printlogo


کد خبر: 169151تاریخ: 1395/10/1 00:00
تاریخ تکرار می‌شود!

عرفانه فتحیان:  تکرار تاریخ را به کرات شنیده یا لااقل مصادیقش را دیده‌ایم...
البته این اتفاق قطعیت ندارد مگر تاریخ‌سازان امروز، برداشتی از هزینه‌هاى دیروز نکنند و علت‌ها با سهل‌انگاری تکرار شوند که آنگاه معلول‌های مشابه را به عینه خواهیم دید. این تعریف احتمالا تعبیر دیگری از آیه «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» باشد. برخی سال‌هاست نخستین روز نیمه دوم آذر را صرفا به دست و سوت و مناظرات بعضاً یک‌طرفه می‌شناسند. جشن می‌گیریم! دانشجویان را غرق تبریک می‌کنیم! شخصیت‌های مهم کشوری و لشکری به دانشگاه‌ها می‌روند، سخنوری می‌کنند و حتما هم سیاسى‌گویى از برنامه‌های غیر قابل حذف آنهاست که این یعنی چنین روزی را نمی‌توان صرفا یک دورهمی یا بزرگداشت مقام دانشجو! با چشم‌های بسته و دهان‌های باز تعریف کرد. اگر سال به سال عقبگرد بزنید و به هیاهوی پس از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ پا بگذارید، و قدم به قدم تا ١٦ آذر همان سال جلو بیایید، باز هم هیاهو هست، دانشجو هست، دانشگاه هست اما بازی سیاسی‌اش فرق می‌کند! و چاشنی این هیاهو دیگر شربت و شیرینی و دست و پایکوبی نیست...
همه این تعاریف برای گره زدن دیروز به امروز است، آن چیزی که عبرت تاریخ هم می‌توان نامش داد تا محکی باشد که چقدر فهم استنباط از هزینه‌هایی که یک‌بار و بیش از آن، برای یک مقوله دادیم وجود دارد؛ چه در جایگاه مسؤول و چه در جایگاه عموم. بشر نشان داده برای فهم اغلب مسائل، تجربه را انتخاب می‌کند، چون معتقد است روش نوینی دارد که نتیجه را تغییر خواهد داد!
مثل مساله استکبارستیزی و تعامل با مقتدرنما‌های جهان که در عین تناقض، برخی را وسوسه کرد و شاید باز هم بکند تا این دو را از هم مجزا نشان دهند و دست به تجربه بزنند!
که البته زدند و دست بر قضا اینجا همان برهه‌ای است که قرار نبود معلول تغییر کند، چرا که بطن علت چیزی جز تکرار نبود و فقط جلدی متوهمانه روی خود داشت. کمی سفیهانه به نظر می‌رسد که بابت رسیدن به یک واقعیت دیرینه و اقرار به آن، از گذشته پربارمان فاکتور گرفته و هر چند وقت یک‌بار هزینه بدهیم و مدام دست به آزمون و خطا بزنیم، چون نمی‌خواهیم باور کنیم ذات مخاطب ما تغییر نکرده است. هزینه یعنی خون شریعت رضوی، بزرگ‌نیا و قندچی تا خون شهریاری، علیمحمدی و احمدی‌روشن!
یعنى خدشه بر آرمان‌ها و ایدئولوژی یک ملت.
هزینه همیشه بوی خون یا اسکناس نمی‌دهد، با «واژه‌بازی» اقتصاد و سیاست یک مملکت تشنه به عمل را پیش بردن که چیزی جز اتلاف وقت و اتلاف توان‌های بالقوه نیست هم، هزینه است...
توقف و تعلیق هزینه است، آن هم وقتى حرکت مثبت رو به جلو را به سکون وادار کنند. 3 سال و اندی عادى جلوه دادن رکود به بهانه کاهش تورم و بر جاده بی‌مقصد مذاکره با آمریکا نشستن و نشستن تا پیک فتح‌الفتوح برسد، چیزی جز هزینه بوده و هست؟!
اسم رهبری را از همان روز‌های اول ابزاری برای پیشبرد امورتان کردید، مدام از ایشان دم زدید تا دهان جماعت انقلابی بسته شود و هر چه خواستید کردید، با اینکه تلنگر‌های ایشان را مابین خودمحوری‌های‌تان دیدید. حال بعد از این مدت، چند روزی قبل از روز دانشجو که به عقیده من تار و پودش ندای استکبارستیزی را فریاد می‌زند، لگد دشمن را خوردید و همنوا با افراطیون(!) دلواپس(!) شدید، همان‌هایی که مایه تمسخرتان بودند و حواله شدند به جهنم!
جا داشت کمی منصفانه‌تر در این روز و بعد از ضربه‌ای که برای خودتان هم عیان شد رویه و عادت دشمن‌تان است، سخن می‌راندید یا لااقل دوباره رهبری را به صحنه لیبرال‌پرستی خود و یاران‌تان نمی‌کشیدید. شما شاید! اما مردم نامه ایشان در تایید مصوبه ٦٣٤ شورایعالی امنیت ملی و گوشزدهاى متعدد حول برجام‌تان را فراموش نکرده‌اند!
تاریخ را با بی‌تدبیری تکرار کردید و بر جاده‌ای چشم دوختید که نه‌تنها منتهی به آبادی نمی‌شود، بلکه هنوز منقوش به خون عزیزان‌مان است.
و خوشمزه‌تر اینکه فرمودید: هدف‌تان از مذاکره، اثبات دروغگویى آمریکا بوده است(!)
«کشتی به گل نشسته و ما در میان راه
خود را فریفتیم که پهلو گرفته‌ایم!»


Page Generated in 0/0120 sec