امیر استکی: نوام چامسکی، زبانشناس و منتقد چپگرای آمریکایی، پاسخی به سوال زیر داده است که برای شروع یک گفتوگو در باب آنچه پس از وضع قانون جدید دولت ترامپ ضد اتباع 7 کشور در میان نخبگان و فعالان رسانهای ایرانی به راه افتاده است، بسیار مفید و راهگشاست.
سوال این است:
«به اعتقاد برخی، هم سبک و هم ماهیت جنگهای دوران «باراک اوباما» رئیسجمهوری آمریکا، از سلف خود «جورج دبلیو بوش» کاملا متفاوت است؛ آیا این ادعاها معتبر است؟»
و پاسخ هم این است: «بوش به خشونت نظامی توأم با شوک و ترس اتکا میکرد که برای قربانیان فاجعهبار از کار درآمد و به شکستهای جدی ایالات متحده انجامید. اوباما به تاکتیکهای متفاوتی متکی است؛ در درجه اول استفاده از هواپیماهای بدونسرنشین برای ترور در سرتاسر جهان که رکورد جدیدی در تروریسم بینالمللی بهجای گذاشته و عملیات نیروهای ویژه در بیشتر کشورهای جهان. «نیک ترسه» محقق برجسته این موضوع، اخیرا در گزارشی از رکورد تکاندهنده استقرار نیروهای ویژه آمریکایی در ١۴٧ کشور در سال ٢٠١۵ خبر داد».
این البته میتواند پاسخی به آن دسته از ایرانیان نیز باشد که به پیامهای نوروزی اوباما دلخوش کرده بودند و فکر میکردند یک ابرقدرت نظامی و اقتصادی با دههها سابقه تجاوز نظامی، سیاسی و اقتصادی به سایر کشورها یکشبه تبدیل به یک حامی دوستداشتنی برای آنها میشود. تصور غلطی که نهتنها در میان عدهای از مردم معمولی، بلکه بین تعداد زیادی از نخبگان سیاسی ایران نیز بهوجود آمده بود و همین مبنای تصویر سادهلوحانه و غلطاندازی بود و هست که این سیاستمداران از برجام به ملت عرضه میکرده و میکنند. برجامی که هم از لحاظ محتوا و آنچه در آن وجود دارد، توافقنامهای بد به حساب میآید و هم از لحاظ شیوهای که اجرا شده است. شیوهای که ایران را به اجراکننده یک طرفهای تبدیل کرده است که در بسیاری موارد فقط میتواند به همین تصور غلطی که از حسننیت آمریکاییها داشته است، دلخوش کند. تصورات غلطی که هیچ نیاز به آمدن ترامپ برای خدشهدار شدن آنها نبود، بلکه فقط کمی واقعنگری و لااقل توجه کافی به آنچه در برجام در حال پذیرفتن آن بودند کافی بود تا دست آهنین را زیر دستکش مخملین حس کنند. این بزک کردن آمریکا اگرچه در کوتاهمدت به ضرورتهای داخلی و سیاسی این جمع نخبگان پاسخ داد ولی در میانمدت و طولانیمدت و با مشخص شدن زوایای بیشتری از تاریکخانه برجام و خاصه با روی کار آمدن کابوی وحشی آمریکایی، تبدیل به پاشنه آشیلی برای دولت اعتدال خواهد شد. دیگر از ژستهای عاقلاندرسفیهی که همه منتقدان را با برچسبهای تحقیرآمیز و با توهین به ته جهنم حواله میداد، خبری نیست و گویا امروز باید عدهای دیگر به گرفتن آن ژستها بپردازند و جای عاقل و سفیه عوض شده است. تازه اگر شرط ادب را رعایت کنیم و از کلمات دیگری استفاده نکنیم!
بله! خلاصه اینکه ما هر چه میکشیم از خودمان میکشیم و از سادهلوحی و شامورتیبازی در عرصههای بسیار حساس! از ژستهای توخالی بالکنهای هتلهای ژنو و از عجله احمقانه برای مهیا کردن شرایط سر دادن کوس «منم من، ناجی ملت ایران از سایه شوم و منحوس جنگ» فریادی که امروز باید به این تبدیل شود «منم من، سنگ تیپا خورده رنجور» و صدالبته تیپا خوردن نه از روزگار ترامپ، بلکه از روزگار باراک اوباما شروع شد. دونالد ترامپ در واکنش به اعتراضاتی که عدهای از مردم آمریکا به تصویب قانون ممنوعیت ورود اتباع 7 کشور به آمریکا توسط وی کردهاند بیانیهای صادر کرده است و در آنجا به وضوح به برقرار شدن این محدودیتها برای همان «کشورهایی که در دولت اوباما به عنوان منابع اصلی تروریسم تعیین شده بودند»، اشاره میکند و همچنین میگوید اقدام من مشابه همان سیاستی است که اوباما در سال 2011 در رابطه با عراق انجام داد و به مدت 6 ماه ورود پناهجویان عراقی به آمریکا را ممنوع کرد. این بیانیه که کاخ سفید به زبان فارسی نیز آن را منتشر کرده است بهترین حجت برای بزککنندگان آمریکا در دوران دموکراتهاست و در اصل این پیام را در واکنش به اعتراضات میدهد که ما همان کارهای سابق را میکنیم، همان کارهایی که اوباما مشابهش را انجام داده است، پس چرا به ما معترضید؟
اگر برای مابقی جهانیان ترامپ و اوباما تفاوتی داشته باشند، حداقل برای ایرانیانی که در سرزمین اصلی زندگی میکنند تفاوتی نخواهند داشت چرا که در همه سالهای پس از انقلاب به این نتیجه رسیدهاند دموکرات و جمهوریخواه در دشمنی با ایران و ایرانیان به یک اندازه مصر هستند، هر چند شاید روشهای اعلام آن از رئیسجمهوری به رئیسجمهور دیگر تغییر کند. به نظر این تلاش مذبوحانه سفارتخانههای کاغذی آمریکا که حالا باید آنها را بهعنوان سفارتخانههای هیات حاکمه آمریکا، نه کشور و ملت آمریکا بنامیم که ترامپ را دیو برآمده از پی اوبامای فرشتهخو نشان میدهد نیز با همین بیانیه ترامپ نقش بر آب است.