printlogo


کد خبر: 174359تاریخ: 1396/1/31 00:00
پاسکاری در زمین سیاست

حسین  قدیانی: در وادی سیاست، لزوما همه چیز مطابق میل ما پیش نمی‌رود. صبح را با شنیدن خبری خوش، سرحال آغاز می‌کنیم، در حالی که غروب، خبری ناخوش، حال‌مان را خراب می‌کند! و البته اشتباه می‌کند که خراب می‌کند! نه از اولی، مست باید شد و نه اجازه داد به دومی، که مأیوس‌مان کند. از این منظر، سیاست و فوتبال، شباهت فراوانی با هم دارند. القصه! روزگاری که در زمین پلیس بازار دوم نازی‌آباد، در تیم جوانان پاس بازی می‌کردم، همین «مهدی رحمتی» که به رغم غضب کی‌روش، هنوز هم اهل فن، او را بهترین دروازه‌بان حال حاضر فوتبال ما می‌دانند، گلر سوم تیم ما بود! و بالطبع، کمترین بازی به او می‌رسید! قصه بازمی‌گردد به حدود 20 سال پیش! به روزهایی که حتی دبیرستان هم، به جای کیف و کتاب، با ساک فوتبال و لباس تمرین می‌رفتم، بلکه با اجازه آقای ناظم، گاه حتی زنگ آخر را هم بپیچانم تا از کوچه‌پس‌کوچه‌های خیابان پاسداران، جلدی خودم را برسانم زمین چمنی واقع در نازی‌آباد دوست‌داشتنی! مربی ما «عمران عزتی» بود که ایام جوانی، رفاقتی هم با پدر داشت، عمدتا در همین مستطیل سبز و حواشی آن! قبل یا بعد تمرین، گاهی برایم از خاطرات فوتبالی بابااکبر سخن می‌گفت که خوب یادم هست، هنگام بیان یکی از همین خاطرات، مهدی رحمتی هم سر رسید! آقاعمران، همان روز، همان جا، به گلر سوم تیم، بلکه به همه ما، حرف‌هایی زد که هنوز هم آویزه گوشم است: «الان خیلی از شما بازیکن ثابت هستید، به حدی که ممکن است از این تیم و آن تیم هم پیشنهاد داشته باشید اما مغرور اگر شوید یا قدم را اگر درست برندارید یا تصمیم را اگر اشتباه بگیرید، هیچ معلوم نیست 4 صباح دیگر، اصلا در فوتبال باشید یا نه! یک روز، بازی به شما نمی‌رسد؛ آن‌روز، آسمان به زمین نخواهد آمد! یک روز هم ممکن است گلر سوم تیم باشید، اما ناامید نباید باشید! فوتبال یعنی نگاه به آینده! و نگاه به آینده، یعنی امید! پس همیشه سعی کنید جلوتر را ببینید!» از جمله همبازی‌هایی که «جلوتر» را می‌دید، اما همین مهدی رحمتی بود که معمولا زودتر از همه، می‌آمد سر تمرین و آخرین نفر هم بازمی‌گشت! مهدی رحمتی، اواخر همان فصل، گلر دوم تیم شد و فصل بعد، نفر اول دروازه جوانان پاس تهران!
و سالیانی بعد، گلر اول مملکت! سالیان ماضی که هنوز مشتری روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌های ورزشی بودم، خیلی دنبال اسم گلر اول و دوم تیم‌مان می‌گشتم اما هیچ خبری نبود که نبود! قبلا هم اگر در این مملکت، رئیس‌جمهور بوده باشی، اگر چم و خم سیاست را نشناسی و تصمیم را درست نگیری و قدم را درست برنداری، معلوم نیست تا کجا دوام بیاوری! آن روز نوشتم « اصلح، صبر است» و امروز می‌نویسم که هیچ چیز مثل «عجله» نمی‌تواند یک سیاستمدار را یا یک تحلیل سیاسی را زمین بزند! بسیار به هم شباهت دارند فوتبال و سیاست! بازی‌های بسیاری یادم هست که تیم زننده گل اول، لزوما برنده از بازی بیرون نیامده! همین شهرآورد آخر! «استعینوا بالصبر» یعنی لازم است مدام این تذکر را به خودمان بدهیم که در سیاست، قرار نیست همه چیز، مطابق میل ما پیش برود! مهم آن است که در مواجهه با حوادث، تصمیم را با مدد از بصیرتی بگیریم که آمیخته با صبر است! لزوما تیمی که در نیمه اول، برنده از بازی بیرون آمده یا تیمی که در نیم‌فصل، اول شده، تا آخر، برنده یا تا آخر، قهرمان نمی‌ماند! وارد مصادیق شوم! اولا فرض است بر ما که متکی بر فقط یک خبر، نه سردمان شود و نه گرم! وقتی هنوز حتی تبلیغات آغاز نشده و فضا به آن معنی انتخاباتی نشده، چه سود از بیان جملاتی از این دست که «وضع ما