printlogo


کد خبر: 167242تاریخ: 1395/8/18 00:00
نبندیم دهان‌ها را با بهانه‌های واهی
یک سوزن به خود بزن!

1- «از قلم شکسته و دهان بسته کاری ساخته است؟ نشکنیم قلم‌ها را به بهانه‌های واهی، نبندیم دهان‌ها را با بهانه‌های غیراساسی، بگذاریم در این جامعه آزادی باشد و بگذاریم آزادی مسؤولانه باشد، امنیت امروز برای ما اصل است اما فکر نکنید تنها با تفنگ امنیت ساخته یا حفظ می‌شود که تفنگ هم به جای خود لازم است. اما قلم چه؟ اما بیان؟ اما فرهنگ؟ اصحاب رسانه و اهالی فرهنگ و هنر می‌توانند امنیت‌آفرین باشند اما اگر خود اصحاب رسانه امنیت نداشته باشند، چگونه می‌توانند امنیت‌آفرین باشند؟ قلم شکسته و دهان بسته؟ نبندیم دهان‌ها را با بهانه‌های واهی!»
اشتباه نکنید! اینها بخش‌هایی از سخنان پرشور مرحوم دکتر علی شریعتی در زمان حکومت طاغوت نیست، فرازهایی از وصیت یک چریک پیر چپگرا برای رفقایش هم نیست، حتی بخشی از تقریرات یک روشنفکر لیبرال در بند زندان در یک حکومت توتالیتر هم نیست، اینها بخشی از سخنان یک رئیس‌جمهور است که 3سال و اندی از زمامداری‌اش گذشته و از قضا قبلا 24 سال هم عضو شورایعالی امنیت ملی بوده و سابقه 16 سال دبیری شورایعالی امنیت ملی را در کارنامه دارد و در سال آخر دولت و در نمایشگاه مطبوعات بر زبان جاری می‌شود، نمایشگاه مطبوعاتی که مسؤول برگزاری‌اش هم معاون مطبوعاتی دولت است، هم نماینده مطبوعات در هیات نظارت بر مطبوعات، هم برگزارکننده انتخابات مدیران مسؤول مطبوعات، هم ناظر انتخابات مدیران مسؤول مطبوعات و هم توزیع‌کننده یارانه مطبوعات!
اینها سخنان کسی است که در زمان تصدی دبیری شورایعالی امنیت ملی درباره فیلم مارمولک معتقد بوده «حتی در رژیم شاه هم که دشمن روحانیت بود، کسی جرأت و جسارت ساخت فیلمی  مثل مارمولک را نداشته است».
2- نمی‌دانم چرا برخی مشاوران جناب روحانی همچنان اصرار دارند به  ایشان مشورت غلط بدهند و بگویند اگر یک بار دیگر در سال پایانی دولت خیلی پرحرارت سخن از «آزادی مطبوعات» گفته شود، ناگهان همه عملکرد 3ساله دولت را در مساله آزادی نقد و بیان و هرچه که هست فراموش می‌کنند و شیفته و واله دولت می‌شوند و یادشان می‌رود چگونه ماجرای «اسمش را نبر» که عن‌قریب است چند ده میلیارد دلار به کشور خسارت وارد کند شده است خط قرمز! فراموش می‌کنند چگونه هر منتقد برجام که به تعبیر حضرات دولتی نفعش «تقریبا هیچ» است حواله می‌شد «به جهنم»، چگونه خبر اقتصادی یک روزنامه مبنی بر «افت بورس» می‌شود «اقدام علیه امنیت ملی» و دلیل خنده اعضای هیات منصفه مطبوعات، ولی مصاحبه پشت مصاحبه علیه رزمندگان مقاومت در سوریه و به نفع جبهه تکفیر و صهیونیست‌ها می‌شود تلاش برای بسط آزادی بیان و عین امنیت ملی، کاش جماعت مشورت‌دهنده با جناب روحانی صادق بودند و می‌گفتند اوضاع حافظه تاریخی جماعت آنقدرها هم خراب