printlogo


کد خبر: 169150تاریخ: 1395/10/1 00:00
مروری بر نقش علمای دوره قاجار در جنگ اول هرات
در کنار مردم در مقابل شاه و دشمن

سیدمصطفی عباسپور: «محمدشاه قاجار» 23 شعبان سال 1253ق، جهت بازگرداندن حاکمیت ایران، به شهر هرات حمله کرد. او پس از 11 ماه محاصره به دلیل شورش‌های متعدد صورت‌گرفته در ایران و اشغال جزیره خارک توسط انگستان مجبور به بازگشت شد. در میان شورش‌هایی که شاه را ناگزیر به بازگشت به وطن کرد، شورش اصفهان جایگاه ویژه‌ای دارد. معمولا شورش اصفهان در راستای اقداماتی که انگلستان جهت دور نگه داشتن حواس دولت ایران از مرزهای شرقی کشور انجام داد، در نظر گرفته می‎شود. به این ترتیب، حجت‌الاسلام شفتی و دیگر علمای بزرگ اصفهان به سبب نقش پررنگی که در وقایع اصفهان داشتند، مظنون به همکاری با انگلستان جهت به شکست کشاندن لشکرکشی شاه به هرات شده‌اند. در این مقاله استدلال می‌شود که اسناد و مدارکی وجود دارد که همکاری علمای شیعه با انگلستان در این مورد را رد می‌کند. محمدشاه در شرایطی بحرانی به تخت پادشاهی ایران تکیه زد. شکست خردکننده قشون ایران از ارتش روسیه که به  معاهده ترکمنچای (1243ق) منتهی شد، ایران را به کشوری درجه‎ دوم و مورد طمع بیگانگان تبدیل کرد. ناتوانی دولت قبل در به وجود آوردن شرایط مالی و تجاری مناسب نیز سبب نارضایتی رعایا شده بود. در نتیجه شاه پس از سرکوب مدعیان سلطنت با انبوهی از مشکلات روبه‌رو شد اما مهم‌ترین مشکل کشور ایران در آن زمان حملات گاه و بیگاه قبایل ازبک، ترکمان و هزاره به شهرها و دهات خراسان و کشتار مردم، به اسارت گرفتن‌شان و چپاول دارایی آنها بود. این غارتگری‎ها که هم حیثیت دولت را خدشه‌دار کرده بود و هم کارآمدی آن را زیر سوال می‎برد، با پشتیبانی حاکمان شهر هرات همراه شده بود. در واقع هرات به بارانداز صادرات اسرای ایرانی مبدل شده بود و سود فراوانی می‎برد. ار آنجا که دربار قاجار، هرات را جزئی از خاک ایران حساب می‎کرد و با توجه به دشمنی آشکاری که  هراتیان نسبت به ایران نشان می‎دادند، محمدشاه حمله به هرات را در اولویت اقدامات خود برای خروج از بحران قرار داد. شاه پس از 11 ماه محاصره‎ شهر هرات، به دلیل اشغال جزیره‎ خارک توسط کشتی‎های جنگی انگلیس و «به سبب بعضی امور اتفاقیه، از جمله شورش اهالی اصفهان بر خسروخان والی آنجا، دیگر فرار شاهزادگان محبوس در اردبیل به سمت محالات روس، دیگر علیرضا پاشا والی بغداد که به سمت محمره تاخت...»(1)  ناگزیر به دست کشیدن از محاصره شد. در این زمان انگلستان برای آنکه شهر هرات را دروازه ورود به هند می‎دانست و آن را جزو خاکریزهای جلوگیری از روسیه برای نزدیک شدن به منافعش در هندوستان در نظر داشت، از هیچ اقدامی از جمله تعرض به خاک ایران و تحریک پاشای بغداد به چپاول محمره، ضد لشکرکشی شاه ایران به هرات فروگذار نکرد. همچنین مصادف با محاصره هرات، آشوب، شهرهای