printlogo


کد خبر: 168639تاریخ: 1395/9/20 00:00
تاریخ مشروطه

دکتر موسی نجفی: این مساله در هر قسمتی به نحوی قابل بررسی و تبیین است. برای بحث پیرامون این مطلب که به نوعی نیز با ریشه‌های تاریخی و فکری و فلسفی بحث ما مرتبط است، به قسمتی از مقاله ارزنده استاد فیلسوف محقق دکتر کریم مجتهدی نظر می‌افکنیم. این نویسنده در تحلیل شخصیت مبارزاتی سید می‌نویسد: «بیشتر صاحب‌نظران اروپایی که سعی کرده‌اند صفت ممیزه نحوه تفکر سیدجمال را تعیین کنند و آن را احیاناً در قالب یکی از ایسم‌های رایج خلاصه کنند، لفظ پراگماتیسم را به‌کار برده‌اند. اگر منظور اصالت عمل یا به تعبیر رساتر در این‌باره اولویت عمل باشد، در این صورت می‌توان سیدجمال را پیرو این نحله دانست؛ ولی اگر منظور استفاده از عمل یا احیاناً انتفاع عملی آن هم به معنای نفع شخصی و آنی باشد، سیدجمال را نمی‌شود پیرو چنین نحله‌ای به حساب آورد. برای او اصالت با آن عملی است که عقل، اولویت آن را در تحقق بخشیدن به آرمان و ایده‌آل، تشخیص می‌دهد؛ یعنی در واقع این آرمان است که اولویت دارد نه عمل و از این جهت او را حتی می‌توان پیرو نحله اصالت معنی دانست. یکی از معانی که لالاند در فرهنگ فلسفی خود برای اصالت معنی بر می‌شمرد، خاصه از لحاظ اخلاقی، اعتقاد بدان است که یک آرمان می‌تواند قدرتی داشته باشد و برای اصلاح جامعه انسانی به‌کار رود. از این لحاظ حق را می‌توان به جانب اشخاصی داد که درباره سیدجمال کلمه مصلح را به‌کار برده‌اند. بلکه در واقع عمل او بدون شک در خدمت آرمان و در واقع برای تحقق بخشیدن بدان بوده است. البته از لحاظی همه‌چیز برای سیدجمال وسیله تلقی می‌شده است؛ اسم و رسم، خط و ربط، دوست و دشمن، سلاطین و پادشاهان، روشنفکران شرق و غرب، و حتی فراماسونر نوع فرانسوی و ایتالیایی و ضدانگلیسی، و حتی زندگی شخصی. او عملاً هر وسیله‌ای را برای رسیدن به غایت مورد نظر، صلاح و صواب می‌دانسته است. ولی کسی که همه چیز را به‌عنوان وسیله تلقی می‌کند، درباره‌اش این خطر می‌رود که خود نیز وسیله دیگران قرار گرفته باشد».
نویسنده مقاله بعد از تحلیل شخصیت و روش‌های سیدجمال‌الدین به اهداف و اصول و آرمان‌هایی که سید به آنها می‌اندیشیده و در راه‌شان تلاش می‌کرده است، اشاره می‌کند. در بسیاری از این اصول و اهداف و کلیات مباحث، می‌توان سیدجمال را در راستای تلاش‌ها و مجاهدت‌های اسلامی و سیاسی خاصی در عصر خود او و حتی تحولات مشابه دهه‌ها و سنوات بعدی قرار داد. اهم این موارد از این قرار است:
باری؛ از روی نوشته‌ها و اسناد و مدارک اینطور مستفاد می‌شود که فکر و خیال او، تحقق پیشرفت و تعالی مردم مسلمان و بازگرداندن حیثیت سیاسی بدانها و کوتاه کردن دست غرب مهاجم از آنها بوده است. چنین کاری به نظر او انجام نمی‌گیرد، مگر اینکه ملل شرق مسلمان بیدار شوند و با علوم و صنایع جدید و قوانین مدنی و اجتماعی آشنا گردند و بدین طریق آزادی و حریت خود را به‌دست آورند. به نظر او دین اسلام ذاتاً مانع از پیشرفت نیست؛ بلکه سوءتعبیر احکام آن، گاهی چنین توهمی را به‌وجود می‌آورد. لذا برای مطابقت ایمان با شرایط علمی دنیای جدید، باید اعتقادات او را به محک عقل سنجید و کلام خدا را در جهت آزادی سیاسی و بی‌نیازی اقتصادی مسلمانان و حقوق حقه انسانی آنها فهمید. مسلمانی که بدین‌سان از بند خرافات و تعصب‌های ناروا رها می‌شود و به حقایق دینی خود، آگاهی می‌یابد و امکانات جدید آن را در می‌یابد، نه فقط تعدی غیرانسانی را به شخصیت خود نمی‌پذیرد، بلکه عملاً به اتحاد با برادران دیگر مسلمان خود شائق می‌شود و از این رهگذر، اسلام را به عالی‌ترین درجه قدرت می‌رساند. به نظر سیدجمال، فقط بدین‌گونه می‌توان دست طمع گلادستون‌ها و امثالهم را از خاکی که در آن بانگ مسلمانی شنیده می‌شود، کوتاه کرد.
... سیدجمال کوشش می‌کرده است اسلام را تبدیل به یک ایدئولوژی کند، ایمانی را ترویج دهد که ایمان مسلمانان فاتح قرون اولیه هجری بوده است، نه ایمانی که از آن مسلمانان مغلوب و منکوب و بالاخره استعمار شده قرن نوزدهم باشد. به همین معنی، سیدجمال مرد عمل بوده و آنچه از دین و فلسفه می‌خواسته، آن بوده است که عملاً در اعتلای ملل اسلامی مفید باشد، نه آن اعتقادی که دردهای آنها را تصعید بخشد...
اما هرچه سیدجمال را بتوان در راستای مبارزات سیاسی و ضداستعماری، به گرایش‌های مذهبی و سیاسی قرن اخیر نزدیک دید، در بخشی از جنبه تفکرات و برخی برداشت‌های علمی او ریشه‌ها و رگه‌هایی را می‌توان تحقیق کرد که وی را در نهایت و در عمق مساله از گرایش‌های مزبور دور و به طرف دیگر نزدیک می‌کند.
ادامه دارد


Page Generated in 0/0052 sec