ها اجلاس مشترکشان با اتحادیه اروپا را در مرزهای چین و در شهر خاباروفسک برگزار کردند. رهبران اروپایی آن زمان ساعت‌ها در آسمان روسیه بودند تا به این شهر شرقی رسیدند و البته دولت روسیه آن زمان پیامش را به اروپایی‌ها دیکته کرد؛ روسیه بزرگ است و خطوط لوله انتقال انرژی به سوی شرق در حال نوسازی است. اوکراینی‌ها برنامه بلندپروازانه‌ای برای استقلال انرژی و بهر‌ه‌برداری از شیل‌های گازی در مرزهای لهستان در سال 2020 دارند که با توجه به وضع اقتصاد جهانی و رکود گسترده تحقق اینگونه برنامه‌ها کمی دور از ذهن است. از سوی دیگر آیا آمریکا وارد یه نبرد باختری در اروپا می‌شود؟ جنگ دریایی سال 1851 در دریای سیاه تکرار می‌شود؟ دریای سیاه، مملو خاطرات تلخ برای غربی‌هاست، ارتش‌های بریتانیا و فرانسه شکست‌های سختی را در زیستگاه اسب‌های دریایی خورده‌اند و آمریکایی‌ها نیز در ساحل مدیترانه پا را از نزدیکی بندر طرطوس سوریه پس کشیدند. پرواضح است که جهان پس از جنگ سرد کاروبار آمریکایی‌ها را سکه کرده و آنها یکی پس از دیگری به سوی روسیه و فضای باقیمانده از جهان دوقطبی نزدیک می‌شوند. البته تعداد کسانی که در واشنگتن به جهان چندقطبی اعتقاد دارند بسیار اندک است. آنها بر هژمونی تک‌قطبی خود باور دارند اما کمی آنسو‌تر در مسکو مملو از برف، تزار چندان با این ایده موافق نیست. او پایش را در پوتین‌های نظامی‌اش کرده و به سوی شبه‌جزیره کریمه حرکت می‌کند. از سوی دیگر با آنگلا مرکل به آلمانی می‌گوید: «برای حفاظت از حقوق‌بشر و مقابله با فاشیسم به کریمه آمده». پوتین باید بتواند به قول خودش از روس‌ها و حقوق بشر در مقابل فاشیسم در کریمه دفاع کند، اگر نتواند به این وعده عمل کند عملا چمدان‌هایش را باید از کاخ زمستانی ببندد و سوار بر لادا به سوی پتروگراد رهسپار شود. به قول فرانکلین روزولت: تاریخ در رسوایی زندگی می‌کند.

پوتین زیر ذره‌بین پنتاگون
مقام‌های آمریکایی اعلام کردند یکی از تیم‌های تحقیقاتی پنتاگون در حال تحلیل «زبان بدن» رئیس‌جمهوری روسیه و دیگر رهبران خارجی برای پیش‌بینی بهتر رفتار آنهاست. به گزارش صدای روسیه، ‌این پروژه که پیش‌تر تحت نظر وزارت خارجه آمریکا بود، در حال حاضر تحت حمایت دفتر «ارزیابی نهایی» وزارت دفاع این کشور قرار دارد. یکی از مقام‌های پنتاگون گفت، تاریخه روانشناسی ولادیمیر پوتین آخرین بار در سال 2012 میلادی به‌روز شده است. حامیان این مطالعات می‌گویند این تحلیل به مقام‌های آمریکایی کمک می‌کند تا اقدامات پوتین را پس از اعزام و استقرار نیروهایش در اوکراین و تحت کنترل گرفتن شبه‌جزیره خودمختار کریمه که باعث تنش‌هایی با غرب شده، پیش‌بینی کنند. برندا کونورز، یکی از محققان پنتاگون در سال 2004 میلادی زبان بدن پوتین را اینگونه تحلیل کرد: پوتین ریسک‌هراسی دارد و از خطر کردن بیزار است، در زمان و مکان گیر افتاده و بشدت نسبت به انتقاد حساس است. وی در سال 2005 میلادی به مجله «آتلانتیک» گفت: مشکل راه رفتن پوتین احتمالا به این دلیل است که او در بچگی سینه‌خیز نرفته است و خواست قاطعانه‌ای را در او ایجاد کرده که از این مساله نجات پیدا ‌کند و این باعث انگیزه‌ای برای تعادل و تقویت بدنش شده است. برندا کونورز ادامه داد: او مثل یک اسکیت‌باز روی یخ می‌ماند که بیماری پاچنبری (دفورمیتی مادرزادی پا) داشته و به اسکیت‌باز المپیک تبدیل شده است. واقعا دیدن او در تصاویر تلویزیونی گزنده است. این یک لطمه عمیق، قدیمی و حاد است که او به طور چشمگیری یاد گرفته که چطور با آن کنار بیاید.


Page Generated in 0/0051 sec