printlogo


کد خبر: 174412تاریخ: 1396/2/2 00:00
گزارش «وطن امروز» از افتتاحیه غیررسمی جشنواره جهانی فیلم فجر
افتتاحیه جدی نبود!

محسن شهمیرزادی: «سی‌وپنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر برای اهالی رسانه ساعت ۱۶:۳۰ پنجشنبه 31 فروردین طی یک دیدار کوتاه با سیدرضا میرکریمی، دبیر جشنواره سی‌وپنجم در پردیس چارسو آغاز می‌شود. پس از این دیدار ابتدا فیلم سینمایی «معلم» (TheTeacher) از جمهوری چک از آثار حاضر در بخش جشنواره جشنواره‌ها برای اهالی رسانه در سالن اصلی پردیس چارسو اکران می‌شود و بعد از یک پذیرایی کوتاه در بخش «بام‌نشین» واقع در طبقه هفتم پردیس چارسو 2 فیلم «مادر» (Emma) از اندونزی و «میز» (The Table) حاضر در بخش سینمای کره به نمایش در می‌آید».
افتتاحیه غیررسمی
این برنامه ویژه اهالی رسانه قبل از شروع رسمی جشنواره جهانی فجر بود که از چند روز قبل در پایگاه‌های خبری منتشر شد؛ ایده‌ای جالب از جشنواره‌ای که افتتاحیه‌های پرخرج و تشریفاتی را کنار گذاشته و آغاز خود را متفاوت از آداب سایر همایش‌ها کمی سینمایی‌تر کرده است. هر چند این ایده به بار ننشست و اهالی رسانه افتتاحیه را چندان جدی نگرفتند. چند دقیقه به ساعت مقرر مانده بود که وارد پردیس چارسو شدم. آسانسورها با عکس «برف» کیارستمی تزیین شده بود و به‌رغم روزهای معمولی، از طبقه 4 بالاتر نمی‌رفت.  از طبقه 4 راهرویی برای رسیدن به پله‌های برقی تعبیه شده بود. به نظر می‌رسید استقبال مخاطبان از ثبت‌نام در باشگاه جشنواره حسابی عوامل را برای کنترل جمعیت به دردسر انداخته است. هرچند هم میهمان‌ها حضور داشتند، هم میزبان اما برنامه
نیم ساعت دیرتر آغاز شد. ترفندی که به نظر نمی‌رسید برای پر شدن سالن چندان موفق باشد. بلندگوها اهالی رسانه را به سالن یک پردیس چارسو دعوت کردند. تقریبا هرجایی از طبقات ششم و هفتم پردیس ردی از جشنواره دیده می‌شد؛ از حفاظ‌های پله برقی تا دیوار پله‌های اضطراری. پیش از این با انتشار پوسترهای خلاقانه مشخص بود که یکی از نقاط قوت جشنواره اقلام تبلیغاتی و برنامه‌ریزی‌های گرافیکی است.