شیراز، اصفهان، همدان، کاشان و کرمان را فراگرفت، اگرچه باید ریشه برخی از این شورش‎ها را نتیجه ناکارآمدی همه‌جانبه دولت دانست، احتمال دخالت انگلستان در راه‌اندازی آنها در این زمان حساس دور از واقعیت نیست. مهم‌ترین شورش آن زمان در اصفهان به وقوع پیوست. سال1253ق، پس از آنکه حاکم اصفهان «منوچهرخان معتمدالدوله گرجی» شفاعت امام جمعه درباره بخشش مالیات بازرگانی به نام «میرزا شفیع نجف‌آبادی» را نپذیرفت، شورشی به رهبری حجت‌الاسلام «شفتی»، بزرگ‌ترین عالم شیعه وقت ایران ضد حاکم در گرفت. اگرچه شورش خیلی زود با واسطه شدن نماینده‎ دولت «فرخ خان غفاری» و عوض شدن حاکم اصفهان به اهدافش رسید و سبب قدرتنمایی حجت‎الاسلام شد، لوطیان اصفهان به شهرآشوبی و بی‌نظمی ادامه دادند و به مال بازرگانان و عِرض بیچارگان دست برآوردند. در بعضی آثار تحقیقی که درباره ریشه‎های شورش اصفهان قلمفرسایی کرده‎اند، در میان دلایل شورش، به احتمال تحریک علما توسط نمایندگان دولت انگلستان اشاره رفته است.(2)
«هما ناطق» که چنین نگاهی به مساله دارد، می‎نویسد: «روحانیون چنان سر دشمنی با «میرزا آقاسی» و «محمدشاه» داشتند که با همه دشمنان برونی و درونی از انگلستان گرفته تا شاهزادگان رقیب و دولتمردان ناخرسند کنار آمدند تا بلکه هر چه زودتر بساط دیوانسالاری درویشان را برچینند».(3)
این دیدگاه از اختلافات گسترده علمای وقت و دولت قاجار نشأت گرفته است. در آن زمان علمای اصفهان بر سر موارد مختلفی با محمدشاه اختلاف داشتند. به گفته ناطق، روحانیون به اقداماتی چند در جهت به شکست کشاندن دولت دست زدند. نویسنده «ایران در راهیابی فرهنگی» همچنین معتقد است علمای اصفهان غیر از ائتلاف با نیروهای مخالف داخلی، دست انگلیسی‎ها را نیز در جهت دشمنی با دولت فشردند: «گویا آن پیشوایان دین، دشمنان ایران را از درویشان و صوفیان یا آزاداندیشان و اصلاحگران برتر می‎شمردند. حتی با این امر که حکومت از استقلال و تمامیت ارضی ایران دفاع کند به مخالفت برآمدند. ترجیح دادند هرات را به انگلستان واگذار کنند تا با میرزا آقاسی کنار آیند».(4)
معمولا برای تایید اتحاد علمای اصفهان و انگلستان به شکایاتی که «حسین‌خان آجودان‌باشی»، سفیر ایران به اروپا در سفر خود به اروپا خطاب به امنای دولت انگلستان کرد و طی آنها بدرفتاری و سلوک غیرمعمول سر«جان مک‌نیل»، وزیرمختار انگلیس در ایران با دولت ایران گفت، استناد می‎شود. یکی از شکایت‌های آجودان‌باشی این بود: «مک‌نیل، نه‌تنها اخبارنامه جنگ به امنای دولت علیه نوشت، بلکه با علمای ممالک محروسه ایران هم بعضی مضامین مبنی بر فساد و اخلال انگاشت. من‌جمله خدمت جناب فخرالاسلام آقا سیدمحمدباقر مجتهد اصفهانی، از زنجان فرستاد.»(5) به این ترتیب، این نویسندگان  با توجه به روابط بزرگ‌ترین روحانی وقت ایران با نماینده انگلستان در همکاری علما با بیگانگان بر خلاف مصالح عالی مملکت  تردید را روا نمی‎دارند.
