printlogo


کد خبر: 171645تاریخ: 1395/11/19 00:00
خاک غریب

علی جعفرآبادی: 1- «من سالوادور نیستم» چنان فیلم بی‌سرو ته غریبی بود و آنچنان معنای تازه‌ای به مفهوم «فیلم ضعیف» بخشیده بود که پس از آن ساخت هر فیلمی با اندک بهره‌ای از کیفیت برای منوچهر هادی پیشرفت محسوب می‌شد. «کارگر ساده نیازمندیم» اما قدمی بزرگ‌تر از یک پیشرفت صرف است و با جرأت می‌توان گفت بهترین فیلم هادی (و یک پله بالاتر از فیلم خوب «یکی میخواد باهات حرف بزنه») تا امروز است. خنده‌دار البته اینجاست که «بهترین فیلم منوچهر هادی بودن» هم به معنای کیفیتی درخشان نیست و او آنقدر اثر یک بار مصرف سردستی تلویزیونی و سینمایی دارد که «کارگر ساده نیازمندیم» با یک فیلمنامه متوسط و کارگردانی معقول، به فیلم برتر کارنامه او تبدیل شده است.
2- فارغ از مقایسه اما با فیلمنامه‌ای روبه‌روییم که موقعیت مرکزی چندان جذاب و بدیعی ندارد اما در یک‌سوم انتهایی با چند نقطه عطف مهم و چند فصل سرزنده (مثل لو دادن چگونگی قتل رحمت توسط عزیز یا غافلگیری مربوط به سرنوشت شخصیت نورسته) رضایتی نسبی را در بیننده ایجاد می‌کند؛ رضایتی که البته با استفاده از فرمول میانبر مشهور به دست می‌آید: استفاده از تکنیک رو دست زدن به مخاطب به جای پرورش داستان. و اگر این غافلگیری‌ها از متن حذف شود، با قصه‌ای روبه‌روییم که بارها شنیده شده و تنها دستاوردش، پرورش نسبتاً قابل قبول ایده تماتیک اصلی خود، یعنی وضعیت نابسامان مهاجران شهرستانی در تهران است.
3- کارگردانی نه‌تنها فرسنگ‌ها از اجرای آماتورگونه محض فیلم قبلی پیش‌تر است، بلکه قبایی متناسب با داشته‌های فیلمنامه است و در تعریف داستان لکنت ندارد. به اینها باید انتخاب و هدایت مناسب بازیگران را اضافه کرد که البته گل سرسبد آن مربوط به مهم‌ترین ویژگی فیلم است: بازی بهرام افشاری. افشاری که به طور معمول برای نقش‌هایی منفی، سرد و تلخ انتخاب می‌شود، روی دیگری از توانایی خود را به رخ می‌کشد. این بار برخلاف تمام نقش‌آفرینی‌های قبلی او، فیزیک خاصش نه‌تنها پررنگ‌ترین جلوه حضورش روی پرده نیست، بلکه لابه‌لای اجرای به اندازه و ظریفش از شخصیت گم می‌شود. اجرایی که اگر لهجه آذری آن هم ریشه در اصل و نسب خود افشاری نداشته و بخشی از فرآیند بازیگری او باشد، نتیجه را می‌توان در حد و اندازه یک بازی درخشان به حساب آورد.


Page Generated in 0/0061 sec