اگرچه گفته شد 600 کارت برای اهالی رسانه و منتقدان صادر شده، اما گویا این افتتاحیه غیررسمی برای اهالی رسانه چندان جدی محسوب نمی‌شد. صندلی‌های خالی سالن 950 نفره چارسو غلبه چشمگیری بر تعداد افراد حاضر در سالن داشت. صحبت‌های میرکریمی در ابتدای برنامه نیز این نکته را برجسته کرد. او گفت: به هر حال برگزاری جشنواره کاخی می‌خواهد که حداقل 15 سالن سینما با ابعاد مختلف داشته باشد تا آدم‌هایی با سلیقه‌های متفاوت را در خود جای دهد. سال قبل ما را می‌ترساندند که این سالن‌‌ها پر نمی‌شود و سالن‌ها خالی خواهند بود، اما امسال شرایط به شکلی پیش رفت که 2 سالن هم به جشنواره اضافه کردیم. باید این باور را به‌وجود بیاوریم که جشنواره فقط فیلم دیدن نیست، آیین فرهنگی و هنری است برای دور هم بودن که در آن فیلم هم نشان می‌دهند. درباره فیلم‌ها حرف می‌زنند، گپ می‌زنند و زمینه حضور افراد مختلف فراهم می‌شود. میرکریمی همچنین درباره علت برگزاری این افتتاحیه غیررسمی گفت: نمایش فیلم برای اهالی رسانه یک روز زودتر از موعد مقرر به این دلیل است که اهالی رسانه و منتقدان از بقیه حاضران جلوتر باشند و چند فیلم را یک روز جلوتر ببینند.  کارگردان فیلم «یک حبه قند» به نقاط قوت این جشنواره اشاره کرد و افزود: ما امسال از ۶۶ کشور جهان حدود ۳۵۰ میهمان داریم و چند منتقد و ژورنالیست حرفه‌ای هم حضور خواهند داشت. این محیط فضای بسیار مناسبی برای گفت‌وگو و بحث بین هنرمندان و اهالی رسانه است. وی همچنین افزود: امسال تعداد همراهان فیلم‌ها خیلی زیاد است و بیش از ۷۰ درصد فیلم‌های بخش مسابقه و حتی کوتاه با کارگردان و عواملش پخش می‌شود. نشست‌های علمی زیادی داریم که در 2 دانشگاه صداوسیما و هنر و همچنین در چارسو برگزار می‌شود. او همچنین گفت: ما نشست‌هایی بین هنرمندان ایرانی و خارجی برگزار خواهیم کرد. میرکریمی همچنین از ساخت یک فیلم به سفارش جشنواره جهانی خبر داد و اضافه کرد: فیلمی نیز به سفارش جشنواره توسط عزیز ساعتی ساخته شده است. باید توجه داشت ما با نخستین فیلمی که لومیرها ساختند فقط
5 سال اختلاف تاریخی داریم. این فیلم  از مجموعه پلان‌های قدیمی سینمای ایران ساخته شده است.
معلمی از اسلواکی
فیلم «معلم» یا The Teacher یا به زبان سازنده Učiteľka اثری از کشور اسلواکی بود که به انتخاب رضا میرکریمی به عنوان نخستین فیلم برای اهالی رسانه به نمایش درآمد. فیلمی که روایتگر یک معلم در مدرسه‌ای در شهر براتیسلاویا است که در ابتدای سال اسامی دانش‌آموزان به همراه شغل والدین‌شان را می‌پرسید و به نسبت موقعیت شغلی والدین از آنها سوءاستفاده می‌کرد و اگر والدینی از این باج‌دهی سر باز می‌زدند، نمرات فرزندان آنها کم می‌شد. پختن کیک، رساندن محموله‌ای از طریق هواپیما، تعمیر ماشین لباسشویی از جمله اموری بود که والدین مجبور به انجام آن بودند. در این میان نیز اگر پدر و مادری توانایی کمک نداشتند، این وظیفه را فرزندان‌شان با تمیز کردن خانه معلم برعهده می‌گرفتند، حال والدین جمع شده‌اند تا درباره شکایتنامه‌ای که علیه معلم تنظیم شده تصمیم بگیرند. چه کسی امضا می‌کند؟ چه کسی نمی‌کند؟ این درگیری‌های بین والدین و قضاوت درباره معلم از جهاتی شباهت بسیاری به فیلم «دوازده مرد خشمگین» دارد.  اما این فیلم خوش‌ساخت، ورای داستان ظاهری حرف‌های دیگری نیز داشت. معلم در حزب کمونیست بود و شوهرش در جنگ کشته شده بود. او به ظاهر مهربان و بوده و خیرخواه شاگردان خود (بخوانید کشورهای جماهیر شوروی) است. اما در واقع قصد دارد از تمام آنها سوءاستفاده کند. وی که خواهرش در «مسکو» است، حتی بدون توجه به معلولیت والدین (بخوانید صاحبان اصلی کشورهای جماهیر شوروی) از آنها سوءاستفاده می‌کند.  اما فیلم در 2 روایت بیان می‌شود. نخست روایت‌های معلم و دانش‌آموزان است و دیگری جلسه‌ای است که والدین با مدیر مدرسه درباره شکایتنامه دارند. روایت‌های تو در تو قصه را جذاب کرده است و هربار پرده‌ای از سوءاستفاده‌های معلم برداشته می‌شود. اختلاف‌نظر بین والدین زیاد است. تعداد زیادی از آنها به معلم باج می‌دهند و از این کار خرسندند اما فقط تعداد اندکی موافق تنظیم شکایتنامه هستند. اینجا برای مخاطب سوال پیش می‌آید که چه اتفاقی موجب تنظیم شکایتنامه شده است؟ در میانه فیلم است که سرچشمه اصلی پی‌رنگ مشخص می‌شود؛ پدر و مادری که حاضر به باج دادن نبودند و معلمی که به جهات مختلف بچه درس‌خوان کلاس را بارها و بارها مردود کرده بود و دانش‌آموز دست به خودکشی می‌زند. خودکشی نافرجام! همانطور که گفته شد روایت فیلم شباهت فراوانی به ماجرای «دوازده مرد خشمگین» دارد اما در اینجا کارگردان از اسلوب روان‌شناسی اجتماعی استفاده کرده است که کنش‌های افراد در محیط جمعی متفاوت از رفتار آنها در محیط شخصی است.
