printlogo


کد خبر: 171740تاریخ: 1395/11/20 00:00
«بیست‌ و یک روز بعد» را ندیدند

علی مرادخانی: مدت‌هاست نام حوزه هنری در محافل سینمایی محدود به خبرهایی شده که یا درباره تحریم برخی فیلم‌های سینمایی است یا چرایی حمایت از برخی فیلم‌ها. حوزه‌ای که برای تاثیرگذاری جدی در فضای هنر انقلابی در حوزه سینما علم شده ولی مدت‌هاست منحصر به اخبار غیردوست‌داشتنی شده است.  ولی امسال «بیست‌ویک روز بعد» حیطه اخبار را تغییر داد. اکنون وقت آن رسیده که درباره حضور یک کارگردان جوان در سینمای ایران صحبت کنیم. جوان کارگردانی که با حمایت حوزه هنری فیلم ساخته و فیلمش به گواه اعلام روابط عمومی جشنواره جزو پرتماشاگر‌ترین فیلم‌های امسال بوده، ولو اینکه فیلم اول کارگردان هم هست.  کسانی که با فیلم‌های کوتاه سیدمحمدرضا خردمندان آشنا باشند می‌دانند دیدن یک فیلم خوب با فیلمنامه مطلوب از او جای تعجب ندارد. دوئل، تک‌تیرانداز و ناگهان نشان دادند که «خردمندان» فکورانه می‌نویسد و جسورانه می‌سازد و اینها بس است برای اینکه بدانیم با یک فیلم مهم طرف هستیم به نام «بیست‌ویک روز بعد». فیلمنامه، پویا و زنده است؛ با تعلیق‌های درست و روایت بجا که آنچنان از ریتم نمی‌افتد، نشانه‌گذاری‌های هوشمندانه و فرعیاتی که هرکدام‌شان مهم هستند و ناگفته پیداست که برای تک‌تک‌شان فرصت و فکر زیادی وجود داشته است. نگاهی به طیف‌های مختلفی از آسیب‌های اجتماعی در بستری کاملا فقیرانه که بشدت مستعد تلخ‌کامی برای مخاطب است ولی به درستی به این آسیب‌ها اشاره می‌کند و قصه‌اش را روایت می‌کند و مخاطب را هم نمی‌گزد.  خط اصلی داستان اما نقطه قوت کار است. روایتی از ممارست یک کودک برای خانواده‌ای که اسیر مشکلات خانوادگی بوده و حالا با تغییراتی روبه‌رو شده که او را ناگزیر به تلاش بیشتر می‌کند و همه اینها همراه است با علاقه‌های نوجوانانه او برای فیلمسازی. داستانی که به وضوح به چشم و دل مخاطب هم نشسته و هنگام تنظیم این یادداشت شنیده‌ها بر آن است که در صدر جدول محبوب‌ترین فیلم‌های جشنواره در نگاه تماشاگران قرار دارد. عجیب هم نیست، فیلمی که درباره یک دغدغه اجتماعی ساخته شده، حکایت تلاش یک نوجوان است، آسیب‌های جدی اجتماعی را به نیکی در قالب فرعیات داستان مطرح می‌کند و سر آخر هم نه می‌گزد و نه ناامید می‌کند.
پایان‌بندی کار نیز در غباری از واقعیت و رویا شکل می‌گیرد و پایان کار هم به سوررئالیسم پهلو می‌زند و هم به تحقق رویای قهرمان داستان. پایانی به طعم لزوم ایستادگی برای نیل به هدف و بی‌جواب ماندن ماکیاولیسم.
«بیست‌ویک روز بعد» روایتی است از قهرمانان نوجوانی که از جان مایه می‌گذارند و سر آخر قله‌هایی را فتح می‌کنند که نه‌تنها هیچکس باور نمی‌کند که پدرانشان نتوانسته‌اند و شاید منطق هم نتواند بپذیرد که اینها توانسته‌اند. ولی واقعیت همیشه با منطق همراه نیست بویژه در ایران. البته جفاست اگر از بازی خوب ساره بیات و مهدی عزیزی هم بسادگی گذر کنیم. بیات که انصافا بالاتر از همیشه خود ظاهر شده و در سال‌های جوانی از پس نقش سخت یک مادر سرطانی با 2 فرزند نوجوان برآمده و مهدی عزیزی که سال گذشته توانایی خود را در «ابد و یک روز» ثابت کرد و در «بیست‌ویک روز بعد» هم درخشان‌تر از فیلم سال گذشته‌اش ظاهر شده است و اینها یعنی با کارگردان جوانی طرف هستیم که قدرت بازی گرفتن از چند نوجوان و یک چهره سرشناس را دارد.
«بیست‌ویک روز بعد» هر چند مانند مواردی دیگر از معدود فیلم‌های شایسته جشنواره امسال مورد بی‌مهری عجیب و سوال‌برانگیز هیات داوران قرار گرفت، ولی همین که موضوعی چنین غامض که بستر روایی حاشیه شهر دارد و در آن خبری از اتفاقات جذاب غیرداستانی (شما بخوانید تبرّج‌هایی که صرفا برای فروش فیلم‌ها به آن وصله می‌شوند) نیست، در میان پرتماشاگر‌ترین آثار جشنواره امسال بوده یعنی مردم هم به روایت صحیح و سالم از آسیب‌های اجتماعی روی خوش نشان می‌دهند و می‌توان درباره آسیب‌ها سخن گفت و غرق در دود و فساد نشد. می‌توان از کنار این ظواهر که تبعات مساله اصلی است عبور کرد، به خود موضوع پرداخت و روایت سینمایی درستی هم از آن داشت. خردمندان جوان توانایی روایت‌های جذاب اجتماعی را دارد. قصه را می‌فهمد، بر داستان‌های فرعی و نشانه‌گذاری و ریتم قصه مسلط است، توانایی بازی گرفتن از بازیگر را دارد و می‌تواند پایان‌بندی درستی را برای فیلم انتخاب کند و اینها یعنی ورود یک کارگردان جوان خلاق که دغدغه را می‌فهمد و می‌توان به سینمای درستش، مخاطب‌شناسی قابل توجهش و در مجموع آینده درخشانش امیدوار بود.


Page Generated in 0/0144 sec