printlogo


کد خبر: 168204تاریخ: 1395/9/9 00:00
گفت‌وگوی «وطن امروز» با رضا بهنامی، کارگردان نمایش «قلب‌های فرسوده»
می‌خواستم عمق استکبارستیزی را نشان دهم

مرتضی اسماعیل‌دوست: با وجودی که متن نمایش «قلب‌های فرسوده» برایم یادآور یکی از نمایشنامه‌های معرف ایرانی است و متاسفانه از سوی صاحبان اثر اشاره‌ای به آن نشده است اما نمی‌توان تلاش‌های گروه بی‌ریای این اثر نمایشی را که با شرایطی دشوار از جنوب ایران راهی تهران شده‌اند تا در سوگواره خمسه و تئاتر بسیج حضور یابند نادیده انگاشت. از این رو به گفت‌وگو با رضا بهنامی، کارگردان نمایش «قلب‌های فرسوده» پرداختم که با شوق دلنشینی درباره اثرش صحبت کرد و عنوان داشت مدیون بچه‌های گروهش بوده که با تمام وجود و با مشقت همراهش بودند. نمایش «قلب‌های فرسوده» که با مشارکت سازمان بسیج هنرمندان تهران بزرگ و در ایام هفته بسیج در خانه نمایش اداره تئاتر روی صحنه رفته، روایتی کودکانه از مفهوم دفاع‌مقدس است؛ همان نگره‌ای که فیلم در حال اکران «نفس» هم دنبال می‌کند.
***
 آقای بهرامی! چگونه چنین متنی به دست شما رسید و نویسنده از چه منابعی برای نگارش آن استفاده کرد؟
من و پژمان شاهوردی- نویسنده این کار- با هم رفیق هستیم. او نمایشنامه‌های زیادی درباره دفاع‌مقدس دارد و هنگامی که به او برای نگارش متنی برای اجرای خودم مراجعه کردم به من گفت متن آماده‌ای دارد که هنوز جایی کار نشده است. از این نظر رسیدن به نمایشنامه «قلب‌های فرسوده» کاملا اتفاقی برایم پیش آمد و در واقع از خودشانسی من بود، چرا که قرار بود خودش این نمایشنامه را اجرا کند. درباره مسائل مطرح شده در باب الهام گرفتن هم باید بگویم چنین نیست و به نظرم تا جایی که من پرسیدم نمایشنامه کاملا بکر است. من کلا خودم دنباله‌رو متن‌های بیگانه نیستم و این ایده بلنداندیشه‌ای بود که آقای شاهوردی برای اجرا در جشنواره تئاتر فجر نوشته بود و بعد هم به من داد تا برای جشنواره بسیج هنرمندان آماده کنم.
 در طراحی صحنه و لباس و در موسیقی کار شده در نمایش «قلب‌های فرسوده» از المان‌های منطقه جنوب استفاده‌های ظریفی شده است؛ به نظرتان چرا استفاده از ظرفیت‌های بومی و ملی در هنرهای نمایشی ما کمرنگ شده است؟
این مواردی را که شما با ظرافت از نمایش ما دیدید در متن نمایشنامه وجود نداشت و من هنگامی که با متن روبه‌رو شدم سعی کردم به کمک شناختی که از منطقه خودمان در میناب استان هرمزگان دارم در طراحی صحنه و لباس و در موسیقی از این موارد استفاده کنم. از این نظر حتی در صحنه‌آرایی هم مواردی چون بادگیر را که در منطقه ما استفاده می‌شود، می‌بینید. از نمادهای مختلف منطقه‌مان در طراحی لباس و صحنه و موسیقی استفاده کردیم. من همه تلاش خودم را کردم تا از طریق رنگ و لعابی که به طراحی صحنه و لباس کار می‌دهم از ظرفیت‌های منطقه خودم در این اثر استفاده کنم و به نظرم خیلی نیاز است از قابلیت‌های فضای بومی مناطق ایران در آثار هنری خود استفاده کنیم و این باعث می‌شود مخاطب بهتر با اثر برخورد کند. به نظرم در گوشه و کنار این مملکت سنت‌هایی وجود دارد که هنرمندان لازم است به آن مراجعه کنند.
  با دیدگاه متفاوتی سراغ مقوله دفاع‌مقدس رفتید و مواجهه 4 عروسک با لحنی کودکانه را در برابر جنگ عنوان داشتید؛ اشاراتی که به سوءاستفاده‌های عروسک‌ساز داشتید به معنای بیان نقش استکبار در وقوع جنگ‌ها بوده است؟
زمانی که با آقای شاهوردی صحبت کردم با دیدگاه متفاوتی که نسبت به مقوله جنگ داشت برخورد کردم، او نیز با من هم‌عقیده بود که با نگاه پاک و معصومانه کودکانه سراغ موضوع جنگ تحمیلی برویم. همانطور که اشاره کردید در لایه‌های زیرین دیالوگ‌نویسی و شکل اجرا اشاره به مساله استکبار جهانی و تهاجم دشمن داشتیم. حقیقتش من هنگامی که نخستین‌بار این متن را خواندم چندان برایم جذاب نبود برای همین سعی کردم در اجرا تغییراتی داشته باشیم، از این رو اقدام به طراحی صحنه، لباس و موسیقی کردم. از این جهت اثر ما در اجرا شکل گرفت. البته به متن نمایشنامه وفادار بودم و تنها چند تغییر جزئی با اجازه نویسنده دادم.
 در واقع می‌توان گفت مرز میان ضد جنگ بودن اثر و رسیدن به مفهوم دفاع‌مقدس هنگامی است که یکی از عروسک‌ها اقدام به بیان اهمیت خاک و سرزمین می‌کند!