بفرمایید چای!
پس از پایان فیلم، نوبت به بخش «بام‌نشین» رسید؛ وعده‌ای که عوامل از تازگی آن خبر می‌دادند. بام‌نشین در واقع محیطی برای اهالی رسانه و منتقدان واقع در پشت بام پردیس چارسو است تا بتوانند علاوه بر صرف نوشیدنی مورد نظر به بحث و گفت‌وگو بپردازند.  برای رسیدن به «بام‌نشین» نیاز بود تا اهالی از پله‌های اضطراری بالارفته و به بخش مورد نظر برسند. راهروهای پله‌های اضطراری به شکل خط زمان یا همان تایم‌لاین به روایت فیلم‌های برتر سینما پرداخته بود. چیزی شبیه مولکول‌های به هم پیوسته که در یکی از آنها پوستر فیلم‌ها و دیگری سال انتشار آن دیده می‌شد. بعد از آن این مولکول‌های به هم پیوسته تبدیل به دیالوگ‌های فیلم‌های برتر سینما شدند. دیالوگ‌هایی از فیلم‌های مختلف که دیالوگ فیلم یک حبه قند، بیش از همه نظرم را جلب کرد. «از هر چی بترسی، برات بزرگ می‌شه». فضای روباز «بام‌نشین» در هوای بهار بسیار مطبوع بود اما کافی بود تا حضور 600 اهالی رسانه در کنار تعداد زیادی از میهمانان ویژه را در این بخش تصور کنیم، در حجم شلوغی روزهای آینده، تصور صف چندده متری میهمانان برای دریافت چای چندان دور از ذهن نبود. دقایق زیادی گذشت و به نظر می‌رسید خبری از پذیرایی نیست. اهالی رسانه به تدریج با غرولند از پله‌های اضطراری پایین می‌رفتند و به نظر نمی‌رسید این رویداد در روز ویژه آنها چندان خوشایند باشد. جشنواره فجر از سال گذشته به دبیری رضامیرکریمی شاهد تحولات شگرفی بود. اگرچه این جشنواره ظرفیت فراوانی در معرفی فرهنگ ایرانی به جهان داشته و می‌تواند موقعیتی مناسب برای ارتباط سینمای ایران با جهان باشد اما به اندازه فرصت‌های مناسب خود می‌تواند قدمی رو به عقب نیز باشد. از جمله آن که آثار برجسته این جشنواره می‌تواند الگوی فیلسمازان داخلی قرار گیرد و انتخاب آثار از این جهت حائز اهمیت است. از سوی دیگر نیز این جشنواره همزمان با انتخابات ریاست‌جمهوری بوده و برخی سیاسیون و مسؤولان فعلی تمایل فراوانی برای حضور در جشنواره به عنوان لوکیشن عکس‌های یادگاری در محیط فرهنگی دارند.


Page Generated in 0/0059 sec