printlogo


کد خبر: 168203تاریخ: 1395/9/9 00:00
تاریخ مشروطه

دکتر موسی نجفی:    
اشتراک‌ها و اختلاف‌های عصر مشروطیت و بازتاب آن در سده اخیر
با توجه به مشخصه‌های ذکر شده در فصل‌های قبل و به‌رغم تأثیرها، نحوه تأثر، نوع برداشت‌ها و افراط و تفریط‌های تجددطلبانه و جنگ‌ها و تعارضات جدی سنت و تجدد در دوره مشروطیت، به هر حال نوعی فضا و قدرمشترک یا قدرمشترک‌هایی که نه مذهبیون و نه لیبرالیسم و تجددطلبی عصر مشروطیت، هیچیک را یارای مخالفت با آن نبود؛ فضای مشترکی که در وجدان عمومی جامعه، تخطی از آن اصول، گناهی نابخشودنی شمرده می‌شد. این فضا و ارزش‌هایی که برآیند روح کلی آن زمان محسوب می‌شوند و بی‌اعتنایی آشکار بدان برای هیچکس ممکن نبود، در چند محور قابل بسته‌بندی‌اند:
الف- لزوم تحرک و تحول
با توجه به شعور و هیجان‌های پرشور صدر مشروطیت و استفاده از واژه‌های شهید راه حریت، اساس مقدس، هیجان ملی و اشعار حماسی و... می‌توان بخوبی به فضای خاص آن زمان نزدیک شد؛ فضایی که در آن، در وجدان عمومی و ملی مردم این اعتقاد کاملاً رسوخ یافته بود که بی‌تحرکی و سکون و سکوت در مقابل ظلم، ستم و استبداد، عامل اصلی عقب‌ماندگی، فقر و پریشانی است. در این‌باره حتی در شعرها و نوشتارهای کوچه و بازار نیز مطالب قابل توجهی به چشم می‌خورد؛ مطالبی که از روی آنها امروز می‌توان انعکاس روح کلی آن زمان را به دست داد. در صدر مشروطیت، بدترین دشنام‌ها از آن کسی بود که انقلاب مشروطیت و اصل این تحول و اساس این تفکر را قبول نداشت.
ب- لزوم آزادی و نفی استبداد
شعارهای آزادی‌خواهانه به رنگ و لعاب غربی و حتی مذهبی در آن زمان، جزو موضوعات و مسائلی بوده است که می‌توان در هر ورق و هر صحنه مشروطیت مشاهده کرد. حتی آنان که این اصل را به‌طور کامل نپذیرفته بودند، نمی‌توانستند آشکارا با آن مخالفت کنند و مشروطه‌خواهان مخالفان خود را معمولاً با این حربه از اقبال عمومی می‌انداختند و مورد تعرض و انتقاد قرار می‌دادند. عنوان و انگ استبداد و مستبد و هوادار مستبدان، از بدترین الفاظی بود که کسی را به آن منتسب می‌کردند؛ الفاظی که حتی مستبدان آن عصر نیز در پیشگاه ملت از آن متعذر و گریزان بودند و از آن اعلام برائت می‌کردند. سمبل مخالفت با آزادی، مخالفت و ضدیت با مجلس شورای ملی بود.
ج- تأکید بر نقش مردم و به‌حساب آوردن جدی آنها
در عصر مشروطیت، کفه مردم در ترازوی حکومت و مردم، سنگینی قابل ملاحظه‌ای یافته بود؛ و هیچ مرام و فرقه و دسته‌ای تا در مقابل مردم و نقش مردم اعلام موضع مثبت نمی‌کرد، مقبولیت و پذیرش عامه نمی‌یافت. وجود بسیاری از شعارها و نوشتارهای مؤید این مطلب که ملت از خواب چندین ساله بیدار شده است، نشان می‌دهد که تا چه حد به این محور ثقل تحولات توجه می‌شده و همه این توجه به ملت، در راستای ارزشی است که برای نقش مردم قائل می‌شدند. به‌نظر می‌آید که اگر تاریخ تحولات اندیشه سیاسی در ایران را با نوعی کلی‌نگری به 3 مقطع کاملاً متمایز تقسیم کنیم، روند تحولات تاریخی فکری را نیز می‌توان به 3 دوره مشخص زیر تقسیم‌بندی کرد:
دوره اول: از صدر اسلام تا آغاز صفویه
دوره دوم: از آغاز صفویه تا عصر مشروطیت
دوره سوم: از عصر مشروطیت تا دوران کنونی
البته برای این 3 دوره مهم تحول می‌توان بخش‌ها یا ممیزاتی را به نسبت هر دوره تعیین و تفکیک کرد. اما دوره مشروطیت با نوعی امتیاز سنگین و محوریت نقش مردم و ملت متمایز می‌شود. این موضوع را می‌توان در آثار سیاسی آن عصر بخوبی مشاهده کرد. یکی از متون دوره مشروطه در این‌باره کتاب «آفتاب و زمین» است که در این‌باره می‌نویسد:
«اگر در ایام گذشته اولاً یک نفر مصدر این قبیل افعال شده و اتصالاً اطراف خود را روشن و بیدار ساخته، در دایره روشنی و بیداری داخل نموده ناجی ملت و محیی مملکت می‌شدند، امروز ممکن است این روح را در ابدان افراد دمیده، جمعیت‌ها دست به دست هم داده و به قوه مشورت و قدرت اجتماع مظهر این خوارق عادات یا امور عادیه شده، ملت و مملکت خود را از مهلکه نجات داده، از ذلت و مسکنت رهانیده، برخوردار و بزرگوار سازند».
این خودباوری ملی و تأکید بر اصالت ملت علیه استعمار خارجی و استبداد داخلی در اکثر متون مشروطه به‌چشم می‌خورد و در تمام آن آثار عاملی مهم در تحولات شمرده می‌شود.
ادامه دارد


Page Generated in 0/0057 sec