احسنت! همین‌طور است. ما اصلا به دنبال محکوم کردن جنگی که پیش آمد نبودیم، چون ما باید دفاع می‌کردیم. من می‌خواستم عامل جنگ تحمیلی و استکبار جهانی را که باعث جنگ در تمام دنیاست زیر سوال ببرم. بچه‌ها در تمام دنیا بابت جنگ‌ها دارند زجر می‌کشند. مساله جنگ جهانشمول است و می‌توان آن را به هر جنگی از جمله جنگ تحمیلی که بر ما گذشت تعمیم داد.
 برای نشان دادن عمق جنایت‌های جنگی سراغ فضایی فانتزی با استفاده از 4 عروسک رفتید؟
بله! من حتی برای انتخاب چهره و قامت کاراکترها با برنامه‌ریزی سعی کردم رفتار کنم. در متن اولیه اصلا جنسیت و شکل و شمایل کاراکترها مشخص نبود. کلی تحقیق و با دوستان مختلف مشورت کردم تا به چنین فضایی برسم و به نظرم مخاطب از تماشای نمایش «قلب‌های فرسوده» خسته نمی‌شود. درست است که اثر با انبوهی از دیالوگ همراه است اما گوش مخاطب را اذیت نمی‌کند و به درک مخاطب از اثر کمک می‌کند.
 لحن دیالوگ‌ها که در ابتدا شکلی کودکانه و ظریف دارد در انتهای نمایش تبدیل به لحنی ثقیل می‌شود؛ این نوع دیالوگ‌نویسی ناشی از عدم ثبات در لحن و زبان اثر بوده یا به شکلی منطقی و طی آگاهی شکل گرفته است؟
من فکر می‌کنم یک لحن روانی در نمایشنامه و اجرا داریم و تفاوت در شیوه دیالوگ‌ها که در پایان رخ داده قطعا هوشمندانه بوده است. ما براساس متن جلو رفتیم و هنگامی که به پایان نمایش نزدیک شدیم به لحن تازه‌ای رسیدیم. من دقت نکردم و از نویسنده سوال نکردم اما فکر می‌کنم نویسنده از طرفی می‌خواسته از نگاه کودک روایتی شیرین داشته باشد و از طرف دیگر موضوع نمایش کاملا جدی است و این نوع دیالوگ‌نویسی به نظرم لازم بوده است.
 تعبیر من از این نوع شیوه بیانی در نمایش‌تان این است که شخصیت‌های عروسکی در گذر از سفری که داشته‌اند در پایان به لحن پخته‌تری در نگاه‌شان می‌رسند و این مساله در دیالوگ هم نمایان است.
تعبیر خیلی کاملی است و همین هم درست است. تفکری که در نمایش وجود دارد در عین کودکی دارای تفکری فلسفی است. ما در پایان می‌بینیم که عروسک‌ها احساس می‌کنند برخلاف تصور اولیه‌ای که داشتند بی‌خاصیت نیستند و در پایان پی می‌برند که موثرند، چرا که قلب دارند. این موضوع به دلیل این است که در نمایشنامه پله پله پیش می‌رویم. این مسائلی که شما اشاره می‌کنید در نمایش من صدق می‌کند. در نمایش «قلب‌های فرسوده» 4 عروسک با 4 تفکر مختلف وجود دارند و من حتی برای کوک شدن هر عروسکی از موسیقی متفاوتی استفاده کردم. مثلا برای عروسک دوم از ساکسیفون استفاده شده است. من در این مورد خیلی با موزیسین صحبت کردم. درباره دیالوگ‌ها حتی صداسازی کردیم. البته چندان نخواستم در فضاسازی‌ها از نگاه کودکانه استفاده کنم، چون مساله‌ای که در نمایش بیان می‌شود خیلی عمیق است. در یک جمله باید بگویم در نمایش «قلب‌های فرسوده» می‌خواستم عمق ظلم و استکبارستیزی را نشان دهم.
 شما هم به عنوان کاراکتری پنهان که در جمع تماشاگران حضور دارید در مواردی وارد صحنه می‌شوید و به مواجهه با انتقاد کاراکترها از جنگ‌خویی می‌پردازید. در واقع نقش نماینده استکبار را بازی می‌کنید!
این موضوع را در زمان تمرین به دست آوردم و فکر کردم چگونه می‌توانم همین مساله استکبار و دیکتاتوری را در نمایش نشان دهم و به اینجا رسیدم تا اگر مخاطب تیزبینی مثل شما از من پرسید چرا این کار را کردی حتما جوابی منطقی برایش داشته باشم. به طور حتم پشت این مساله مفهومی وجود دارد و همین‌گونه نیست که من یک دفعه در انتهای نمایش از میان تماشاگران خارج شوم و به صورت کاراکتر سیلی بزنم!
 جدا از اجراهایی که در هفته بسیج دارید باز هم اجراهای دیگری خواهید داشت؟
بله! بعد از این اجرا در شهرمان میناب به مدت 10 شب اجرای عمومی خواهیم داشت که ان‌شاءالله در نیمه دوم آذرماه خواهد بود و امیدوارم مردم عزیزمان با این نمایش که المان‌های منطقه هم در آن وجود دارد همراهی خوبی داشته باشند و امیدوارم مسؤولان هم همتی کنند و به قول‌هایی که دادند عمل کنند، چرا که حقیقتا من از جیبم پول گذاشتم تا به تهران بیایم و این نمایش را اجرا کنم، چون واقعا به این حرفه و اعضای گروهم علاقه دارم. من کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی خوانده‌ام و سال‌ها به عنوان نویسنده و کارگردان و بازیگر فعالیت داشته‌ام و امیدوارم مسؤولان به ما بیشتر کمک کنند.


Page Generated in 0/0053 sec