بخش بزرگی از سرزمینهایی که امروز آسیای مرکزی خوانده میشوند، دارای پیشینه مشترک تاریخی با ایران هستند.
به این معنی؛ قسمتهایی از چین، کشمیر، فلات پامیر، افغانستان، پاکستان، آسیای مرکزی و قفقاز، در حوزه تمدن ایران قرار دارند. در این میان آسیای مرکزی به عنوان منطقهای که همواره در طول تاریخ بخشهای اصلی جغرافیای ایران را تشکیل میداده، از تمدن و فرهنگ ایران تاثیر زیادی گرفته است. پیوندهای ایران و آسیای مرکزی امروز در برخی آداب و رسوم مشترک با ایران، حضور زبان فارسی در منطقه و اشتراکات دینی و آثار تاریخی منطقه به چشم میخورد. برگزاری عید نوروز که ریشه آن به پیش از اسلام بازمیگردد، توسط مردم آسیای مرکزی که سنیمذهبند، نشان از تاریخ مشترک این منطقه با ایران دارد که بر آداب و رسوم مردم تاثیر نهاده است. همچنین زبان فارسی در آسیای مرکزی، زبانی شناخته شده و رایج است و امروز در کشورهای افغانستان، تاجیکستان و برخی مناطق ترکمنستان، قزاقستان، ازبکستان و قرقیزستان رواج دارد. اگرچه این سوال که آسیای مرکزی چه محدوده جغرافیایی را شامل میشود، همواره محل بحث بوده است اما آنچه واضح است این است که به دلیل پراکندگی قومی گسترده در منطقه، نمیتوان محدوده جغرافیایی آن را با عامل قومیت تعیین کرد. برای مثال اقوام ترک، تاجیک و مغول در سراسر منطقه زندگی میکنند. با این حال این سرزمین واقع در مرکز آسیاست و از غرب به دریای خزر، از شرق به چین، از شمال به خط مستقیم آبهای حوضه رودهای اورال ایرتیش و دشتهای جنوبی روسیه و از جنوب به ایران و افغانستان محدود میشود. همچنین رودهای آمودریا(جیحون)، سیردریا(سیحون)، زرافشان، پنج، سرخان دریا، مرغاب(مرو رود) و تجن در آسیای مرکزی جاری است و دریاچه آرال(دریای خوارزم) نیز در این محدوده قرار دارد. آسیای مرکزی در قرنهای اولیه ظهور اسلام، ماوراءالنهر یا خراسان بزرگ نامیده میشد. در این دوره به همه سرزمینهای اسلامی واقع در شرق کویر لوت واژه خراسان اطلاق میشد. سپس در قرون دهم و یازدهم میلادی ماوراءالنهر و فرغانه زیر سلطه قراخانیان، مغولان، جغتاییان و تیموریان قرار گرفت. از نیمه دوم سده ششم و در زمان دولت خوارزم، سلطان «علاءالدین محمد خوارزمشاه»، این منطقه را در دست داشت اما در فاصله سده نهم تا دوازدهم میلادی ترکمانها و ازبکها به تصرف قسمتهایی از آسیای مرکزی پرداختند تا اینکه در سال 1957 میلادی و در زمان حاکمیت شوروی واژه «آسیای میانه» به جای ترکستان و ماوراءالنهر قرار گرفت که محدوده جغرافیایی آن متفاوت از «آسیای مرکزی» بود. در حال حاضر کشورهای ازبکستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و قزاقستان حوزه آسیای مرکزی را تشکیل میدهند. با وجود فاصله پدید آمده بین قرنهای گذشته، ایران و آسیای مرکزی از نظر فرهنگی و تاریخی اشتراکات بسیاری دارند؛ با این حال این فاصله موجب شده است بخشهایی از تاریخ، فرهنگ و تمدن مشترک خود را فراموش کنیم. نگاهی دوباره به این اشتراکات میتواند اهمیت آسیای مرکزی را برای تمدن ایرانی یادآوری کند. اینکه بسیاری از بزرگان علم و ادب و فرهنگ ایران چون رودکی، ناصرخسرو، خوارزمی، فارابی، بوعلی سینا و دیگران از آسیای مرکزی برخاستهاند، نقش