printlogo


کد خبر: 173543تاریخ: 1396/1/14 00:00
مرتضی امیری‌اسفندقه: سیدحسن حسینی به خانه پدری پشت نکرد
آرمان‌هایش را به یک بشقاب پلو نفروخت

مرتضی امیری‌اسفندقه از سیدحسن حسینی با عنوان «شاعر عاشق آرمان‌های انقلاب» یاد می‌کند. به گزارش تسنیم، نام سیدحسن حسینی پیوندی عمیق با شعر انقلاب اسلامی دارد؛ تصور شعر انقلاب بدون حضور او امری ناممکن است. او در کنار شاعران دیگری مانند قیصر امین‌‌پور، سلمان هراتی و شاعران دیگر در یک کانکس ساده در کنج حیاط حوزه هنری، شکل جدیدی به شعر انقلاب دادند؛ شعری که امروز در ادامه همان حرکت‌ها به کار خود ادامه می‌دهد. حسینی تنها شاعر در یک قالب و موضوع نیست؛ سروده‌های او در قالب‌‌های مختلف نشان‌دهنده طبع و قلم توانای اوست. از سوی دیگر،‌ او تنها در شعر نماند، فعالیت‌های او در حوزه‌های نقد و ترجمه، حسینی را به یک شاعر جامع‌الاطراف تبدیل کرد. روز نهم فروردین‌ماه، هم سالروز درگذشت او است و هم سالروز میلاد او.  اسفندقه در گفت‌وگویی به وجوه مختلف شخصیت و کاری حسینی اشاره کرده و می‌گوید: «آتش زبان او، ذوالفقار آبدار»؛ زبان در دهان سیدحسن حسینی نبود، بلکه شمشیر برنده‌ای بود. این شمشیر برنده اول خودش را می‌زد، بعد به دیگران حمله‌ور می‌شد. دیگرانی که معصوم نبودند، دیگرانی که به نام شعر انقلاب شیادی می‌کردند، دیگرانی که به نام آرمان‌های انقلاب ریا می‌کردند. دیگرانی که در لباس انقلابی، دروغ می‌گفتند. دیگرانی که مشت‌های خود را گره می‌کردند (به قول فروغ فرخزاد) نه برای اصلاح جامعه، بلکه برای یک بشقاب پلو. سیدحسن حسینی با اینها درگیر بود. او هیچ‌‌گاه هیچ کیسه‌ای برای بهره بردن از انقلاب ندوخته بود. او متکی به کرم امیرالمومنین(ع) بود. این تکیه‌کلام خودش بود و هیچ‌وقت و هیچ‌جا متوقع نبود که به او به خاطر اینکه شاعر انقلاب است، سکه‌ و پولی بدهند. موافق با سکه‌بازی و شب ‌شعرهای اینگونه‌‌ نبود. او دوست داشت شاعر انقلاب بهترین کار را داشته باشد اما نمی‌پسندید که شاعر انقلاب برای امور زندگی‌اش سکه‌باز شود. او شخصیت اینگونه‌ای داشت. خاطرم هست از او برای تدریس فرزندان شهدا دعوت کردم، قبول نکرد. به او گفتم فرزندان شهدا چشم‌انتظار هستند، مساله جناحی، سیاسی، چپ و راست نیست. من معلم هستم و از معلمی دیگر خواسته‌ام برای بچه‌های شهدا تدریس کند، او به خاطر فرزندان شهدا آمد در حالی که در بدترین شرایط روحی قرار داشت. سیدحسن حسینی حق بود؛ نه چپ بود، نه راست. اهل حق و حقیقت بود. شعر پارسی را هم از همین منظر نگاه می‌کرد.  اسفندقه می‌گوید: او یک سر و گردن از تمام شاعران معاصر، همگنان و همراهان خودش بلندتر بود. ادبیات کلاسیک را بسیار خوب می‌شناخت اما فقط در ادبیات کلاسیک متوقف نشد، ادبیات معاصر را بسیار خوب می‌شناخت اما در ادبیات معاصر متوقف نشد، ادبیات معاصر جهان را بسیار خوب می‌شناخت و باز در اینها متوقف نشد. ترجمه، تألیف و... . او کوهی استوار بود. ویژگی‌های کوه استوار چیست؟ کوه استوار با هر زلزله‌ای فرو نمی‌ریزد و از آن بالا به جامعه نگاه می‌کند، ریزبین نیست، بلندنظر و سربلند است. سیدحسن حسینی سربلند و بلندنظر بود. او شاعر عاشق آرمان‌های انقلاب بود. اینکه برای او حرف در بیاورند که چه و چه‌ها، هیچ‌کدام درست نیست. او با ریا می‌ستیزید و با رؤسایی که به نام انقلاب تسمه از گرده مردم می‌کشند. او با تمام وجود انقلاب را دوست داشت، مانند برادری بود که اگر بر سر برادرش فریاد می‌زند به این دلیل بود که هشدار دهد؛ آی! نیفتی در چاه. از نظر او هیچ‌چیز پلیدتر و زشت‌تر از این نبود که یک شاعر انقلابی به اجنبی تکیه کند. او نمی‌پسندید یک مؤمن انقلابی ادای غربیان آمریکایی را دربیاورد و حتی یک سر سوزن تشبه به اعمال آنها کند. او یک ایرانی صددرصد خالص مسلمان مومن پاک‌نهاد بود.
این شاعر درباره ویژگی‌های شخصیتی سیدحسن حسینی می‌افزاید: یک عده در محافل فضای فرهنگی کاری ندارند جز اینکه دنبال خر مرده هستند تا نعلش را بکشند. این افراد واقعاً آدم‌های بیکار و بی‌عاری هستند. آنها نمی‌توانند 5 دقیقه درباره او صحبت کنند؛ نه از روی حافظه که از روی کاغذ هم نمی‌توانند. وقتی نمی‌شناسید، چه اظهارنظری در باب او می‌کنید؟ او تحت هیچ شرایطی به خانه پدری پشت نکرد. با برادران خودش درگیر شد اما دشمن نشد. درگیری‌اش هم به این دلیل بود که به برادرانش یادآوری کند مراقب باش، داری به آرمان‌ها، عزت‌ها و مفاخر فرهنگی ایران زمین پشت می‌کنی! یادت باشد، داری فراموش می‌کنی رستم که بود، مجذوب آرنولد شدی! از نظر او، تمام آنچه یک انسان لازم داشت، در ایران موجود بود و یک شاعر ایرانی برای پیشرفت فرهنگی نیاز نبود دستش را به سمت بیگانه دراز کند.
 


Page Generated in 0/0113 sec