printlogo


کد خبر: 174285تاریخ: 1396/1/30 00:00
تحلیلی بر کاندیداتوری معاون اول رئیس‌جمهور
تحقیر مضاعف روحانی!

میکائیل دیانی: داستان ریاست ‌جمهوری حسن روحانی درامی بود که این روزها تبدیل به یک تراژدی غمبار شده است. روحانی سال 91 در شرایطی کاندیداتوری خود را برای یازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری اعلام کرده بود که تقریبا هیچ‌کس او را جدی نمی‌گرفت. او حتی در تحلیل‌ها هم نامش در کنار گزینه‌هایی چون هاشمی‌رفسنجانی، محمدعلی نجفی و اسحاق جهانگیری از کارگزاران و عارف از اصلاح‌طلبان قرار نمی‌گرفت.
اما روحانی با معجزه معکوس اصولگرایی و خطاهای استراتژیک آنها و همچنین اقناع خاتمی و هاشمی برای حمایت از خود و کنار کشاندن عارف از صحنه انتخابات در نهایت تنها با اختلاف 7 دهم درصد رئیس‌جمهور ایران شد.
این پیروزی هر چند حداقلی برای روحانی‌ای که در روزهای اول کسی او را حتی جدی نمی‌گرفت قطعا می‌توانست یک درام عاشقانه باشد اما از آنجا که روحانی کاریزمای لازم را نداشت، از روزهای نخستین ضعف رئیس دولت در اداره جامعه خود را در قالب‌های مختلف از جمله عدم استقلال او از شخصیت‌هایی چون هاشمی نشان ‌داد. اینها البته در کنار نداشتن یک گفتمان سیاسی مستقل بیش از پیش هم به چشم می‌آمد و حتی تلاش دولتمردان برای آنکه «اعتدال» را یک گفتمان نشان دهند نیز ناموفق بود تا جایی که محمدرضا تاجیک، تئوریسین اصلاح‌طلب هم گفتمان خواندن اعتدال را نفی کرد. با نخستین بزنگاه مدیریتی یعنی «توزیع سبد کالا» مشخص شد روحانی نه‌تنها در حالتی شکننده مدیر اجرایی جمهور شده است بلکه دولتش نیز «ضعیف‌پایه و شکننده» است و با رفراندوم 97درصدی مردم در رد ایده دولت درباره یارانه‌ها «دولت تنها» شد.
ضعف روحانی در اداره کشور باعث شد
2 سال پس از روی کار آمدن دولت یازدهم، تحلیلگران سیاسی «ایده دولت را شکست خورده» بنامند و البته در همین شرایط نیز روحانی زیر فشار انتقادهای موافقان و مخالفانش قرار داشت، چرا که اکثرا دولت او را «ناکارآمد» می‌دانستند.
روحانی در این شرایط به انتخابات مجلس خبرگان رهبری رسید و هاشمی به‌جای آنکه او را تقویت کند در گفتاری در بین اعضای ستاد انتخاباتی؛ او را کوچک شمرد و گفت: «دکتر روحانی یک هفته قبل از انتخابات 92، 3 درصد رأی داشت که با حمایت من به بالای 50 درصد رفت.» این در حالی بود که نقدهای جدی از ناکارآمدی موجود از سوی همراهان روحانی به وی هم هر روز بیشتر می‌شد.
مسعود پزشکیان گفت: «مردم و احزاب می‌توانند مشتری روحانی باشند که از او شاکی هستند. آن کسی که به من رأی داده، مشتری من است و از من انتظار دارد، بنابراین اگر بعد از رأی دادن به او توجه نکنم و دنبال کار و زندگی‌ام بروم آنها مجدد از من حمایت نخواهند کرد. روحانی کار ساده‌ای پیش رو ندارد، چرا که از یک سمت مشکلات متعددی را به پای این دولت نوشته‌اند و از سوی دیگر مشکلات داخلی بین حامیانش دارد که این نکات می‌تواند نقاط ضعفی برای او باشد».
علاوه بر پزشکیان، دیگر اصلاح‌طلبان و حامیان دولت هم به عملکرد فشل دولت اذعان کرده‌اند، به عنوان مثال چندی قبل صادق زیباکلام گفته بود: «دولت در زمینه مسائلی که مردم متوجه آن بشوند و با گوشت، پوست و استخوان خود آن را لمس کنند همچون کاهش رکود یا بیکاری عملا کاری نکرد و در زمینه جذب سرمایه‌گذاری خارجی که موجب رونق در کشور شود نیز موفق نبود. روحانی در حالی دائما از اقتصاد صحبت می‌کند که خیلی کارنامه موفقی در این حوزه نداشته است.» و ابراهیم اصغرزاده نیز عنوان کرده بود: «آقای روحانی باید متوجه باشد درباره دولت ایشان تصویری از یک دولت فشل، ضعیف و امامزاده‌ای که اصلا معجزه نمی‌کند در ذهن مردم دارد شکل می‌گیرد.» این در حالی است که محمدرضا تاجیک نیز عملکرد اقتصادی دولت را مورد انتقاد قرار داد: «تنها شانس آقای روحانی در انتخابات آتی فقدان آلترناتیو است. آقای روحانی نه اینکه آلترناتیو برتر جامعه باشد و نه اینکه تنها بازیگر مقبول کشور در عرصه سیاست باشد اما چون بازیگر دیگری نیست، با کارت دیگری نمی‌شود بازی کرد. فرض من این است که در شرایط عادی همین اتفاق خواهد افتاد، البته نه به علت اینکه دولت کنونی دولت موفقی در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بوده است».
