printlogo


کد خبر: 168194تاریخ: 1395/9/9 00:00
بی‌بهره بودن 75 هزار مدرسه از وسایل گرمایشی استاندارد
بخاری‌های «مدارس» را دریابیم!
آتش بخاری‌های نفتی در کمین دانش‌آموزان

 احمد طالقانی: حادثه تلخ و گزنده بود؛ در یک صبح خزان‌زده و سرد، ده‌ها جان عزیز قربانی غفلت و بی‌تدبیری شدند تا میلیون‌ها هموطن، داغ شهیدان حله و مسافران قطار را توأمان به دوش بکشند. مقصر حادثه هر ارگان و هر شخصی که باشد از عمق فاجعه نمی‌کاهد، شاید اگر تدبیر بیشتری اندیشیده شده بود و به هشدارها و انتقاد‌ها با عینک بدبینی و سیاست‌ورزی نگاه نمی‌شد، حالا این زخم کاری بر دل‌ها نمی‌نشست. حادثه قطار تبریز- مشهد اتفاق افتاده، افکار عمومی جریحه‌دار شده و برخورد با کوتاهی‌‌کنندگان و مقصران که مطالبه افکار عمومی است با تلاش مقامات قضایی در حال پیگیری است اما این حادثه غمبار نباید مدیران را از خطرهای مهلک دیگر غافل کند، مخاطراتی که چون بمب ساعتی در کمین است.
کاستی‌ها کم نیست، تنگناهای مالی را آحاد مردم لمس می‌کنند و اگر صداقت ببینند، درک می‌کنند اما این همه ماجرا نیست، هیچ شخصی کم گذاشتن مدیران را نمی‌پذیرد، افکار عمومی ضعف مدیریت و بی‌تدبیری را بر نمی‌تابد، حال این کم‌کاری از هر مقامی که باشد فرقی نمی‌کند، مردم با کسی عقد اخوت نبسته‌اند تا با بهانه‌تراشی‌ها از اهمال مسببان و مقصران چشم‌پوشی کنند، باید به هوش بود و علاج واقعه را قبل از وقوع تدبیر کرد. حوادث مشابه قطار تبریز- مشهد در کمین است، هوا سرد است، سوز سرما خیلی زود در آذرماه چنگ و دندان نشان داده، جان‌های عزیزی پشت و پناه‌شان پس از خدا به تدبیر مدیران گره خورده، باید چاره کرد. یکی از مخاطراتی که با آغاز فصل سرد چون دملی چرکین و مزمن سر باز می‌کند، آسیب ناشی از وسایل گرمایشی مدارس است؛ مدارسی که خاطرات تلخی از لهیب آتش در سینه خود جای داده‌اند. دست غارتگری که هر سال از آستین بی‌تدبیری برخی‌ها بیرون می‌زند و بی‌رحمانه تعدادی از گل‌های خندان این مرز و بوم را پر پر می‌کند. وقتی بدترین خاطرات چند وزیر با حوادث مرتبط با وسایل گرمایشی ناکارآمد و غیراستاندارد مدارس رقم خورده، باید هم به هوش بود و هم به گوش! حادثه خبر نمی‌کند، این روزها مدارس زیادی در کشور از نعمت وسایل گرمایشی استاندارد و ایمن بی‌بهره‌اند، در مناطق کوهستانی و سردسیر، در روستاهای دور افتاده و شهر‌های مرزی. چرا راه دور برویم همین بیخ گوش پایتخت، کافی است مدارس شهرهای حاشیه‌ای پایتخت بررسی شود، چند کیلومتر که از پایتخت دور شوید در شهرک‌های اقماری، حاشیه‌ای و شهرستان‌های اطراف تهران ده‌ها مدرسه هنوز از سیستم‌های گرمایشی مرکزی و شوفاژ سهمی ندارند. بسیاری از این مناطق سردسیر به حساب می‌آیند و نوگلان ایران عزیز به دلیل نداری و فقر پدران‌شان به اجبار در مدارس فرسوده و نیمه‌مخروبه با بخاری‌های نفتی و حتی هیزمی به تحصیل می‌پردازند و سوز سرما تا عمق استخوان‌های ترد بچه‌ها نفوذ می‌کند.
وقتی همسایه‌های پایتخت وضع‌شان این باشد تصور کنید در فلان روستای مرزی و دور دست که سال تا سال گذر مسؤولی، صاحب‌منصبی، وزیری یا وکیلی به آنجا نمی‌افتد، اوضاع چقدر بغرنج است!  این حقیقت که دولت‌ها همیشه آموزش‌وپرورش را در ردیف آخر بودجه‌شان نشانده‌اند بر هیچ کس پوشیده نیست؛ رخ زرد و بی‌نوای اهل فرهنگ گویای همه چیز است، حال مدیران ریز و درشت این وزارتخانه هر چقدر که می‌خواهند آمار‌های گوناگون اعلام کنند! در ذهن افکار عمومی نمی‌رود که نمی‌رود. طنز تلخ ماجرا اینجاست که همین بودجه ناچیز هم 98 درصدش سهم پرداخت حقوق بخور و نمیر عائله میلیونی وزارتخانه می‌شود و معلوم نیست چه می‌ماند برای تجهیز و ایمن‌سازی مدارس، خرید وسایل گرمایشی و سرمایشی استاندارد، نصب کپسول‌های آتش‌نشانی و وسایل ایمنی! به واقع اگر کمک‌های مردمی و خیرین مدرسه‌ساز و طرح‌های بسیج مثل طرح جهادی هجرت نبود، معلوم نبود چه بر سر نظام تعلیم و تربیت و آینده‌سازان این مرز و بوم می‌آمد؟  از اصل ماجرا دور نشویم، همین حالا طبق آمارهای رسمی 75 هزار مدرسه در سراسر کشور از وسایل گرمایشی استاندارد بی‌بهره‌اند، بخاری‌های  غیراستاندارد همچون بمب‌های ساعتی در کمین جان آینده‌سازان ایران اسلامی است. آتش تاکنون مادران زیادی را در درودزن، شین‌آباد، تپوز و گیلان، داغدار نوگلان خود کرده، تحمل بچه‌ها در برابر آتش اندک است، جان نازنین‌شان در گرو تدبیر مدیران است، نگذاریم سوز خزان، گل‌های باغ ایران عزیزمان را پر پر کند، مدرسه جای خنده‌های زیبا و روح‌نواز فرزندان ماست، چشمان نگران مادران را پشت سر بچه‌ها ببینیم و هشدارهای دلسوزان را به حساب سیاسی‌کاری و دغدغه‌های بی‌ارزش جناحی نگذاریم، همه هموطنان نگران بخاری‌های غیراستاندارد مدارس هستند.
 


Page Generated in 0/0166 sec