در تحلیل‌هایی که منجر به چنین برداشتی شده است، عامدانه یا متساهلانه تمام اخبار مربوط به قضیه منعکس نشده و گویی نویسندگان به دستچین کردن رویدادها پرداخته‎اند. حتی گاهی در این آثار اخباری غیرمعتبر و بدون مدرک ارائه می‌شود. برای مثال گفته شده است: «شفتی با سفیر انگلستان متحد شد و همراه با روحانیون دیگر فتوا داد لشکرکشی محمدشاه به هرات خطاست».(6)
برای نقد و رد چنین برداشتی باید سیر حوادث به شکل دقیق‎تری شرح داده شود. محمدشاه سال  1253ق، تصمیم گرفت برای اعاده حاکمیت ایران بر هرات و پایان دادن به تعدی قبایل نیمه‌وحشی به خراسان، به قصد تسخیر شهر هرات لشکرکشی کند. شاه جهت مشروعیت بخشیدن به این لشکرکشی و ترغیب رعایا به حمایت از آن به عادت مألوف قاجاران رو به استفاده از فتاوای علما آورد. برای این منظور او از شیخ «محمدابراهیم کلباسی»، از علمای معروف ایران، مشهور به «مستجاب‌الدعوه» درخواست کرد به نفع سرکوب ترکمانان سنی، فتوای جهاد صادر کند. شیخ این خواسته شاه را اجابت گفت و به نفع این سیاست شاه فتوا صادر کرد. حتی می‎توان ادعا کرد صدور فتوا به نفع لشکرکشی به هرات تبدیل به یک نهضت شده بود به طوری که شیخ «عبدالرحیم مراغه‎ای»، فقیه و متکلم معروف قرن سیزدهم قمری نیز به این منظور فتوایی بدین شرح صادر کرد: «...کدام بر بهتر از اهتمام اینان در حمایت از تشیع و اسلام و نصرت شریعت سید انام و دفع کفار لئام از شکستن شوکت اسلام و مندرس نمودن معالم حلال و حرام و کدام نیکی نیکوتر از اشتغال ایشان به تجهیز عساکر و اشیاع  و تدبیر... برای اخلاص اسرا و حراست اهل طوس و دفع دشمنان از تبدیل صدای اذان به صدای ناقوس... پس به کل ایرانیان بلکه به همه مسلمین اطاعت و فرمانبرداری او واجب است... و مخالفت با او مخالفت خدا و رسول است و در وجوب اطاعت سلطانی اینچنین و اطاعت امیرالمومنین فرقی نیست، مگر به اعتبار ذاتیت...».(7)
توجه به واژگان به کار رفته در فتوا و صفاتی که شیخ عبدالرحیم جهت خطاب محمدشاه به کار برده است، تداعی‌گر اوج عنایت علما به مصالح مملکت است و نشان از همراهی عالمان دینی با این سیاست شاه آن هم از ابتدای قضیه دارد. همچنین این فتوا و فتوای شیخ محمدابراهیم کلباسی کاملا برخلاف ادعای برخی نویسندگان است که روحانیون را متهم به کارشکنی در روند جنگ هرات و حتی صدور فتوا به نفع انگلستان می‎کنند. با این حال ماجرا به این سادگی قابل حل نیست، چرا که همزمانی شورش اصفهان با محاصره شهر هرات ناخودآگاه ذهن را به سمت احتمال دست داشتن انگلستان در این فقره می‎برد. علمای اصفهان اختلاف زیادی با «منوچهرخان معتمدالدوله گرجی»، حاکم وقت اصفهان داشتند و او را فردی ظالم می‎پنداشتند. در نتیجه سال 1253ق، با به دست آمدن بهانه‎ای، ضدش شورشی تدارک دیدند تا به‌زعم خود از شرش خلاصی یابند. شورش در شکل محاصره عمارت هفت‌دست اصفهان که محل سکونت حاکم بود متجلی شد و به سرعت به هدفش یعنی برکناری حاکم نائل آمد. اگرچه موفقیت در این قضیه اعتماد به نفس علما را بالا برد و مسلما در آینده بر شدت دخالت آنها در امور حکومتی می‎افزود، به نظر نمی‎آید آنها نفع و انگیزه‎ای پس از برکناری منوچهرخان در ادامه یافتن شورش و سلب امنیت داشتند. اما می‎توان گفت آنها به  تبعات قدرتنمایی خود که آشکارا سیطره دولت مرکزی را به چالش می‎کشید، آگاه نبودند. در نتیجه وضعیتی به وجود آمد که لوطیان شهر اصفهان که پیش از این