خوب است!» یا «وضع ما بد است!» قدر مسلم، آنچه در روزهای آینده، قادر است وضع ما را خوب کند، «سیاست‌ورزی خردمندانه» است؛ یعنی رفتار و گفتار بر مبنای صبر و بصر! ثانیا از مصادیق بی‌صبری و بی‌بصیرتی، همین تعیین عجولانه «اصلح» است که مع‌الاسف در ادوار گذشته هم کم شاهد آن نبودیم! هنوز نامزدها ثبت‌نام نکرده‌اند، یعنی چه سخن از اصلح؟! وقتی ما اصلا نمی‌دانیم نامزدی که درست یا غلط، گمان به اصلح بودن او برده‌ایم، در نهایت امر، ثبت‌نام می‌کند یا نه، چرا بی‌خود و بی‌جهت فضا را شلوغ کنیم که توان صبر ما و قدرت بصیرت ما ناخواسته کاهش پیدا کند؟! از قضا، الان هم زود است تعیین نامزد نهایی! باید جلوتر رفت! ثالثا باید دانست که ما برخلاف رقیب، «نامزد پوششی» نداریم! کارنامه هیچ کدام از نامزدهای ما «سیاه» نیست که مثل بعضی‌ها احتیاج به «کاندیدای ضربه‌گیر» داشته باشند! همه این آقایان، برنامه‌های خود را ارائه می‌دهند تا ببینیم در روزهای آخر، کار کدام‌شان می‌گیرد و برنامه کدام‌شان بیشتر مورد استقبال مردم قرار می‌گیرد! رابعا تخریب هر کدام از این نامزدهای محترم آمده برای تغییر وضع موجود، توسط همدیگر یا اطرافیان‌شان یا هواداران‌شان، صرفا بازی در زمین رقیب است! نکته به این واضحی را اگر کسی نفهمد، هم به عقل او باید شک کرد، هم به داعیه‌هایی که دارد! قدر مسلم، آنکه در چنین فضایی؛ در این انتخاب سخت و در این امتحان دشوار، رقیب را ول کند و همصدا با دشمن، نامزد خودی را بزند، پرده از میزان فهم و شعور خود برداشته! خامسا الان هرگز وقت این نیست که از نامزدی بخواهیم به نفع دیگری کنار بکشد! چنین خواسته‌ای، در مقطع فعلی، هم نافی صبر است و هم متضاد با بصیرت! باید جلوتر رفت! باید صبور بود! باید بصیرت داشت! سادسا متهم کردن روزنامه‌های غیر دولتی، به کم گذاشتن درباره فلان کاندیدا و بهمان نامزد، اولا در مواردی، مصداق ناسپاسی و ثانیا در مواردی، مصداق سخن غیر ضرور است! روزنامه‌های متعهد به درد مردم و روزنامه‌نگاران متعلق به جبهه‌ انقلاب، به‌رغم همه تنگناها، کم و زیاد دارند کار خودشان را انجام می‌دهند! خوب است با توجه بیشتر به اقتضائات، از روزنامه و روزنامه‌نگار، لزوما همان توقعی که از ستاد نامزدها داریم را نداشته باشیم! سابعا اگر جریان رقیب، از فرط کارنامه تهی، مجبور به آوردن «نامزد پوششی» شده که فی حد ذاته، مؤید ضعف این جماعت است، خوب است ما با مدد از تجربه تلخ انتخابات 92 و لااقل در این مقطع، «هوادار پوششی» همه این چند نامزد آمده برای تغییر باشیم! از یاد نبریم که هر چقدر «نامزد پوششی» مایه آبروریزی جبهه مقابل شده، ایده «هوادار پوششی» چیزی جز تجلی بیشتر «وحدت برای تغییر» نیست! پس ما فعلا از همه نامزدهای جبهه خودی حمایت می‌کنیم، تا برویم جلوتر! 4 سال تمام، مشاهده اثرات شوم تفرقه، گمانم کافی است تا همه ما را سر عقل بیاورد! اگر سه‌شنبه‌شب، رئال مادرید توانست بازی عقب‌افتاده را ببرد، در سیاست هم امکان جبران باخت، کاملا فراهم است! بگذریم که 4 سال پیش، ما بیشتر به تفرق خودمان باختیم، تا رقیب! همان رقیب که این روزها از فرط تهی‌دستی، با «مکمل» به صحنه آمده! «معاون اول» اما در کارزار انتخابات، نوبر است که بخواهد «مکمل رئیس‌جمهور» باشد! کاش حسن روحانی را «کارنامه دولت اعتدال» مکمل بود، نه اسحاق جهانگیری! ثبت‌نام توأمان رئیس‌جمهور و معاون اولش، یعنی خود حضرات، خطر را بیخ گوش «دولت رکود» احساس کرده‌اند! حرف حساب را از جهانگیری بشنوید: «وضع دولت اصلا خوب نیست؛ روحانی هم در جریان امور نیست!» دوستان! هوشیار اگر عمل کنیم، دور نیست تغییر؛ دیر نیست پیروزی... .
 


Page Generated in 0/0072 sec