این منطقه در تاریخ و تمدن ایران را نشان میدهد. با وجود این، نقاط اشتراکی همچون تاریخ، دین، آداب و رسوم و موارد مشابه اغلب مورد توجه و بررسی قرار گرفتهاند. آنچه در این فرآیند مورد غفلت واقع شده است، آثار و بناهای تاریخی با مشخصه هویتی مرتبط با حوزه تمدنی ایران است. شهرهای باستانی نسا(پایتخت اشکانیان)، مرو و آمل(چارجوی کنونی) در ترکمنستان، پنجکنت در تاجیکستان و سمرقند، بخارا، فرغانه و خیوه در ازبکستان همگی شهرهایی با هویت ایرانی هستند که در آسیای مرکزی قرار دارند و در آنها آثار و ابنیه بسیاری با مشخصههای هویت ایرانی وجود دارد. آثار و ابنیه تاریخی مورد نظر ارزش تاریخی، اجتماعی، علمی و زیباییشناختی دارند یا اینکه براساس عرف معمول حداقل 100 سال از قدمت آنها گذشته است. در این تعریف مسجد، حمام، مقبره، برج، پل، میدان، کلیسا، جاده، کتیبه و موارد دیگر را در زمره اینگونه آثار به شمار میآورند. سرزمینهایی که امروز به نام تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان خوانده میشوند، آثار و ابنیه تاریخی بسیاری دارند که همه برگرفته از هویت تمدن ایرانی آنهاست. برخی شهرهای تاجیکستان کنونی در دورههایی از تاریخ و بویژه در زمان ساسانیان مراکز فرهنگ و تمدن ایرانی بوده و کتیبه بیستون، کتاب اوستا و تاریخ هرودوت، آنها را جزو قلمرو ایران به شمار آوردهاند. در ازبکستان ایچانقلعه در شهر خیوه، زیارتگاه امام غفاری در سمرقند، مقبره امام بهاءالدین نقشبندی و مناره کلان در بخارا، زیارتگاه حکیم سمرقندی در سرخان، دارالتلاوه در شهر سبز و بسیاری از ساختمانهای دیگر در قالب معماری ایرانی ساخته شده و روی بسیاری از آنها نام استادان ایرانی سازنده بنا حک شده است. همچنین پنجکنت در تاجیکستان، یکی از مهمترین مراکز باستانی در آسیای مرکزی است که از نفوز هنر ایرانی حکایت میکند. رصدخانه خجند، مقبره امیرنصر سامانی، یادبود رودکی در پنجکنت و مسجد دوطبقه در نزدیکی شهر دوشنبه از دیگر آثار و بناهای این منطقه به شمار میرود. بناهای تاریخی موجود در 3 کشور تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان نشانههایی از هویت تمدن ایرانی به شمار میآیند اما در حال حاضر شمار زیادی از این بناها رها و تخریب شدهاند و بسیاری دیگر نیز در حال تخریب هستند. هرچند در این زمینه شرایط 3 کشور متفاوت است. برای مثال اینگونه بناها در تاجیکستان به دلیل ناتوانی دولت از تخصیص بودجه برای حفظ و بازسازی، در حال نابودیاند اما در ازبکستان با وجود مشکلات مالی اکثر بناها با همت دولت و سرمایهگذاری برخی کشورها بازسازی و مرمت شدهاند. از سوی دیگر فرآیند هویتسازی در ازبکستان در سالهای اخیر شدت یافته و دولت این کشور تلاش میکند افراد و نمادهای هویتساز موجود در درون مرزهای این کشور را بدون توجه به دوره زمانی، متعلق به خود معرفی کند. معرفی تیمور لنگ، الغ بیک، ظهیرالدین بابر و موارد دیگر به نام خود، بخشی از سیاستهای دولت ازبکستان در این راستاست. این امر ایجاب میکند به شناسایی، حفاظت، بازسازی و ثبت آثار و ابنیه تاریخی حوزه تمدنی ایران در آسیای مرکزی بپردازیم.
منبع: پیوندهای تاریخی ایران و آسیای مرکزی، دکتر مهدی سنایی