نیز بارها تمایل به شهرآشوبی نشان داده بودند، کار را دست گرفته و به شورش ادامه دادند. این شورش دهشتناک که طی آن اموال و نفوس بسیاری از اهالی اصفهان تلف شد، تا سال 1255ق، که محمدشاه فراغتی برای یکسره کردن کار اصفهان پیدا کرد ادامه یافت و لوطیان عملا اداره شهر را به دست گرفتند. اینکه سرکردگان لوطیان توسط انگلستان تحریک و تطمیع شده بودند تا خیال دولت را از تصرف هرات دور کنند، قابل اثبات نیست اما نامه مک‌نیل به «سیدمحمدباقر شفتی» در ابتدای جنگ هرات، باعث شده برخی گمان برند حجت‌الاسلام به سبب اختلافات عمیقش با شاه و صدراعظم وقت، با انگلستان تبانی کرده و ضد لشکرکشی شاه، توطئه‌چینی می‎کرد. از آنجا که هدف انگلستان جلوگیری از مسخر شدن هرات توسط قوای ایران بود، نمایندگانش تلاش کردند از اختلافات بین دربار و سیدمحمدباقر شفتی استفاده و با کشاندن سید به طرف خود لشکرکشی شاه را بی‌اعتبار کنند. در این راستا مک‌نیل نامه‎ای از زنجان برای شفتی نوشت و براهین انگلستان ضد لشکرکشی به هرات را مطرح کرد. این نامه صبح روز یکشنبه 12 جمادی الثانی1254ق، به شفتی رسید. نامه مک‌نیل طولانی است اما جان کلامش این است که لشکرکشی شاه به هرات را خلاف عهدنامه‎های بین ایران و انگلیس ارزیابی می‎کند و از سید شفتی می‎خواهد ضد لشکرکشی شاه به هرات موضع‌گیری کند. حجت‌الاسلام روز دوشنبه 20 جمادی‌الثانی 1254ق جواب نامه را تهیه کرد و به مک‌نیل فرستاد. سید در این نامه به تک‌تک مسائل مطرح‌شده در نامه او پاسخ گفت و دلایل حمله به هرات را شرح داد: «قرنی است اهالی ترکستان بر بندگان خالق جهان از اهل خراسان اشد ظلم و عدوان می‌نمودند... رجال، نسا، صبایا و اطفال برخی را می‌کشتند و بقیه السیف را در کمال شدت و اذیت با مال و اموال اسیر کرده دستگیر نموده با جمیع  اموال برده...»(8) او در ادامه نامه از ظلم بی‌حد و حصر حکام هرات نسبت به شیعیان حکایت کرده، سپس به نفع سیاست دولت ایران استدلال می‎کند: «به این احوال و اوضاع عقل قاضی و حاکم است افعال صادر شده از آنها محض ظلم... و دفع آنها بر آمدن عین عدل بلکه کمال عدل است». جالب اینکه شفتی طعنه‎ای بجا به مک‌نیل زده و به او یادآوری می‎کند از اوضاع انگلستان بی‌خبر نیست و نیک می‎داند در صورت بروز چنین معضلی در سرحدات «دولت بهیه» کمال اهتمام به رفع فساد صورت می‎گیرد. او به مک‌نیل متذکر می‎شود از آنجا که اقدام محمدشاه عین انصاف است، لذا دولت انگلستان باید به دفاع از این سیاست برخیزد نه اینکه ناراضی باشد. وی در جواب ادعای سفیر مبنی بر قبول نشدن خواسته او برای ترک محاصره یادآور می‎شود این امر با توجه به هزینه‌های انجام‌شده عقلانی نیست همچنین مخالف شئونات مملکت‌داری است. از اینجا به بعد لحن نامه حجت‌الاسلام تندتر می‎شود و آشکارا مربوط نبودن این مساله به دولت انگلستان را به رخ می‎کشد: «کدام خلل و فساد در امور مملکت یا سلطنت دولت بهیه رو خواهد کرد که ناچار به اقدام خصومت شوند یا کدام خلل و فساد روی داده که ناچار باید به چاره کار خود بکوشند و مخاصمه و مجادله دولت علّیه را با اهالی سرحدات ترکستان چه مناسبت با ممالک دولت بهیه...».(9)