حمیدرضا جلایی‌پور از حامیان دولت هم درباره جایگاه دولت در افکار عمومی می‌گوید: «اگر سال ۹۶ را با سال ۹۲ که روحانی پیروز شد مقایسه کنیم باز مشکل رای جمع کردن برای روحانی خود را نشان می‌دهد. رای جمع کردن برای روحانی در شرایط کنونی کار سختی است؛ دعوت از مردم بویژه اقشار ضعیف برای رای دادن به روحانی کار سختی است». جلایی‌پور پایه نگرانی خود را نظرسنجی انجام‌شده‌ای می‌داند که در آن وضع روحانی خوب نبوده است: «توجه به نتایج یک نظرسنجی اخیر هم این نگرانی را تایید می‌کند. وجه خوب این نظرسنجی این است که تهرانی‌ها اقلا 60 درصد در انتخابات شرکت می‌کنند اما رای به روحانی 27 درصد بوده که کم است. در ترمینال جنوب و مترو (که اقشار متوسط و متوسط به پایین بیشتر حضور دارند) وضع روحانی خوب نبوده است».
جالب این است حمیدرضا جلایی‌پور تیر ماه 95 اعتقاد داشت «رأی جریان مقابل ما (منتقدان روحانی)حدود ۴ میلیون و رأی آقای دکتر روحانی ۲۲ میلیون رأی است و کسب این تعداد رأی برای ما آسان است و ما مشکلی در این زمینه نداریم».
حالا اما در بزنگاه انتخابات از چند ماه قبل اصلاح‌طلبان به‌دنبال آن بودند که در کنار روحانی فرد دیگری نیز برای انتخابات ریاست‌جمهوری داشته باشند. اگرچه برای آن لقب «ضربه‌گیر» یا «پوششی» گذاشته شده است اما نقدهای جدی و البته رجوع آنها به نارضایتی‌های عمومی که خود را در نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد و روحانی در آنها 40 درصد رأی منفی دارد باعث شد فشارها بر آوردن کاندیدایی دیگر در کنار روحانی جدی شود.
فاطمه هاشمی در گفت‌وگو با آرمان می‌گوید: «پدر مخالف کاندیدای جایگزین در کنار روحانی نبود.» و محمد هاشمی هم برای دفاع از آرمان هاشمی کاندیدا می‌شود و می‌گوید: «ممکن است روحانی به نفع او کنار رود.» و از همه تحقیرآمیز‌تر آن است که روحانی به‌رغم میل باطنی و با فشار اصلاح‌طلبان در آخرین روز از ثبت‌نام کاندیداها می‌پذیرد معاون اولش کاندیدا شود.
جهانگیری کاندیداتوری خود را برای دفاع از روحانی عنوان کرده است اما به نظر می‌رسد چه او برای یک رقابت جدی آمده باشد و چه برای کمک به او، از فاجعه‌آمیز بودن این کاندیداتوری برای روحانی چیزی کم نمی‌کند.
اگر با پیش فرض اصلاح‌طلبان در نظر بگیریم که به معنای احتمال عدم رأی‌آوری روحانی و داشتن گزینه‌ای جایگزین در هنگام ضرورت است! این یعنی روحانی قابلیت کافی و اطمینان‌بخش برای رأی‌آوری ندارد و آنها جهانگیری را برای آن آورده‌اند که در صورت اضطرار از روحانی عبور کنند. چنانکه شهاب‌الدین طباطبایی می‌گوید: «کاندیدای حامی هم می‌تواند تا انتها همانطور پوششی بماند و هم می‌تواند در شرایط خاص به‌عنوان کاندیدای اصلی وارد عرصه شود.» و البته مشخص است روحانی نه‌تنها توان دفاع از ناکارآمدی‌های دولتش را ندارد بلکه آمار دقیقی هم ندارد، چرا که عبدالله ناصری، عضو شورایعالی اصلاح‌طلبان می‌نویسد: «تنها  آقای جهانگیری می‌تواند آمار ویرانه‌هایی را که دولت یازدهم تحویل گرفت، با رقمی دقیق ارائه دهد.» و تلویحا این را بیان می‌کند: روحانی آمار دقیقی از دولت خود ندارد.
اگر هم با پیش‌فرض دولتی‌ها و کارگزاران در نظر بگیریم که جهانگیری برای کمک به روحانی آمده است باز هم تحقیر روحانی است، چرا که بدین معنا خواهد بود که روحانی ظرفیت و قدرت دفاع از خود را ندارد!
در هر دو صورت روحانی در دوگانه تحقیرآمیز «عبور از روحانی» یا «روحانی ناکارآمد» قرار دارد و کاندیداتوری معاون اول او را می‌توان تحقیر مضاعف روحانی نامید که درام 92 را در 96 به یک تراژدی تبدیل کرده است.


Page Generated in 0/0067 sec