نیست، کاش به جناب روحانی یادآوری می‌کردند آنهایی که  در عرصه مطبوعات منصف هستند و مستقل، یک باره آزادمنش شدن دولت را باور نمی‌کنند، دولتی‌ها و غیر‌مستقل‌ها هم که اساسا این مواضع برای‌شان موضوعیتی ندارد کما اینکه مواضع 180 درجه مقابل این هم برای‌شان فرقی ندارد، کاش حضرات مشاور به جناب دکتر روحانی یادآوری کنند که فرض کنیم همه حرف شما را در مساله تکریم نقد و انتقاد و منتقد باور کنند آیا به این ترتیب مساله اقتصاد و معیشت حل می‌شود؟ آیا با این دست‌فرمان قضیه فیش‌های نجومی و ماجرای ذخیره‌های انقلاب جمع‌وجور می‌شود؟ آیا قصه پرغصه 8 هزار میلیارد تومانی صندوق ذخیره فرهنگیان فراموش می‌شود؟ آیا دیگر نیازی به پیگیری ماجرای اختلاس بانک ملی و ملت وجود ندارد؟ یا یک سوال مبنایی‌تر: این فرمایش جناب رئیس‌جمهور که «از فساد نگویید» که در مجلس شورای اسلامی بیان شد، چگونه با کرامت اهل قلم و ضرورت نقد مسؤولانه و باقی خطابه روز شنبه قابل جمع است؟ وقتی این مفاسد وجود دارد و شما با لحن سلطنت‌مآبانه‌تان فرمان می‌دهید که نباید از اینها بنویسیم دقیقا آزادی بیان قرار است چه چیزی را در جامعه اصلاح کند؟ و اساسا رسالت اصلاح‌گرانه مطبوعات قرار است کجا به کار آید؟ گویا مواردی را که دولت و جناب رئیس از مطبوعاتی‌ها می‌خواهند درباره‌شان ننویسند زیاد است. کاش حداقل جناب روحانی لطفی کنند و بگویند دوستان قلم به‌دست حق دارند از چه چیزهایی بنویسند، آن وقت ما جماعت مطبوعات‌چی لااقل تکلیف خودمان را بدانیم که مجبور نشویم بخاطر شکایت پشت شکایت جناب عزیز حقوقدان‌مان راهی دادگاه شویم و از چیزی دفاع کنیم که حتی هیات منصفه دادگاه هم می‌داند شکایت از آن مضحک است! جناب رئیس‌جمهور «یک سوزن به خود زدن و جوالدوز به دیگران زدن» را برای چنین مواقعی گفته‌اند که اگر قرار است کسی اصلاح کند منطق خودش را در مواجهه با رسانه، اولینش می‌شود دولت محترم‌تان!
3- نکته جالب دیگر در مانور آزادی بیان روز شنبه در مصلا آنجاست که جناب روحانی می‌گوید «آنها که جز یأس و ناامیدی پمپاژ نمی‌کنند، چه نتیجه‌ای گرفته‌اند؟» حقیقتا سوال اینجاست: چه کسی در کشور یأس و ناامیدی را پمپاژ می‌کند؟ چه کسانی چون نخست‌وزیر حکومت پهلوی که حد ملت ایران را ساخت لولهنگ می‌دانست اراده ملت ایران را در نظر و عمل در حد آبگوشت بزباش و قرمه‌سبزی تقلیل داده‌اند؟ چه کسانی انسداد اقتصادی در کشور ایجاد کردند و دم از هر روز یک گشایش پسابرجامی دادند اما در نهایت تقریبا هیچ نصیب ملت کردند؟ چه کسی حداکثر مقاومت ملت ایران را در مقابل حمله آمریکا تنها 5 دقیقه تخمین می‌زند؟ چه کسانی می‌خواستند برای کشور مدیر از خارج وارد کنند؟ چه کسانی برای درمان گوش خود هم به پزشکان نامی ایرانی اعتماد نمی‌کنند؟ چه کسانی آب خوردن مردم را هم ربط به تفقد کدخدا دادند؟
 


Page Generated in 0/0214 sec