حجت‌الاسلام برای نشان دادن هوشیاری خود به مرد انگلیسی به او خاطرنشان می‎کند: «مقصود شما از مطلع ساختن این خادم شریعت مطهره بر مطالب مرقومه محض مطلع ساختن نبوده و نیست بلکه مقاصدی در نظر گرفته‌اید...».(10) در پایان نامه، حجت‌الاسلام چاره کار مک‌نیل را نه نامه‌نگاری به او بلکه رجوع به امنای دولت ایران ذکر می‌کند. متاسفانه مدعیان خیانت شفتی تنها به ذکر نامه مک‌نیل بسنده کرده‎ و از آوردن جواب او خودداری ورزیده‎اند. در این میان این پرسش بی‌پاسخ می‎ماند که نامه‎ای که مک‌نیل به قصد فتنه‌انگیزی نوشته و لابد محرمانه بوده، چگونه به دست دولت افتاد و بعدها مورد استناد حسین‌خان آجودان‌باشی قرار گرفت؟ واقع ماجرا این است که شفتی به نوشتن پاسخ نامه سفیر قناعت نکرد و اصل نامه و جواب آن را به دست محمدشاه رساند. محمدشاه نیز برای خنثی کردن توطئه‎های انگلیسی جواب نامه سید را به سراسر ایران ارسال کرد.(11) در نتیجه قصد انگلستان برای شوراندن مردم ایران ضد حکومت ناکام ماند و بالعکس احساسات ضدانگلیسی پرشوری در میان ایرانیان به وجود آمد. همین احساسات ضدانگلیسی باعث تحقیر نمایندگان کنسول انگلیس در بوشهر و ایذای آنها توسط مردم و سپس حمله مردم به یک ناو انگلیسی شد. سیدمحمدباقر شفتی و دیگر پیشوایان دین نه‌تنها در برابر سیاست شاه برای اعاده حاکمیت ایران بر هرات ایستادگی نکردند بلکه بنا به خواست حکومت با صدور فتاوای جهاد و حمایت از این سیاست، از ظرفیت خود برای پیشبرد اهداف کشور استفاده کردند. حجت‌الاسلام شفتی، بیستم جمادی الثانی 1254ق، برای دفاع از سیاست وقت دولت ایران سنگ تمام گذاشت. این در حالی بود که او سال 1253ق، شورشی ضد حاکم وقت اصفهان را رهبری کرده بود. در واقع او بین اختلافات عمیقش با شاه و مصالح کشور ایران تمایز قائل بود و حاضر نبود برای موفقیت در اولی، دومی را قربانی کند. او با وجود اینکه شاه قاجار را غاصب می‎دانست اما وقتی انگلیس را طرف حساب شاه می‎دید، برای تثبیت منافع عالی مملکت از او با القاب «سلطان والا شأن حفظه الله عن الآفات الزمان» و «حضرت ظل‌اللهی صان الله شوکته عن التناهی» در برابر بیگانگان یاد می‎کرد. در ضمن با عنایت به تاریخ وقوع محاصره عمارت هفت‌دست به رهبری شفتی و متقدم بودن آن نسبت به نامه مک‌نیل اثبات می‎شود این دو ماجرا ربطی به هم نداشتند. علمای دینی دوره سلطنت محمدشاه هم از این جهت که شاه قاجار را غاصب مقام امام عصر می‎دانستند و هم از جهت  اینکه به کردار او و کارگزارانش معترض بودند، ضدش فعالیت می‎کردند. با این حال هنگامی که پای منافع عالی مملکت و مصالح کلان اسلام به میان می‎آمد، آنها اختلافات را از نظر دور داشته و به دفاع تمام‌قد از دولت ایران برمی‎خاستند. آنها برخلاف نظر برخی نویسندگان، هیچگاه حاضر به همکاری با هیچ بیگانه‎ای برای نیل به اهداف به‌زعم خود مشروع‌شان نشدند و این افق دید بلند و نگاه کلان‌نگر آنها برگ درخشانی از تاریخ فعالیت‌های‌شان در سرزمین ایران به حساب می‎آید.
------------------------------------
پی‌نوشت
1- اعتضادالسلطنه، اکسیرالتواریخ:503  
2- ماشاءالله آجودانی، مشروطه ایرانی:99 تا 101 و هما ناطق، ایران در راهیابی فرهنگی:54 تا 56  
3- هما ناطق، ایران در راهیابی فرهنگی:54
4- هما ناطق، ایران در راهیابی فرهنگی: 56  
5-شرح ماموریت آجودان‌باشی:415  
6- هما ناطق، ایران در راهیابی فرهنگی:56  
7- دوانی، مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه دوره قاجاریه: 175 تا 176
8- به نقل از خان‌ملک ساسانی، سیاست‌گذاران عهد قاجار:131 تا 139  
9- همان  
10- همان  
11- به نقل از اتحادیه:94


Page Generated in 0/0129 sec