printlogo


کد خبر: 171644تاریخ: 1395/11/19 00:00
سادیسم سینمایی سیاه و سفید

محمدرضا کردلو: سادیسم محصول شکست و سرخوردگی در زندگی است؛ واقعا نمی‌دانم کارگردان چه نوع شکستی در فعالیت‌های کاری‌اش تجربه کرده که به این سادیسم در فیلمسازی رسیده است. «خفه‌گی» آخرین محصول ذهن فریدون جیرانی، فیلمی به غایت «مخاطب آزار»، «پوچ» و از منظر فیلمنامه «بی منطق»، بدون تعلیق و کشش است. خفه‌گی از آغاز شکست خورده است. نقطه شروع فیلم اگرچه سکانس پایانی است اما مخاطب در پایان فیلم منتظر شروع شدن قصه است، که تیتراژ را مشاهده می‌کند. فیلمنامه پیرنگ اصلی ندارد؛ خیانت، فقر و نداری، بی‌شوهری، جنون و دیوانگی کدام موضوع محوری خفه‌گی است؟ معلوم نیست. داستان بشدت ابتدایی است و مدام تله‌تئاترهای تلویزیونی بی‌مخاطب را به ذهن متبادر می‌کند؛ در این سینمایی سیاه و سفید، صحرا مشرقی(الناز شاکردوست) با چهره‌ای وحشتناک پرستار یک تیمارستان است. نسیم زنی است که به خاطر اختلافی با شوهرش خود را به دیوانگی زده و در آن بیمارستان بستری است. مسعود شوهر نسیم (نوید محمدزاده) که خود نشانه‌های جدی جنون دارد، گمان خیانت زن را دارد و به همین دلیل به دنبال ارتباط با پرستار وحشتناک تیمارستان است که با ارتباطی تازه ارتباط شکست خورده قبلی را ترمیم کند. مسعود با پرستار وحشتناک ازدواج می‌کند اما پس از زمانی کوتاه متوجه اشتباه خود درباره گمان خیانت بردن به همسر سابقش می‌شود و به طور غیرمستقیم عامل «خفه‌گی» صحرا مشرقی می‌شود. چرا که او همسر سابق مسعود را کشته است؛ تنها تعلیق ناکام و البته تکراری فیلم «اشتباه مسعود درباره خیانت نسیم» است؛ مسعود زود قضاوت کرده است. معلوم نیست این تعلیق به غایت تکراری در فیلم‌های سینمایی تا کجا ادامه خواهد یافت؟ آن هم در فیلمنامه‌هایی ضعیف که این «زود قضاوت کردن» را از ابتدا لو می‌دهد. فیلمنامه «خفه‌گی» فاقد کشش است. فیلمسازی جیرانی در سبک اروپای شرقی هم برای مخاطب ایرانی غیرقابل ملموس است و به نظر نمی‌رسد حتی با حضور بازیگرانی چون محمدزاده، شاکردوست، پولادکیمیایی و ماهایا پطروسیان بتواند در فروش موفق باشد، آن هم در قصه‌ای که حضور پولاد کیمیایی بشدت اضافی است. پولاد کیمیایی در فیلم به مرحله تیپ هم نمی‌رسد، شخصیت ماهایا پطروسیان هم شکل نمی‌گیرد. تنها صحرا مشرقی (الناز شاکردوست) است که کمی شناخته می‌شود که او هم به دلیل غیرواقعی بودن و فوق تخیلی بودن، در ذهن مخاطب تبدیل به شخصیت نمی‌شود. «خفه‌گی» بشدت آزاردهنده است و تماشایش تحمل می‌خواهد. شاید تحملی به مراتب بیشتر از حوصله و تحمل تماشای «قاتل اهلی»!


Page Generated in 0/0112 sec